اسماعیل هوشیار: حکایت تمامییت ارضی به هرقیمت!

من نمیخواهم مثل خمینی ره…. مستقل باشم ولی به راحتی آدم بکشم و زندان گسترش دهم. من نمیخواهم برای حفظ این خاک و استقلال…. کهریزک به پا کنم. من یک پارچگی خاک را برمردم اسیرترجیح نمیدهم ….

طرح این بحث از نظر من به خاطر وزن و ضرورتش نیست . دوران تقسیم بندی های قرون پیش سپری شده است . شرایط سیاسی جهان و منطقه تابع چنین گزینه های نمیتواند باشد. و البته به هزارویک دلیل درمناطق دیگرغیرممکن هم نیست؛ مثل سودان که تقسیمش کردند! اما موضوع تمامییت ارضی به هرقیمت؛ مرا به یاد دوران بعد از سقوط نظام سلطنتی انداخت. فقط تیترها عوض شده اند و به جای شعاراستقلال؛ حفظ تمامییت ارضی به هر قیمت مطرح میشود . ولی کارائی هردو از یک جنس است . توجیه دیکتاتور و دیکتاتوری !

تا جایی که درذهنم به جا مانده؛ بعد از سقوط نظام سلطنتی این شعار “استقلال” و شعار “آزادی” سرلوحه همه نیروهای سیاسی و حاکمییت اسلام شده بود . درهمان فازموسوم به سیاسی و تقریبا اغلب نیروهای موجود درزمین سیاست ؛ مرز و جبهه خود را با یکی از این ۲ شعارمی بستند . بخشی از نیروهای موسوم به چپ درهمان روزگار، استقلال را تیتر زدند و جملگی خزیدند به زیر عبای ” ضد امپریالیستی ” امام خمینی و امام ره….هم چه لقمه هایی از همین شعاراستقلال میزد و با همین توجیه سرمیبرید ! بعد هم پایه های حکومتش را که محکم دید همین چپ نمایان استقلال نما را هم سربرید !

بخشی دیگری از نیروهای سیاسی موجود و از جمله مجاهدین آزادی را تیتر و مبنا کردند . و بقیه با همین معیارحق انتخاب داشتند و ما هم آزادی را انتخاب کردیم . بگذریم از اینکه متاسفانه و درپروسه ؛ مجاهدین به دلیل ماهیت ارتجاعی شان ؛ به درک و تعریف نوینی از آزادی رسیدند و صراحتا آقای رجوی درنشستی گفت : منظورما از آزادی این صحنه ها و اشکال غربی نیست بلکه آزاد از افکاراستثماری و ذوب شدن در جامعه توحیدی و رهبری و اینا……

موضوع قطعا نخ نما و کهنه است ولی نه برای همه! هنوزهم شعارهایی معیار خوبی برای سنجش افراد و گروههای سیاسی است . عده ای برای حفظ تمامییت ارضی بنا به گفته خودشان حاضرند کنارحکومت اسلامی قراربگیرند و با خامنه ای بیعت کنند ! و من همچنان برآزادی تاکید میورزم . آزادی که نباشد ، برآن استقلال و تمامیت ارضی باید شاشید .

من نمیخواهم خاک جغرافیای ایران مستقل و یک پارچه باشد ولی انسانها هیچ حقی و انتخابی برای هیچ کاری نداشته باشند . من نمیخواهم مثل خمینی ره…. مستقل باشم ولی به راحتی آدم بکشم و زندان گسترش دهم. من نمیخواهم برای حفظ این خاک و استقلال…. کهریزک به پا کنم. من یک پارچگی خاک را برمردم اسیرترجیح نمیدهم. من نمیخواهم کشوری مستقل مثل کره شمالی با مردمانی اسیروگرسنه و روانی داشته باشم. من ترجیح میدهم که ایران دراسارت فاشیسم ومذهب و دیکتاتوری؛ صد پاره شود ولی حداقل در یک قسمت آن انسانها آزاد زندگی کنند. یعنی از نظرسیاسی درتمام زمینه ها بشود نوشت و گفت و نقد و طنز هم هیچ مرزی نداشته باشد. آزادی در زندگی شخصی مردم هم که جزو بدیعیات است.

کسانی که همچنان و امروزهم شعارتمامیت ارضی به هرقیمت میدهند و برای یکپارچگی ایران حاضرند کنارحکومت اسلامی قرارگیرند وذبح آزادی به پای استقلال را سرلوحه خود قرارمیدهند ، اگر مامور نباشند و معذور…..یا حکومت اسلامی را نشناخته اند و یا دچارازخودبیگانگی ۳۳ سال پیش چپهای آن روزگارشدند. یعنی حداقل ۳۳ سال عقب ماندگی ذهنی و سیاسی دارند . کسانی که خودشان فرارکرده اند ولی میگویند حاضرند کنارحکومت اسلامی برای یک پارچگی خاک بمانند به شدت خالی بندند و اندازه این حرفها نیستند والا اساسا از ایران خارج نمیشدند و برای حفظ تمامیت ارضی خاک و جغرافیای ایران درهمان بسیج به اسلام خدمت میکردند .

حفظ تمامییت ارضی؛ اگرهم جایی برای مطرح شدن داشته باشد؛ صدمین حرف است. اولین حرف تا نودونهمین حرف آزادی ست …….

اسماعیل هوشیار
۲۱٫شهریور.۱۳۹۱
hoshyaresmaeil@yahoo.com
www.tipf.info

ارسال دیدگاه