به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

ضرب و شتم زنان نشانه‌ حقارت نیروی انتظامی

دکتر رویا طلوعی
عضو کانون زنان کرد مدافع صلح و حقوق بشر

 9 مارس 2006


همواره‌ جنبش زنان ایران مورد نقد قرار میگرفت که‌ اصولا" وجود ندارد و یا اگر هست در سطح الیت و نخبگان مانده‌ و توده‌ ای نشده‌ است. ناقدان گویا شرایط سیستم توتالیتر حاکم بر ایران را در نظر نداشته‌ و با وجودیکه‌ سایر جنبشها از جمله‌ جنبش دانشجویی و جنبش کارگری گرفتار همین معضل محدودیت بودند، از جنبش زنان انتظار معجزه‌ داشتند.
براستی نظامهای توتالیتر پیچیده‌ امروزی را نمیتوان تنها با فشارهای داخلی سرنگون یا وادار به‌ تمکین در مقابل خواست مردم کرد، چرا که‌ آنان چنان ابزارهای قدرت و سرکوب و بمباران تبلیغاتی مسموم در اختیار دارند و بویژه‌ در ایران چنان فریبکارانه‌ با ایجاد بحرانهای مصنوعی بموقع، مردم را سرکوب، سردرگم و منفعل مینمایند که‌ جنبشهای اجتماعی محروم از کانالهای وسیع و قوی اطلاع رسانی را تا حدود زیادی خنثی میسازند.
امروزه‌ که‌ بنظر میرسد منافع قدرتهای جهانی و فشارهای بین المللی تا حدودی در راستای فشارهای داخلی قرار گرفته‌ است، تغییرات محسوسی هم در جنبشهای اجتماعی ایران و نحوه‌ اعتراضاتشان مشاهده‌ میشود. در واقع فعالین مدنی ایران امیدوارند فشارهای بین المللی نیز در جهت تغییرات دمکراتیک و بی خشونت یا کم خشونت یاریگرشان باشد و مردم و کشور کمترین آسیب را متحمل شوند.
در این راستا با وجود سرکار آمدن دولتی تندرو و بشدت سرکوبگر و با بازگشت پوپولیسم، هر چند که‌ فشار و سرکوب حاکمیت شدیدتر شده، اما بر مقاومت و ایستادگی جنبشها افزوده‌ شده‌ و شرایط بین المللی نیز به‌ فعالین جنبشها هشدار میدهد که‌ تا دیر نشده‌ بخو‌د بجنبید چرا که‌ فردای آکنده‌ از جنگ و مخاصمه‌ فردایی قابل کنترل نخواهد بود.
جنبش زنان از آنجا که‌ جنبشی طرفدار صلح و تغییرات عاری از خشونت است هیچگاه میدان را از حضور مؤثر خویش خالی نگذاشته‌ است. هر چند بعد از سرکار آمدن دولت احمدی نژاد جنبش زنان همچون سایر جنبشهای اجتماعی شوکه‌ شد _ بحدی که‌ من هم نگران شده‌ بودم _ اما خوشبختانه‌ دیری نپایید که‌ از شک‌ بدر آمد وبار دیگر حضور سبز و پویای خود را در هشتم مارس به‌ نمایش گذاشت.
جالب اینجاست که‌ امسال تعداد تشکلهای خواهان مراسم در تهران و بسیاری از شهرستانها بیشتر از سال قبل بود و بنظر میرسد نیروهای جوانتر و بیشتری به‌ جنبش زنان پیوسته‌اند. با توجه‌ به‌ اهمیت همگانی به‌ روز جهانی زن، بنظرم دیگر نمیتوان جنبش زنان را به‌ محدود ماندن در سطح نخبگان متهم کرد. حمایت هر چند نوشتاری جنبش زنان از جنبش کارگری و ارتباطات جنبش دانشجویی و جنبش زنان و پیوستن قشر وسیعی از دانشجویان دختر به‌ جنبش زنان نوید آغاز همگرایی جنبشهای اجتماعی ایران است.
نکته‌ جالب توجه‌ جنبش زنان ایران در داخل کشور پیوستن دختران به‌ مادران است و اینکه‌ بر خلاف آنچه‌ در کنفرانس بنیاد پژوهشهای ایران در آلمان دیدم، مادران فعال در جنبش زنان ایران در داخل کشور مسنتر و تنهاتر نمیشوند. این مسئله‌ البته‌ به‌ تفاوت فضای داخل و خارج کشور و تفاوت آرمانهای ایدئولوژیک آنان نیز برمیگردد. نسل دخترانی که‌ خارج از ایران پرورش‌ میابند فقط ایرانی نبوده‌ و با توجه‌ به‌ زندگی در جامعه‌ای آزاد، با فشارهای وارده‌ بر نسل جوان دختران داخل کشور مواجه‌ نیستند. آنها با آرمانهای ایدئولوژیک مادران خودنیز که‌ عمدتا" از نسل چپهای دوران انقلابند تا حدود زیادی بیگانه‌اند و دغدغه‌های متفاوتی دارند هر چند که‌ میهن خو‌د راهم دوست دارند. اما در داخل کشور دختران ما با همان مشکلات ما دست به‌ گریبانند و از یک گروه ایدئولوژیک هم نیستند. دختران ما همچون خود ما از تبعیض جنسیتی رنج میبرند و به‌ انواع مختلف با آن مبارزه‌ میکنند. ما مادران سی و چهل ساله‌ اکنون با نسل بیست ساله‌ فعالی مواجهیم که‌ عده‌ای از آنان نیز وبلاگ نویسان برجسته‌ای هستند. دخترانی که‌ گرمی و شور فوق العاده‌ای‌ به‌ جنبش زنان میبخشند و با همه‌ سرکوبها سرشار از انرژی هستند.
با توجه‌ به‌ فضای سیاسی کشور و ممنوعه‌ شدن زنان و فمنیسم و فیلتر سایتهایشان و ممنوعیت مراسمشان، زنان مبارز ایران هشتم مارس را باز هم گرامی داشتند اما بنظر میرسد اینبار زنان بدان حد از تعدد و قدرت و توان رسیده‌اند که‌ نیروی انتظامی را به‌ وحشت انداخته‌اند، بطوریکه‌ با کمال بیرحمی به‌ سرکوب و ضرب و شتم آنان میپردازد. من رفتار غیرانسانی نیروی انتظامی را در دهم مرداد سنندج و در پارک استقلال دیده‌ام. کاملا" درک میکنم بر زنان نستوهمان در پارک دانشجو و پارک لاله‌ چه‌ گذشته‌ است. میدانم چقدر وحشیانه‌ زنان را کتک میزنند، همچنانکه‌ دهم مرداد زن کردی را که‌ میخواست به‌ یاری مرد خود در زیر مشتها و لگد نیروی انتظامی بشتابد زیر ضربات باتوم گرفتند و با کمال بیرحمی ضربات باتوم را بر سر و پشت و باسنش میکوبیدند و او فریاد میزد....
آیا دقت کرده‌اید مردان نیروی انتظامی هنگام کتک زدن زنان چقدر حقیرند؟ آنها باتوحش و حتی شهوت مشتها و لگدها و باتومها را بر پیکر زنان مینوازند، همچنانکه‌ در خانه‌ همسران بیچاره‌ خود را زیر مشت و لگد میگیرند. چهره‌هایشان آکنده‌ از خشم است و دهانهایشان پر از الفاظ رکیک، درست همانگونه‌ به‌ همسرانشان ناسزا میگویند. ضرب و شتم آنان تنها نشانه‌ عجز آنان است. آنان با سپر و باتوم و اسلحه‌ در مقابل زنانی با دستان خالی اما مصمم و استوار عاجز و ناتوانند. باوجود این در عجبم که ‌افراد نیروی انتظامی آیا شرایط بحرانی کشور را نمیبینند؟ چرا به‌ کشتی شکسته نظام‌ آویزان هستند؟ کشتیی که‌ بزودی در سودای اتمی سکاندارانش غرق خواهد شد. براستی ارزش دارد که‌ زنان مملکت را بخاطر حاکمان خودخواهی که‌ ملت را گروگان گرفته‌اند کتک زد؟ آنهم بخاطر مطالبه‌ بدیهیترین حقوق انسانیشان؟ براستی شرم آور نیست بانوی شاعر مسنی را زدن؟ آنکه‌ به‌ سیمین بهبهانی باتوم زد از خودش خجالت نکشید؟
بهرحال هر قدر که‌ نیروهای اطلاعاتی و انتظامی ما زنان را کتک زده‌ و شکنجه‌ کنند جز بر حقارت خود و ارزش ما نمی افزایند. شک ندارم که‌ جنبش زنان مقاومتر و پویاتر خواهد شد. جنبشی که‌ در آینده‌ ایران سربلند آزاد و دمکراتیک و امیدوارم فدرال، نقش برجسته‌ای خواهد داشت.