کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
کلیپ و صدا
مکانی برای احزاب
اخبار روز از پیک ایران
اخبار سایت بی
طرف
اخبار رادیو فردا
خارجی
سلامت
و بهداشت
آرشیو
صفحه نخست
______________________________________________________________
2007-10-16
بازداشت روناک صفازاده فعال کمپین در سنندج
روناک صفازاده از اعضای فعال کمپین در سنندج در خانه اش بازداشت شد.
به گزارش خبرگزاری حقوق بشر کردستان، صبح روز سه شنبه 17 مهر 1386 نيروهاي امنيتي ساعت 7 صبح با مراجعه به منزل او، پس از تفتيش منزل، وی را به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل كردند و برگه هاي بيانيه و دفترچه هاي كمپين و كيس كامپيوتر وي را نيز با خود بردند، گفته می شود که نیروهای امنیتی برخوردي خشن و غیر قانونی هم با خانواده او داشته اند.
روناك صفازاده گرافیست و فعال در حوزه زنان و عضو انجمن زنان آذرمهر كردستان نیز هست. روز پیش از دستگیری، گویا در جشن شادی برای بچه ها که به مناسبت روز کودک برگزار شده بود به جمع آوری امضا برای کمپین یک میلیون امضا پرداخته بود که طبیعتا جمع آوری امضا اقدامی علنی وکاملا قانونی است. اما درست صبح فردای آن روز سه اتومبیل به همراه 9 مامور به در خانه روناک می آیند واو را بازداشت می کنند. خانواده وی هنوز از وضعیت او اطلاعی ندارند
مادر روناک صفازاده: پس از 6 روز بی خبری از دخترم، در دادسرا جز توهین چیزی نشنیدم!
دو شنبه23 مهر 1386
صبح روز یکشنبه 22 مهرماه پس از 6 روز بی خبری از روناک صفازاده 21 ساله، مادر او شهناز احمدی با بردن درخواست نامه ای به دادستانی تقاضای ملاقات با دخترش را کرد:
گفتم : ازدخترم بی خبرم، یک خبر می خواهم! اجازه ملاقات می خواهم! حتی اجازه یک تلفن کوتاه بدهید! گفتم روناک مریض است و باید کلسیم مصرف کند دارو برایش آورده ام.
- چه جوابی دادند ؟
اما نه تنها جوابم را ندادند بلکه نه لباس قبول کردند و نه دارو. توهین می کردند، گفتند ما نمی دانیم. گفتند ملاقات ممنوع است. جواب های ضد ونقیض می دادند. مرتب دروغ می گفتند. از وقتی رفتم دادسرا تمام مدت مسخره ام می کردند. می گفتند اگر مادر خوبی بودی حال و روزت این طوری نبود، می گفتند از آن مادر این دختر به وجود می آید دیگر! گفتم:آخر گناه من چیست؟ اگر دنبال دخترم بگردم گناه کرده ام؟ گفتم این که بگویم دخترم کجاست مادر خوبی نیستم ؟ گفتم اگر دخترم گناهی مرتکب می شد خودم تحویل قانون می دادمش ولی او زحمت کش است. تنها 21 سال دارد. اما برای ماهی 50 هزارتومان منشی گری می کند و بعد هم در انجمن کار داوطلبانه می کند. بگویید مگر دختر من چه کرده است؟ جز دفاع از حقوق خودش، و مادرانش؟ بعد می دانید چه می گفتند؟ پرسیدند: شیعه هستید یا کافر؟! گفتم باشد من کافر هستم اما بگویید بچه ام کجاست؟ توهین از این بالاتر ؟
- وقتی روناک را دستگیر کردند به شما نگفتند او را کجا می برند؟
نه. روناک صبح ساعت 8.20 دقیقه از خانه رفت بیرون که برود سرکار. ساعت 9 صبح 8 نفر مرد ریختند خانه. من مریض بودم خوابیده بودم و پسرم هم خواب بود. سراغ پدر روناک را گرفتند گفتم رفته سرکار. هولم دادند آمدند تو. روناک را سرکوچه گرفته بودند و بعد از آن بود که آمدند به خانه. زندگی ام را زیر و رو کردند. حتی لباس های زیر دخترانم را هم گشتند بدون این که یک مامور زن بیاورند! آخر این مملکت اسلامی است؟ پرسیدم دنبال چه هستید؟ گفتند مواد، اسلحه و مهمات! چیزی پیدا نکردند، مهماتی که می خواستند کیس کامپیوتر روناک و کتاب هایش بود. بعد گفتند بچه ات 6 ماه هست که توی خاک عراق است. گفتم اگر در عراق است پس چرا اینجا آمده اید؟ چرا جلوی در می گیریدش؟ چرا نمی روید پاساژ صدف ببینید محل کار روزانه اش کجاست؟ چرا نمی روید ازمحل بپرسید. گفتند اگر روناک را دیدی سلام ما را بهش برسان! جلو روی خود من دروغ می گفتند. بعد یکی دیگرشان گفت که پیش ماست. می بینید می خواهند شکنجه روحی بدهند. امروز هم همین جواب ها را دادند. الان 6 روز است بچه ام را قایم کرده اند و جواب نمی دهند.
- امروز کی به دادسرا رفتید؟
از ساعت 10 صبح تا 2 بعد از ظهر آنجا بودم. جواب نمی دادند. فقط توهین می کردند. تا اینکه ساعت 2 گفتند اینجا نیست. بعد معاون دادستان گفت که دست ماست، خودش زنگ می زند. هنوز تفهیم اتهام نشده است.
- فکر می کنید چه اتهامی متوجه روناک است؟
روناک توی انجمن زنان آذرمهر كردستان بدون هیچ چشمداشت مالی کار می کند. 5 سال است برای حقوق زنان زحمت می کشد. برای دفاع از مردم ضعیف کار می کند. بعد این مسلمانی است که این طوری بگیرند و ببرندش ؟ جرم روناک همین است.
مادر روناک که 6 روز بی خبری ازدخترش را تاب آورده می گوید :« 52 سال از عمرم می گذرد. بخدا اگر اتفاقی برای روناک بیفتد دنیا را به آتش می کشم و باقی عمرم را فدای او و خواسته هایش کنم. مگر دختر من چه کرده است؟ من آنقدر به دادسرا می روم تا جواب بگیرم.»