بهداد: نگرانی دولت احمدی نژاد از تبدیل شعار «رای من کو؟» به شعار «نان من کو؟»
دکتر سهراب بهداد، استاد اقتصاد در دانشگاه دنیسون آمریکا، می گوید: دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به خشونتی که در حوادث پس از انتخابات به کار برد، فکر می کند «مردم» جرات اعتراض ندارند. اما دولت محمود احمدی نژاد در عین حال نگران است که «شعار رای من کو؟» به شعار «نان من کو؟» تبدیل شود».
رادیو فردا
توسط یوسف علیزاده
در حالی که درباره شوک احتمالی اجرای طرح هدفمند کردن یارانه و آزادسازی قیمت ها گمانه زنی های مختلفی ارائه می شود، وزیر اطلاعات دولت محمود احمدی نژاد ماه گذشته احتمال داده بود که این طرح با تنش هایی همراه باشد.
درهمین زمینه، مقامات سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی از آمادگی خود برای مقابله با پیامدهای اجتماعی این طرح خبر داده اند. با توجه به پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و ماه ها تظاهرات خیابانی در تهران و برخی شهرستان ها، اکنون برخی از بروز احتمالی نا آرامی به دلیل آزاد سازی قیمت و اجرای طرح هدفمند کردن خبر می دهند.
دکتر سهراب بهداد، استاد اقتصاد در دانشگاه دنیسون آمریکا، می گوید: دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به خشونتی که در حوادث پس از انتخابات به کار برد، فکر می کند «مردم» جرات اعتراض ندارند. اما دولت محمود احمدی نژاد در عین حال نگران است که «شعار رای من کو؟» به شعار «نان من کو؟» تبدیل شود».
رادیو فردا: دولت محمود احمدی نژاد درصدد است که طرح هدفمند کردن یارانه ها را اجرا کند. سوال این جاست که چه عواملی باعث شده است تا دولت دست به اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها بزند؟
دکتر سهراب بهداد، استاد اقتصاد دانشگاه دنیسون آمریکا
سهراب بهداد: مسئله دولت این است که جمهوری اسلامی از ابتدای شروع به کارش به علت بحران اقتصادی که به وجود آورد و ناتوانی اش در مهار کردن این بحران و به راه انداختن یک اقتصاد مولد و رو به رشد، درعین حالی که خودش را هم درگیر جنگ کرده بود و در افزایش تولید هم ناتوان بود، برای اینکه در مقابل نارضایتی هایی که می توانست در میان مردم به وجود بیاید،هزینه ندانم کاریهایش را به نوعی مخفی کند، دست به دادن یارانه ها زد.
یعنی به نوعی قیمت ها را تفکیک کرد و اضافه قیمت کالاها را خودش پرداخت. این کار را چه برای کالاهای وارداتی و چه برای کالاهایی که در داخل کشور تولید می شد، انجام داد.
این کار برای این بود که جلوی نارضایتی ها گرفته شود. به تدریج اما این امر به صورت یک امر عادی در اقتصاد ایران تبدیل شد. اقتصاد ایران در عرض ۳۰ سال گذشته به نرخی که کشورهای مشابه آن رشد کردند، نتوانست به رشد اقتصادی دست یابد.
در مقایسه با ترکیه و سایر کشورهایی که حتی نفت نداشتند رشد اقتصادی ایران بسیار ناچیز بوده است. تنها در سالهای اخیر درآمد سالانه ایران به حدی رسید که در زمان قبل از انقلاب ۵۷ رسیده بود.اقتصادی که ناتوان بود و توانایی پیشرفت و تولید و رشد را نداشت، برای آرام کردن مردم دست به دادن یارانه ها زد.
طبعا اهداء یارانه ها تا ابد نمی توانست ادامه یابد. برای همین هم دولت در پی آن بود که به نوعی این قانون یارانه ها را ملغی کند. البته سیاست حدف یارانه ها، مورد حمایت صندوق بین المللی پول و بانک جهانی هم هست. از آنجایی که آنها هم خواهان این هستند که یارانه ها حذف شود، پیشنهادشان این بوده است که اگر دولت می خواهد کمکی به اقشار کم درآمد بکند، می تواند به گروه های کم درآمد و ناتوان، وجه نقد بدهد.
در آن صورت کاستن یا افزایش همان وجه نقد، دست دولت است. و می تواند بی سر و صدا این کار را بکند. مردم صدقه بگیر هم این قدرت سیاسی را نخواهند داشت که اعتراضی بکنند که چرا یارانه هاشان کاسته شده است؟ تعداد زیادی از اقتصاددانان طرفدار آزادی بازار همیشه از این سیاست جانبداری کرده اند، الان جای تعجب است که در این روزها کمتر در این مورد صحبت می کنند.
پیامدهای اقتصادی هدفمند کردن یارانه ها ، آزادسازی قیمت هاست. ارزیابی شما از این رویداد چیست؟
مسئله فقط این نیست که می خواهند به عده ای مقداری پول نقد بدهند. این پول نقدی که خواهند داد برای آرام کردن مردم در مقابل تغییر و تحولاتی است که در اقتصاد به وجود خواهد آمد. تغییر و تحولات بدین صورت خواهد بود که قیمت ها به شکل سریعی بالا خواهد رفت. نرخ تورم بالا خواهد رفت. این همان مکانیزمی است که انتظارش می رود. هدف کلی چنین سیاستی این است که مصرف را پایین ببرد.
در طول دوره رکود اقتصادی ۳۰ ساله ایران که تولید رشدی نداشته است، مصرف رشد روزافزونی داشته است. به این علت که دولت یارانه داده است. از بخش های سرمایه گذاری و تولید کاسته شده و به بخش مصرف کمک شده است. اما با حدف یارانه ها، مصرف کاهش پیدا می کند، و مصرف که کم شود، از راه مکانیسم تورم، سودها افزایش می یابد، و آن وقت انتظار می رود که (شاید) سرمایه گذاری افزایش یابد.
در واقع تورمی که به وجود خواهد آمد همان تورمی است که اینها انتظارش را دارند. این تورم همان نقشی را بازی خواهد کرد که اینها منتظر آنند. نقش این تورم کاستن از میزان مصرف است.
مکانیزمی که ایجاد خواهد شد این است که با بالا رفتن قیمت ها، مزدها افزایش نخواهد یافت. مردم نمی توانند پا به پای تورم جلو بروند. نتیجتا درآمد واقعی شان و میزان مصرفشان کم خواهد شد.برق کمتری مصرف می کنند. مجبورند گاز کمتری مصرف کنند و کفش و لباس کمتری بخرند.
این امر کاملا قابل انتظاری است. تورمی که امروز بدون تغییر قیمت های رسمی ایجاد شده است، با تغییر قیمت های رسمی به نرخ نجومی خود خواهد رسید.
یک بار هم قبلا در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی، این طرح به نوعی می خواست اجرا شود که متوقف ماند.
بله. در دوره اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی او به دنبال اجرای این طرح رفت. با تایید صندوق بین المللی پول و اقتصاددانان طرفدار بازار این کار را شروع کرد، منتها تاثیر اجرای آن از همان آغاز، تورمی قابل توجه بود.
قیمت ها به دو و نیم برابر خود رسید و باعث ایجاد تشنجاتی در جامعه و عکس العمل های شدید شد. برای اولین بار حکومت جمهوری اسلامی با شورش های خیابانی در شهرهای مختلف کشور مواجه شد. دولت هاشمی رفسنجانی هم دید که این بازی ای نیست که بتواند از عهده اش برآید. در واقع عقب نشست. حتی مجلس در آن زمان به دولت حمله کرد که چرا قیمت ها افزایش یافته است؟ اینجا بود که دولت نسبت به اجرای این طرح عقب نشینی کرد.
اگر چه از آن پس سیاست لیبرالیزه کردن اقتصاد به طور کج دار و مریز پیش می رفت، هر جا که سر و صدایی در نمی آمد، نرخ ها آزاد می شد و هر جا که با مقاومت مردم روبرو می شد، نرخ ها در همان سطح باقی می ماند.
در دوره اول ریاست جمهوری محموداحمدی نژاد، وی با شعار حمایت از اقشار آسیب پذیر جامعه و انتقاد از سیاست دولت های گذشته روی کار آمد. او دولت های پیش از خودش را متهم به فساد کرد و گفت که پروژه اصلی اش ، کمک به گروه های آسیب پذیر جامعه است.
الان پرسش این است که چرا رویکرد احمدی نژاد تغییر کرده و امروز دست به اجرای این سیاست ها می زند؟
در انتخابات دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد او از هاشمی رفسنجانی پیشی گرفت، در واقع قسمت عمده آرایی که به رفسنجانی داده نشد، مخالفت و عکس العملی بود که نسبت به سیاست های اقتصادی دوره ریاست جمهوری او نسبت به لیبرالیزه کردن اقتصاد بود.
کسانی که از این سیاست متضرر شده بودند به هاشمی رفسنجانی رای ندادند و او را کسی می دیدند که همان سیاست های اقتصادی را دنبال خواهد کرد. شعار احمدی نژاد در دوره نخست این بود که ما این کار را نخواهیم کرد. او می گفت ما طرفدار مردم کم درآمد هستیم و با این شعارها به نفی سیاست های اقتصادی هاشمی رفسنجانی پرداخت.
اما الان خودش برآن است که همان سیاست ها را به نحو بسیار شدیدتری اعمال کند. اما چرا حالا؟ آنها ضمن اینکه دائما به مردم آمادگی می دهند که ما می دانیم که شما تحت فشار قرار خواهید گرفت، قیمت ها بالا خواهد رفت و توان اقتصادی شما کم خواهد شد، اما بدانید که ما زور داریم و می توانیم این کار را انجام بدهیم. این نمایش زوری است که دولت در طول یکسال و نیم گذشته به طور برهنه به مردم نشان داده است.مردم هم خاطره آن حملات خیابانی، تجاوز در زندان ها و اعدام ها را فراموش نکرده اند.
همیشه صندوق بین المللی پول و بانک جهانی می دانستند که عملی کردن این طرح با واکنش ها و مخالفت های اجتماعی شدیدی مواجه خواهد شد. فرمول پیشنهادیشان هم این بود که حکومت باید در شرایطی دست به این کار بزندکه سعی کند رضایت عموم مردم را جلب کند. در شرایطی که وعده ای که به مردم می دهند از سوی مردم قابل پذیرش باشد. مثلا مردم بپذیرند که اگر الان تحت فشار قرار خواهند گرفت اما بعدها شرایط اقتصادی مطلوبی خواهند داشت و درست خواهد شد.
اما دولت از این مسیر وارد نشد. این فرمول جدیدی بود که قبل از اجرای این طرح، حجم وسیعی از خشونت وارد بازار اقتصاد و سیاست شد و دولت انتظار دارد مردم در مقابل این قدرت عظیم خشونت، جرات اعتراض نخواهند داشت و سیاست تعدیل به اجرا درخواهد آمد. در واقع دولت می خواهد از خشونتی که بعد از انتخابات علیه مردم علنی کرد، یک استفاده اقتصادی هم ببرد.
شما به این نکته اشاره کردید که دولت سعی می کند با نشان دادن قدرتش این طرح را به زور و اجبار اجرا کند. به نظر شما عکس العمل مردم چه می تواند باشد؟ خصوصیات این عکس العمل و اعتراضات احتمالی چگونه خواهد بود؟
حکومت سعی کرده است با وعده و وعید واریز کردن پول نقد به حساب مردم ، وانمود کند که مقداری شیر و عسل به شما اعطا می کنم! اما در عین حال می گوید یادتان باشد، این نیروی نظامی هم هست. و ما هر روز مانور می دهیم. معترضین را اعدام می کنیم. اگر کسی علیه این طرح حرفی بزند در واقع علیه امنیت ملی حرف زده و متهم به محاربه است.
اما از طرفی این حرکتی که خواهد شد بسیار حرکت وسیعتری خواهد بود. تاثیر تورمی این سیاست در جامعه همه جانبه خواهد بود. بیشترین تاثیرش البته دامنگیر گروه های کم درآمد و یا بی درآمد خواهد شد. گروه های کم درآمد هم به علت مشکلات عدیده شان نمی توانند یکباره و منسجم مانند جمعیتی که در خرداد ماه ۸۸ به خیابانها ریختند و معترض شدند، اعتراض کنند. بلکه به صورت موردی و خود به خودی و پراکنده معترض خواهند شد.
در اینجا شعارشان دیگر «رای من کو؟» نخواهد بود. بلکه شعارشان «نان من کو؟» و «شغل من کو؟» خواهد بود. و کسانی این شعارها را سر خواهند داد که گرسنه هستند و دولت محمود احمدی نژاد نیز از همین نگران است. گروه جمعیتی متفاوتی هستند که این شعارها را سر خواهند داد. جلوگیری از حرکت این گروه بسیار دشوارتر از گروهی خواهد بود که به دنبال آزادی سیاسی و دموکراسی هستند و خواهان خشونت نیستند.
شما ترکیب جمعیتی معترضین روزهای آینده به اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها را با ترکیب جمعیت معترضین یکسال اخیر متفاوت ارزیابی می کنید؟ به خاطر داشته باشید که در جریان اعتراض به انتخابات غالب اعتراض ها در تهران و شهرهای بزرگ رخ دادند.
به احتمال زیاد باز هم عکس العمل ها در شهرهای بزرگ خواهد بود. در شهرهای کوچکتر امکان مانور سیاسی در مقابل خشونت های حکومت دشوارتر خواهد بود. ولی این اعتراضات احتمالی پراکنده تر خواهد شد. ممکن است در شهرهای بزرگ اما در نقاط مختلف این شهرها این اعتراضات رخ دهد. بدون تعیین کردن زمان مشخص و برنامه ریزی تعیین شده.
این اعتراضات به صورت خود به خودی و خودجوش رخ خواهد داد. به همین دلیل هم حکومت خودش را سخت بسیج کرده است و آمادگی هایی را که دارد به نمایش می گذارد. این نمایش ها برای ترساندن مردم از این حرکات خود به خودی است. ولی جمعیتی که این کار را خواهند کرد نوع حرکت و دینامیسم حرکت و شعارشان متفاوت خواهد بود.
دیگر بحث بر سر این نیست که استراتژی به اصطلاح ساختار حکومت چه خواهد بود؟ آیا باید ما با خشونت پاسخ دهیم یا با تقابل؟ بحث این خواهد بود که من گرسنه ام و نان می خواهم. نان من کو؟ و مقابله با این درخواست ها برای هر حکومتی دشوارتر خواهد بود. اینها حرکات خود به خودی هستند که به وجود می آیند و می توانند یک سیل بسیار کوبنده ایجاد کنند.
مهمترین کسانی که از اجرای این طرح نفع خواهند برد، نه مردم بلکه بنیادها و دیگر واحدهای بسیار بزرگ اقنصادی مانند سپاه پاسداران خواهند بود. همان هایی که در طول ۳۰ سال گذشته از راه رانت خواری ثروتمند شدند و حالا می خواهند ثروتمندشدن خود را از راه بازار به سرانجام برسانند. در واقع همان هایی منتفع خواهند شد که قبلا منتفع بودند و همان هایی متضرر خواهند شد که قبلا هم متضرر بودند.