نقد ادبیات مهاجرت در نشست عصر روشن
بیستوهشتمین نشست «عصر روشن» که با استقبال مخاطبان و علاقهمندان شعر و ادبیات همراه بود، با شعرخوانی شهاب مقربین، فرزانه شهفر و رضا چایچی آغاز شد. ….
در تازهترین نشست «عصر روشن» که به بررسی «ادبیات مهاجرت» اختصاص داشت، عباس صفاری و محمدهاشم اکبریانی این ادبیات را مورد نقد و بررسی قرار دادند. به اعتقاد صفاری، چه در خارج از کشور و چه در داخل، کار ارزشمندی که بخواهد در جهان معرفی شود و مورد استقبال قرار بگیرد، نداریم. اکبریانی نیز بر این اعتقاد راسخ است که ادبیات فارسی که در خارج از مرزها تولید شده، کاملا شکست خورده است.
بیستوهشتمین نشست «عصر روشن» که با استقبال مخاطبان و علاقهمندان شعر و ادبیات همراه بود، با شعرخوانی شهاب مقربین، فرزانه شهفر و رضا چایچی آغاز شد.
شهاب مقربین متولد ۱۳۳۳ و صاحب مجموعههای شعر: اندوه پروازها، گامهای تاریک و روشن، کلمات چون دقیقهها، کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم، این دفتر را باد ورق خواهد زد، رؤیاهای کاغذیام، سوت زدن در تاریکی و کسی به در کوبید، چند شعر تازه برای حاضران خواند.
پس از او، فرزانه شهفر نیز به خوانش چند شعر سپید پرداخت. شهفر تا کنون مجموعه شعر «زانو به زانوی پنجره» را منتشر کرده است. او همچنین در زمینه ترجمه ادبیات فرانسه آثاری را به چاپ رسانده است. «فرقی نمیکند» آگوتا گریستف، «ماهی طلا»ی ژان ماری گوستاو لوکلزیو، ترجمه نمایشنامهای اثر هلن سیکسوس با همکاری محمدعلی سپانلو و ترجمه گزیدهای از شعر فرانسه نیمه دوم قرن بیستم در کنار گروه مترجمانی چون محمدعلی سپانلو، نادر نادرپور، یدالله رویایی و دیگران، از جمله آثار منتشرشده او در حوزه ترجمه آثار ادبی است.
رضا چایچی دیگر شاعری بود که در این نشست چند شعر خواند که با استقبال حاضران همراه شد. از این شاعر متولد ۱۳۴۲ که در دهه ۶۰ بهعنوان شاعری جوان به نامی آشنا در جامعه ادبی کشور تبدیل شد، تاکنون مجموعههای شعری چون «بیچتر، بیچراغ»، «روزی به خواب میرویم»، «بوی اندام سیب» و «مه چهرههایمان را با خود میبرد» منتشر شده است.
در ادامه نشست، محمدهاشم اکبریانی در سخنانی با اشاره به فراخوانی که در فضای مجازی برای دعوت از محمدرضا شفیعی کدکنی برای سخنرانی و شعرخوانی در مجامع عمومی صورت گرفته است، گفت: انجمن شاعران ایران در فراخوانی از مخاطبان خواسته که هزار نامه برای شفیعی کدکنی بنویسند و از او بخواهند در مجامع عمومی حاضر شود؛ اما از نظر من، این نوع دعوتها روش مناسبی نیست. اینکه هزار نامه بنویسند و از شخصی بخواهند در مجامع عمومی حاضر شود، نوعی قهرمانپروری و قهرمانسازی است و به تکثر در ادبیات ضربه میزند.
این شاعر و داستاننویس در ادامه بخشهایی از این فراخوان را خواند و با اتقاد از واژهها و جملهها اغراقآمیز بهکاررفته در آن، گفت: اینطور توجه کردن به افراد نه رویه درستی است، نه به ادبیات و فرهنگ کمکی میکند.
اکبریانی سپس به طنز گفت: حالا که شمس لنگرودی بدون آنکه نامش در خبرها آمده باشد، در این مجلس حضور دارد، به او میگویم به اینجور مراسمها نیاید تا ما بعدا برایش ۱۰هزار نامه بنویسیم.
او افزود: من مدافع عملکرد کلی انجمن شاعران ایران هستم؛ اما این رویه، رویه مناسبی نیست.
در ادامه این نشست، علیرضا بهرامی که اجرای برنامه را بر عهده داشت، بحث «بررسی ادبیات مهاجرت» را باز کرد و گفت: شاید ابتدای این بحث باید اساسا مشخص کنیم که نامگذاری گونهای به نام ادبیات مهاجرت چقدر رسمیت دارد و مرز آن کجاست؟ یعنی اگر مکان خلق اثر خارج از وطن باشد، آن اثر متعلق به ادبیات مهاجرت است یا نوعی تفاوت اندیشه در موضوع سبب میشود که اثری در زمره آثار ادبی مهاجرت قرار بگیرد؟ یا اینکه اگر آن اثر درباره غربت و غم دوری از وطن نوشته شده باشد، ادبیات مهاجرت است و اساسا چه ضرورتی برای این نامگذاریها وجود دارد؟
عباس صفاری – شاعر ایرانی مقیم آمریکا – در پاسخ به این سؤال بیان کرد: ادب مهاجرت یک نامگذاری و عنوان است؛ عنوانی که هنوز بر سرش دعواست و حتا گروهی معتقدند باید از ادبیات مهاجرت با عنوانهای دیگر یاد شود. این بخشی که چنین نظری دارند، در اروپا ساکن هستند و چون این کشورها سیاسیترند و مسائل سیاسی بیشتر مدنظر آنهاست و آن گروهی هم که به این کشورها سفر کردهاند، بیشتر سابقه سیاسی داشتهاند، نامگذاریهای دیگر را بیشتر قبول دارند. اما در آمریکا همین ترکیب ادبیات مهاجرت را میپسندند. هر کدام از این عنوانها را درنظر بگیریم، این ادبیات، ادبیاتی است که خارج از ایران به وجود آمده است؛ هرچند من خودم با عنوان ادبیات مهاجرت موافقام تا عنوان دیگر. چراکه مثلا تبعید خود معنای مشخصی دارد و بسیاری از کسانی هم که در خارج از کشور اثر ادبی خلق میکنند، به اختیار و انتخاب خود زندگی در کشوری دیگر را برگزیدهاند.
این شاعر و مترجم در ادامه دربارهی سابقهی ادبیات مهاجرت در ادبیات ما گفت: سابقهی ادبیات مهاجرت شاید به اولین مهاجرت ایرانیان به خارج از ایران در سالها پیش از این که غالبا افراد مختلفی از حزب توده آن زمان بودند، برمیگردد. آنها مجلاتی را منتشر کردند و درواقع آن چیزی را پایهگذاری کردند که ما امروز ادبیات مهاجرت مینامیمش.
در ادامه، اکبریانی درباره اصطلاح «ادبیات مهاجرت» گفت: برای من عبارت و یا اصطلاح مطرح نیست. آنچه برای من اهمیت دارد، مراد یا برداشتی است که ما از این ادبیات داریم و درواقع تعریفی که ما از این ادبیات در عمل ارائه میدهیم.
او افزود: تعریفی که من از این ادبیات دارم، بر چند پایه استوار است؛ یکی این که خالق اثر در دنیایی دور از ارزشها و باورهای ایرانی قرار بگیرد، یعنی در کشوری باشد که خارج از ایران است و بخش عمدهای از زندگی کنونیاش را آنجا بگذراند. البته ممکن است آن فرد به ایران رفت و آمد داشته باشد، مانند خود عباس صفاری که بخش عمدهای از زندگی خود را در خارج از ایران میگذراند و ادبیاتش در حوزه ادبیات مهاجرت قرار میگیرد.
این روزنامهنگار ادامه داد: موضوع دوم این است که اثری که منتشر میشود، میتواند فارسی یا انگلیسی باشد و در این زمینه نمیشود حکم داد. یعنی ادبیات مهاجرت میتواند فارسی یا غیرفارسی باشد. همچنین این اثر میتواند در ایران یا غیر از ایران منتشر شده باشد.
اکبریانی سپس در پاسخ به پرسشی درباره مخاطب ادبیات مهاجرت گفت: مخاطب ادبیات مهاجرت میتواند یک ایرانی باشد یا کسی که در خارج از ایران زندگی میکند. بحث مخاطب مهم نیست و در این قضیه اهمیت ندارد. مخاطب ادبیات مهاجرت، مخاطب ادبیات است.
در ادامه صفاری در پی پرسش بهرامی که با این اوصاف چه اصراری است بر نامگذاری بخشی از ادبیات است و آیا با این نوع نامگذاری باید عنوانهای دیگری چون ادبیات شهرستان را هم تعریف کنیم، عنوان کرد: ادبیات مهاجرت ادبیاتی است که به وسیله ایرانیها در کشور میهمان نوشته میشود. «بادبادکباز» خالد حسینی – نویسنده افغانستانی مقیم آمریکا – جزو ادبیات مهاجرت بهشمار میآید؛ اما فرق عمدهاش با ادبیات مهاجرت این است که در ادامه سنت ادبیات انگلیسیزبان نوشته شده و باید در مقایسه با ادبیات انگلیسیزبان به آن نگاه کرد. خیلیها ادبیاتی را که در خارج از ایران به زبان انگلیسی یا فرانسه نوشته میشود، جزو ادبیات مهاجرت میدانند؛ اما من معتقدم این اشتباه است که آثار غیرفارسیزبان را ادبیات مهاجرت بدانیم؛ زیرا تسلط فرد به زبان میزبان در اینجا اهمیت دارد و به خلق هنری منجر شده است. در خارج از کشور هم سر این موضوع دعوا وجود دارد.
این شاعر همچنین در پاسخ به پرسش مجری نشست درباره میزان توفیق ادبیات مهاجرت در خارج از ایران اظهار کرد: در گذشته، کسانی که از ایران به غرب به عنوان میهمان میآمدند، تجربه آنها از دیدار با نویسندگان ایرانی در غرب، تجربهای منفی بود؛ زیرا زبان فارسی عنصری زنده است و کسی که از کشورش دور میافتد و از جایی که این زبان برایش اتفاق میافتد، دور میشود، نمیتواند کار چندانی کند.
او افزود: البته این فکر غالب در ۱۰ سال گذشته بود. اما در این ۱۰ سال، اتفاقاتی رخ داد که برخی نگاهها عوض شد. شاید دلیل آن اینترنت بود و دیدارها و رفت و آمدها. حالا ما در لسآنجلس پنج کتابفروشی داریم که کتابهایی به زبان فارسی میفروشند. اما مشکل نه زبان فارسی که زندگی کسانی است که به غرب مهاجرت میکنند.
صفاری درباره تجربه خودش در غرب گفت: من قبل از انقلاب به غرب رفتم و وقتی سیل مهاجرت به غرب آغاز شد، شاهد آمدن به آنجا و جا افتادن مهاجران بودم. اگر شما در اروپا یا آمریکا جزو انجمنی ادبی باشید، هرچند یکبار میهمانی از ایران دارید که تازه به غرب آمده است. اینها در بدو ورود دنبال هممسلکان خودشان هستند؛ اما این افراد چند جلسه به انجمن ادبی میآیند و ظاهرا گوش میکنند؛ ولی گویا فکرشان جای دیگری است و سؤالهایی هم که درنهایت میپرسند، درباره کار و زندگی است. چون به هر حال با خانوادهشان مهاجرت کردهاند و مسائل خودشان را دارند. بعد از آن دیگر آنها را تا چندین سال، یعنی هفت هشت سال، نمیبینیم. مهم نیست چند کتاب چاپ کرده باشند. به هر حال، این اتفاق برایشان میافتد؛ زیرا به دنبال زندگیشان میروند و بعد دوباره به ادبیات برمیگردند که از این به بعد دیگر ۹۹درصد جنبه تفننی دارد و من کمتر کسی را دیدهام که در آنجا جدی و حرفهیی باقی بماند؛ چون این فاصلهها صدمه میزند و وقت کافی و آسودگی خیال که لازمه خلق هنری است، کمتر به دست میآید، مگر در سالهای بازنشستگی که دیگر خیلی دیر شده است.
این شاعر تأکید کرد: این اتفاق برای ایرانیهای مهاجر میافتد. ما سالانه تعدادی کتاب را در غرب منتشر میکنیم که اگر کار خوبی در میان آنها بود، خبرش باید به شما میرسید.
در ادامه این نشست، محمدهاشم اکبریانی درباره موفق بودن یا نبودن ادبیات مهاجرت ایران گفت: باید تعریفی از موفقیت ادبیات مهاجرت ارائه داد. ادبیات مهاجرت موفق ادبیاتی است که جهانی شده باشد، توجه منتقدان معتبر جهان را به خود جلب کرده باشد و جادههای بینالمللی را متوجه خودش کرده باشد و حتا فیلمی بر اساس آن ساخته شده باشد و توسط کشورهای دیگر خوانده شود. با این تفسیر من فکر میکنم ادبیات مهاجرت ما نهتنها موفق نبوده، بلکه کاملا شکست خورده است. شاید گفته شود این نوع نگاه ایدهآل است و ما سالها وقت نیاز داریم تا بخواهیم این نوع ادبیات را به وجود بیاوریم اما ما در کشورهای همسایهمان چهرههایی را داشتهایم که ادبیات آنها جهانی شده؛ در حالیکه ادبیات داخلی آنها از ما عقبتر است.
او افزود: خالد حسینی با رمان «بادبادکباز» و «هزاران خورشید تابان» جهانی شد و بر اساس «بادبادکباز» فیلمی ساخته شد و آنقدر سینمای آنها عقب بود که از هنرپیشهی ایرانی استفاده کردند. اما حتا نویسندگان ما که به زبان میزبان نوشتند هم حرفی در سطح جهانی برای گفتن نداشتند. این حرف ایدهآل نیست که ما بخواهیم ادبیات ما چهرههایی چون خالد حسینی و عتیق رحیمی در افغانستان، اورهان پاموک، ناظم حکمت و یاشار کمال در ترکیه و یا در ادبیات کشورهای عرب کسانی چون نجیب محفوظ و آدونیس را داشته باشد.
این نویسنده و منتقد ادبی همچنین عنوان کرد: ادبیات مهاجرت ما مانند ادبیات داخلمان، اصلا سهمی از جهانی شدن نداشته است. اما سینمای ما جهانی شده است. درباره ادبیات ما نه تنها از جریان نمیتوانیم حرف بزنیم، بلکه ما پدیده ادبی هم نداشتهایم؛ در نتیجه چه ادبیات مهاجرت و چه ادبیات داخلمان جهانی نشده است.
در ادامه، عباس صفاری در واکنش به حرفهای اکبریانی، با نام بردن از چند اثر نویسندگان ایرانی که به زبانهایی غیر از فارسی نوشته شده و فروش داشتهاند، گفت: ادبیاتی را که به زبان کشور میزبان نوشته میشود، باید از ادبیات زبان کشور خود جدا کرد. هندیها، ایرانیها و افغانها آثاری را به زبان انگلیسی داشتهاند که خوب است. آثاری را داشتهایم که در غرب به زبان انگلیسی نوشته شده و در فروش موفق بودهاند. هرچند بیشتر مسائل سیاسی در این زمینه مؤثر بوده تا جنبههای ادبی و هنری.
او افزود: ادبیات مهاجرت به نظر من آثاری است که به فارسی ارائه شده و اگر قرار است موفق شوند، باید در ایران موفق شوند و ارزشهای ادبی آنها در ایران شناخته شود و ایران به عنوان سکوی پرتاب این آثار به عنوان اثری جهانی عمل کند.
این شاعر در ادامه تأکید کرد: روی هم رفته، چه در خارج از کشور و چه در ایران، کار ارزشمندی که بخواهد در جهان معرفی شود و مورد استقبال قرار بگیرد، نیست.
اکبریانی در ادامه عنوان کرد: من تعریفم را در ابتدا از ادبیات موفق گفتم و تأکید کردم ادبیات مهاجرت موفق از نظر من ادبیاتی است که توجه منتقدان و جایزهها را به خودش جلب کند. این شاخص من بود و با توجه به این تعریف گفتم که ادبیات مهاجرت موفق نبوده است. اما اگر بخواهیم این شاخص را درنظر نگیریم، باید بگوییم که ادبیات ما یک گام به جلو برداشته و بیشتر در جهان معرفی شده است. اما معتقدم موفقیتی که برای ادبیات ترکیه، افغانستان و ادبیات عرب اتفاق افتاده، برای ما به آن معنا رخ نداده است.
در ادامه این نشست، عباس صفاری در پی سخنان بهرامی درباره اینکه فردی که مدتها از این اجتماع دور بوده است و با وجود انبوه خلاءهای ذهنی که درنتیجه آن بهوجود آمده چگونه میتواند بهشکلی واقعی درباره این فرهنگ و اجتماع بنویسد و موفق هم باشد، دربارهی استفاده از اینترنت برای جبران فاصله خود با ایران، گفت: من در شروع کار به اینترنت متکی نبودم؛ اما در چند سال گذشته تنها راه ارتباط من با ایران، اینترنت است و خیلی سریع میتوانم آثار را بخوانم. اما معتقدم اینترنت مدیوم مناسبی برای خواندن شعر نیست و من حتا شعری را که در اینترنت میبینم، آن را پیرینت میگیرم و میخوانم. البته اگر بخواهیم اینترنت را نادیده بگیریم، ما مدیومهای دیگری نداریم. صادق هدایت هفتهای دو بار با شهید نورایی نامهنگاری میکرد؛ اما دیگر نمیتوانیم به گذشته برگردیم.
او افزود: من خیلی به اینترنت برای ارائه کارم متکی نبودم؛ اما با زبان نسل دهه ۶۰ از طریق اینترنت آشنا شدم. در اینترنت به سراغ وبلاگهای ادبی نمیرفتم و وبلاگهای شخصی را میخواندم و شاید این به من کمک کرده است تا زبان امروز را پیدا کنم.
در ادامه بحث، بهرامی از صفاری پرسید، شما برای انتشار آثارتان ایران را انتخاب کردهاید، علت آن چیست و چرا اثرتان را در خارج از کشور منتشر نمیکنید؟
عباس صفاری در پاسخ به این سؤال گفت: انتشار کتاب در خارج از کشور از زمان وجود اینترنت به شدت پایین آمده است. کتابفروشیها و نشریاتی که در غرب کتابهای ما را معرفی میکردند، اکنون نیستند و تعطیل شدهاند. شما در حال حاضر با مشکل میتوانید ۲۰۰ نسخه کتاب را پخش کنید، آنهم کتابی که که به صورت فتوکپی منتشر شده است. دوران انتشار کتاب در خارج از کشور از بین رفته است.
این شاعر در ادامه درباره وقفهای که در کارهای ادبی خودش هم در حدود ۲۵ سال پیش آمده است، گفت: من اول ترانه کار میکردم. بعد رفتم که سینما بخوانم. اما اتفاقاتی افتاد که مسیرم عوض شد. البته کاری که میکردم، جدای از دنیای هنر نبود و سالها در حوزه هنرهای تجسمی فعالیت میکردم و در میان کارهایی که بلد بودم، یکی را که به دلم نزدیکتر بود، یعنی شعر و ترجمه شعر را انتخاب کردم. ۲۰ سالی فاصله افتاد از زمانی که من شعر را رها کردم و دوباره به آن برگشتم. به هر حال همان مسائل و مشکلات زندگی هم روی کار من تأثیر داشت.
در ادامه این نشست، حاضران سؤالهای خود را از صفاری پرسیدند و صفاری در پاسخ به یکی از حاضران که درباره تفاوت شعر مهاجرت با شعر ایران پرسید، گفت: پاسخ به این سؤال شرح طولانی دارد. شاعرانی که در غرب هستند، مجبورند سالها از کیسه خاطره بخورند؛ چون شناخت عمیقی از غرب ندارند و شعرشان هرجای دنیا سروده شود، شبیه شعر داخل کشور است و شاید شبیه شعر گذشته داخل کشور. چون آنها از روند شعر امروز، بیخبرند. اما بعد میتوانند تجارب خود را به شعر اضافه کنند.
او افزود: یکی دیگر از این تفاوتها پرداختن به مضامین اروتیک است که در این هم موفق نبودهاند. وقتی کسی که از ایران میآید، در آنجا دست به نگارش چیزهایی میزند که خود غربیها هم آن را نمینویسند. فاصله زیادی بین شعر پورنوگرافیک و شعر اروتیک است که متأسفانه شعر فارسی در آنجا به شعر پورنوگرافیک نزدیکتر میشود.
در ادامه صفاری در پاسخ به سؤالی دیگر گفت: آزادی گفتن هرآنچه که دوست داریم، نمیتواند مستقیما به ارزش ادبی یا زبیاییشناسی منجر شود. ما در زبان فارسی به این موضوع عادت نداریم و اگر این اتفاق رخ بدهد، مقداری گمراهی و فقدان تمرکز به وجود میآید. از شرایط خارج از کشور برای نوشتن دو ژانر فعال استفاده شده؛ یکی شعر سیاسی و یکی شعر اروتیک که هر دو از نظر من موفق نبودهاند.
در ادامهی نشست «عصر روشن»، عباس صفاری چند شعر از آثار خود را برای حاضران خواند و در پایان به امضای کتاب و گرفتن عکس یادگاری با مخاطبانش پرداخت.
از جمله شاعران، نویسندگان و مترجمان حاضر در این نشست، از محمد شمس لنگرودی، فرهاد عابدینی، اسدالله امرایی، روحانگیز کراچی، رسول یونان، علی عبداللهی، فریاد شیری، علیرضا آبیز، علیرضا بهنام، علیرضا عباسی، سینا دادخواه، مریم منصوری، آرش نصرتاللهی، ابوالقاسم تقوایی، مریم اسحاقی، سیدمهدی موسوی، فاطمه اختصاری، بابک اباذری، یاسین نمکچیان، شهین منصوری و … میتوان نام برد.
گزارش تصویری در:
http://asrerowshan.blogfa.com/post-86.aspx