چهار شعر از م. ساقی
من ایرانم / پراکنده وتاریک / درهم شکسته وزخمی….
من ایرانم!
من ایرانم
پراکنده وتاریک
درهم شکسته وزخمی.
پسرانم را ویران کردند
دخترانم را غارت نمودند
ومادران وپدرانم را
سوگوارِ زخم ومرگ
در گورستانها رها ساختند
من ایرانم!
۰۲٫۰۷٫۲۰۱۳
——————————————
ای یار!
ای یار!
ای یارِ بی غبارِ یگانه
ای گرامی
ای عشق
مرا به دشتهای بی انتهای بی نظیر ببر
به باغهای شادی ومهربانی
به خاطره های دور
به کوچه های کودکی ونوجوانی
و دوستی ها و رفاقتهای سالهای دیروز
مرا ببر ای یار
ای یار لحظه های خوشبخت
ای هوای تازه
ای با تو من خرم و آبادان
که با تو لبالب شکوه و امیدم
و بی تو سراسر کویر وتاریکم
مرا ببر ای یار
مرا ببر ای یار!
۱۸٫۰۷٫۲۰۱۳
——————————————
زندگی ابری
صبح که بر می خیزم
با چشمانی برآمده و تبدار
از رختخواب تکراریِ رخوتناک
پیراهن پیرم را می پوشم
و با عصای خسته ام
به پارک میروم
روزهای بارانی
در خانه می مانم
صدای رادیو
و بوی قهوه ودود سیگار
اتاق را شلوغ میکند
با این وجود
اغلب دلم تنگ میشود
برای پسرم که باز نگشت
همسرم که از خواب برنخاست
و خودم
که روی دست خودم مانده ام.
۳۱٫۰۷٫۲۰۱۳
——————————————
Neli نلی!
وقتی هواپیماهای وحشی
شهر را زخمی کردند
بیست وچهار سال بیش نداشت
او زنی خوشبخت بود
عشق انگیزو بی دغدغه
و گرم تماشای زیبائیها.
۰۷٫۰۸٫۲۰۱۳
——————————————
م. ساقی
m.saghi94@gmail.com
http://httpmsaghi.blogspot.de
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.