پـویـان انصـاری: اثـراتِ “تلـخ و شیـریـن ِ” تبعیـد …!؟
با این تفاصیل، بعداز این همـه سال آنهم در این کُره خاکـی، هنوز هم کسی نفهمید چطور چپـی که بقول معروف بی دین است و دین را افیون جامعه می داند در برابر ابلهه ای چون خمینی که مذهبی هم بود سکوت کرد! ….
پـویـان انصـاری
Pouyan49@yahoo.se
اثـراتِ “تلـخ و شیـریـن ِ” تبعیـد …!؟
شاید بعد از قرنی که حتمأ استخوان های من و تو هم پوسیده شده است وقتی نسل آن زمان! تاریخ معاصر ایـران را ورق می زند در باره آن اینطور نوشته شده باشد!!!
در گوشه ای از این جهـان بی در و پیکـر، مـدرسـه ای بود که بهش می گفتند ایـران، در این مدرسه بـزرگ همه جور شاگرد از همه نوع اش پیدا می شد از لهجـه و زبـان های مختلف گرفتـه تا دین، مـرام، مسلک و ایدئولوژی های متفاوت اما، ویـژه گی این مدرسه این بود که مُدیر، ناظم، معلم، فراش و خلاصه اینکه همه کاره این مدرسه یک نفر بـود! بقیه نخودی بودند، او از چنان قدرتی برخوردار بود که برای مثال، صبـح که از خـواب بلند می شـدیـد می دیدید این فـرد که بهش می گفتند شـاه لباس بزرگ ارتش داران نیروی دریایی را پوشیده است! ظهـر لباس نیروی هوایی! عصـر لباس نیروی زمینی!
دست قضـا، شاه یکروز بادمجان دور قاپ چین ها را جمع کرد و خطاب به آنها گفت:”
من بیش از سه دهه برای این مدرسه کار و زحمت کشیده ام!
دستمال بدستان همه یکصدا گفتند، بله قـربـان درست است!
شاه فرمودند، حالا می خواهم بعد از این همه سال، یک امتحـان نهایی از این شاگـردان مدرسه ام بگیـرم تا اوضاع دستـم بیـایـد!
سینه چاکانِ ملوکانه گفتند، قُـربـان لازم نیست، مـا همانطور که مُـرتب به شما گـزارش می دهیم خودمان هر سال از آنها امتحان می گیریم و اکثرأ با ۹۹% مُمیـز ۹۹% قبول می شوند!
شاه گفتند، امتحان های شما بدر عمه تان می خورد، من خودم باید آنها را آزمایش کنم!
سرتان را درد نیاورم شاه در بهمن ماه ۵۷ از شاگردان خود امتحان گرفت!
نتیجـه کار بیش از ۳۵ سال “استادی” ایشان در آن مدرسه این شد که خیلی از آن خلایق، از “کمونیست” گرفته تا مـذهبـی، مبـارز، شاعـر، نویسنده، دانشجو، کـارگـر، دهقـان و غیـره، برای جـلادی چون خمینی، چهـچـه و بـع، بـع کردند و خیلی ها هم تصـویـر نحس او را در ماه دیدند!
در هرحال، این امتحـان هرچه بود اول خود شـاه، رفـوزه شـد!
دنباله نوشته، یعنی درحال حاضـرکه هنوز نفس می کشیم!
بـاور کنید ۳۳سال کـم نیست خودش یک عُمریه! فکرش را بکنید چنـدسال ِ بودیم آن حرکتِ سال ۵۷ اتفاق افتاد!؟ شایدهم خیلی از ماها درآن “نقش” به سزایی داشتیم! حال نقش اول،دوم، سوم و … بماند، بعیـد هم نیست سیاه لشگر بودیم! بـاز نمی دانم اما دروغ چـرا آ آ آ ، هنوز هم بعـد از این همه سال، نفهمیدیم نقل کجاست …!
انصافأ در فـریـاد “مرگ بر شاه” همگی به نوعی نقش اول را ایفـا کردیم ولی متاسفانه خیلی بـد هـم بازی کردیم چرا که جایزه نُوبـل و یا اُسکـار نصیب مان نشد که هیچ، مُـرغ هم جایزه نگرفتیـم!
درعوض ” گُجستک امـام” مثـل ِ اجل مُعلق، افتاد وسط ِ مون!
هرچند، به “خدا”ی همان جـلادِ جماران، “نیت ِ” ما این روح ابلیس نبود، آخه تـه دلمون یک چیز دیگه بود !!! حال جامد بود یا تو جیب جا می گرفت یا … نمی دانم ولی، هرچه بود این نازن ها و نامردها، تو یک چشم بهم زدن آنـرا از ما قـاپیـدنـد!
بهرحال باید “شُکر” گذار شد که اشتباهأن امام ِ مون را آوردیم یا آوردند! یک لحظه فکـر کنید اگر شمر ِ مون می آمد چه خاکی برسرمان …!
بعداز آن حرکت ۵۷! میلیون کودک در سرزمین مان بدنیا آمدند و یا میلیون بچه یک سال ِ دوسالِ و یا…بودند که درمناسبات این حکومت رُشدکردندکه درمقایسه باهم سن و سال های خود در دوره پهلوی،تفاوت های چشمگیری دارند (که توضیح آن در این نوشته کوتاه نمی گُنجد) بگذریـم!
راستی، تا “لطف و عنایت” دوستان و رفقا شامل حال بنده نشده است عرض کنم چرا نگفتم “انقلاب” ۵۷!؟
آخه هنوز بر سر اینکه “آن” چی بود دعوا است! حال انقـلاب، قیام، شورش، خشم، خیـزس، کینه و نفـرت، توطئه، عصیان و یا طغیان بود یا نبود بالاخره، انجـام شد و این واقـعیتـی است که “آنِ” معـروف، “حـرکتـی” بـود حال، هر که به زعم خود خواند آنرا … !
۳۳ سال گذشت آنهم سی و سه سال درغُربت، بالاخره این عُمرطولانی تبعید، اثرات خودش را در بیان ابراز وجود و یا بقول معروف برای یکدیگر شاخه شونه کشیدن، می گذارد، بنا بـر این اصـل، نباید از تمام کارهای خودمان و احیانأ دیگران به خصوص در رابطه مسائل سیاسی ناراحت و دلگیر بشیم به ویـژه اینکه این نظام جنایتکار جمهوری اسلامی چنان بـلای زمینی و آسمانی بـر سرمان آورده است که بـازتـاب اش را در بیـن خود به روشنایی “آفتاب آمد دلیل آفتاب” شاهدیم که یکی از آن بلاها همین نوشته بنده است!
این سالهای دربدری و طولانی (البته نه برای همه غُربت نشینـان) بر روح و روان، جسم و جان، عقل و خرد به خصوص نظراتمان اثـرکرده است برای مثال، درجایی که از”انقلاب شکوهمند” برخود می بالیم بلافاصله از”کنفرانس گوادُلوپ” سخن می رانیم!
نکندحـرکـت ۵۷، آلترناتیو امپریالیستها بود چراکه توده های میلیونی، ببخشید منظور توده های میلیونی که از کُرات مریخ و ماه به زمین آمده بودند و شعـار “روح منی خمینی” “مرگ برشاه” می گفتند به دستور از ما بهتران (امپریالیستها) بوده است!؟
هرچند سازمان ها ی کمونیستی و تئوریسین های برجسته آنها از زمین به کُرات آسمانی رفتند و هم زمان که شعار”مرگ برشاه” وردِِ زبانشان بودبه جنگ آلترناتیو امپریالستها رفتند و با فریاد”مرگ برخمینی”آلترناتیو آنها را بهم زدند!
با این تفاصیل، بعداز این همـه سال آنهم در این کُره خاکـی، هنوز هم کسی نفهمید چطور چپـی که بقول معروف بی دین است و دین را افیون جامعه می داند در برابر ابلهه ای چون خمینی که مذهبی هم بود سکوت کرد! (چراکه از سایر ایده لوژی ها توقعی نیست) چطور آنها مردم را ازخطر له شدن درزیر عبا و نعلین قشر مذهبیون عقب افتاده به رهبری خمینی جلاد برحذر نداشتند!؟
بااین همه تجربه و علم و دانش”خدادادی” آخرش هم ندانستیم درآن کنفرانس معروف،امپریالیستها تصمیم گرفتند شـاه برود و خمینـی بیاید!؟ یا اینکه مـردم یا مـا یا … !
درهرحالت، شما شنوندگان، ببخشید خوانندگان گرامی، به ما بگوئید کارگاه جانی دالـر، از کجا فهمید مردم یک شبه می ریـزنـد بیرون و خمینی سبـز می شود! و یا از کجا فهمید که خانم و یا آقای”گوادلوپ”! بـه این نتیجه رسیده اند که تاریخ مصرف مستـر شاه تمام شده است و باید برود!؟
جواب خود را لطفأ بعداز ۳۳سال برای خودتان پُست کنید! جایـزه شما هم این است که تقـلاکنید پیـاز تهیه کنید و به ایـران بفرستید که مردم محـروم از همه چیز، به توانند با آن اشکنـه درست کنند که از گُرسنگی یکوقت “خدا ” نکرده سیـر نشونـد.
از این رو پیشنهاد شده است کسانیکه به ایـران تشریف فـرما می شوند با ارز کُفار(پـول امپریالیستها) وارد نشوند و به جایش گونی پیـاز (اگر محصول ابران باشد چه بهتر) با خود حمل کنند!
این یکی از همین اثرات عُمر طولانی تبعید است!
در جای دیگر از شعور و عقل مردم سخن می رانیم که:
“شعـور مردم را دست و کم نگیریم ” این مردم آن مردم ۳۳ سال پیش نیستند بهرحال در این مُدت طولانی مردم به حدی از بلوغ سیاسی و شعور رسیده اندکه فرق خوب و بد را تشخیص بدهند و گـول نخورند” ولی بعد از چند ثانیه، بلافاصله فریاد بلند می شود که:
“من” نمی گذارم مردم را فریب بدهید و ازجان ِ جانباختگان سوء استفاده بکنید، آنها که چیزی حالی شان نیست! فقط “من” و باز خود “من”، هم می فهمم و هم می دانم هم …!
“من” شماها را افشاء می کنم! “من” خودم تو دهن این … ببخشید، امپریالیستها می زنـم!
“من”فقط قادرم تریبونال درست کنم!ولی شماها بی جاکردیدتریبونال آنهم درقلب کشورهای امپریالیستی تشکیل بدهید!“من”اولین نفـر بودم… (همانطور که آگاهید درفرهنگ ادبیـات سیاسی به ویـژه در نـزد طیف روشنفکـران فشر فـوقـانـی من، منم، چیـزی بنام، دومی یا سومی و … وجـود خارجی نـدارد!) چرا که تـا خون در رگهـا جاریست من، من، من آنهم اولین نفـر …
آخرش هم کسی نفهمید بالاخره بعداز ۳۳ سال مردم “آن چیـز” را دارند یا نـه …!؟
اینهم از یکی دیگر از آن اثـرات …!
به جرئت می توان گفت یکی دیگر ازشاهکارهای پاسخ ِ شخصیت ها و نیروهای سیاسی فرهیخته گوناگون در این پُرسش ساده نهفته است که:”
چرا برای سرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، اتحاد، وحدت و یا مُتحـد نمی شوید جواب می شنویـد که:”
ما یکبـار وحدت کردیم و بقول معروف برای هفت جدمان بس است!
بالاخره بازهم کسی نفهمید آن اتحـاد خـوب بود یا بـد ؟
در ادامه همان اثـرات باید گفت اگر فردی در این شرایط جرئت کند و بگوید که:”
با قُران و حتی با دسته گُل رُز هم نمی توان به جنگ مُلایان خونخوار با عبا و بی عبا رفت! عده ای درپاسخ می فرمایند که:”
بی خودی از اینجا(منظور برون مرز)نسخه برای داخل نه پیچید!(البته نه به این سادگی،کُلی چاشنی های جور واجور نثار طرف می کند) ولی هنوز آب دهان شان را قورت نداده اند می گویند:”
مردم ما باید با دوری از خشونت! در مقابل این رژیم بایستند!
حال فکرنکنید این دسته درکوه و کمند، جنگل و یا درون مـرز زندگی می کنند، آنهاهم همینجا با این تفاوت که جایشان از من و تو خیلی بهتـر است سُکنـا گـزیـده انـد!
خلاصه اینکه برطبق فرمایشات این “فُضَلا”(ماشاله چشم بخورند کم هم هستند)اگر کسانیکه از شیوه ای دیگر مبارزه سخن برانند “نُسخه” نامیده می شود! ولی خُـزعبـلات آنها “نُسخه” نیست! در واقـعیت امـر، این افـراد خواسته و یا ناخواسته، در مقابـل کُنش ِ رژیـم که همانا شمشـیـریست که سالهای طولانی به خاطـر قصابی کردن مـردم ستمدیده به ویـزه جوانان بـرومنـد آن سرزمین، آغشته به خون است، واکُنش ِ زنـده بـاد تسلیـم و تو سری خوردن است.
درحقیقت چنین سخنانی! این را تداعی می کند که مثلأ وقتـی، بسیجی و پاسداران آدم کُش به تظاهرات مسالمت آمیـز مـردم با چمـاق حمله ور می شوند مـردم ستمدیده مـا برای اینکه نشان دهند از فـرهنگ و آداب والایی برخورد دارند باید از خشونت در مقابـل اوباش حکومت جنـایتـکـار جمهوری اسلامی پـرهیـز کنند و یکجورایی دست چماق گرفته آنهارا هم ببوسند که تئـوریسیـن هایی که رسانه آیـت اله ها،در بـرون مـرز مانند بی بی سی و صدای آمریکا و غیره هم در اختیارشان است بگویند، ببینید چطور جوانان ما با وجوداین همه جنایت، با شکیبایی، هیچ عکس العمل نشان نمی دهند.
در حقیقت این دسته از افراد به رژیم وحشی و بیـرحـم جنایتکار جمهوری اسلامی می گویند که:”
اگر صدسال دیگر هم مردم این سرزمین را مورد آزار و شکنجه و به جوانان ما حتی تجاوز هم کنید مردم ما پاسخ شما رابا مهر و احیانأ با دسته گُـل می دهند و این را می گویند فرهنگ آداب و ادب ایرانی! (حال چرا چنین چرندیاتی را به فرهنگ ایرانی وصل می کنند خود بی سئوالی است!)
برطبق فرمول این دارو دسته، این نتیجه گرفته می شودکه باید توسری خورد ولی”خدا” نکرده، مبادا دست به خشونت (غش نکنید!) زد که فـرهنـگ شـان بهم می خورد.
اگر نیروهای مبارز به ویژه کمونیست ها که درآن روزگار، از قدرتی هم برخوردار بودند از همان روز اول جلوی رژیـم قـد علـم می کردند آنها جرئت چنین گوه ای را نمی خوردند که روسری را بر سر زنـان بگـذارنـد.
یکی دیگـر ازآن اثـراتِ “شیـریـن” تبعیـد طـولانـی، مبـارزهِ شبانه روزی ماست! یعنی اینکه چـون از شمـردن پی در پی انگشتان دست خسته می شویم منتظر هستیم که ببینیم دیگـران چکـار می کنند! و وای بـر آن حرکتی که توش مرگ بر امپریالیستها نباشد حال این حرکت هرچه می خواهد باشد!
اگـر حتی درصف توالت هم بودید و شعار امپریالیستی سر ندهید حتمـأ ریگی با پوزش، دلاری تو کفش تان گیـرکرده است! پس، از“من” به شما نصیحت، هرکاری خواستید انجام دهید “مـرگ” بر امپریالیستها یادتان نرود و گـر نـه وصـل می شوید بـه خـود آنهـا !
تا یادم نرفته است بگویم قراراست برای چندمین بار رئیس جمهورناقص العقل جمهوری اسلامی درایران،به قلب امپریالیستها(نیویورک + سازمان ملل!) برود و گویا قرار است سازمانهایی در حد توانایی خود عده ایی را جمع کنند و در اعتراض به سفر این نماینده جهل و نکبت جمهوری اسلامی اعتـراض کنند، درمقابل، بنده هم که بعد از ۳۳ سال نتوانسته ام تیـم خـودم را تشکیل بدهم حال با چند نفر! ولی حدالقل می توانم که آنهـا را زیـر بی سئوالی های توطئه و انگ و تهمت، قرار بدهم که مثلأ:”
خرج این سفر را کی داده است؟ کدام بخش از امپریالیستها پول شما را تقبل کرده اند!؟ در صـف شما چـرا آدم سیـاه رنگ بود!؟ آن سُرخ پوست در بین شماها چکـار می کرد!؟ این افـراد را با اتوبوس آوردید، پیاده و یا با هواپیما!؟ نام آن هواپیما چی بود!؟ بریتیش ایر وی، پـان آمریکا، یـا … !؟
در راه به آنها غذای مجانی دادید!؟ آیا با دلار، هزینه این سفر تأمین شده است؟ آیا یورو امپریالیتسها غربی نقشی در آن داشته است!؟ پـونـد چی!؟
بـایـد به “من” گزارش بدهیـد، گـزارش شما به “من”، یعنی پاسخ به تمام مـردم ! پس زود، تنـد، سریـع، جواب بدهید!؟
چی گفتید؟ گزارش نمی دهید؟
پس تـو هم نوکر امپریالستها هستید، تـو هم …. !
برای آخرین بار به شما اخطار می کنم هر حـرکـت عملی، در باره هرچیزی و هرکسی انجام شود و “من” و باز هم “من” درآن شرکت نداشته باشم، ببخشید رهبری آنرا نداشته باشم و یا به “من”گزارش ندهید، از آن، بـوی امپریالستها به مشام می رسد!
حـال شما نوکـران امپریالیستها که نمی دانم چـه وعـده هـای پُـر چـرب و نـرمی چون پُست نخست وزیری، شـاه (ببخشید شاه داریم!) یا رئیس جمهوری بهتـان پیشنهاد کرده اندکه پا بر روی خـون شهدا می گذارید و با کمـال افتخـار هم، آب گـوشتِ بُـزبـاش را با امپریالیستها نـوش و جـان می کنید!
به خصوص اینکه پـول آب گوشت را هم امپریالیستها داده باشند آنهم با دلار!
در خاتمه باید به عرض دوستان و رفقا برسانم که:
در هفته آینده! سازمان و حزب ما که در بین مردم ایران به ویژه جوانان از محبوبیت خاصی برخوردار است! صددمین کنگره خود را با شرکت ِ (خوشبختانه شمارش تعداد، از دستم در رفته است!) برگزار کرد! که طی آن اساسنامه ماه آینده تصویب شد که متحـدأ در مقابل امپریالستها بایستیم که با این تصویب، جـو جلسه چنان هیجان انگیز شد که دوستان سرود ایران و رفقا انترناسیونال را خواندند و از در عقب، بیرون رفتند.
دوستـان و رفقـا !
واقعـأ من به خودم می نازم و می بالم! ببینید چقدر انقلابی هستم!
فکرش رابکنیدچطور یک نفس بدون لحظه ای درنگ،تو این دو،سه صفحه،چقدر امپریالیست،امپریالیست کردم!
صبر کنید هنوز التیماتوم آخری را به آمریالیستها نداده ام!
اهای با شماهستم! فکرنکنید بنده اینجا بیکار نشسته ام!
من فقط منتظرم شما ایران را بمباران کنید! آنموقع نشان تان می دهم با چه کسی طرف اید!
من اینجا که پُشت کامپیوتـرم قایم نشدم! منتظرم ببینم کی ایـران را تکـه و پـاره می کنید! تا بعـد ببینید چه پالتاکی، فیس بوکی، ببخشید، بلایی بـر سرتان می آورم!
اگـر الان می بینید هیچ کاری نمی کنم خـوب معلوم ِ ! به خاطر اینکه هنوز شما ایـران را بمباران که نکردید! هنوز که بُمب بر سر مردم ستمدیده ما نریختید! شما اول باید ایران را به خرابه تبدیل بکنید تا ببینید چه به روزگارتان می آورم! صبر و شکیبایی من خیلی زیادِ !
فعلأ تااطلاع ثـانوی در صف مرگ بر امپریالیستها می مانم! بعدبلایی بر سرتان می آورم که مُـرغـان آسمان، با پوزش، گویا مُـرغ کمیـاب و خیلی گـران است، پس مورچه گان به حالتان زار زار گـریـه کنند.
این هم گوشه هایی بود از طنـز اثراتِ تلخ ِ و شاید شیرین تبعیـد!
اوت ۲۰۱۲ – استکهلم