نامه مصطفی تاجزاده به مصباح یزدی
اگر ایرانیان نظام جمهوری اسلامی را نخواهند، حق دارند آن را تغییر دهند؟ ….
مصطفی تاجزاده در نامه ای از مصباح یزدی خواسته تا با پاسخ شفاف به پرسش های او اشتراک یا اختلاف اندیشه خود را با دیدگاه و مبانی فرقه گرایان سلفی – تکفیری اهل سنت که به دنبال احیای نظام خلافت یا استبداد فردی اند، روشن کند.
به گزارش کلمه، این عضو در بند جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دنبال اعتراض تعدادی از مریدان مصباح یزدی به آنچه که توهین علیه او دانسته اند در نامه خود تاکید کرده اگر پاسخ های وی به این سوال ها در یک جمله خلاصه شود که «چون ما حقّیم پس از این حقوق و آزادی ها برخورداریم و دیگران چون باطلند، از این حقوق و آزادی ها باید محروم باشند»، نباید کسی از این که او را رهبر فرقه گراهای تکفیری می خوانند، گله مند باشد.
چندی پیش تیمور علی عسگری مشاور پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت و نماینده مجلس هفتم با انتشار مطلبی مصباح یزدی را رهبر خوارج از قم معرفی کرده بود.
علیعسگری در بخشی از این یادداشت که تلویحا به مصباح یزدی اشاره دارد، مینویسد: “نوع رفتار و شکل موضع گیری حضرات انقلابی نما که خود را صاحب بصیرت دینی دائمی می دانند، ثابت کننده این مطلب است که آنها حسرت ولایت دوران شاه را در سر می پروانند.”
پس از آن کانون دانشجویان مدافع انقلاب اسلامی دانشگاه تهران، طی بیانیهای مطالب بیان شده خطاب به مصباح یزدی را محکوم و تاکید کردند: “زخم خوردگان سالهای گذشته که بواسطه اراده ملت دستشان از منابع عمومی قطع شده و به هر نحو تلاش میکنند بار دیگر به قدرت برگردند، طبق معمول به فحاشی روی آورده و با بیان مسایلی که بیش از هر چیز وصف کننده اعمال و گفتار خودشان است، میخواهند با فرار به جلو و تطهیر حامی معنوی فتنه ۸۸، خود را آماده بازگشت به عرصه سیاسی کنند اما هیهات که ملت بصیر و تیزبین ایران مانع حضور فتنهگران، حامیان آنها و ساکتین فتنه در مناصب رسمی و اجرایی کشور خواهد شد.”
از این رو مصطفی تاجزاده از زندان در نامه ایی خطاب به مصباح یزدی از او خواسته تا او با پاسخ دادن به سوالات مطرح شده در نامه نسبت خود را با اسلام خوارجی و طالبانی و اسلام آزاد اندیش معلوم کند.
متن این نامه به شرح زیر است:
در روزنامه ها خواندم که مریدان آقای مصباح یزدی از این که وی به تئوریسین استبداد دینی و پرچم دار اسلام سلفی – تکفیری در ایران معروف شده ناراحتند و از قوه قضائیه خواسته اند اتهام زنندگان را محاکمه کند. من برای کشف حقیقت پیشنهاد می کنم آقای مصباح به پرسش های زیر به طور شفاف پاسخ دهد تا اشتراک یا اختلاف اندیشه وی با دیگاه و مبانی فرقه گرایان سلفی – تکفیری اهل سنت که به دنبال احیای نظام خلافت یا استبداد فردی اند، روشن شود:
۱ – آیا آقای مصباح اسلام را با دموکراسی سازگار می داند یا هم چون سلفی – تکفیری ها آن را مقابل و مخالف دموکراسی می خواند؟
۲ – آیا وی استبداد دینی را پلیدترین نوع استبداد می داند یا خیر؟ اگر استبداد نعلینی را مذموم می خواند، آن را دارای چه ویژگی هایی می داند؟ تفاوت حکومت اسلامی موردنظر وی با استبداد مطلقه فردی یا دیکتاتوری روحانیت چیست؟
۳ – آیا در جمهوری اسلامی ایران، دگراندیشانِ قانونگرا (ملتزم به قانون) حق دارند مانند مصر، ترکیه، لبنان، تونس، فلسطین، عراق، افغانستان، پاکستان، مراکش، مالزی، لیبی و … در انتخابات نامزد شوند؟ مسلمانان و حتی شیعیان منتقد رهبر چطور؟
۴ – آیا شهروندان غیرمسلمان (عرفی گرا، ماتریالیست، سوسیالیست، لیبرال و …) حق دارند مانند کشورهایی که برشمردم احزاب خاص خود را تأسیس کنند؟ آیا وعده رهبر فقید انقلاب اسلامی در پاریس که در جمهوری اسلامی، حزب کمونیست آزاد خواهد بود، راست بود یا دروغ؟
۵ – سؤال فوق را عیناً درباره نشریات و فضای مجازی مطرح می کنم. به علاوه آیا شبکه های متعدد رادیویی و تلویزیونی لازم است در کنترل انحصاری یک نفر (رهبر کشور) باشد؟ (فعلاً به این مسئله نمی پردازم که چرا در کشورهایی که در آن ها رادیو-تلویزیون، شبکه های ماهواره ای، کتاب، نشریات و مجلات، سایت های اینترنتی و … آزاد است، گرایش ها و هنجارهای اسلامی رو به گسترش است اما در ایران بعد از انقلاب به ویژه در سال های اخیر رو به تضعیف و در نقطه مقابل با کمال تأسف دین گریزی و حتی دین ستیزی بین تحصیل کردگان و جوانان رو به افزایش است؟)
۶ – آیا منتقدان قانون گرا حق برگزاری اجتماعات اعتراضی مسالمت آمیز را علیه سیاست های خرد یا کلان کشور دارند؟
۷ – آیا اگر روزی اکثر ایرانیان نظام جمهوری اسلامی را نخواهند، حق دارند آن را به نحو مسالمت آمیز تغییر دهند؟
۸ – چرا آقای مصباح قتل های زنجیره ای (سیاسی، و حتی غیرسیاسی مانند واقعه کرمان) را محکوم نمی کند؟ آیا به باور او کسی یا کسانی حق دارند با تشکیل دادگاه محرمانه برای متهمانی که حاضر نیستند از خود دفاع کنند، احکام مرگ صادر و آن ها را اجرا کنند؟ نظر وی درباره اقدام های غیرقانونی و حرمت شکنانه گروه خوارجی انصارحزب الله در حرم امام رضا(ع) و مرقد رهبر فقید انقلاب اسلامی و راه پیمایی های ۲۲ بهمن و روز قدس چیست؟ آیا وی به استراتژی «النصر بالرعب» یا پیروزی و حکومت بر اساس ترس معتقد نیست؟
۹ – آیا اهل سنت حق دارند در تهران مسجد و منبر ویژه خود را داشته باشند؟ شیعیان در قاهره چطور؟
۱۰ – نظر آقای مصباح در مورد معیارهای دوگانه چیست؟ آیا آن چه برخود نمی پسندد، برای دیگران می پسندد یا خیر؟ آیا حقوق و آزادی هایی را که او برای شیعیان به طور خاص و مسلمانان به طور عام در جوامعی که در اقلیتند قائل است، برای غیرشیعیان و غیرمسلمانان در جایی که مسلمانان یا شیعیان اکثریت را تشکیل می دهند، باور دارد؟
اگر آقای مصباح به این سؤال ها، جواب هایی با معیارهای واحدی داد و آن چه برخود و طرفدارانش روا داشت، برای دیگران، از جمله منتقدان خود نیز جایز بخواند، کمال بی انصافی است کسی وی را پرچم دار اسلام تحجر و سخن گوی اسلام سلفی – تکفیری و مدافع گروه های خوارجی در جهان تشیع بخواند و اگر پاسخ های وی در یک جمله خلاصه شود که «چون ما حقّیم پس از این حقوق و آزادی ها برخورداریم و دیگران چون باطلند، از این حقوق و آزادی ها باید محروم باشند»، نباید کسی از این که او را رهبر فرقه گراهای تکفیری می خوانند، گله مند باشد.