رنجنامه محمد نظری در زندان رجایی شهر
در سال ۸۰-۸۱ برای آزادی من پنج میلیون تومان میخواستند ولی به خاطر نداشتن و عدم پرداخت آن تاکنون در زندان هستم و همچنان ادامه دارد. در سال ۹۱ به دستور دادستانی کل کشور پرونده اینجانب مورد بازبینی قرار گرفت و بعد از چند ماه حکم عفو و آزادی از سوی دادگاه صادر شد ولی در آخرین مرحله اطلاعات با آزادی من مخالفت کردند ….
خبرگزاری هرانا:
محمد نظری، فرزند حمدالله زندانی سیاسی محبوس در بند ۴، سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج که بیش از ۱۹ سال بدون مرخصی به اتهام همکاری با حزب دموکرات کردستان در زندان بسر برده است طی نامهای مینویسد: «در سال ۸۰-۸۱ برای آزادی من پنج میلیون تومان میخواستند ولی به خاطر نداشتن و عدم پرداخت آن تاکنون در زندان هستم و همچنان ادامه دارد. در سال ۹۱ به دستور دادستانی کل کشور پرونده اینجانب مورد بازبینی قرار گرفت و بعد از چند ماه حکم عفو و آزادی از سوی دادگاه صادر شد ولی در آخرین مرحله اطلاعات با آزادی من مخالفت کردند…»
متن کامل این نامه را که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته در زیر میخوانید:
اکنون که قلم در دست گرفته و مشغول نوشتن هستم بعضیها مخالف کار من هستند و آن را نوعی خودکشی میدانند اما من که ۲۱ سال از عمرم را در زندان به سر بردهام خود را در شرایطی نمیبینم کهامید زیادی به آزاد شدن داشته باشم. وقتی میبینم زندانیانی مانند علیرضا کرمی خیرآبادی بعد از ۱۵ سال محمدمهدی زالیه بعد از ۲۱ سال طاهر مصطفوی بعد از ۲۰ سال به خاطر بیماری در زندان فوت کردند اما حکومت از آزاد کردن آنها ممانعت به عمل میاورد وقتی میبینم پیر مردی ۸۵ ساله مبتلا به بیماری سرطان همچنان در زندان به سر میبرد پس سادهلوحانه است که امثال من فکر آزادی باشند.
من محمد نظری هستم محکوم به ابد محکوم به ابدی که به گفته بازجویانم گناه من نه هواداری از حزب دمکرات بلکه شیعه بودن و ترکزبان بودن من است که چرا از یک حزب سنی مذهب و کرد زبان حمایت کردهام. بازجویانم بدون اینکه مدرک و شاهدی علیه من داشته باشند مرا مجبور کردند به مسائلی اعتراف کنم که زاییده تخیلات خودشان بود که هیچگونه وجود خارجی نداشت که اگر غیر از این بود تا به حال اعدامشده بودم، به گفته یکی از بزرگان قانون این کشور فقط به کسانی لبخند میزند که زر داشته باشند،
در سال ۸۰-۸۱ برای آزادی من پنج میلیون تومان میخواستند ولی به خاطر نداشتن و عدم پرداخت آن تاکنون در زندان هستم و همچنان ادامه دارد. در سال ۹۱ به دستور دادستانی کل کشور پرونده اینجانب مورد بازبینی قرار گرفت و بعد از چند ماه حکم عفو و آزادی از سوی دادگاه صادر شد ولی در آخرین مرحله اطلاعات با آزادی من مخالفت کردند و این نشان از وجود عقدهها و کینههایی است که در دل آنها لانه کرده است و ما نیز باید منتظر معجزهای فراتر از زنده کردن مردگان باشیم تا شاید روزی و روزگاری آزاد شویم و در آخر از شما میخواهم تا جلوی بعضی از بازجویان افسارگسیخته را که به خاطر ترفیع درجه و با قلبهای مالامال از عقده و کینه و تعصبات مزخرف که باعث بیچارگی انسانها میشود را بگیرید زیرا مردم ایران بیش از اندازه تنها هستند، حرف زیاد است ولی امیدوارم از این پس هیچ انسانی به خاطر عقیدهاش قربانی نگردد.
(محمد نظری فرزند حمدالله زندان رجایی شهر)
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.