اعضای خانواده ستاربهشتی به صورت غیررسمی در حبس خانگی به سر می برند
ستاربهشتی، ۳۵ ساله، در ۹ آبان در منزلش در شهررباط کریم در نزدیکی تهران بازداشت شد. در تاریخ ۱۹ آبان مقامات با خانواده او تماس گرفته و آنها از مرگش در زمان بازداشت بدون اینکه هیچ اطلاعات دیگری ارائه کنند مطلع کردند. منبع یاد شده که خواست نامش فاش نشود گفت که اعضای درجه اول خانواده ستاربهشتی به او گفته اند که «نگذارید که خون ستار پایمال شود.» ….
سحام نیوز:
یک منبع نزدیک به خانواده ستاربهشتی وب لاگ نویسی که ۱۶ آبان به خانواده اش گفته شد او در بازداشتگاه جان خود را ازدست داده است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته که خانواده این وبلاگ نویس تهدید شده اند که در صورت صحبت کردن با رسانه ها دستگیر می شوند. او به کمپین گفت که اعضای خانواده این وبلاگ نویس به صورت غیررسمی در حبس خانگی به سر می برند.
ستاربهشتی، ۳۵ ساله، در ۹ آبان در منزلش در شهررباط کریم در نزدیکی تهران بازداشت شد. در تاریخ ۱۹ آبان مقامات با خانواده او تماس گرفته و آنها از مرگش در زمان بازداشت بدون اینکه هیچ اطلاعات دیگری ارائه کنند مطلع کردند. منبع یاد شده که خواست نامش فاش نشود گفت که اعضای درجه اول خانواده ستاربهشتی به او گفته اند که «نگذارید که خون ستار پایمال شود.»
این منبع به کمپین گفت: «ماموران امنیتی همه تلفن هایی که خانواده در اختیار داشتند را از آنها گرفتند. از برخی از اعضای خانواده که تلفن ها گرفته نشده، شماره هایشان را یادداشت کرده اند برای شنود. درحال حاضر کسی در منزل مادرستار نیست و همه اعضای خانواده در منزل خواهرش هستند که در کوچه آنها چهار ماشین که در هر کدام سه چهار نفر هستند رفت و آمد افراد را به خانه کنترل می کنند. در ضمن از ورود همسایه ها خودداری می کنند و تنها جمعی از اعضای نزدیک به خانواده که حدود بیست نفر می شوند و در مراسم تدفین هم حضور داشتند می توانند به خانه خواهر ستاربهشتی رفت و آمد کنند.» او همچنین گفت که در مراسم تدفین مرحوم بهشتی از همه کسانی که در مراسم شرکت داشتند عکس و فیلم گرفته شده است.
وی افزود: «چهارشنبه، روز تشیع جنازه که قرار بود جنازه را تحویل بدهند وقتی خواهر ستار به امامزاده محمدتقی رباط کریم وارد می شود، مامورین به سمت او آمدند و او را تهدید کردند به خاطر مصاحبه هایی که با رسانه ها کرده بود و به او دستبند زدند و تهدید کردند که او را بازداشت می کنند و پس از پادرمیانی اعضای خانواده مامورین اجازه دادند که او در مراسم تشییع جنازه شرکت کند. اما در حضور همسرش دو مطلب را تاکید می کنند که اگر با رسانه های خارجی مصاحبه کنید او را جایی می بریم که دیگر او را دیگر نمی بینی. به همسرش هم می گویند که اگر به خودت رحم نمی کنی به بچه بیست ماهه ات رحم کن.»
وی در پاسخ به این سوال که وقتی جنازه را تحویل گرفته اند آیا نشانه هایی از ضرب و شتم روی آن وجود داشته است به نقل از یکی ازافراد خانواده که جنازه را دیده بوده است گفت: « به من گفت که روی سرش فرورفتگی بزرگی بوده و روی سرش گچ کشیده بودند. صورتش باد کرده بوده است. به محض اینکه بند کفن را باز کردند از کنار زانوی راستش به کفن خون زده بوده است. به محض اینکه بند را باز کردند کاملا کفن خونی شد و علائمی از کالبد شکافی هم روی بدنش بوده است.»
منبع یاد شده به کمپین گفت که ستاربهشتی خبرهایی را مربوط به زندانیان سیاسی و یا ویدیو از تجمعات را برای سایت های موسوم به «سبز» خارج از کشورمی فرستاد: « او می گفت که باید یک کاری بکنم، با سکوت درست نمی شود، خون بچه ها دارد پایمال می شود. ستار سال ۷۹ هم یک بار دیگر دستگیر شده بود و مدتی بازداشت بود.»
این منبع نزدیک به خانواده ستاربهشتی به کمپین درخصوص وضعیت کنونی خانواده این وبلاگ نویس گفت: «ارتباط بیرونی آنها را کاملا قطع کردند و الان همسایه ها هم اجازه ورود و خروج ندارد. برای روز جمعه مراسمی دارند ساعت حدود ۲ بعد از ظهر در امامزداه محمدتقی رباط کریم و فقط گفتند بیاید غذایی پخش کنید. و گفتند نمی توانند مراسم سوم و هفتم را در مسجد برگزار کنید. خانواده اعلامیه ختم درمحل می زنند واز طرف دیگر مامورین می روند اعلامیه ها را از دیوار بر می دارند.» او گفت در زمانی که در منزل خواهر مرحوم بهشتی بودند تلفن خواهر او زنگ خورد و یکی از ماموران گوشی را برداشت و به فردی که از یکی از رسانه ها می خواست با اعضای خانواده مصاحبه کند گفته که ستار به خاطر اعتصاب غذا در بیمارستان بستری است و گوشی را قطع کرده است.
او در خصوصی شرایطی که منجر به بازداشت ستاربهشتی در ۹ آبان شد به کمپین گفت: « اتفاقی که خیلی ها در جریانش نبودند این بود که حدود ۲۰ روز قبل از دستگیری آخر یا شاید کمتر، ماموران امنیتی دو بار بدون حکم می ایند خانه برای بازجویی. ستار بعد از آزادی به من گفت که اولین بار که به خانه آمدند لپ تاپش خانه نبود. بخشی از یک سری بریده های روزنامه که در خانه داشت و در دفتری نگهداری کرد را ماموران با خود بردند. بعد از چند روز دوباره می آیند و این بار یکی از همسایه ها به او خبر می دهند که ماموران جلوی در هستند (اینها رو خود ستاربرایم توضیح داده بود) ستار لپ تاپش را به دوستش می دهند و مامورین می آیند وبا کامپیوتری برخورد نمی کنند.
تا چند روز بعد او را تلفنی احضار می کنند که به قرارگاه سیدالشهدا در رباط کریم بیا. یادم نیست که خودش را معرفی کرد یا او را بازداشت کردند. او گفت من را بردند اما نه به آدرسی که گفته بودند.»
این منبع نزدیک به خانواده که با ستاربهشتی بعد از بازداشت اول صحبت کرده است به کمپین درخصوص گفت وگوی خود با او به کمپین گفت: «بازجو در آنجا او را کتک می زنند و از او می خواهند برگه ای را امضا کند. گفته چیزی را که نمی دانم امضا نمی کنم. بعد از یک روز چشم بندش را بالا می زنند و اول و آخر جایی یک بخش را ضربدر می زند و امضا می کند. بعد از دو روز بازجویی که معلوم نیست کدام نهاد امنیتی بوده آزاد می شود. می گفت وقتی می امدم یکی از آن افراد گفت که به زودی اینجا می بینیمت. آخرین مطلبی که در صفحه فیس بوکش نوشته گفته که تهدید شده و گفتند می بریم می کشیمت داغت رو به دل مادرت می گذاریم. گفت افرادی که تهدیدش کرده اند گفتند که زیادی وراجی می کنی. ستار در متن خودش می نویسد حالا من به شما می گویم که شما زیاد وراجی نکنید. شماها ظلم نکنید تا من ننویسم.» وی افزود: « وقتی بعد از آزادی با او صحبت کردم گفت که با تعهد امدم بیرون. اما به او گفته بودند: به زودی می گیریمت. زمانی که می گفتم کار نکن می گفت نمی توانم ، مریض می شوم. دیوانه می شوم اگر ننویسم.»
وی افزود: «وقتی با ستار صحبت می کردم گفتم چند روز فیس بوک و وب لاگت را ببند. ستار مدتی هم بود که می گفت خیلی تهدیدم می کنند وفکر می کنم از کشور بیایم بیرون بهتر است. من وضعیت مالی او را کامل می دانستم به او گفتم الان وضعیت ترکیه نابسامان است و شرایط سختی برای پذیرفتن است و نمی دانی چه اتفاقی می افتد و باید سر کار بروی و مادرت را می خواهی چه کار کنی؟ و هزار و یک مساله دیگر.»
این منبع نزدیک به خانواده ستاربهشتی گفت: «این خانواده مطلقا خانواده سیاسی نیستند. یک خانواده بی نهایت ساده و سالم هستند. من بارها با ستار و خانواده صحبت می کردم که هزینه اینترنتت رو می دهم می گفت که من خودم باید هزینه آزادی ام را بدهم. یعنی اینقدر مناعت طبع داشت.»
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.