کودکان باتربيت و يک درس برای عشرت خانم
http://www.roshangari.net
اگر از انبوه خبرهای مربوط به ميليون ها کودک گرسنه و قحطی زده و جنگ زده و
آواره از آفريقا تا عراق تا کودکان خيابانی همين کشور خودمان حوصله تان
سررفته، اين هم خبرهای براق و شاد در مورد "بعضی" از کودکان در جهان که برای
تربيت و رشد "بعضی" از کودکان ايرانی هم مفيد است، ولی بيشتر از هم به درد
عشرت خانم خودمان در مجلس شورای اسلامی می خورد.
بروکلين پسر5 ساله ی ديويد بکهام ستاره فوتبال انگليس به عنوان ناز پرورده
ترين کودک انگليس معروف شده است. سال گذشته او يک اسب کوچولو از پدر و مادرش
به عنوان هديه کريسمس گرفت به ارزش 15000 پوند، امسال بابا و مامان برای او
يک پارک اختصاصی بازی بچه خريدند به ارزش يک ميليون و نيم پوند.
خريدن پارک بازی يک ايده درخشان بود که به فکر بابا و مامان هوشمند بروکلين 5
ساله و رومئوی 2 ساله افتاد. چون تدابير داخل خانه ديگر برای اين دو کودک به
اندازه کافی اثر تربيتی خلاق نداشت. البته اين به آن معنا نيست که بايد آن
تدابيرقبلی را کنارگذاشت يا خدای نکرده در ايجاد فضای تربيتی مناسب در داخل
خانه کوتاهی کرد.
مثلا سقف اتاق خواب دو کودک بکهام ها را در نظر بگيريد: شبيه يک آسمان واقعی
درست شده با ستاره هايی که می درخشند، آن هم درست بالای تخت خواب کوچولوها!
ميدانيد چه تاثير آرام بخشی بر روان کودک باقی می گذارد. انتفاضه يادتان باشد
و حرف هوشيارانه ملکه سوئد که گفته بود تقصير پدر و مادر های اين بچه هاست که
به جای اين که بچه های شان را تربيت کنند،سنگ پرانی يادشان داده اند. اگر
پدرو مادرهای فلسطينی هم در داخل خانه فضای آرام بخشی برای بچه های شان به
وجود آورده بودند، که آريل شارون بيچاره مجبور نمی شد ارتش پرافتخارش را
شرمنده کند که عليرغم داران بودن آن همه سلاح های مجهز، با گلوله پلاستيکی به
جنگ بچه های 12-10 ساله بروند و کله همين بچه ها وقتی بيست ساله شدند، بشود
اسباب بازی شان و دادستان ارتش اسرائيل را به درد سر بيندازند.
البته در تربيت کودک مساله فقط ايجاد فضای آرام نيست، بايد روح ابتکار عمل و
خلاقيت را در کودک پرورش داد. و خلاقيت از کجا می آيد؟ نه از خلاء، بلکه از
تعمق در دنيای واقعی . برای همين است که اين پدر و مادر عاقل به جای اين که
مثل پدر و مادرهای کم عقل معمولی با کاغذ و چسب برای بچه ها آسمان درست کنند
و آن ها را به کارهای مصنوعی عادت بدهند، به متخصص ها سفارش دادند که در سقف
اتاق خواب يک مايکرو فيبر اپتيک کار بگذارند به قيمت 35 هزار پوند که 8000
تصوير روی سقف درست می کند به طوری که خود آسمان واقعی هم در برابر آن نسبت
به طبيعی بودن خود شک می کند.
به علت دلبستگی شديد اين پدر و مادر به واقعيت است که هر جشن تولد بروکلين يا
رومئو به بزرگ ترين اخبار واقعی انگلستان تبديل می شود: اجاره تمام يک سينمای
بزرگ که فيلم های ديسنی برای بروکلين و رومئو و بقيه چند کودک با تربيت
انگليس در آن نمايش داده می شود. يک نمونه ديگربرگزاری جشن تولد بروکلين و
رومئو در فضای آزاد و باغ های افسانه ای است که شخصيت های کارتونی معروف،
خودشان در آن ظاهر می شوند. پارسال خود بابا نوئل بود که آمد و آن ساعت 15000
پوندی را به بروکلين داد.
چنين بچه هايی هستند که وقتی بزرگ می شوند، به کارهای بزرگ دست می زنند و
درست وسط بزرگان جاخوش می کنند. همين پرنس رضای خودمان را در نظر بگيريد،
چطور شده که از يک طرف با موسسه اينترپرايز سروکار دارد و از طرف ديگر در سی
ان ان ظاهر می شود و يک قصر در آمريکا دارد، يکی در سوئيس يکی هم در جنوب
فرانسه و ميان سهام داران بزرگ جهان سری است از سرهای صاحب اعتبار؟ فکر می
کنيد پدر و مادر فهيم او در رشد اين بچه نقش نداشته اند؟ اشتباه می کنيد! آن
ها مثل پدر و مادر های بی عقل نبودند که خيلی که هنر کنند سگ و گربه و ماشين
پلاستيکی برای بچه های شان ازکهنه فروشی می خرند. می گويند آقا رضاوقتی 6
ساله بود يک باغ وحش بزرگ کاملا واقعی داشت با شير و فيل و پلنگ کاملاطبيعی و
دايم هم از دوست و آشنای بابا جان يک حيوان واقعی ديگر هديه می گرفت.بابای
آقا رضا با اين که کلکسيون ماشين های شناسنامه دارش، روی دست کلکسيون آقا
برژنف می زد، وقتی می خواست بچه ها را تشويق کند، هيچ مضايقه ای در بذل و
بخشش آن ها به عنوان جايزه نشان نمی داد. همين اخيرا رويتر در اين مورد سند
داده بود.
"بچه ها را به آن نوع زندگی عادت بدهيد که بايد در آينده داشته باشند"- اين
است راز تربيت بچه. گدابازی در بياوريد، تا دلتان بخواهد از توی بچه های تان
گدا و معتاد و تن فروش در می آيد که به قول عشرت خانم بايد داد اعدام شان
کرد؛ دست و دل باز و عاقل باشيد، آقازاده هايی تربيت می کنيد که ميتوانند دور
و بر مقام ولايت برای خودشان اسباب بزرگی فراهم آورند.
مثلا همين خانم مادونا را ببينيد که تازگی ها برای تهذيب روانی خود و بچه
هايش به يک فرقه يهودی هم پيوسته است.همين که لوردس ملوس اش به سن 4 سالگی
رسيد برايش يک آرايشگر خصوصی استخدام کرد و به خانم ورساچی سفارش داد برای
تمام عروسک های دختر کوچولويش يک مينياتور از آخرين مدل های لباسی که طراحی
می کند بدوزد. بهای هر لباس مينياتور برای صدها عروسک لوردس کوچولو 2500
پونداست که خانم مادونا با دست و دلبازی آن را می پردازد، همين طور برای
مبلمان عروسک ها. مثال زياد است و دايم در مطبوعات انگليس چاپ می شود.
خوشبختانه در انگلستان که آقای بکهام و خانم مادونا در آن زندگی می کنند،
دموکراسی و گلاسنوست هست، و پدر و مادر های قابلی مثل آن ها شيوه های پرورشی
خود را فاش به نمايش می گذارند تا بقيه پدر و مادر های ناقابل هم حد اقل
آموزش راز بزرگی به کودکان را ياد بگيرند و به اندازه فهم و قابليت خود اين
آموخته ها را به کار بگيرند. بچه ها ی ناقابل هم که بزرگ شدند يک سری می
افتند به جان کند ن به دنبال سراب يک عده هم ميروند تظاهرات. نه مثل کشور ما
که رجال و نسوان عالی مقام اسرار تربيت آقازاده های شان را پشت درهای بسته
ويلاهای شان پنها ن می کنند و پدر و مادران ناقابل و کودکان ناقابل ترشان را
از آموختن آن محروم نگه ميدارند و وقتی کار از کار گذشت رديف به رديف کودکان
مملکت به جوانان معتاد، يا دختران تن فروش تبديل شدند، آن ها را می برند روی
جرثقيل و اعدام می کنند.و تازه چون در کشور ما هم تعداد بچه های ناقابل از
کشور فخيم انگليس بيشتر است و هم بيشتر اين بچه ها حتی قابليت دسترسی به يک
کامپيوتر را هم ندارند، عشرت خانم مجبور می شود بيفتد وسط بلوارهای خيابان ها
و به جای درخت، چوب اعدام بکارد.
اين درست نيست. عشرت خانم به جای اين که رويش را محکم بگيرد و نقش دژخيم را
بازی کند، بايد از زنان شجاع عهد قجر خودمان ياد بگيرد. آن ها اگرچه تحت ستم
بودند و حتی روبنده هم داشتند، اما دوست نداشتند هميشه در قالب قربانی باقی
بمانند، اين بود که گاهی چادر را از سربرداشته و به کمرشان می بستند و
ميرفتند پدر رجال قاجار را هم در می آوردند. عشرت خانم هم که حالا راز تربيت
کودک به شرح بالا را آموخته، خوب است به جای اين که هی داد بزند اعدام بايد
گردد اعدام بايد گردد، برای يک بار هم شده چادرش را به کمرش ببندد و برود در
جماران و بگويد آقايان در قصرهای تان را باز کنيد، به مردم نشان بدهيد چطوری
می توانيد آقازاده ها را تربيت کنيد که رئيس استات اويل نروژهم مقابل اش لنگ
می اندازد و برای به دست آوردن رضايتش رشوه می دهد، نشان بدهيد چقدر دهان
آقازاده را درکودکی شيرين کرده ايد که قند و شکر يک مملکت هفتاد ميليونی از
انبارش در می آيد، نشان بدهيد پشت اين درهای بسته چطور راه و رسم زندگی را به
اين آقازاده ها ياد می دهيد که هنوز ريش در نياورده تمام بازار کشور را از
کنار اسکله ها در بنادر تا فرودگاه های شهرها، و از سير و پياز و گوجه فرنگی
گرفته تا سنگ معدن و نفت و هتل ها در اختيار می گيرند. درهای ويلاها را باز
کنيد، باغ های بهشت را نشان بدهيد، راه و چاه ثروتمند شدن و به بزرگی رسيدن
را ياد بدهيد، اگر هم نگران مصادره ای بودن ويلاها هستيد، اقتصاددانان ما
اخيرا در بيانيه بلند بالايی راهش را نشان داده اند، ببريدش به بازار کاملا
آزاد و حلالش کنيد.
چون مطبوعات رکن چهارم يک دولت دمکراتيک است ? که بلانسبت جمهوری اسلامی هم
هست - ما اين ها را گفتيم. به خاطر خود عشرت خانم و آقا ها و آقازاده هاست.
از ما گفتن و از آن ها نشنيدن. فقط بايد به خاطر داشت که کودکان و جوانان و
والدين ناقابل انگليسی برای همين قدر شفافيت و دمکراسی که دارند که در آن می
شود توی خانه های بزرگان را ديد- و سيخونک ? زد، سريک پادشاه را بريدند.