کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
کلیپ و صدا
مکانی برای احزاب
اخبار روز از پیک ایران
اخبار سایت بی
طرف
اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه نخست
______________________________________________________________
2007-09-07
من کی هستم؟
وبلاگ نیمه پنهان http://www.raanaa.com
من
"دوشیزه مکرمه" هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و هم زمان قند توی دلم آب می
شود. من " مرحومه مغفوره" هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و
احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم. من " والده مکرمه" هستم وقتی اعضای شرکت برای
خودشیرینی پیش پسرم آگهی تسلیت در بیست روزنامه معتبر چاپ می کنند.
من
"زوجه" هستم وقتی شوهرم بعد از مدت ها به به حکم قاضی قبول می کند بچه ام را بعد
از شش ماه ببینم. من "سرپرست خانواده" هستم ، وقتی شوهرم با کامیون قراضه اش تصادف
کرد و برای همیشه خوابید.
من
"خوشگله" هستم وقتی پسرهای محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده می گذرانند.
من
"مجید" هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از
پیاده رو مقابل صدا می زند.
من "ضعیفه" هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند.
من
"بی بی" هستم وقتی تبدیل به یک شی آنتیک می شوم و نوه نتیجه هایم هی تند تند می
خواهند از من عکس بگیرند.
من
"مامی" هستم وقتی دخترم می خواهد جلوی دوستانش پز بدهد. من "مادر" هستم وقتی مورد
شماتت همسرم قرار می گیرم برای آن روز که به مهمانی رفته بودم و بچه ها غذا
نداشتند.
"من
زنیــکه" هستــم وقتـــی مرد همســایه تذکــرم را در خصــوص درست گذاشتــن ماشینــش
در پارکینگ می شنود.
من
"مامانی" هستم وقتی پسرم خرم می کند تا خلافش را به پدرش نگویم.
من
"یک کدبانوی تمام عیار" هستم وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی
شکم برآمده اش جا به جا می کند. من "بانو" هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام
وهیچ مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف کند.
من
در اول ماه عروسی ام: "خانوم کوچولو، عزیزم، پیشی، عشق من، عسلم و ..." هستم . من
وقتی می خواهم از شوهرم جدا شوم و سرپرستی بچه هایم رابگیرم "سلیطه و خراب" هستم.
من
در ادبیات کهن این مرز و بوم" نفس محیله مکاره، مار، ابلیس، لکاته و..." هستم.
دامادم به من "وروره جادو" می گوید. حاج آقا مرا "والده" آقا مصطفی صدا می زند. من
"مادر فولاد زره" هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم. مادرم مرا به خان
روستا "کنیز" شما معرفی می کند.
من کی هستم؟!!