يكي از آسيب هاي جدي كه كشور ايران و كشورهاي منطقه را
تهديد مي كند، فرهنگ مسلط مرد سالاري است كه پويائي و تحرك اجتماعي را از
جوامع گرفته و موجب عدم مشاركت واقعي و جدي زنان شده است .فرهنگ اقتدار
گرايي توام با سلطه، كه تمامي نهادها و سازمان ها و لايه هاي اجتماعي را از
خود متاثر ساخته و به شكل آشكار و پنهان زنان را به شكل جنس دوم مطرح كرده
است .
يكي از مواردي كه به شدت از اين فرهنگ تاثيرپذيرفته است، مقوله روزنامه
نگاران زن در ايران و موضوع زن در روزنامه هاي ايران است.
از آنجائي كه زنان روزنامه نگار از نگرش كلي جامعه نسبت به زنان جدا نيستند،
وضعيت شغلي،كاري و منزلتي اشان تابعي از نگاه مردانه به زن است و تمام
موانع سياسي فرهنگي ،آموزشي و اقتصادي كه زنان جامعه را از مشاركت همه
جانبه دور مي كند، زنان روزنامه نگار را نيز در معرض تهديد قرار مي دهد.
همان سنت ها، آداب ورسوم، عرف و تعصبات خانوادگي و قومي و تعابير نا درست
از دين و مذهب كه با "اسلام معيار" فرسنگ ها فاصله دارد.
همان برداشت هاي از دين كه درپاكستان به يك نوع،در افغانستان و سعودي به
اشكال مختلف متجلي شده و متاسفانه اين تفاوت نگرش ها بيش از همه چيز برروي
زنان تاثير مستقيم مي گذارد.
نگرش ها و سليقه هاي كه زنان را تعريف مي كند،نقش ها و وظايف و شغل و حقوق
و قوانين را براي زنان تعريف مي كند. همان سليقه هاي كه به من به عنوان يك
روزنامه نگار و يا فعال سياسي و اجتماعي اجازه نمي دهد بدون اجازه همسرم به
مسافرت بروم و يا مسكن انتخاب كنم و يا شغل ويا حتي حقي براي طلاق و حضانت
و ديگر حقوق اجتماعي.
همان برداشت هاي كه خطوط قرمز و تابوها را براي زنان ترسيم مي كند و از ما
مي خواهد كه بيرون از اين خطوط حركت نكنيم. مشاركتي ويتريني كه زنان
روزنامه نگار را از تصميم گيري هاي تاثيرگذار در روند انتشار يك نشريه دور
مي كند.
اگر چه مطالبات گسترده زنان و مردان ايراني منجر به انتخاب سيدمحمد خاتمي
شد و روزنامه هاي بسياري فرصت چاپ پيدا كردند و فضاي سياسي جامعه،باز و از
تحرك لازم برخوردار شدودختران بسياري به واسطه تحصيل در اين رشته و
علاقمندي زياد،توانمندي، قلم بسيار خوب و لطيف،دوندگي و جستجوگري
فراوان،انرژي بالا و ميل به اثبات هويت خويش،توانستند به بدنه روزنامه ها و
رسانه ها راه پيدا كنند،اما هرگز به جز تعدادي محدود، به دليل فرهنگ حاكم
نتوانستند راهي مطمئن و بدون كارشكني به سمت مديريت سرويس ها و شوراهاي
سردبيري و مديريت نشريات بيابند.فرهنگ مردم سالاري حاكم بر مطبوعات،رشدزنان
را متوقف به تصميمات مردانه نمود.سقف هاي شيشه اي و نامرئي ترسيم كردتازنان
نتوانند به سمت مديريت هاي ارشدحركت كنند و اين موضوع موجب شد كه مطالبات "زنان
در روزنامه هاي ايران"به حد مطلوب انعكاس پيدا نكند.زيرا اين كه چه مطلبي
كار شود،چگونه كار شودو كجا كار شود،همواره در اختيار تصميمات مردان
روزنامه نگار بوده است . همه تلاش هاي ما براي داشتن صفحات ثابت و ستون هاي
ثابت به جايي نرسيد.همه تلاش ما براي گرفتن مجوز نشريات متعدد تاثيرگذار
مخصوص به زنان به جايي نرسيد. بايد از فيلترهاي خاص مي گذشتيم و شرايطي خاص
براي گرفتن مجوز پيدا مي كرديم .
همه تلاش ما براي اين كه بتوانيم بدون نظرات نهايي مردانه،راجع به مطالبات
زنان و وضعيت كنوني آنان بنويسيم به حد دلخواه نرسيد.و تنها روزنامه اي كه
صفححاتي را به زنان اختصاص مي داد، توقيف شد.و اين محدوديت ها براي ما كه
مي خواهيم مساله زنان را از حاشيه به متن بياوريم و موضوع زنان را عمومي
كنيم و از طريق رسانه،آگاهي زنان را ارتقاء بخشيم و با افكار عمومي ارتباطي
متقابل برقرار كنيم. وضع مطلوبي سنت، وضعي كه بتوانيم تعاريف و نقش هاي
ترسيم شده را تغيير و تعاريض برخواسته از مطالبات جامعه بيان كنيم. آنچه
مسلم است ما براي همه اين اهداف نياز به ابزار،منابع و كارگزاران تغيير
داريم.
از نظر من مردان در همه حوزه ها از مشاركت واقعي و كلان زنان هراس دارند و
به آنها به عنوان رقيباني جدي نگاه مي كنند و با ايجادموانع مختلف سعي در
حذف جدي رقيب دارندو به همين دليل است كه زنان از تصميم گيري كلان جامعه
حذف و در مهمترين ابزار يعني رسانه و تبليغات با محدوديت جدي روبرو مي
شوند.بله من و امثال من بايد در صف انتظار طولاني گرفتن نشريه باقي
بمانيم.زيرا اگر نشريه اي داشته باشيم حتما از حق زنان براي برابري صحبت
خواهيم كرد.از ديه برابر،حق حضانت و طلاق.از حقي كه براي رياست جمهوري از
آنها دريغ شده است و از حقوقي كه هر روز پايمال مي شود.
بنابر اين بهترين راه اين است كه ما نشريه نداشته باشيم و يا به بهانه هاي
مختلف در روزنامه هاي همسو مانندتندروي،كندروي و دهها مارك ديگر اختيار
داشتن صفحاتي مربوط به زنان از ما سلب شود.به هر حال سازمان هاي تشكيل
دهنده چنين كنفرانس هاي بايد بدانند بدون رسانه ها هرگز نمي توانندپلي به
سمت برابري بين زنان و مردان ايجاد كنند و بدون توجه به روزنامه نگاران زن
نمي توانند در مسير احقاق حقوق همه جانبه زنان گام بردارند.
در كشور من،بهترين،حرفه اي ترين،شجاع ترين خبرنگاران را زنان تشكيل مي
دهند.زناني كه توانستندبا كمترين امكانات بيشترين تغيرات را ايجاد كنند.
زناني كه توانستند با نوشتن دائمي و مستمر و عميق،تعابير سنتي و نقش هاي
سنتي را تغييردهد.توانسته اند برروي تصميمات كلان تاثي بگذارند.گام احكامي
را متوقف و يا با بيان ضرورت ها،نهادهاي دولتي را وادار به بهبود وضعيت
زنان كنند. ما امروز راجع به وزارت زنان ، وكالت زنان،قضاوت، حقوق مدني،قتل
هاي ناموسي و قتل هاي زنجيره اي زنان مطلب مي نويسيم و بدون دلسردي به كار
خود ادامه مي دهيم.نقاط مثبت و پيشرفت هاي زنان را از نظر دور نمي كنيم و
سعي مي كنيم با تاييدبرروي4 عنصر اساسي در جهت ارتقاء كوشش كنيم:1-ثروت
2-قدرت 3-منزلت 4-اطلاعات .4عنصري كه بدون آن زنان نمي توانند به سازماندي
خود براي كسب حقوق اجتماعي تلاش كنند.خودباوري مساله اي ديگر است. اما اگر
به آخرخودباوري هم برسيم بدون اين 4عنصر قادر به ايجاد تغييرات اساسي
نخواهيم بود.
اگر امروز به زني مجوز انتشار روزنامه داده شود،بايد با مرداني صحبت كنند
كه صاحب ثروت هستند.و ما بايد برروي چگونگي كسب اين4عنصر با مرداني صحبت
كنيم كه ما را از استقلال اقتصادي محروم كرده اند و بايد در سند نهايي
كنفرانس راههايي براي دستيابي به قدرت و ثروت و اطلاعات و منزلت پيدا كنيم.
ما براي زدن سايت،بورشور، ساختن فيلم،كليپ و يا هر كار ديگري در نهايت زير
سايه مردان قرارخواهيم گرفت.و برروي يك چرخه درماندگي آموخته شده حركت
خواهيم كرد.واقعيت اين است كه زنان روزنامه نگار سال هاي سال است كه مي
دوند تا به مرداني برسندكه پله هاي ترقي را يكي پس از ديگري طي مي كنند.
به هر حال محيط و فرهنگ مردسالار در برابر ميل به تساوي حقوق مقاومت مي كند.
مردان پيشرفت را حق زنان نمي دانند.در حالي كه نگاه زنان ،عميق،دقيق و لطيف
است.مردان عرصه سياست ،ورزش،صنعت،اقتصادو توليد را حق خود مي دانند ونتيجه
همين است كه در سراسر دنيا ومنطقه وايران مي بينيد.
اما موضوع ديگر كه زنان روزنامه نگار ايراني در اين چند سال با آن روبرو
بوده اند،تعطيلي مكرر روزنامه ها وبيكاري مكرر روزنامه نگاران است كه زنان
رابيش از همه از خود متاثر مي سازد.
نظام مند نبودن شيوه كاري زنان كه حق التحرير دريافت مي كنند وبيمه نمي
شوند وازامنيت شغلي وحرفه اي لازم برخوردار نيستند،از جمله مشكلاتي است كه
ما با آ ن روبرو هستيم ...
از سال 1376 تا سال 1379 از تعداد 787 مجوز صادره ،59 مجوز را خانم ها
دريافت
كرده اند وتنها 9 نشريه زنان مدير مسؤل بوده اند والبته بسياري ازآنها
نتوانستند اند به دليل فقدان امكانات مالي نشريه را منتشر كنند .
از تعداد 1200 كارت خبرنگاري صادره در همان سال ها از سوي اداره كل مطبوعات
داخلي 204 كارت به خانم ها اختصاص داشت
وازتعداد 2232 مجوز كانون تبليغاتي تنها 274 مجوز را زنان دريافت كرده اند.
در كلاس هاي آموزشي وزارت ارشاد از ميان 946 نفر، 554 نفر مرد و 392 زن
بوده اند
موقعيت شغلي زنان
موقعيت شغلي زنان در رسانه وابستگي زيادي
به موقعيت خانوادگي او دارد . وحتي نوع نگاه مديران درباره نقش و وظايف
اصلي زنان در جامعه . از يك طرف ، تصوير كلي اين است كه وظيفه اصلي
زنان،مادري وهمسري است. از طرف ديگر ،زنان كه اين دو وظيفه را به خوبي
انجام مي دهند ،در مو قعيت شغلي خود ثبات لازم را ندارند .
زن متاهل به دليل داشتن فرزند معمولا" نمي تواند تمام وقت كار كند . يعني
زن نمي تواند مو قعيت شغلي خود را حفظ كند .
زن روزنامه نگار با همه زن هاي ديگر فرق دارد .ديربه خانه مي رود.كارش ساعت
ندارد.
خانه،محل دوم كار اوست.به خانه كه ميرسد بايد مقاله وگزارش بنويسد.
كاغذ هايش گوشه وكنار خانه پخش است.همسر وبچه هايش ،در تعاريف سنتي ناهار
وشام مي خواهند واو همواره در حال دوندگي بين خانه و محل كارش است كه در
سراسر شهر پخش است.
نيازش با زنان عادي جامعه فرق مي كند ومعمولا" مردان خانه از او تنها نقش
هاي عادي مي خواهند .
او ميخواهد قالب ها را بشكند ،فرهنگ سازي كند.تعريفش از زن و ازخودش متفاوت
است البته جامعه وخانواده زير بارنمي رود و همه اينها فشارهاي رواني را به
او تحميل مي كند كه بايد به تنهايي اين بار بكشد.
با همه موانع موجود روزنامه نگاران زن در ايران توانسته اند به همراه
مرداني كه به مسائل زنان توجه مي كنند تغييراتي اساسي به وجود آورند به
گزارش روابط عمومي شوراي انقلاب فرهنگي اجتماعي زنان از 1862 مورد مطلب
منعكس شده در زمينه زنان در مطبوعات تنها در اسفند ماه 1382، 6/31 در صد به
موضوع آسيبهاي اجتماعي ،4/15 در صد مسائل عمومي اجتماعي ،2/15 در صد فرهنگي
،8/12 در صد به موضوع زنان در ساير كشورها ،8/7 در صد زنان وسياست،9/5 درصد
بهداشت زنان ،8/4 در صد ورزش زنان ، 5/2 در صدحقوق قضايي ،2/2درصدعلمي و
پژوهشي،6/1درصد به موضوع آموزش پرداخته شده است .
روابت عمومي شوراي فرهنگي اجتماعي زنان كه يك نهاد دولتي است همچنين اعلام
كرد بررسي دقيق هر كدام از مطبوعات ياد شده حاكي از آن است كه 1/28 درصد از
انعكاس اخبار مربوط به اخبار مطلوب و 4/42 در صد به اخبار نا مطلوب اختصاص
يافته و 5/29 در صد مطالب نيز در دامنه خنثي جاي گرفته است .كه البته اين
اخبار ،همگي انعكاسي از وضعيت جامعه است.
در آبان ماه همان سال تيتر روزنامه ها درباره مساله زنان به شرح زير بوده
است.
خشونت ومزاحمت 5/32 درصد
فساد وفرار 22/22درصد
قتل وجنايت 27/12 درصد
ساير آسيب ها 61/10درصد
طلاق 95/9درصد
سرقت 3/7درصد
خود كشي 14/4درصد
اعتياد 1در صد
ارزيابي بالاترين عناوين خبري در همان ماه عبارت بوده است از
اخبار مربوط به مرگ زهرا كاظمي (روزنامه نگاركانادايي درايران ) 178خبر
سياسي
قتل لاله سحر خيزان (همسر يك فوتباليست) 25خبر آسيبهاي اجتماعي
فمنيسم 8مورد فرهنگي
پرداخت كمك وديعه مسكن به زنان سرپرست خانوار 17مورد اجتماعي
خبرهاي درباره فوتبال بانوان 8مورد ورزشي
طرح شوراي شهر براي حذف حجاب در مدارس دخترانه 11مورد آموزشي
اعضاي شبكه قاچاق دختران قرقيزي به امارات 8مورد
اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي 78مورد حقوقي و قضاييي
زنان سيگاري 4مورد علمي و پژوهشي
فعاليت زنان مطبوعاتي در 100سال پيش
فعاليت مطبوعاتي در ايران با انتشار
روزنامه وقايع اتفاقيه به مديريت ميرزا تقي خان امير كبير در سال 1267آغاز
شد.براساس اطلاعات موجودپژوهشي،تا عمر مشروطه كليه موسسات ومديران روزنامه
ها،هفته نامه ها و گاه نامه ها مرد بودند.و در جرايد هيچ زني فعاليت
نداشت.چرا كه زن تا اين دوران در ايران وسيله اي بود براي توليدمثل ،كشاورزي
، دامداري و يا كالايي در حرمسرا.
با قرار گرفتن ايران در مقابل فرهنگ غرب و شروع كار مدارس دخترانه و با
سوادشدن زنان و مطرح شدن مطالبات آنها(در سال 1328ه.ق) و (1288ه.ش)اولين
نشريه خاص زنان منتشر شد.نام اين نشريه "دانش"بود .و هفتگي منتشر مي شد.
اين نشريه در 8 صفحه وبه مديريت خانم "كحال"كه به دليل مسائل مالي پس از يك
سال تعطيل شد.
بعدها در سال 1330نخستين نشريه روزنامه مصور "شكوفه"در چهار صفحه با خط نسخ
با چاپ سنگي منتشر شد. خانم "مزين السلطنه"دختر ميرزاسيد رضي خان دكتر
طباطبايي سمناني موسس و مدير مدرسه "مزينه"مدير مسؤول اين مجله بود.
خانم صديقه دولت آبادي خواهر حاجي ميرزا محمدعلي دولت آبادي درسال 1337هجري
يعني سه سال پس از تعطيلي "شكوفه"،روزنامه "زبان زنان"را كه در واقع سومين
روزنامه خاص زنان بود را در اصفهان منتشر كردكه هر 15روز يكبار منتشرو به
مناقشه قلمي با مردان مي پرداخت.
"عالم نسوان"به صاحب امتيازي خانم نوابه صفوي و همكاري شاگردان و فارغ
التحصيلان مدارس آمريكايي منتشر مي شد.
"زنان ايران" نشريه ديگري بودكه در سال 1299منتشر شد كه اطلاع زيادي از آن
در دسترس نيست.
در سال 1299"نامه بانوان"به وسيله شهنازآزاد منتشر شد.
در سال 1301"جهان زنان"به وسيله فخرآفاق پارسا در مشهد منتشر شد.
در سال 1302 جمعيت نسوان وطن خواه نشريه خود را منتشر كرد.هيات تحريريه آن
"فخرالسلطنه فروهر"،"نورالهدي منگنه"و "فخرعظمي ارغون" بودند.
در سال 1304"نسوان شرق"را مرضيه ضرابي چاپ و منتشر كرد.
بعدها مجله هاي" سعادت"،"دختران ايراني"و نشريه "نورافشان"در بوشهر منتشر
شد.
قابل ذكر است نشريه شكوفه در جريان ببرگزاري انتخابات دوره سوم مجلس شوراي
ملي 12نفر از كانديداهاي خود را معرفي كرد و از مردان خواست كه به آنها راي
دهند. اين آگهي تبليغاتي موجب شد كه وزارت معارف واكنش نشان دهد و اين
نشريه را توقيف كند.
بالاي نشريه نامه بانوان نوشته شده بود:
"براي بيداري و رستگاري زنان بيچاره و ستمكش ايراني منتشر مي شود"
بعدها در سال 1303ه.ش و در دوران رضاخان ،روزنامه "آفتاب شرق" به وسيله
نرجس آموزگار منتشر شد.و سپس زن امروز به مديريت بدرالملوك به صورت هفتگي .
واما تاريخچه فعاليت زنان در مطبوعات ايران در 100سال پيش داستان
افتخارآفريني است كه امروز ادامه ندارد.
دوستي به نام مسعودسفيري مي گفت:"زنان در عرصه مديريت كمترمي توانند امتياز
بگيرند.اما كم نبوده اند زناني كه سال ها ،مردان را پشت صندوق هاي راي در
انتظار بازگشت دوباره به عرصه قدرت نگاه داشته اند.
زنان ایران، 26 مرداد 8