گفتگوی NNS ROJ با بهداد بردبار
آقای رامین جهانبگلو در مصاحبەایی که با رادیو زمانه داشته، کردستان را یک جامعەی قبیلەایی معرفی می کند. این همان دیدگاه شرق شناسانه است که از سوی گفتمان ایرانی در قبال ملیت ها در پیش گرفته شده است. ….
گفتگوی NNS ROJ با بهداد بردبار
در دوران اصلاحات مطبوعات در ایران فضای متفاوتی را تجربه کردند، به طوری که نه تنها شاهد آزادی نسبی رسانەهای داخلی بودیم، بلکه به همان میزان از اهمیت رسانەهای خارجی فارسی زبان نیز کاسته شد. اما اکنون اوضاع کاملا برعکس شده است. سرکوب شدید مطبوعات در ایران، گسترش رسانەهای مجازی و افزایش کاربران اینترنت، رسانەهای خارجی فارسی زبان خصوصا وب سایت های خبری و تحلیلی را در کانون توجه مخاطبان قرار داده است.
در این میان وب سایت هایی که از منابع مالی دولتهایی مانند بریتانیا، آلمان، هلند، فرانسه.. استفاده می کنند، امکان فعالیت مستمر و جذب نیروهای متخصص را یافتەاند و عملکرد آنها بیشتر از سایر رسانەها مورد ارزیابی و توجه قرار می گیرد.
چگونگی و میزان پوشش اخبار و گزارش های مربوط به مسئله کرد در کشورهای ایران، ترکیه، سوریه و عراق و نوع نگرش و تبیین هایی که این رسانەها در این باره ارائه می دهند، از جمله موضوع هایی است که همواره مورد انتقاد برخی از فعالان و روزنامەنگاران کرد قرار گرفته است.
این فعالان می گویند رسانەهایی مانند بی بی سی فارسی، دویچەوله فارسی و بخش فارسی رادیو فردا یا اخبار مرتبط به مسائل کردها را منتشر نمی کنند و یا در صورت انتشار، اشاره آنها به رخدادها و توصیف رویدادها بعضا با واقعیت ها همخوانی ندارد و یا با یک نوع برداشت و نگرش سلیقەایی در هم آمیخته می شود.
گفته می شود بازداشت، صدور احکام اعدام و زندان و دیگر موارد نقض حقوق بشر در کردستان از منظر این رسانەها دارای اهمیتی به مراتب کمتر از موارد مشابه آن در دیگر مناطق ایران است. این منتقدان بر این باورند که تصویری که این رسانەها از مبارزات مردم کرد، تاریخ معاصر و فعالیت ها و جریان های سیاسی آنها ارائه می دهند یا بر اطلاعات ناقص و ناصحیحی مبتنی است و یا صرفا بر دادەهایی یک سویه تکیه دارد.
این انتقادها تا چه حد واقع بینانه است؟ اگر تفاوت و یا تبعیضی در نوع پوشش مسائل مربوط به کردها در این رسانەها وجود دارد، باید ریشەهای آن را در کجا جستجو کرد؟ کارکنان این رسانەها و اعمال سلایق شخصی و فکری آنها و یا محدودیت هایی که این رسانەها بر آنها اعمال می کنند؟
NNS ROJ پرسش هایی از این دست را با بهداد بردبار* روزنامەنگار و فارغ التحصیل جامعەشناسی در میان گذاسته است.
NNS ROJ: برخی از فعالان سیاسی کرد با تعمیم نگاه رسانەهای فارسی زبان به کلیت نگرش برخی از روشنفکران فارس در قبال ملیت های دیگر، آن را مسئلەایی فراتر از سیاست های یک رسانه دانسته و از آن به عنوان نمود عناصر گفتمان ناسیونالیستی ایرانی نام می برند. شما این دیدگاه را چگونه ارزیابی می کنید؟
برای آغاز این بحث به دیدگاهی می پردازم که ادوارد سعید در باره شرق شناسی مطرح کرد. ادوارد سعید آثار ادبی و هنری قرن نوزدهم و بیستم اروپا، با موضوع خاورمیانه و “شرق” را از منظر انتقادی مورد بررسی قرار داد. در این بررسی ها ادوارد سعید به روایت ها و آثاری در بارەی کشورهای مختلف خاورمیانه (مثلا آثار یا روایت هایی از سوریه، مصر و عراق)برخورد کرد که همگی آنها مانند هم بودند، در شرایطی که این کشورها از هر لحاظ دارای تفاوت های اساسی بودند. ادوارد سعید از این بررسی ها نتیجە گرفت که این دانش و آثار نه برای مردم این منطقه، بلکه برای اروپایی ها و در کل کشورهایی که خاورمیانه را تحت استعمار خود درآوردەاند، تولید و تالیف شدە است. به عبارتی روایت هایی که به عنوان آثار خاورمیانه معرفی شده بودند، آثاری تالیف شده از سوی کشورهای استعمارگر بودند که معطوف به قدرت بوده و در برای توجیه سلطه خود و کلیشه سازی اقدام به ترویج و تالیف یک دانش کذایی نموده تا از طریق آن مسائل را کدگذاری کرده تا در نهایت کسی در خارج از آن امکان تفکر نداشته باشد. مسایل منطقه فرا تاریخی در نظر گرفته می شود گویا در این منطقه هیچ پیشرفتی صورت نمی گیرد. انگار که در این اجتماع تغییری صورت نمی گیرد.
این مسئله در خصوص کردستان نیز صادق است. یعنی کردها یا عرب ها در ایران، “آن دیگری” فارس ها هستند. یعنی اگر فارسها تصور “ما” را از خود دارند، می توانند کردها را به عنوان ” آن دیگری” تصور کنند. این همان کلیشەسازی است که در صدەی اخیر از سوی فارس ها انجام شده و هم در گفتمان عمومی و هم در آثار هنری، ادبی و رسانەایی قابل مشاهده است.
به عنوان مثال من یک گزارش را در وب سایت “تهران بورو” دیدم که در آن به سفر یک شهروند آمریکایی به ایران پرداخته شده بود. نویسنده این گزارش در پاراگراف اول یاداشت خود نوشته است: وقتی تصمیم داشتم به کردستان سفر کنم، دوستانم(دوستان ایرانی شهروند آمریکایی) من را از این سفر منع کرده و به من گفتند اگر به آنجا بروی، مورد تجاوز قرار خواهی گرفت یا سرت را می برند.
ما می دانیم که چنین داستان هایی در بارەی کردها به کرات بازتولید شده است. ارائەی این تصویر از کردستان، که در آن کردها به عنوان انسانهای خشن و خشونت ورز معرفی می شوند، در واقع لزوم برخورد با مشت آهنی در قبال کرد ها را توجیه می کند.
در این گفتمان، علاوه بر اصرار بر “خشونت ورزی” کردها گزارەی دیگری نیز همواره مورد تاکید قرار می گیرد و آن استقلال طلب بودن جریان ها و احزاب سیاسی کرد می باشد. این ادعا بیش از آنچه یک واقعیت از اهداف جریان های سیاسی کرد را نشان بدهد، همیشه به عنوان یک اتهام به منظور سرکوب هرنوع حرکت حتی مدنی در کردستان مورد بهرەبرداری قرار می گیرد. شما می بینید که در آذربایجان در اعتراض به سیاست های دولت در قبال خشک شدن دریاچەی ارومیه تجمعی صورت می گیرد و معترضان در آن شرکت می کنند، اما وقتی در کردستان مردم در اعتراض به دستگیری عبدالله اوجالان تظاهرات می کنند، این اعتراض به شدت سرکوب شده و عدەایی از آنها کشته می شوند. یعنی به خاطر وجود این پیش فرض ها توانایی حاکمیت در سرکوب اعتراض ها در کردستان به شدت افزایش می یابد.
این نگاه تجلی عناصر همان گفتمان شرق شناسانەایی است که روشنفکران و فعالان فارس در خصوص مسئله کرد دارند و در آن مرکز را قیم کردستان می دانند. آقای رامین جهانبگلو در مصاحبەایی که با رادیو زمانه داشته، کردستان را یک جامعەی قبیلەایی معرفی می کند. این همان دیدگاه شرق شناسانه است که از سوی گفتمان ایرانی در قبال ملیت ها در پیش گرفته شده است.
این دیدگاه می تواند چه تاثیری بر تغییر نگرش کردها در خصوص یک همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد؟ به نظر شما برخورد کردها با این نگرش باید چگونه باشد؟
ببینید، کوزوویی ها در ابتدا خواستار خودمختاری بودند. اما واکنش صربها به این مسئله آنچنان غیر منعطف و تند بود که در نهایت، کوزویی ها گزینەی استقلال را در پیش گرفتند.
پیش از هرچیز این گفتمان مسلط باید از سوی کردها به چالش کشیده شود. به نظرمن کردها تلاش لازم را برای جا انداختن گفتمان های خود نکردەاند. خواستەهای کردها می باید به یک امر غالب تبدیل شود. به عنوان مثال در میان طیف های مختلف اپوزسیون جمهوری اسلامی، دفاع از حقوق زنان به یک امر لازم تبدیل شده است. کردها هم باید پیش از بروز تحولات واقعی در عرصەی سیاسی ایران مطالبات خود را به گروهها و احزاب مختلف ایرانی بقبولانند.
بسیاری از جریان های سیاسی در حال حاضر مخالف تحقق فدرالیسم در ایران هستند. باید کردها این گروهها را با درنظر گرفتن تاثیرپذیری آنها از خواستەهای جامعه، در موقعیتی قرار بدهند که پیش از هرگونه اتفاقی این گونه مطالبات را بپذیرند.
اگر موافق باشی به بررسی تجلی این نگرش در رسانەهای فارسی زبان بپردازیم. خروجی این رسانەها تا چه حد متاثر از همان نظام فکری است که به آن اشاره کردید، یعنی عملکرد روزنامەنگاران این رسانەها تا چه حد تابع این دستگاه فکری است و تا چه حد به محدودیت هایی باز می گردد که به عنوان مثال بی بی سی برای این روزنامەنگاران در نظر می گیرد؟
این پیش فرض ها برای آنها ساخته شده است. این رونامەنگاران از بخشی از همان نظام معنایی بهرە می گیرند. آنها خواهان شکستن و از بین بردن این پیش فرض ها نیستند. به عنوان مثال علیرغم استقلال طلب نبودن حزب کارگران کردستان، آنها این حزب را یک سازمان جدایی طلب معرفی می کنند.
این رسانەها نیز فشارهایی بر روزنامەنگاران خود وارد می کنند. خصوصا اگر روزنامەنگاری که در این رسانەها کار می کند، کرد باشد. به عنوان مثال برخی از آثار روزنامەنگاران کرد را به بهانەی نقض بی طرفی، منتشر نمی کنند، حتی اگر آن مطلب ترجمه باشد. من یک مطلب در مورد جنبش ضد جنگ و نوع واکنش روشنفکران ایرانی در برابر پژاک را نوشتم که به دلیل “بی طرف نبودن” منتشر نشد.
روزنامەنگاران کرد هم توان محدودی برای مقابله با این فشارها دارند. آنها برای تداوم فعالیت شان در این رسانەها خواهان بروز برخورد و تنش با سردبیرها نیستند و به همین خاطر بیشتر آنها با خصوط قرمز و فشار این رسانەها مجبور به کنار آمدن می شوند.
می توان گفت بخشی از این مسئله متاثر از نگرش ذهنی سردبیر است، وگرنه سازمانهای اروپایی سیاست خاصی در خصوص چگونگی عملکرد این رسانەها ندارند. رادیو زمانه کاملا در محتوایی که تولید می کند آزاد است و دولت هلند هیچ بررسی در این باره به عمل نمی آورد.
با این اوصاف عملکرد قابل انتقاد این رسانەها به ذهنیت سردبیر و سلایق خود روزنامەنگار برمی گردد؟ به عنوان مثال دویچەوله فارسی تا چند ماه پیش، خصوصا تا پیش از تحولات کردستان سوریه، از معدود رسانەهای فارسی زبان بود که عملکرد بسیار قابل دفاعی در قبال مسئله کرد دربخش های مختلف کردستان از خود ارائه داد. اما در پی این تحولات، به ناگاه دویچەوله فارسی به رسانەایی مبدل شد که در هنگام پوشش رخدادهای کردستان، به راحتی ابتدایی ترین اصول حوزه روزنامەنگاری از (استفاده از اطلاعات غلط در تنظیم گزارش ها تا انتشار یک سویه اخبار و تحلیل ها) را نقض می کند.
چنین تغییر رویکردی در محتوای گزارش ها به روزنامەنگارانی بر می گردد که این گزارش ها را تنظیم می کنند و احتمالا در این باره سوگیری خاص خود را داشته دارند. اما من بیشتر از این نمی توانم در این باره نظر بدهم. بعید می دانم که چنین مسائلی مبتنی بر سیاست هایی باشد که به عنوان مثال دویچەوله آلمان به آنها دیکته بکند.
ما نماد بیرونی این رسانەها را می بینیم. اینکه در داخل چه می گذرد، قابل بررسی نیست. اما با این حال هم روزنامەنگارانی که این گزارش ها را تنظیم می کنند و هم سردبیر از لحاظ در قبال آنچه در این وب سایت منتشر می کنند، از لحاظ حقوقی مسئول هستند.
مثلا در گزارشی که چندی پیش دویچەوله فارسی در خصوص اعتصاب غذای زندانیان سیاسی کرد در ترکیه منتشر نمود، به مسائلی اشاره شده بود که آبجکتیو بودن آنها مشخص نیست و اصلا لزومی هم به گنجاندن آنها در چنین گزارشی وجود ندارد. بسیاری از این اعتصاب کنندگان از فعالان مدنی و روزنامەنگاران هسنتد. فعالیت های مدنی قابل توجەی در کردستان ترکیه مشهود است و این مسائل را نمی توان با آنچه دویچەوله خشونت ورزی حزب کارگران کردستان عنوان می کند، در هم آمیخت. اطلاعات جانبی مورد استفاده در تنظیم این گزارش نیز هیچ ارتباطی به محتوای گزارش نداشت. هروقت تصویری از سرکوب و فشار در کردستان از سوی این رسانەها منعکس می شود، یک حاشیە با محوریت خشونت طلب بودن کردها نیز در آن گنجانده می شود تا به وسیله آن دلیل سرکوب موجه شود.
به نظر من سوگیری آشکاری در تنظیم این گزارش دیده می شد که البته من آن را سیاست دویچەوله آلمان نمی دانم.
رسانەهای کردی تاکنون نتوانستەاند موقعیت قابل توجهی در عرصەی مطبوعاتی ایران بدست بیاورند و همین مسئله موجب شده تا ارجاع رسانەهای فارسی زبان خارجی به رسانەهای کردی بسیار محدود باشد و مخاطبان این رسانەها بیشتر خود کردها باشند. گذار این رسانەها از شرایط کنونی و تاثیرپذیری مطبوعات ایران از آنها مستلزم در پیش گرفتن چه رویکردی از سوی این رسانەها است؟
حضور روزنامەنگاران کرد در عرصەی مطبوعاتی ایران از سایر اقلیت ها بسیار پررنگ تر است. اما با این حال لازم است که روزنامەنگاران کرد به جای کنارگرفتن از عرصه رسانه های جریان اصلی، این تریبونها را در اختیار بگیرند.
علاوه بر این رسانەهای کرد می باید با کیفیت بالاتری در این عرصه ظاهر شوند تا بتوانند خود را به سایر رسانەها بقبولانند. برای این منظور هم جلب حمایت های مالی بسیار ضروری است. همینطور باید بتوانند نیروهای جوان را پرورش بدهند تا تجربه کسب کنند.
* بهداد بردبار فارغ التحصیل جامعه شناسی در دانشگاه تهران است که در دوران دانشجویی با هفته نامه دانشجویی هومان همکاری داشته است. او سپس در دانشگاه اسلو درسهای مربوط به مطالعات صلح و در نهایت فوق لیسانس توسعه به تحصیلات خود ادامه داد. بهداد بردبار از سال ۲۰۰۹ با رادیو زمانه همکاری دارد. از جمله کارهای او مصاحبه با شاهدان قتل عام قارنا می باشد.
————————————————
منبع: NNS ROJ
http://nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=3378&ID_map=22
ارسال شده با موضوع »
مقالات
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.