محمود خادمی: فراگیر شدن اعتراضات کارگری ؛ زمینه ساز قیام اجتماعی
تا زمانی که مطالبات کارگران و معلمان با مطالبات جنبش اجتماعی همسو نشود و مبارزات صنفی گرایانه کارگران با مطالبات سیاسیِ جنبش اجتماعی گره نخورد و مطالباتی چون آزادی های سیاسی ؛ آزادی تجمعات ؛ احزاب و مطبوعات به درخواستهای آنها اضافه نشود ؛ یا بعبارتی تا زمانی که این طبقه وارد مبارزه سیاسی ـ اجتماعی نشود ؛ امیدی به تغییر و تحول واقعی و دستیابی به مطالبات صنفی اش وجود ندارد. ….
با استقرار نظام جمهوری اسلامی ؛ کارگران و دیگر حقوق بگیران ایران نه تنها امتیازهای حداقلی ــ سرویس ایاب و ذهاب ؛ نهار خوری مجانی در بسیاری از کارخانه ها ؛ مهد کودک ؛ فروشگاههای فروش ارزان کالا و …… ــ نظام گذشته را از دست دادند بلکه در پناه قوانین ضد کارگری که مجلس آخوندی تصویب کرد ؛ با قطع مزایای کارگری ؛ پائین نگهداشتن دستمزدها ؛ بیکاری و اخراج گسترده از کار ــ با تعطیل شدن پی در پی کارخانه ها و مراکز تولیدی ــ ؛ عدم بیمه ؛ قراردادهای پیمانی و موقت ؛ تعویق یا عدم پرداخت حقوق ماهانه و …… ؛ مواجه شدند .
در این وضعیت زنان کارگر بطور ویژه به خاطر زن بودن در نظام زن ستیز آخوندی ؛ بطور مضاعف در شرایط سخت و غیر قابل تحملی قرار گرفتند . بزنان کارگر نه تنها مشاغل کم درآمد ؛ پر زحمت و با ساعات بیشتر کار ؛ سپرده میشود بلکه به آنان در شرایط کار مساوی با مردان حقوق کمتری نیز پرداخت میگردد ؛ بعلاوه زنان در صف اول اخراج از کار هم قرار دارند .
در حالیکه خط فقر اعلام شدهِ مورد تائید بعضا” نمایندگان مجلس و مقامات حکومتی سه و نیم میلیون تومان در ماه است ؛ حقوق دریافتی کارگران و دیگر اقشار حقوق بگیر بطور متوسط در سطح یک سوم خط فقر قرار دارد . علیرضا محجوب رئیس فراکسیون مجلس آخوندی ؛ تابستان ۱۳۹۳ اعلام کرد ” ۹۰ در صد جامعه کارگری ایران زیر خط فقر زندگی میکنند و ۱۰ در صد باقیمانده نیز با خط فقر فاصله چندانی ندارند ” .
در کنار دستمزدهای اندک کارگران ؛ بسیاری از حوزه های پر اهمیت و ضروری مخارج کارگران و مزد بگیران ؛ مانند هزینه های سلامت و بهداشت و آموزش که بر اساس قانون اساسی خود رژیم میبایست رایگان میبودند ؛ به حوزه های کالایی بدل شده اند و خانواده های کارگران ناگزیر از پرداخت هزینه های روز افزون برای تأمین نیازهای بهداشتی و آموزشی خود میباشند .
در اعتراض به این وضعیت الان مدتهاست ؛ روزی نمی گذرد که خبر حداقل یک اعتراض کارگری یا خبری در باره اعتصاب معلمان و یا دیگر اقشار زحمتکش بگوش نرسد ؛ تعداد اعتراضات و گستردگی آنها به درجه ای رسیده است که دیگر حتی خبرگزاریهای رسمی و روزنامه های حکومتی هم روزانه یک و یا چند خبر در مورد اعتصابات کارگران ؛ معلمان و یا پرستاران که در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق معوقه و یا پائین بودن دستمزدها و یا اخراج و …… ؛ در روزنامه ها انعکاس می یابد . چرا اوضاع کار و کارگری در ایران به چنین وضعیت فاجعه باری سقوط کرده و راه مقابله با آن کدام است ؟
الف ــ دستمزدها و وضعیت معیشت کارگران :
صرفنظر از دیدگاههای استثماری و بهره کشانه سردمداران نظام دینی ؛ سیستم اقتصادی نظام ؛ هم بدلیل فساد گسترده ساختاری و هم بدلیل بی لیاقتی و ناکار آمدی مدیران و دست اندرکاران و همچنین بدلیل ماجراجوئی های اتمی و سیاستهای تروریستی و جنگ طلبانه ؛ با بحران جدی مواجه است . این وضعیت باعث شده که رژیم نتواند وضعیت معیشتی مردم را مدیریت کند و فقر و عدم تأمین معیشت به یک مسئله عاجل و انفجاری در جامعه تبدیل شده است .
نظام فاسد آخوندی عامل اصلی فقر و سیه روزی مردم در جامعه بوده و سیاستهای آن در این ۳۷ سال باعث نابودی اشتغال ؛ بیکاری میلیونی ؛ ورشکستگی و تعطیلی کارخانه ها و مراکز تولیدی ؛ اخراج گسترده کارگران ؛ پائین بودن دستمزدها ؛ عدم توانائی پرداخت حقوق به کارگران و ….. گردیده است . بطوریکه مدتهاست که کارگران بخشهای مختلف تولیدی و خدماتی برای دریافت حقوقهای معوقه و یا اضافه شدن دستمزدهای خود ؛ در حال مبارزه و اعتصاب هستند .
رحمت الله پور موسی دبیر کل کانون عالی شوراهای اسلامی کار در ایران ــ اسفند ۱۳۹۳ ــ میگوید ” ۷۰ در صد کارگران زیر خط فقر هستند ” و در ادامه می افزاید ” در سال گذشته ؛ ۱۹۹۴ کارگر بر اثر حوادث ناشی از کار کشته شده اند ……. آنها ناچارند که در چند شیفت کار کنند و یکی از عوامل این حوادث خستگی و کار زیاد بوده است ” .
در حالیکه دولت مسئول تأمین معیشت شهروندان است و در حالیکه بسیاری از مقامات حکومتی از فاصله خط فقر و دستمزد پایه کارگران و لزوم دو و سه شغله بودن کارگران صنعتی جهت تأمین زندگی شان صحبت میکنند و باز هم در حالیکه همین حقوق ناچیز کارگران به بهانه کسری بودجه دولت و یا اوضاع خراب اقتصادی و بدهی های دولت پرداخت نمی شود ؛ بودجه مساجد ۵ برابر میشود ــ از ۴۰ میلیارد تومان به ۲۰۰ میلیارد تومان افزایش می یابد ــ و یا حقوق وزراء ؛ نمایندگان مجلس آخوندی ؛ وابستگان دولت ؛ نیروهای نظامی و اطلاعاتی رژیم نه تنها به موقع پرداخت میشود ؛ در مواردی هم مقداری بعنوان پاداش و تشویقی دریافت میکنند .
در حالیکه بودجه نظامی و امنیتی کشور ۴۰ در صد بودجه سالیانه کشور است ؛ بودجه آموزش و پرورش ۳/۵ در صد تولید ناخالص داخلی است و این بودجه ناچیز باعث شده است که ؛ بیش از ۱ میلیون معلم شاغل در آموزش و پرورش با زندگی در زیر خط فقر روزگار سختی را بگذرانند . و یا کارخانه ها و مراکز تولیدی کشور به خاطر نداشتن بودجه لازم برای افزایش تولید ؛ ورشکسته و تعطیل شوند . توکلی نماینده مجلس میگوید ” صنایع کشور با ۴۰ در صد ظرفیت خود کار میکند ” . تعطیلی بیشتر کارخانجات و مراکز تولید ؛ یعنی اخراج و بیکاری بیشتر؛ امری که باعث شده دولت ؛ کارفرما و سرمایه داران با سوء استفاده از آن ؛ افراد زیادتری را با استخدام قراردادی و پیمانی و با حقوق بسیار نازل و اندک به خدمت بگیرند .
بر اساس آمار رئیس ” اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی ” در حال حاضر ۸۵ در صد کارگران کشور در حالت قراردادی و پیمانی هستند ” . موقتی و پیمانی بودن کارگران به معنای نا امنی شغلی کارگران است و همواره دولت و کارفرما از آن بعنوان چماقی بالای سر کارگران برای تهدید به اخراج در صورت اعتراض و در خواست دستمزد بیشتر استفاده میکنند .
در چنین شرایطی کارگران یا باید استثمار و حق کشی مدیران و کارفرمایان دزد و غارتگر را که از طرف دولت هم حمایت میشوند را تحمل کنند و یا کار خود را از دست داده و به خیل عظیم بیکاران ملحق شوند. علاوه بر آن در صورت اعتراض به این وضعیت با دستگیری و سرکوب نیروهای بسیج و حراست مستقر در کارخانه و کارگاهها مواجه میشوند . علیرغم این ؛ روز به روز صدای اعتراض کارگران بلند و بلندتر میشود . اما قبل از نوشتن در باره اعتصاب های کارگران ؛ معلمان و دیگر زحمتکشان نیروی کار ؛ لازم است توضیح کوتاهی در باره مفهوم ” طبقه ” ؛ ” کارگر ” و ” نیروی کار ” بنویسم .
ب ــ درک واقعی از نیروی کار ( کارگر ) :
یکسال بعد از کشف نفت در ایران ــ ۱۲۸۵ شمسی ــ و سلطه شرکتهای نفتی انگلیس بر این گنجینه طبیعی ؛ برای غارت و چپاول این ثروت نیاز به پالایشگاه ؛ اسکله و تأسیسات ضروری دیگر بود . برای ساخت این تأسیسات به نیروی انسانی نیاز شد و برای اولین بار موضوع ” کارگر ” به مفهوم امروزی اش در ایران بوجود آمد و بر خلاف گذشته دیگر کارگر به جای بیگاری ؛ در مقابل کارش که عمدتا” کار یدی بود ” دستمزد ” دریافت میکرد و از آن به بعد ” کار مزدی ” رواج یافت .
امروزه دیگر اکثر سازمانها و نیروهای سیاسی چپ ؛ درک وسیع تر و عام تری از مفهوم ” طبقه ” و ” کارگر ” ارائه میدهند . با نگاهی به مواضع گروه ها ؛ سازمانها و احزاب چپ ــ عمدتا” کارگری ــ در سالهای اخیر که در رابطه با اعتراضات کارگری نوشته و بیان شده است ؛ خوشبختانه دیگر کمتر نشانی از درک کلاسیک و کلیشه ای گذشته از ” طبقه ” و ” کارگر ” مشاهده میشود و عمدتا” درک عام تر و واقعی تری از ” نیروی کار ” در چرخه تولید را مطرح میکنند و دیگر کمتر سخن از طبقه کارگر و هژمونی آن به میان می آید و به جای آن بر اکثریت تحت استثمار جامعه تأکید میشود . خوشبختانه با این درک جدید راه برای پیوند یابی بخش های مختلف نیروی کار و همه زحمتکشان ” مزد بگیر ” که ؛ وجه مشترک شان فروش نیروی کار برای تأمین معاش است ؛ هموار میگردد .
واقعیت این است که ؛ وقتی استبداد و استثمار نظام دینی ؛ در حال بلعیدن تمام قلمروهای اجتماعی است ؛ مجموعه مبارزات اجتماعی بیک مبارزه طبقاتی تبدیل میشود . یعنی تمامی مبارزات سیاسی ـ اجتماعی ( مبارزه بر علیه تورم و گرانی ؛ بر علیه فقر و بیکاری ؛ خصوصی سازی بهداشت و درمان ؛ اعتراض علیه اخذ شهریه مدارس و ….. ) به مبارزات تعیین کننده تبدیل میشوند .
علاوه بر این مثلا” معلمان بطور خاص که از نظر کمیت و وزن اجتماعی قشر وسیع و گسترده ای از جامعه را تشکیل میدهند ؛ اساسا” کارگران در بخش آموزش و پرورش هستند ؛ کارگرانی فاقد ابزار کار و سرمایه هستند که کار آموزشی میکنند و در قبال آن حقوق دریافت میکنند . یعنی نیروی عمدتا” فکری خود را برای گذران زندگی به دولت که کارفرمای آنان محسوب میشود ؛ میفروشند . بنابراین مبارزه این قشر از مبارزه کارگران جدا نمی باشد .
اما بهر حال علیرغم هر نگاهی به مفهوم ” طبقه ” و ” نیروی کار ” ؛ بدون حضور فعال و سازماندهی شده کارگران ــ به معنای خاص آن ــ در جنبش اجتماعی ؛ امکان تحولی جدی در ایران غیر ممکن است و باز هم این طبقه مزد بگیر بهمراه زنان ستمدیده ایران دو نیروی تعیین کننده برای تحولی بنیادین در ایران هستند . بخصوص زنان کارگر که هم بدلیل زن بودن و هم کارگر بودن متحمل بیشترین تبعیض و استثمار میشوند .
ج ــ اعتراضات مزد بگیران ــ کارگر ؛ معلم و …. ــ :
در پایان سال گذشته ــ اسفند ماه ــ و آغاز سال جدید با اعتراضات و اعتصاب های مستمر کارگران و معلمان روبرو بوده ایم . اعتراضاتی که بعضا” در صورت تداوم و پیوستن دیگر بخش های نیروی کار و تولید می توانست به نتایج بسیار پر باری منجر شود و ارکان نظام را به لرزه در آورد . معلمان در بسیاری از شهرهای ایران در دی و اسفند ۱۳۹۳ و در فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۴ در اعتراض به وضعیت معیشتی ؛ آزادی زندانیان سیاسی و همکاران خود ؛ پائین بودن دستمزدها و اخراج و استخدام های قراردادی و پیمانی ….. تجمعات اعتراضی داشتند .
ولی فقیه نظام با ابراز وحشت از موج اعتراضات معلمان و کارگران در اعتراض به پائین بودن دستمزدها و پرداخت نشدن حقوق های معوقه در آخرین ماه سال ۹۳ ؛ در سخنرانی آعاز سال نو خود گفت ” میخواهند این امنیت را بدست مردم از بین ببرند . مردم را وادار کنند به بر هم زدن امنیت و حرکات اعتراضی در کشور شروع کنند ؛ دارند تحریک میکنند و ….. ” .
حسینعلی امیری سخنگوی وزارت کشور هم بر وجود اعتراضات و اعتصابات وسیع و گسترده کارگران و معلمان کشور در ماههای اخیر اعتراف کرده و میگوید ” تجمعات برای مطالبه حقوق و مزایا ؛ اگر بگوئیم سالانه حدود ۳۰۰۰ تجمع کارگری از این قبیل در سطح کشور برگزار میشود ؛ اغراق نکرده ایم . ــ اما باید مواظب باشیم ــ این تجمعات نباید به امنیت کشور خدشه وارد شود ( روزنامه مردم سالاری ۲۶ آبان ۹۴ ) ” .
کارگران نورد و لوله صفا در جاده ساوه ؛ در مقابل تهدیدات مدیر عامل کارخانه ؛ متحدانه ایستادند و ساختمان اداری کارخانه را به اشغال خود در آوردند ؛ مدیر عامل کارخانه را مجبور به فرار کردند و جلوی خروج ماشین آلات را از کارخانه گرفتند و با قدرت برای خواسته های خود پافشاری نموده و تجمعات خود را به بیرون کارخانه کشاندند و فضای شهر را تغییر داده و همدلی و حمایت مردم شهر را کسب نمودند و سرانجام بعد از عقب نشینی کارفرما و دریافت یک ماه از حقوق معوقه ۵ ماهه خود و دریافت قولهای مساعد دیگری از کارفرما به اعتصاب خود پایان دادند .
فریناز خسروانی دختر جوان مهابادی که برای دفاع از کرامت انسانی اش در مقابل تعرض مأمور اطلاعاتی رژیم در هتلی در این شهر ؛ ناچار شد خود را از طبقه چهارم هتل به پائین پرتاب کند ؛ آتش خشم مردم شهر مهاباد را شعله ور کرد . مردم و جوانان خشمگین شهر ؛ در ۱۷ اردیبهشت در اعتراض به این قتل و بیحقوقی زنان به خیابانها آمدند و در ۲۳ و ۲۴ همین ماه اعتراضات مهاباد به سراسر شهرهای کرد نشین گسترش یافت .
در گزارش شورای شهر مهاباد با اشاره به نارضایتی مردم از ستم و تبعیض نظام آخوندی ؛ آمده است ” مسئله ای که در مهاباد اتفاق افتاد ؛ تماما” علیه نظام تبدیل شد . بیشتر نفراتی که در مهاباد به خیابانها ریختند ؛ میخواستند نارضایتی خود را از نظام نشان دهند ” .
کارشناسی از وزارت بد نام اطلاعات همین شهر ؛ با اشاره به اعتراضات مهاباد میگوید ” مسئله مهاباد یک تک مورد نیست . مردم از نظام بخاطر فقر ؛ بیکاری و رانت خواری ناراحتند . در شرایطی که بسر میبریم همه شهرها یک مهاباد است …… ترس مردم به میزان خیلی زیادی ریخته است ؛ همه جا علنا” مخالفت میکنند و گاه فحش میدهند و همه چیز این نظام را زیر سئوال میبرند و ما هم نمی توانیم کار زیادی بکنیم ” .
اعتراضات مهاباد همزمان شد با اعتصاب گسترده و پر شعور معلمان در سراسر شهرهای ایران که با استقبال و حمایت مردم مواجه شد . معلمان شهرهای کرد نشین در اعتراضات خود از مردم مهاباد حمایت بعمل آوردند و نشان دادند که چگونه مسائل اساسی جنبشِ اجتماعی میتواند بهم گره بخورد و وحشت و هراس را به سر تا پای نظام منحوس آخوندها ؛ بیافکند .
کارگران هفت تپه در اعتراض به تعطیلی موقت واحد تولیدی کارخانه و پرداخت نشدن حقوق معوقه و پائین بودن دستمزدها و ….. ؛ در مقابل درب ورودی کارخانه تجمع کردند و شعار میدادند ” کارگر هفت تپه ایم ؛ گرسنه ایم گرسنه ایم .
همچنین کارگران و معلمان در شهرهای مختلف ؛ در اعتراضات مختلف مطالبات خود را در شعارهایشان فریاد می کردند و از جمله کارگران شعار میدادند ” معیشت ؛ منزلت ــــ حق مسلم ماست ” ؛ ” حقوق معوقه ؛ پرداخت باید گردد ” ؛ ” کارگر میمیرد ؛ ذلت نمی پذیرد ” و معلمان فریاد میزدند ” خط فقر سه میلیون ؛ حقوق ما یک میلیون ” ؛ ” ۳۵ سال گذشته ؛ عدالت کجا رفته ” ؛ ” مدعی عدالت ؛ خجالت خجالت ” ؛ ” معلم فریاد میزند ؛ رسانه سانسور میکند ” ؛ ” فقر را شاید تحمل کنیم ؛ اما فرق را هر گز ” ؛ “دغدغه معلم ؛ معیشت معیشت ” ؛ ” معلم بیدار است ؛ از تبعیض بیزار است ” ؛ ” میزنم فریاد ؛ هر چه باداباد ؛ وای از این توفان ؛ وای از این بیداد ” .
راستی چنین پتانسیل عظیمی که در مدت کوتاهی توانست ؛ دشمن را اینگونه سراسیمه کند ؛ اگر روزی فراگیر شود و این جویبارهای کوچک به هم بپیوندد ؛ چه خواهد شد و چه سیل بنیان کنی براه خواهد افتاد ؟! ترس و وحشت مقامات امنیتی رژیم را از شروع چنین سیلی ببینید . وزیر اطلاعات کابینه حسن روحانی ؛ آخوند محمود علوی با وحشت و نگرانی از افزایش تجمعات اعتراضی ؛ به گستردگی اعتراضات اعتراف کرد و گفت ” طبق اطلاعات ” ناجا ” در دو ماه اول سال تجمعات صنفی ۵۵ در صد افزایش داشته است و امکان تبدیل این تجمعات به اعتراضهای سیاسی و چالشهای امنیتی نیز وجود دارد ” .
هر اعتصاب و اعتراض کارگری و دیگر اقشار زحمتکش ایران در چشم رژیم ؛ جرقه ای است که ممکن است به انبار باروت نارضایتی های مردم اصابت نماید . امروزه دیگر رژیم آخوندی خوب میداند که مشکلات اقتصادی ؛ بخصوص بیکاری گسترده ــ بویژه بیکاری جوانان تحصیلکرده ــ برای رژیم یک چالش امنیتی است که ممکن است پایه های قدرت اش را بلرزه در آورد . چرا که مردم ؛ کارگران ؛ معلمان و همه رنجبران ایران میدانند که ؛ همه مشکلاتصنفی و اجتماعی ؛ ریشه سیاسی دارد و ناشی از حاکمیت ولایت فقیه میباشد . بهمین دلیل هم اعتراضات ابتدا بر سر مسائل صنفی ــ بیکاری ؛ پائین بودن دستمزدها ؛ پرداخت نشدن حقوق معوقه و …… ــ شروع میشود و بسرعت با شعارهای ضد حکومتی بیک اعتراض سیاسی تبدیل میشود .
کارگران ؛ معلمان در کنار دیگر زحمتکشان جامعه ایران ــ بخصوص زنان کارگر و معلم ــ پایه و پتانسیل اصلی هر تغییر جدی در آینده ایران میباشند . آنها هیچ منافعی در این رژیم ندارند و از هیچ موقعیت مادی برای وصل به استبداد دینی برخوردار نیستند . بنابراین جدی ترین و پیگیرترین نیروی جامعه برای مبارزه با رژیم هستند . آنها ستون فقرات جنبش آزادیخواهانه مردم ایران میباشند ؛ که میتوانند مبارزه مردم ایران را به ثمر شایسته اش برسانند . چرا که بیشتر از هر قشری از جامعه ؛ در پیشروی این جنبش ذی نفع میباشند .
بنابراین لازم است که آنان به یقین کامل برسند که ولی فقیه و آخوندهای حاکم بر کشور ما ؛ هم بخاطر دیدگاههای استثماری و تبعیض گرایانه شان و هم بخاطر منافع قشری و طبقاتی شان ــ موقعیت و امتیازهای ویژه ؛ رانت خواری ؛ چپاول ثروت های باد آورده و …. ــ نه می خواهند و نه میتوانند به اصلاحات واقعی برای بهبود معیشت و سطح زندگی کارگران و دیگر زحمتکشان دست بزنند . ضمن اینکه ؛ درآمدهای نفتی آنان را تا حدودی از توسعه و تولید صنعتی و فعالیتهای اقتصادی دیگر تا حدودی بی نیاز ساخته است و آنها میتوانند برنامه های خود را کمابیش مستقل از طبقات اجتماعی پیش ببرند .
در اینصورت ؛ مبارزه برای کسب حقوق ــ برای یک زندگی آبرومندانه و مطابق شأن و کرامت انسانی ــ برای کارگران ؛ معلمان و سایر اقشار زحمتکش ؛ دیگر نه یک الزام و تعهد شخصی برای آنان و خانواده هایشان ؛ بلکه یک وظیفه و تعهد اجتماعی برای کل جامعه ؛ برای رشد و توسعه و رهایی عمومی جامعه از فقر و فلاکت ؛ میباشد . ضمن اینکه روشن است که ؛ بدون تحقق دمکراسی در جامعه ــ که مستلزم مبارزه سیاسی با کلیت رژیم ؛ برای تحقق آن است ــ ؛ امکان دستیابی خواستهای صنفی کارگران ؛ معلمان و …. وجود ندارد .
د ــ آینده مبارزات کارگران :
در حالی که روحانی با پلاتفرم دروغین ” آزادی تشکلهای مستقل کارگری ” روی کار آمد ؛ در عمل اما حکومت وی جز تداوم سرکوب و زندانی کردن کارگران مبارز و اخراج و بیکاری بیشتر برای کارگران حاصلی نداشته است . بنابراین نباید فریب شعارها و وعده های تو خالی انتخاباتی روحانی ــ مبارزه با بیکاری ؛ ایجاد اشتغال ؛ ارتقاء دستمزدها ؛ همگانی کردن بیمه و … ــ را بخوریم . هر تحولی در وضعیت معیشتی و ایجاد رفاه برای کارگران ؛ در گرو مبارزات آن میباشد .
واقعیت این است که اگر تاکنون مبارزه کارگران ؛ معلمان و دیگر زحمتکشان نتوانسته است به تغییری در وضعیت معیشتی و تحمیل مطالبات خود به حاکمیت منجر شود ؛ این قدرت رژیم و زور سرمایه نبوده است . این بعلت جدی و پیگیر نبودن کارگران و مزد بگیران در مطالبات خود و برخوردار نبودن از حمایت و پشتیبانی جنبش اجتماعی بوده است . کما اینکه اعتراضات و اعتصابات کنونی کارگران و معلمان اگر چه گسترده و مستمر بوده است ؛ اما از نظر کیفی چون خودبخودی و فاقد برنامه و افق است و بخصوص از آنجا که فاقد پیوند و ارتباط با جنبش های اجتماعی دیگر ــ جنبش دانشجوئی ؛ جنبش زنان و …… ــ میباشد نتوانسته است به دست آوردها و پیروزیهای آنچنانی نائل شود .
از آنجا که کارگران و نیروی کار ؛ با رژیمی مستبد و سرکوبگر مواجه است که مطالبات بر حق آنان را با سرکوب و زندان و اخراج و …. پاسخ میدهد ؛ راهی بجز اتحاد و پیوند یابی با چنبش اجتماعی و جلب حمایت مردم برای در هم شکستن سیاستهای ظالمانه و استثماری رژیم و دستیابی به خواسته های بر حق کارگران وجود ندارد .
عقب راندن رژیم و مجبور کردن وی به برآورده کردن مطالبات کارگران و معلمان ؛ در گرو همبستگی و اتحاد کارگران و حمایت جنبش های اجتماعی و همه آزادیخواهان و عدالت طلبان ایران از اعتراضات آنان میباشد . که اتفاقا” بدلیل ” سقوط سطح رفاه عمومی به پائین ترین مدارج خود ؛ کلیت مردم ستمدیده ایران بهم نزدیک شده اند ــ فقر و مسکنت درد مشترک همه مردم است ــ و زمینه های عینی همدلی و حمایت میان اقشار مختلف جامعه بیشتر از هر زمانی فراهم میباشد .
بعبارتی تا زمانی که مطالبات کارگران و معلمان با مطالبات جنبش اجتماعی همسو نشود و مبارزات صنفی گرایانه کارگران با مطالبات سیاسیِ جنبش اجتماعی گره نخورد و مطالباتی چون آزادی های سیاسی ؛ آزادی تجمعات ؛ احزاب و مطبوعات به درخواستهای آنها اضافه نشود ؛ یا بعبارتی تا زمانی که این طبقه وارد مبارزه سیاسی ـ اجتماعی نشود ؛ امیدی به تغییر و تحول واقعی و دستیابی به مطالبات صنفی اش وجود ندارد.
بهر حال اعتراضات اخیر کارگران و معلمان از طوفان بزرگی که در راه است خبر میدهد . مشارکت هر چه گسترده کارگران در همراهی با جنبش اجتماعی مردم برای رهائی ملی و استقرار حکومتی دمکراتیک ؛ سکولار و غیر دینی ؛ شرط ضروری دستیابی کارگران به رفاه و برابری میباشد .
۲۲٫۰۶٫۲۰۱۵ ( ۱ تیر ۱۳۹۴ )
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.