متن سخنرانی رضا شهابی به مناسبت روز جهانی کارگر در زندان اوین

تجربه به ما ثابت کرده که هیچکی به داد کارگران نمی رسه مگر خودشون. اگر توی این سال ها وضع طبقه کارگر بدتر شده به این دلیل نیست که فقط خواسته به نیروی خودش متکی باشه، بر عکس ما اونجایی ضرر کردیم که به نیرو و توان خودمون شک کردیم و افسارمون را دادیم به دست این کاندیدا و اون کاندیدا. تجربه سندیکا به ما و همه مردم نشان داد که اگر اراده کنیم و پی گیر باشیم می توانیم. ….

با سلام و عرض ادب به هم بندیان عزیز!
امروز ۱۱ اردیبهشت مصادف است با اول ماه می روز جهانی کارگر. من این روز بزرگ را به هم طبقه ای هایم در سراسر دنیا، بخصوص کارگران و مردم شریف و زحمتکش ایران و شما هم بندیان عزیزم تبریک عرض می کنم. یک بار دیگر روز جهانی کارگر فرا رسید! همیشه در حالت تعقیب و گریز و باتوم در خیابان و این بار هم در زندان. از صحبت های تشریفاتی معمولی مثل تاریخچه این روز و سابقه ی برگزاریش در ایران که بگذریم – که البته دانستن اش به جای خودش مهم و آموزنده است- من این فرصت رو غنیمت می شمارم تا به دو نکته اشاره کنم:

اول اینکه امروز دیگر برای مطلع شدن از اوضاع اسف بار کارگران ایران، چندان احتیاجی به رجوع کردن به اپوزیسیون و رسانه های بیگانه نیست؛ کافیه به صفحات روزنامه ها رجوع کنید یا خیلی ساده تر از اون پای اخبار ۲۰:۳۰ بنشینید – حالا که نزدیک انتخاباته اصولگرا و اصلاح طلب یک بار دیگر مدافع حقوق کارگران شدند. اما چه فایده که وضع حداقل دستمزد و حقوق معوقه و حق داشتن تشکل مستقل توی این سی و چند سال به مدد مدیریت های به اصطلاح انقلابی، جنگی، سازندگی، اصلاح طلب و اصولگرا هیچ تغییر چشمگیری نکرده. توی دهه اول بعد از انقلاب ما سیاست اخراج و تصفیه کارگران معترض و آگاه به حقوق خودشون رو از محل کارشون داشتیم و ایجاد تشکل های فرمایشی مثل خانه کارگر (که اسم درستش خانه محجوبه) تا شوراهای اسلامی کار. در مورد خانه کارگر جهت اطلاع بگم که تشکل هایی که بر اساس ماده ۱۰ احزاب در وزارت کشور به ثبت برسه اون تشکل یک تشکل حزبی و سیاسی است. بنابراین چون خانه کارگر بر اساس ماده ۱۰ قانون احزاب و با بودجه این احزاب داره تغذیه می شه و در وزارت کشور به ثبت رسیده است یک تشکل کاملا حزبی و سیاسی است و نمی تواند یک تشکل صنفی باشد و متاسفانه ما می بینیم که تا به امروز در لوای دفاع از حقوق کارگر و با لباس کارگری کاملا در جهت منافع سرمایه داری حرکت کرده است و به ضرر منافع طبقاتی.

توی دهه دوم ما شاهد کلید خوردن طرح تعدیل ساختاری و از پی اون خصوصی سازی ها و واگذاری ها و برون سپاری های گسترده ی بنگاه های دولتی بودیم. که نتیجه مستقیم اش برای طبقه کارگر عبارت بود از: موقتی شدن قراردادهای کاری، بازخریدهای اجباری، اخراج و بیکاری های گسترده کارگران و در مقابلش کارگران برای بقای خودشان ناچار شدن به کارهای سیاه رو بیارن. توی این دوران پاسخ دولت به اعتراضات گسترده مردمی نسبت به تورم ۵۰٪ و بیکاری های گسترده نظیر اعتراضات اسلام شهر، چیزی جز گلوله و باتوم نبود. در دولت اصلاحات هم با تداوم سیاست های تعدیل در قالب خارج کردن کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار (در دی ۸۱) که این به نوبه خود یک ضربه مهلک و جبران ناپذیری را به کارگر و طبقه کارگر زد این سیاستها تداوم یافت. تنها خارج شدن کارگر از شمول قانون کار نبوده است. خانواده هایی متضرر شدند، خانواده هایی از تامین اجتماعی محروم شدند ، خانواده هایی و فرزندان اینها از حق تحصیل و از حقوق شهروندی محروم شدند که به دنبال آن افزایش تصاعدی رقم کودکان کار و خیابان بود و بحران در خانوده ها. و این حمله را به اسم افزایش اشتغال جا زدند و در برابر اعتراضات گسترده ی مردمی و کارگری، بار دیگر گلوله نصیب کارگران شد. (مثل مورد سرکوب کارگران خاتون آباد در زمستان ۸۲)

در دولت فخیمه ی عدالت محور احمدی نژاد هم رویه های گذشته در شکل خشن تری ادامه پیدا کرد. احمدی نژاد در واقع آخرین قسمت از سریال تعدیل ساختاری بود که با هدفمند کردن یارانه ها و واگذاری بنگاه های تولیدی، تیر خلاص را به طبقه کارگر شلیک کرد. یک عده می گفتند که احمدی نژاد برآمده از بطن مردم است و متعلق به طبقه ی کارگر است به نوعی رئیس جمهور چپ گرا است، به مردم خدمت خواهد کرد و کارگران به نون و نوا خواهند رسید. ولی عملاً دیدیم که احمدی نژاد بر عکس این گفته ها عمل کرد و اتفاقاً تا جایی که جا داشت ما توی این دولت دستگیر شدیم و حبس کشیدیم؛ با برگزاری هر گونه تجمع برخورد شدیدی کرد که نمونه اش اعتصاب ۴ دی سندیکای کارگران شرکت واحد و تجمع روز جهانی کارگر در سال ۸۸ در پارک لاله بود. همچنین خصوصی سازی ها سرعت بی سابقه ای یافت و با قدرت هر چه تمام اصل ۴۴ قانون اساسی را به اجرا گذاشتند. آقای احمدی نژاد کاملا در راستای سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول قدم برداشت به همین خاطر تنها دولتی بود که به پاس قدردانی و تشکر، دو تا تقدیر نامه از بانک جهانی دریافت کرد. در مجموع ۳ سیاست در تمامی سال های پس از انقلاب و به ویژه از بعد از جنگ توسط کلیه ی دولت ها به گونه ای سیستماتیک علیه کارگران در جریان بود: ۱- موقتی سازی ۲- بی کارسازی ۳- بی نوا سازی؛ یعنی از بین بردن هر شکلی از راه حل برای برخورداری از حداقل های انسانی از طریق نپرداختن حقوق تا ممنوعیت بهره مندی از تشکل – به همین خاطر است که امروز طبقه ی کارگر ایران، بزرگترین بخش جمعیتی را تشکیل می ده و این مسئله مهمیه که فعالان سیاسی و اجتماعی ما در جریان مبارزه با وضع موجود باید بهش توجه کنن. که وقتی از اکثریت مردم ایران حرف می زنیم به واقع چه کسانی منظورمونه!

دومین نکته تجربه ی سندیکا به مثابه ی مقاومت سازمان یافته ی طبقه کارگر ایران پس از جنگ

در برابر این هجمه ی ضد کارگری، کارگران ساکت ننشستند و غریزی و یا آگاهانه برای احقاق حقوقشون به پا خاستند. در این میان توی دهه ۸۰ چهره های با تجربه و فعالین قدیمی کارگری به فکر احیای یکی از سنت های مبارزاتی طبقه ی کارگر در سال های پیش از انقلاب افتادند: یعنی سندیکا. از این رو هست که من می خواهم به سندیکا اشاره کنم چون مهمترین جلوه ی مقاومت سازمان یافته ی طبقه کارگر ایران در دوران پس از جنگ بوده است.

ما زمانی اقدام به احیای سندیکا کردیم که پیش تر در سال ۴۷ شرکت واحد دارای ۳ سندیکا بود: ۱- سندیکای رانندگان ۲- سندیکای تعمیرکاران ۳- سندیکای بلیط فروشان. اما به دنبال عملکرد غیر قانونی و منفعت طلبانه ی شوراهای اسلامی کار از دور سوم به بعد که حدوداً از سال ۷۲ تا ۸۳ ادامه داشت باعث شد جمعی از کارگران قدیمی و فعالان کارگری با ایجاد هیات بازگشایی سندیکاهای کارگری، اقدام به تشویق کارگران برای ایجاد تشکل های مستقل کنند. این کارگران قدیمی و فعالان کارگری اقدام به آموزش و آگاه سازی کارگران در ارتباط با سندیکا کردند. نتیجه ی این آموزشها این شد که به موجب ۸۵۰۰ امضایی که برای احیای سندیکای شرکت واحد جمع آوری شده بود، هیات بازگشایی در سال ۸۴ به فکر برگزاری مجمع عمومی افتاد. البته این کار یکی و دو شبه انجام نشد بلکه با آموزش رو در رو، پخش جزوات آموزشی و … در بین کارگران در سرویسها و خطوط و صحبت در باره مطالبات انباشته شده باعث شد که تعدادی زیادی رو به سندیکا آوردند و سندیکای شرکت واحد تشکیل شود.

پس از یک دوره مذاکرات با کارفرمایان و نهادهای مسئول به منظور احقاق حقوق معوقه ی کارگران و عدم پاسخ مناسب از سوی مسئولین، سندیکا اقدام به انجام یک سلسله اعتراضات که مجموعاً ۵ واحد بود شامل شد.

اول چراغ روشن کردن همراه با توضیح

دوم عدم دریافت بلیط

سوم آموزش اعتصاب و در راستای آن اعتصاب دی ماه

چهارم اعتراض بهمن ماه

پنجم حضور ۱۰ هزار نفری در استادیوم آزادی

دستاورد سندیکا: ۱- الگویی برای دیگر کارگران و ایجاد سندیکاهای کارگری مانند نیشکر هفت تپه و فلزکار و مکانیک و …. ۲- سرمشقی برای مردم که اگر متحد باشند و پیگیر، نتیجه می گیرند. ۳- افزایش ۵۰ درصدی حقوق ۴- دستاورد فرهنگی و دگرگونی روابط کارگران با خانواده شان بود. و به خاطر همین تاثیرات هم بوده است که تا به امروز همسران این راننده ها پا به پای شوهرانشان دارند مبارزه می کند و به خاطر همین آگاهی بوده که تعدادی از همسران راننده های شرکت واحد و اعضای هیئت مدیره چادر به کمر بسته در جلوی منطقه ۶ شرکت واحد در روز اعتصاب ایستادند و کتک خوردند و حتی همسر یکی از همکارانمان که باردار بود دچار مشکل شد. خوب جواب اینها را کی می خواست بدهد. برای همین ایستاده ایم. با قدرت در موضع خودمان ایستاده ایم و دنبال حق خودمان هستیم. همان حق ایجاد تشکل مستقل کارگری و سندیکا و دفاع از حقوق انسانی خودمان.

تجربه به ما ثابت کرده که هیچکی به داد کارگران نمی رسه مگر خودشون. اگر توی این سال ها وضع طبقه کارگر بدتر شده به این دلیل نیست که فقط خواسته به نیروی خودش متکی باشه، بر عکس ما اونجایی ضرر کردیم که به نیرو و توان خودمون شک کردیم و افسارمون را دادیم به دست این کاندیدا و اون کاندیدا. تجربه سندیکا به ما و همه مردم نشان داد که اگر اراده کنیم و پی گیر باشیم می توانیم. ایراد و اشکال اگر هست، فارغ از سرکوب، بر می گرده به تاکتیک های مبارزاتی ما و نه استراتژیمون که عبارت باشه از رهایی طبقه کارگر توسط خود طبقه کارگر. ما معتقدیم این شعار را باید در دستور کار قرار داد و تا تحقق اش لحظه ای از پا ننشست و ناامید نشد.

بر این اساس من به عنوان یک کارگر خواهان:

١- افزایش دستمزدها بر اساس ماده ۴١ قانون کار

٢- تشکیل تشکل های مستقل و مورد نظر کارگران و به رسمیت شناختن این تشکل ها توسط دولت.

٣- حق اعتصاب و اعتراض و تجمع و راهپیمایی.

۴- تضمین امنیت شغلی همه ی کارگران به ویژه لغو هر گونه قرارداد موقت و سفید امضاء و حذف واسطه های پیمانکاری.

۵- متوقف کردن اخراج ها و بیکارسازی های گسترده.

۶- لغو سه جانبه گرایی که همیشه در نهایت به نفع سرمایه داران بوده است.

٧- ایجاد کار برای هر کارگر آماده به کار و بیمه بیکاری برای کلیه کارگران بیکار.

٨- تساوی حقوق زن و مرد و رفع هر گونه ستم به زنان به ویژه ستم مضاعف کارفرمایان بر زنان کارگر.

٩- پایان دادن به دستگیری کارگران و آزادی بی قید و شرط تمام کارگران زندانی از جمله غالب حسینی، علی آزادی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، بهنام ابراهیم زاده … و بازگشت به کار همۀ آنها یا پرداخت ۵٠ درصد حقوق طبق ماده ١٧ قانون کار و پرداخت حق بیمه به همسر و فرزندان تا زمان رفع محکومیت.

١٠- لغو کار کودکان و ایجاد شرایط مادی و روحی مناسب برای رشد کودکان آسیب دیده و بی سرپرست.

١١- گنجاندن روز کارگر در تقویم کشوری به عنوان روز تعطیل رسمی.

١٢- توقف خشونت ها و تبعیض دولتی و غیر دولتی علیۀ کارگران مهاجر به ویژه کارگران افغان و برخورداری کامل آنها از حقوق شهروندی و کارگری.

١٣ – لغو احکام ناعادلانه قضایی شامل اعدام، شلاق، جریمه، حبس، تبعید و غیره علیه فعالین کارگری، سیاسی و اجتماعی.

١۴ – لغو مجازات مرگ.

هستیم.

در نهایت به شورای امنیت سازمان ملل و بویژه قدرتهای غربی و آمریکا اعلام می کنیم که ما کارگران ضمن محکوم کردن سیاستهای جنگ طلبانه و ماجراجویانۀ جناحهایی از دولت ایران، خواستار لغو تحریم های اقتصادی که مستقیماً خانواده های طبقه کارگر و مردم زحمتکش را نشانه گرفته هستیم و هر گونه طرح و بحث و لفاظی دربارۀ حملۀ نظامی و حتی اندیشیدن به این بلای خانمانسوز را شدیداً محکوم می کنیم و با تمام توان و امکانات خود در برابر هر گونه تجاوز احتمالی به کشور و جامعه ایران ایستادگی می کنیم.

نان من کو؟
کار من کو؟
تشکل مستقل من کو؟

با درود به همه کارگران و گرامی داشت یاد و خاطره ی تمام مبارزان کارگر و فعالین کارگری به ویژه شهید کارگر ستار بهشتی که ازهم بندیانم بود

زنده باد کارگر!
زنده باد اتحاد کارگران!
زنده باد آزادی و برابری!
زنده باد جنبش کارگری!

رضا شهابی- زندان اوین ۱۱/۲/۹۲

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.