زنانی دیگر: بخیهی گنداب وزارت پزشکان کی کشیده خواهد شد؟
این همه سال شیادان وزارت پزشکان کجا بودند آیا این فجایع خود ساخته را نمیدیدند؟ این فاجعه اولین مورد از فقر و استیصال مردم در قبال هزینههای سرسامآور درمان در کشوری که برای اقلیت حاکم، ارقام میلیاردی، پول خرد شمرده میشود نبوده و آخرین نیز نخواهد بود در کشوری با منابع اقتصادی فراوان که حتی بر اساس قانون اساسی آن نیز خدمات بهداشتی باید رایگان باشد. ….
سیاستهای عوامفریبانهی وزارت بهداشت، این روزها با ماجرای بخیه نزدن یا به روایتی دروغین کشیدن بخیهی کودکی چهارساله ، بار دیگر رذیلانه به کار افتاده و محملی به دست پزشکسالاران داده تا طبق معمول با انداختن بار گناهان خود بر دوش دیگران از جمله پرستارانی که در سیستم بردهداری بیمارستانها در هر ماجرایی مقصر شمرده شده و بی هیچ حمایتی تنبیه و اخراج میشوند، نه تنها خود را مبرا کنند بلکه با سوءاستفاده از عواطف انسان دوستانهی مردم، جنایتهای آشکار و پنهان خود را بدین وسیله لاپوشانی کنند.
در تاریخ ششم آذر ماه کودکی چهار ساله به بیمارستان خمینی شهر اصفهان آورده میشود، پارگی زیر چانه در ابعاد حدود شش یا نه میلی متر، پرستار طبق دستور پزشک اقدام به بخیه میکند ولی به علت عدم توانایی پرداخت هزینهی صد و پنجاه هزارتومانی آن، زدن بخیه را متوقف کرده و محل زخم را پانسمان میکند و کودک مرخص میشود، با شکایت والدین کودک و افشای این مسئله جنجال آغاز میشود و بالاخره هاشمی، وزیر نامحترم بهداشت که با طرح به اصطلاح تحول سلامت میلیونها تومان به جیب خود و پزشکان سرمایه روانه کرده دستور اخراج و بازداشت عاملین از جمله پزشک و پرستار مسئول این فاجعه (!) را صادر میکند. اما نکاتی چند در مورد این ماجرا:
آیا این اولین باریست که مراجعهکنندگان به مراکز درمانی به علت عدم توانایی مالی، پذیرفته نشده و درمان نشدهاند؟ رژیم اسلامی سالهاست مردم را آنچنان به فقر و فلاکت کشانده که حتی توان سیر کردن شکم خودرا ندارند و بیماری برای آنان چون کابوسی است که علاوه بر تمام جنبههای رنج آور و آسیب رسانش، از پس هزینههای کمر شکن آن نیز برنمیآیند. این دیگر برای مردم قصهی آشنایی است که اگر به بیمارستانهای دولتی و دانشگاهی مراجعه کنند علاوه بر پرداخت پول ( البته کمتر از مراکز خصوصی) ماجرای وقتهای طولانی است و بوروکراسی پوچ و دست و پا گیر و نهایتا تبدیل شدن به سوژهای برای آموزش و آزمایش و اگر به بیمارستانهای خصوصی مراجعه کنند باید در همان ابتدا چند میلیون واریز کنند وگرنه حتی اگر در حالت مرگ هم باشند پذیرفته نمیشوند.
این همه سال شیادان وزارت پزشکان کجا بودند آیا این فجایع خود ساخته را نمیدیدند؟ این فاجعه اولین مورد از فقر و استیصال مردم در قبال هزینههای سرسامآور درمان در کشوری که برای اقلیت حاکم، ارقام میلیاردی، پول خرد شمرده میشود نبوده و آخرین نیز نخواهد بود در کشوری با منابع اقتصادی فراوان که حتی بر اساس قانون اساسی آن نیز خدمات بهداشتی باید رایگان باشد. در جامعهای که وزیر بهداشت پورشهسوارش ثروتهای میلیاردی دارد و در مقابل افرادی چون خانوادهی «صدرا» که توانایی پرداخت مبلغ صدو پنجاه هزار تومان برای مداوا را ندارند. هر چند این واقعه بسیار دردناک و تاسفآور است اما چرا تضاد طبقاتی وحشتناک موجود و نمودهای بیشمار آن نه تنها در زمینهی درمانی بلکه در همهی جنبههای زندگی مردم مطرح نمی شود؟ باید پرسید چرا هزاران مورد وحشتناکتر از این ماجرا که به مرگ بیماران و یا به خاک سیاه نشستن خانوادهی آنان ختم شده در بوق و کرنا دمیده نمیشود؟ چون اینبار هم والدین کودک شکایت کردهاند وخبر آن درز کرده، عامدانه آن را رسانهای کرده، دامن میزنند و استفادههای لازم را از آن میکنند؟ چون ماههاست که پرستاران جان به لب شده و از ستم پزشکسالاران بر کادر درمانی، بیماران و مردم فریاد شان بلند شده، دست به حرکات اعتراضی زده و سیاستهای منفعتجویانهی وزارت پزشکان تحت عنوان تعرفههای طرح سلامت را مورداعتراض قرار داده اند؟ تعرفههایی که آمار نجومی آن شاید هنوز برای عدهای که در مورد این سیستم فاسد متوهمند باور کردنی نباشد. تمامی زحمات کار درمانی به عهده پرستاران وتنها با یک مهر وامضا به نام و کام پزشکان. باید سوال کرد که هزینههای درمان از جمله صد و پنجاه هزار تومان بخیهی چانهی «صدرا» به جیب چه کسی میرود؟ باید سوال کرد که چرا این مبلغ اگر پرداخت میشد به جیب سیستم میرفت و اگر پرداخت نمیشد از حقوق ماهانهی پرستار کسر میشد؟
آیا این مسئله و دهها مورد مشابه دیگر نشانهی ستم و تبعیض آشکار در سیستم تجاری شدهی درمان و بردهداری نوین کادر درمان نیست؟ چه بسیار بوده مواردی که پرستاران بنا بر عواطف انسانی و احساس وظیفه اقدامات درمانی برای بیماران انجام دادهاند و به علت عدم توانایی مالی بیمار، آخر ماه از حقوق ناچیز پرستارکه از خط فقر اعلام شدهی رژیم به مراتب پایینتر است کسر شده این ستم آشکار را چه کسی پاسخ میدهد؟ چرا این تبعیضات رسانهای نمیشوند؟ چرا مطرح نمیشود که پرستاران که عمدتا استخدامی نیستند و به صورت شرکتی کار میکنند هیچ گونه امنیت شغلی نداشته و در صورت عدم تمکین (!) بلافاصله اخراج شده و به سیل میلیونی بیکاران اضافه میشوند و هیچ قانون یا ارگانی برای حمایت آنان وجود ندارد؟ همانطور که درست در آستانهی شیوع بیماری آنفولانزا در کرمان حدود صد نفر از پرستاران شرکتی بیمارستانهای کرمان اخراج شدند و این مسئله نه منعکس شد، نه مورد سوال قرار گرفت و نه پی گیری شد.
نظام سلامت کشور بیمار است و بوی تعفن آن فضای ملتهب جامعه و بهداشت عمومی را آلوده کرده و پزشکسالاری بیماری نهادینه شدهی این نظام است. پزشکسالاری سیستمی است همچون سالاریهای اجتماعی دیگرکه ابعاد و ریشههای مختلف تاریخی، سیاسی، اجتماعی در انطباق با نظام قدرتمدار و طبقاتی دارد. در سیستم درمانی سالم و منطبق بر معیارهای انسانی و غیر سود محور، پزشک همانند سایر اجزا کادر درمان بخشی از مجموعهی سلامت است نه عاملی در پست وزارت یا متخصص زیرمیزی گرفتن. طرح سلامت و در واقع طرح رذالت شکست خورده و بودجههای میلیاردی معادل بودجهی چند سال وزارت بهداشت در آن هزینه شده که عمدهی آن به عنوان تعرفههای طرح سلامت به جیب پزشکان رفته. البته وزیر بهداشت به آنچه که میخواست یعنی افزایش نجومی تعرفههای پزشکان رسید و ادامه نیافتن این طرح در این مرحله برای او و سایر کسانی که در آن ذینفع بودند اهمیتی ندارد،
این طرح نیز مانند طرحهای دیگر از جمله پزشک خانواده، تجمیع بیمه ها ، پروندهی الکترونیک بیماران که با سیستم پزشکسالاری منطبق نبود فراموش خواهد شد. وزارت بهداشت بهویژه در دوران وزارت «هاشمی» به منظور سودبری هر چه بیشتر علاوه بر طرح تحول سلامت، از طریق خرید تجهیزات پزشکی به صورت انحصاری از چند شرکت خاص که در واقع متعلق به جناح مشخصی از حکومت است، در صدد کانالیزه کردن کلیهی بیمارستانها برآمد. وازرت بهداشت در جهت منافع بیشتر روز به روز فشار بر کادر در مان را بیشتر و بیشتر کرده و با ترفندهایی چون عدم اجرای طرح تعرفهگذاری، آموزشهای یک سالهی پرستاران توسط بیمارستانها و در سطح کلان تر اجرای سیاستهای بانک جهانی و خصوصیسازی در اشکال استخدامهای شرکتی، نداشتن قراردهای کاری، تعیین حداقل حقوق و عدم امنیت کاری نظام سلامت را تخریب کرده، اقدامات درمانی به معاملات تجاری تبدیل شده و سلامت بیماران اهمیتی ندارد. کادر درمان ناراضی و بیانگیزه است و مراکز درمانی دارای حداقل نیروی کار هستند. بر این بستر نابسامان، حرکات اعتراضی پرستاران و مطالبات صنفی آنان در یکی دو سال اخیر گسترش یافته و وزیر بهداشت نیز از هیچ اقدام و سیاست پوپولیستی برای مقابله با این اقدامات رویگردان نیست: استهزا و تحقیر پرستاران، اجرایی نکردن قوانین مربوط به حقوق و تعرفههای کارکردی آنان، مصاحبه و شوی نمایشی و تبلیغاتی به منظور خراب کردن وجهه ی زحمتکشان درمان.
به امید روزی که فریبکاریهای نظام تاثیرگذار نباشد و مردم در فجایعی از این قبیل علاوه بر همدردی و تاسف بتوانند ریشههای آن را دریابند و بر این اساس مطالبات خود را طرح کرده، اعتراضاتشان را متشکل و مبارزه کنند.
ارسالی به زنانی دیگر
آذر ١٣٩۴
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.