بهرام رحمانی: عبدالله اوجالان آزاد باید گردد!
بهامید این که عبدالله اوجالان، نه تنها آزاد شود، بلکه خودمدیریتی دموکراتیک در سراسر ترکیه پیاده گردد. و همه کسانی که تاکنون جنگ و خونریزی بهویژه علیه مردم کرد، ارمنی، علوی و…، همچنین مخالفین، جنبشهای اجتماعی، سانسور و اختناق و ترور راه انداختهاند محاکمه شوند بهطوری که دیگر هیچ حزب و دولتی جرات تهدید و بازداشت مخالفین خود را نداشته باشد. ….
—————————————————————
عبدالله اوجالان آزاد باید گردد!
بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com
رسانههای عربی مانند العربیه، الوقت- الحیاة و…، از احتمال انتقال عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک-PKK) از حبس انفرادی بهحبس خانگی خبر دادهاند.
این رسانهها بهنقل از «منابع آگاه»، که نامی از آنها برده نشده است، اعلام کردند که مسئولان ترکیهای اقداماتی را در جزیره امرالی در دریای مرمره آغاز کردهاند که حکایت از انتقال رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه(پ.ک.ک) از حبس انفرادی بهحبس خانگی در ماههای آتی دارد.
این منابع آگاه، در مصاحبه با روزنامه فرامنطقهای الحیاة، با بیان این مطلب گفتند که این اقدام عرصه را برای دیدارها و گفتگوهای رسمی با آنکارا باز میکند.
منابع فوق خاطرنشان کردند که این اقدام در راستای «محکزدن برقراری آتشبس» با حزب کارگران کردستان ترکیه صورت میگیرد که وارد جنگی ناخواسته علیه ارتش این کشور شده است.
در حالی که پیشتر «بنعالی ییلدیریم»، نخست وزیر جدید ترکیه که اخیرا بهجای داوود اوغلو نشست، انجام هرگونه گفتگو با پ.ک.ک را بعید دانسته بود.
اما این منابع روز شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، عنوان داشتند که مسئولان ترکیهای گسترش بندر در جزیره امرالی و ساخت مراکز ایست بازرسی جدید و ساخت و سازهای مسکونی را آغاز کردهاند که این اقدامات با هدف انتقال اوجالان از حبس انفرادی بهحبس خانگی در این جزیره برای انجام گفتگویی گستردهتر با وی صورت گرفته است.
اگر این مسئله واقعیت داشته باشد قیل از هر چیز نشاندهنده این واقعیت است که دولت و ارتش ترکیه در حملات اخیر خود بهکردستان و مواضع پ.ک.ک و در مقابل مقاومت مردمی بیسابقه مجبور بهعقبنشینی شده است. چرا که این جنگ، دولت را و رییس جمهور را در نزد افکار عمومی جامعه مترقی ترکیه و جهان بی اعتبار کرده و لطمات شدیدی نیز بهاقتصاد زده و بحرانهای اقتصادی و سیاسی ترکیه را شدیدتر کرده است.
البته در این شرایط نیز گفتگوهای محدودی از طریق وکلای مدافع با اوجالان که محبوبیت گستردهای در میان مردم کرد در ترکیه و کشورهای مجاور دارد، برگزار میشود.
از سال ۲۰۱۵، با تغییر سیاستهای حزب حاکم عدالت و توسعه و اوجگیری جاهطلبی و دیکتاتوری ملی-مذهبی رجب طیب اردوغان، بهویژه پس از رسیدن بهمقام ریاست جمهوری و شکست حزبش در انتخابات پارلمانی ۷ ژوئن ۲۰۱۵، از یکسو مذاکرات صلح با اوحالان را قطع کرد و از سوی دیگر، حمله بهمردم کرد و بمباران کوههای قندیل و مواضع پ.ک.ک درگیریها در جنوب شرق ترکیه را شدت بخشید که این امر همزمان با دستاوردهای سیاسی و جغرافیایی حزب اتحاد دموکراتیک خلقها در روژاوا(کردستان سوریه) در شمال سوریه در نزدیکی مرزها با ترکیه صورت گرفته و هم حزب دموکراتیک خلقها با ۸۰ نماینده وارد پارلمان ترکیه شده بود که همه این مسایل، نگرانی دولت ترکیه را از دو جنبه اساسی برانگیخت: ۱- دولت ترکیه بههیچ وجه نمیخواهد که در نزدیکی مرزهایش کانتونهای خودگردان دموکراتیک مردمی شکل بگیرد و الگویی بر مردم کردستان ترکیه و… باشد؛ ۲- دولت ترکیه رابطه بسیار نزدیک اقتصادی و نظامی و امنیتی با «دولت اسلامی»(داعش) و دیگر گروههای مذهبی و نظامی داشته و هنوز هم دارد نگران بستهشدن راههای ارتباطی با قدرتگیری مردم روژاوا بهویژه کانتون کوبانی بود. از اینرو، با حمله نیروهای داعش بهکوبانی، دولت ترکیه بلافاصله مرزهایش را بهروی مردم کوبانی که از حملات بهسوی مرزها فرار میکردند، بست و ارتش را نیز با توپ و تانک در این مرزها مستقر کرد. تقریبا سران حکومت ترکیه، مطمئن بودند که کوبانی بهدست داعش سقوط خواهد کرد. اردوغان بارها بهاین مسئله اشاره کرده بود. اما پس از چهار ماه محاصره کوبانی و جنگ تنبهتن در برخی مناطق کوبانی، داعش شکست سختی خورد. در تظاهراتهایی که در شهرهای ترکیه بهویژه شهروندان مناطق کردنشین در دفاع از کوبانی با خواست باز کردن مرزهای ترکیه با کوبانی برگزار شده بود دهها نفر از تظاهرکنندگان با شلیک مستقیم گلولههای نیروهای امنیتی و پلیس جانباختند؛ صدها نفر زخمی گردیدند و هزاران نفر دستگیر شدند. این مسئله باعث شد بار دیگر شکاف عمیقی بین دولت و همه نیروهای مخالف و آزادیخواه و چپ، بهویژه مردم کرد و روزنامهنگاران بهوجود آید.
همچنین پس از تصویب قانون لغو مصونیت قضایی نمایندگان پارلمان ترکیه و رد اعتراض نمایندگان معترض از سوی دادگاه قانون اساسی ترکیه، پروندههای قضایی علیه رییس مشترک حزب دموکراتیک خلقها توسط مقامهای قضایی این کشور بهجریان افتاده است.
خبرگزاری دجله روز ۱۸ ژوئن ۲۰۱۶، گزارش کرده که پس از لغو مصونیت قضایی صلاحالدین دمیرتاش پروندههای قضایی علیه این نماینده بهبخش رسیدگی بهجرائم دادستانی کل در آنکارا ارسال شده است. این گزارش میافزاید در حال حاضر ۹۳ پرونده علیه صلاحالدین دمیرتاش در دادگاههای این کشور بهثبت رسیده و دادستان کل ترکیه نیز درخواست کرده که دمیرتاش برای اتهامهای وارده بهدو بار حبس ابد و ۴۸۳ سال زندان محکوم شود. همزمان با پروندههای قضایی دمیرتاش، پرونده شمار دیگری از نمایندگان حزب دموکراتیک خلقها نیز از سوی مقام های قضایی ترکیه بهجریان افتاده است. در پی تصویب قانون لغو مصونیت قضایی نمایندگان پارلمان ترکیه، مصونیت ۱۳۸ تن از نمایندگان بهدلیل پروندههای قضایی در دادگاههای ترکیه لغو شده است. از این تعداد ۵۱ نماینده عضو حزب جمهوریخواه خلق، ۵۰ نماینده عضو حزب دموکراتیک خلقها، ۲۷ نماینده عضو حزب عدالت و توسعه، ۹ نماینده عضو حزب حرکت ملی هستند و یکی از نمایندگان نیز مستقل بوده و عضو هیچ حزبی نیست. نمایندگان عضو حزب دموکراتیک خلقها با دستکم ۵۱۰ پرونده قضایی که عمدتا مربوط بهفعالیتهای سیاسی و اظهارات شخصی آنان است بیشتر حجم پروندههای قضایی را بهخود اختصاص دادهاند.
صلاحالدین دمیرتاش در واکنش بهارسال پروندههای قضایی علیه خود بهدادستانی کل، بهخبرگزاری دجله گفته است: «اگر از هم اکنون بازداشتم کنند و برای هریک از پروندهها تنها یک روز را برای ارائه توضیحاتم اختصاص دهند باید ۹۳ روز در دادستانی کل حاضر شوم. این نیز به خودی خود به این معنی است که پروسه دادگاهی من چندین سال بهطول خواهد انجامید. بههمین دلیل، ما این محاکمه و ارائه توضیح(در پیشگاه دادگاه) را نخواهیم پذیرفت. بهسئوال ها پاسخ نخواهیم داد و بر اساس خواسته دادستان کل رفتار نخواهیم کرد، شاید با اعمال زور توسط پلیس ما را بهپیشگاه دادستان کل ببرند. این نیز منجر بهبروز بحران سیاسی و مبارزه ما را در پی خواهد داشت. این کار حزب عدالت و توسعه را بیپاسخ نخواهیم گذاشت. در صورتی که هریک از نمایندگان ما با اعمال زور توسط پلیس برای ارائه توضیح بازداشت شود ما نیز از خلقمان در کُردستان و اروپا خواهیم خواست که این کار را محکوم کرده و از کرامت خود دفاع کند».
پروندهسازیهای کاذب دولت ترکیه و سیستم قضایی این کشور برای محاکمه رهبران و اعضای حزب دموکراتیک خلقها، از جمله بر روابط و قراردادهای میان ترکیه و اتحادیه اروپا سایه افکنده است. کاتی پیری، گزارشگر اتحادیه اروپا در خصوص ترکیه هفته گذشته در نشست کمیته روابط خارجی این اتحادیه و همزمان با دیدار دمیرتاش با رهبران اروپایی اعلام کرده بود که در صورت بازداشت نمایندگان حزب دموکراتیک خلقها، توافقنامه لغو رویداد میان ترکیە و اتحادیە اروپا را بە رای نخواهند گذاشت.
شایان ذکر است که نمایندگان پارلمان ترکیه ماه گذشته در دو نشست پشت سر هم بهدو ماده لایحه پیشنهادی تغییر قانون اساسی ترکیه که بهواسطه آن مصونیت قضایی نمایندگان پارلمان لغو میشد، رای موافق داده بودند. غیر از اعضا و رهبران حزب عدالت و توسعه، رهبران و اعضای حزب حرکت ملی نیز پیش از رایگیری حمایت خود را از این لایحه اعلام کرده بودند. در مقابل شمار زیادی از اعضای حزب جمهوری خواه خلق برخلاف دبیرکل و رهبران این حزب با تصویب شدن این طرح مخالفت کرده بودند و تصویب این طرح را در جهت منافع حزب حاکم و اردوغان می دانستند. برخلاف دیگر احزاب ترکیه، حزب دموکراتیک خلقها از ابتدا مخالفت خود را با تصویب این لایحه ابراز داشته بود. پیش از این نیز در جریان بررسی این لایحه در کمیسیون بازنگری قانون اساسی ترکیه، اعضای حزب دموکراتیک خلقها بهدلیل مخالفت با تصویب این لایحه دو بار از سوی اعضای حزب حاکم عدالت و توسعه هدف حمله و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند. بسیاری از ناظران بر این باور هستند که هدف حزب عدالت و توسعه اسلامی و رییس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان، از لایحه پیشنهادی حذف و تضعیف حزب دموکراتیک خلقها بوده است. حزبی که در انتخابات ۷ ژوئن سال گذشته با کسب بیش از ۱۳ درصد آرا اکثریت پارلمانی آک پارتی را بهچالش کشیده بود و در انتخابات بعدی نیز در جهت حذف کامل آن حزب، بازهم حزب عدالت و توسعه و اردوغان موفق نشده بودند.
حزب دمکراتیک خلقها (HDP)بهعنوان حزب چهارم در انتخابات دو بار سال گذشته ترکیه وارد مجلس شده است. این حزب با این که مدت زمان کوتاهی از تاسیس و فعالیتاش میگذرد، توانسته توجه بسیاری از کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان، روشنفکران، روزنامهنگاران و همچنین مردم کرد، ارمنی؛ علوی و… را بهخود جلب کند. حزبی که رقبایش خصوصا حزب حاکم «عدالت و توسعه» برای تخریب و حذفش تا خشونت و بمبگذاری و حمله با سلاح سرد بهمیتینگ انتخاباتی آن استفاده کردند.
برخی از تحلیلگران سیاسی و همچنین طرفداران حزب دمکراتیک خلقها، این حزب را برنده واقعی سال گذشته انتخابات ترکیه میدانند که با وجود جوان بودن، داشتن شرایط نابرابر با دیگر احزاب رقیب و وجود حد نصاب ده درصد آرا، موفق شد در انتخابات نخست سال گذشته، با کسب بیش از ۱۳ در صد آرا بهمجلس ترکیه راه یابد.
در هر صورت حزب حاکم عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان رییس جمهور بریا حفط قدرت و موقعیت خود در حاکمیت ترکیه، بههر ترفندی و جنایتی از جمله جنگ و تروریسم متوسل شدهاند.
در میان این جنگ و سرکوب و بمب گذاریهای مشکوک در دیاربکر، سوروچ و آنکارا که بهمرگ دهها انسان بیگناه انجامید و هرگز توسط ارگانهای مسئول دولت، پیگیری نشدند انتخابات جدید پارلمان را ۱ نوامبر ۲۰۱۵ برگزار شد. هدف اردوغان و حزبش عدالت و توسعه از این همه جنگ و سرکوب و وحشیگری، این بود که حزب دموکراتیک خلقها که در انتخابات ۷ ژوئن با ۱۳ و نیم درصد آرا و ۸۰ نماینده وارد پارلمان شده بود کابوس حزب عدالت و توسعه اسلامی بود و هنوز هم هست. در نتیجه اردوغان زمان انتخابات جدیدی را صادر کرد. در انتخابات دوم، هرچند در میان بهت و حیرت جامعه، آرای حزب عدالت و توسعه بالا رفت و بهحد تشکیل دولت تک حزبی رسید اما نمایندگان آن برای تغییر قانون اساسی ترکیه در راستای اهداف نئوعثمانیگری اردوغان و انتقال قدرت از دولت و نخست وزیر بهرییس جمهوری و اقتدار فردی حاصل نشد.
سازمانهای امنیتی ترکیه، عبدالله اوجالان معروف به «آپو» را فوریه ۱۹۹۹ با همکاری پلیس مخفی های اسراییل، آمریکا و یونان از کنیا ربوده بودند. وی در سال ۱۹۹۸ از سوریه خارج شده بود. چرا که حضورش در سوریه میرفت که بهیک بحران بزرگی میان سوریه و ترکیه منجر شود.
در واقع در سال ۱۹۹۹، از خط و نشانهایی که دولت ترکیه برای سوریه میکشید عبدالله از شام و حلب به آتن و مسکو و دوشنبه رفت و بعد هم به رم پایتخت ایتالیا رسید. از رم به سفارتخانه یونان در کنیا رفت و بالاخره در آنجا دستگیر شد و به استانبول بازگردانده شد
خبری دستگیری وی را بولنت اجویت نخست وزیر وقت ترکیه اعلام کرد. وی گفت که جزئیات دستگیری وی هیچگاه افشا نخواهد شد. بهادعای او، اوجالان در عملیاتی هماهنگ توسط سازمان اطلاعات ترکیه(میت) و سازمان اطلاعات ارتش ترکیه طی ده روز دستگیر شد.
حکم اعدام رهبر حزب پ.ک.ک، پس از این که در اوت ۲۰۰۲ قانون اعدام در این کشور لغو شد، در حال سپریکردن حکم حبس ابد در جزیره امرالی در حومه استانبول است. اوجالان تنها زندانی سیاسی در این جزیره است. پیشتر نیز ییلماز گونی سینماگر نامدار ترکیه در آنجا زندانی بود. وی سرانجام از آنجا بهیونان فرار کرد و سپس به سوئیس و نهایت ساکن فرانسه شد. دولت فرانسه برای این که رابطهاش با دولت ترکیه بحرانی نشود هرگز بهییلماز گونی پناهندگی نداد اما اخراجش هم نکرد تا این که سرانجام وی در سن ۴۷ سالگی، در پاریس درگذشت. دولت ترکیه بهطور غیابی برای پیلماز ۱۱۰ سال زندان صادر کرد.
طی این سالها که عبدالله اوجالان در زندانی در جزیره امرالی زندانی بود، با وکلای خود در ارتباط بود و سیاستهای لازم را به پ.ک.ک میرساند.
از اواخر سال ۲۰۱۲، بین حکومت ترکیه و عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک، گفتگوهای صلح آغاز شد که نزدیک بهدو سال به طول انجامید و بالاخره عبدالله اوجالان در نوروز سال ۲۰۱۴ دستور آتشبس و عقبنشینی نیروها را از داخل خاک ترکیه صادر کرد. تا این که پس از انتخابات ۷ ژوئن ۲۰۱۵، دولت در مناطق کردنشین ترکیه سیاستهای جنگی و خشونتبار خود را مجددا آغاز کرد که در اثر آن، پ.ک.ک و دولت ترکیه بار دیگر بهنقطه قبل از مذاکرات بازگشتند.
طرفین همدیگر را متهم بهاجرا نکردن مفاد توافقنامه که در اسلو پایتخت نروژ صورت گرفته بود؛ میکردند. البته آنچه در این میان مهم است و بهعنوان بخشی از سیاست ترکیه در این مقوله از آن یاد میشود، در انتظار گذاشتن پ.ک.ک با ترفند مذاکره است، چون کارشناسان معتقدند که رجب طیب اردوغان(رییس جمهور کنونی و نخست وزیر سابق)، با این ترفندها درصدد بیتاثیر کردن این سازمان و جمعآوری آرای مناطق کردنشین بهنفع خود بوده است.
واقعیت این است که انسان موجود متفکری است از اینرو، همواره تلاش میکند بهراهحلهای سیاسی و اجتماعی جدیدی دسترسی پیدا کند و موفقیتهای بیشتری بهدست آورد. اما در این راه، احتمال دارد انسان عقب گرد سیاسی نیز کند و بهگذشته پناه ببرد حتی گذشتهای که خودش هم دورانی مخالف آن بود. و یا این که ایدهها و افکار و نظریات خود را ارتقا دهد و بهراهحلهای سیاسی پیشرو و امکانپذیری برسد.
اوجالان بهدسته دوم تعلق دارد و یک راهپیمایی طولای از افکار پروروسی و چپ ناسیونالیست بهافکار برابریطلبانه و آزادیخواهانه سوسیالیستی شبهآنارشیستی برسد.
اوجالان در سال ۱۹۴۹، در یک خانواده¬ دهقانی کرد دیده بهجهان گشود. استان¬های کرد ترکیه، همواره فقیرترین بخشهای این کشور بوده¬اند که البته این وضعیت تا حدی بهسبب سیاست¬های نژادپرستانه¬ حکومتی بوده که علیه مردم کرد تبعیض¬ قائل شده است.
اوجالان در ابتدای دهه ۷۰ میلادی با ایجاد «جریان انقلابیون کرد» پایه¬های PKK را بنیان گذاشت. که جریان «انقلابیون کرد»(SK) را ایجاد کرد. این گروه اندیشه جامعه¬شناس ترک، «اسماعیل بشیکچی» را اتخاذ کرد که میپنداشت «کردستان» یک مستعمره¬ بین¬المللی است که توسط ترکیه، ایران، سوریه و عراق بهتصرف در آمده است. هنگامی که در سال ۱۹۷۷، این گروه تحت عنوان PKK بازسازماندهی شد، حمایت محدودی در میان کارگران کرد بهدست آورد که از نواحی روستایی با هدف کسب معاش راهی شهرها شده بودند. SK محصول چپ جدید در ترکیه بود اما تمایزات حائز اهمیتی داشت. PKK در مقایسه با سایر گروه¬های کرد «تنها سازمانی بود که اعضای آن تقریبا بهطور خاص متعلق بهپایین¬ترین طبقات اجتماعی بودند- جوانان آواره و نیمه¬تحصیل¬کرده¬ روستاها و شهرهای کوچک که میدانستند سرکوب¬شدگی چه حس و حالی دارد و در پی کنش بودند نه فرهیختگی ایدئولوژیک». PKK همچنین از این نظر استثنایی بود که مبارزه¬ مسلحانه را تبدیل بهوظیفه¬ای مبرم کرد.
جریانات مائوئیسم و جهان¬سوم¬گرایی در بین چپ ترکیه در آن زمان دست بالا را داشتند و بیانیه¬های اولیه¬ PKK بهوضوح حکایت از همین تاثیرات دارد. آن¬ها در بیانیه¬هایشان اعلام کردند که هدف فوری انقلابی «ملی-دموکراتیک» برای یک «کردستان مستقل و دموکراتیک» است. شکل مبارزه «جنگ خلقی» مبتنی بر دهقانان بهرهبری PKK بود که ادعا می¬شد نماینده¬ طبقه¬ کارگر است. متحدان انقلاب «کشورهای سوسیالیست»- هرچند احزاب حاکم براتحاد شوروی و چین بهعنوان «تجدیدنظرطلب» نقد می¬شدند- و نیز «احزاب طبقه¬ کارگر کشورهای سرمایه¬داری» و «جنبش¬های آزادی¬خواه مردمان تحت ستم جهان» بودند. پس از انقلاب «ملی-دموکراتیک»،قرار بود مبارزه بهسمت یک انقلاب سوسیالیستی پیشروی کند.
در سال ۱۹۸۰، هنگامی که ارتش کودتا کرد، PKK تبدیل بهقدرتمندترین حزب کرد در ترکیه شده بود. پس از کودتا، چپ ترکیه سرکوب شد و هزاران نفر بازداشت، شکنجه و کشته شدند. اوجالان از این قلع¬وقمع گریخت زیرا مدتی پیش از کودتا بهلبنان و از آنجا بهسوریه رفته بود. حکومت حافظ اسد، بهاوجالان اجازه داد که پایگاهی عملیاتی در سوریه ایجاد کند و PKK جنگ چریکی خود علیه حکومت ترکیه را آغاز کرد، جنگی که در میانه¬ دهه¬ ۹۰ میلادی بهاوج خود رسید.
بهگفته¬ رهبر PKK، دوران کالکان، «این فقط بهخاطر ارزش نظامی نیست، بلکه مهم¬تر از آن معنای ایدئولوژیک و اخلاقی دارد.» کالکان با اشاره بهکنگره¬ ۱۹۸۶ حزب می¬گوید:
«چنین چریکی بهلحاظ ایدئولوژیکی گسستی کامل از نظم حاکم دارد؛ او تا حد معینی از نظام سلسله-مراتبی حکومت و قدرت می¬گسلد. بههمین دلیل است که در کنگره¬ سوم، بازسازی جدی ایدئولوژیک در مفهوم سوسیالیسم واقعا موجود انجام گرفت؛ خط سوسیالیستی واقعا موجود آزادی و حقوق برابر فردی، خانوادگی و خرده¬بورژوایی کنار گذاشته شد. چنین اقدامی همچنین پیامدهایی درون جامعه دارد و موجب تغییراتی در جهت نزدیک¬تر ساختن آزادی و برابری میشود. این اقدام زندگی خانوادگی فردی را نابود می-کند».
عبدالله اوجالان، طی ۱۷ سالی که در زندان امرالی بوده، تلاش کرده بنیادهای سیستمی را پیریزی کند که خودگرانی یا خودمدیریتی دموکراتیک نامیده میشود. جدا از هر نامی که بر آن گذاشته شده این سیستم همان سیستم شورایی است که مردم از پایین و مستقیما و بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت و باورهای سیاسی و مذهبی در مجامع عمومی خود، قوانین مورد نیاز جامعهشان را وضع میکنند و خودشان هم پیش میبرند. در واقع در این سیستم مدل دولت–ملت وجود ندارد و نمایندگانی که بهردههای بالای ارگانهای مردمی انتخاب میشوند مجری اهداف و سیاستهای شوراها و انجمنها و اتحادیههاییاند که مردم در مجامع عمومی خود تدوین و تدقیق کردهاند.
در واقع حدود ۱۷ سال است که اوجالان تک و تنها زندانی جزیره امرالی است. او در این سالها بهمطالعه و تحقیق پایههای سوسیالیسم علمی پرداخت.
شاید بیش از همه بتوان ایدههای ماری بوکچین را در نوشتههای زندان اوجالان مشاهده کرد. بوکچین، پایهگذار ایده اکولوژی اجتماعی یا جریان موسوم به اکوآنارشیسم داشت.
اما از میان همه اینها، شاید بیش از همه بتوان ردپای ایدههای ماری بوکچین را در نوشتههای زندان اوجالان یافت. بوکچین، پایهگذار ایده اکولوژی اجتماعی یا جریان موسوم به اکوآنارشیسم، با وجود سابقهای استالینیستی که داشت از دهه ۱۹۴۰ بهسوی تروتسکیسم کشیده شد و بهمنتقد سرسخت استالینیسم بدل شد. بنابر قول همسر بوکچین، وقتی اوجالان در ۱۹۹۹ در کنیا دستگیر شد و بوکچین اخبار وی را شنید او را نیز یکی دیگر از رهبران مارکسیست-لنینیست دانست که بهدام استالینیسم درافتاده است. بوکچین دههها بود که منتقد چنین افرادی بود و معتقد بود اینان از تمایل مردم برای دستیابی بهآزادی سوءاستفاده میکنند و آنان را بهسمت جزماندیشی و دولتگرایی و حتی، برخلاف ظاهرشان، قبول سرمایهداری سوق میدهند. بوکچین پس از جنگ جهانی دوم که بسیاری از تفکرات انقلابیِ چپ فروکش کرد و بسیاری از فعالان چپ بهسمت فعالیتهای آکادمیک و ژورنالیستی روآوردند، نه تنها روحیه انقلابیاش را حفظ کرد، بلک ههرگز از مارکس و مارکسیسم رویگردان نشد.
وی با همکاری رفقایش در دهه ۱۹۵۰، طی نشستهایی هفتگی درصدد عوامل بازسازی پروژه انقلاب در شرایط جدید برآمدند. بوکچین این عامل را تعارض سیستم سرمایهداری با محیطزیست تشخیص داد؛ اینکه این نظام هم طبیعت را نابود میکند و هم سلامت انسان را. در این سیستم با ایجاد کلانشهرهایی بریده از طبیعت، تولید و مصرف بیرویه کالاهایی بیخاصیت که فشاری بیش از حد بر طبیعت میآورند، و فشاری که بر مردم میآید برای زندگی در این کلانشهرها و تطابق با این نظام مصرفی طبیعت و روح و جسم انسانی را نابود میشود. بنابراین بحران سرمایهداری صرفا ناشی از استثمار طبقه کارگر نیست، بلکه از انسانیتزدایی از مردم و تخریب طبیعت ناشی نیز میشود. بوکچین بر همین اساس از دهه ۱۹۵۰ تا زمان مرگش در ۲۰۰۶ کوشید مبانیِ یک جامعه اکولوژیک دموکراتیک را پی بریزد.
بوکچین، بهویژه در کتاب «اکولوژی آزادی»، بهتفصیل توضیح میدهد که جامعه سلسلهمراتبی چطور پدیدار شد و بسط یافت، چه مقاومتهایی در طول تاریخ در مقابل آن صورت گرفته است، و چگونه میتوان از شر آن خلاص شد. او لازمه خلاصی از این سیستمهای سلسلهمراتبی را برپاییِ جوامع اکولوژیک دموکراتیک میداند.
بوکچین بر این عقیده است که برای شکلگیری این قلمروهای دموکراتیک، دولت-ملتهای موجود باید کنار گذاشته شوند و قدرتشان بهشهروندان در این مجامع تفویض شود. چون چنین مجامعی در ابعاد محلی عمل میکنند، برای اینکه بتوانند در قلمرو جغرافیایی وسیعتر کارایی داشته باشند، باید در قالب کنفدراسیون بهیکدیگر بپیوندند. این ایده بهخودیخود ایدهای انقلابی است. بوکچین مسیر انقلاب را همینگونه ترسیم میکرد.
بوکچین، تمام تلاش خود را کرد که نیروهای کمونیست و چپ آمریکایی و اروپایی را بهاهمیت این پروژه قانع کند. اما، در سالهایی که او بهاین ایده دستیافته بود ذهن آنها چنان مشغول «مائو و هوشی مین و فیدل کاسترو» و غیره بود که نظرات او را نشنیدند. مباحثی چون اکولوژی و دموکراسی از نظر آنان ایدههای خردهبورژوایی بود. تنها کسانی که حاضر شدند بهنظرات بوکچین گوش دهند آنارشیستها بودند که در مواضع ضددولت با وی اشتراکنظر داشتند. اما آنان نیز از آنجا که هر شکلی از حکومت، حتی در ابعاد محلی را نیز برنمیتافتند و در ضمن در هواداری از اقلیتها با ایده دموکراسی مبتنی بر رای اکثریت مشکلات جدی داشتند، حاضر بههمراهی با وی نشدند. کمونالیسم راهی بود برای همین امر؛ برای دستیابی به یکجای پای محکم برای مقابله با دولت-ملت. او تلاش خود را کرد که آنارشیستها را قانع کند که این راهی است برای حضور فعال آنارشیستها در عرصه سیاسی. اما بهتدریج از آنان هم ناامید شد و کناره گرفت.
عبدالله اوجالان، لنین، انگلس مارکس، لئو هوبرمان، بوکچین و… را خوانده و حدود ۱۰۰ جلد کتاب نوشته است.
اوجالان در زندان کتابها و جزوات زیادی نوشته که تا جایی که بهمسئله «چارهیابی مسئله کرد» از دید وی برمیگردد، کتاب «مانیفست تمدن دمکراتیک» و کتاب «نقشه راه» بهبهترین وجهی عمق دیدگاههای «جدید» اوجالان را منعکس کرده است. اوجالان در کتاب مانیفست تمدن دمکراتیک جلد اول و در مقدمهاش بهشیوه دستگیریش با توطئه آمریکا و اسرائیل و ترکیه اشاره دارد، و برخوردهایی که با وی صورت گرفته و همچنین نحوه دستگیریش را بهنوعی فرهنگ برگرفته از کاپیتالیسم و ملیگرایی ترک میداند.
در بخشی از کتابش «مانیفست تمدن» میگوید: «… این «روش» راه و شیوه قدرت-جنگی است که در تاریخ بسیار با آن مواجه گشتهایم و امروزه نیز تا حد حفاظهای جامعه ترویج داده شده است. اروپا و تا حدودی ایالات متحده آمریکا، بهمثابه نیروهای هژمون نظام کاپیتالیستی، از روش قدرت-جنگی که چهارصد سال بهاجرا درامده، درسهای لازم را فرا گرفته، بدون تخریب کامل دولت-ملت(زیرا دلیل اصلی جنگهای داخلی و خارجی این نوع سازماندهی قدرت است) سعی میکنند آن را بهصورت واحدهای فدرال از نو بسازند. آن هم از طریق دخالت دادن شناسههایی(ابزاری) همچون حقوق بشر، جامعه مدنی، و دموکراتیزاسیون. آشکار است که میخواهند دولت-ملت را از شکل قاطع گذشته خویش منعطفتر سازند و بهوضعیت یک ابزار دولتی درآوردند که گره گشاتر باشد. در روسیه و چین نیز رویدادهایی مشابه وجود دارند…»
اوجالان در این کتاب، از مسئله دولت-ملت گسست میکند در نتیجه برای اوجالان و پ.ک.ک، که بهدنبال تشکیل حکومت کردی بر مبنی هویت کردی بودند، این مسئله دیگر منتفی است و «حکومت کردستان بزرگ» که شامل بقیه بخشهای دیگر کردستان در عراق،سوریه و ایران بود نیز منتفی است. طبق دیدگاه اوجالان دولت-ملت در حکومت کردی نیز نمیتواند تجلی اراده تمام کردهای دارای اقلیتهای دیگر باشد، در این راستا، پس اساسا حکومت کردی هم سرابی بیش نبوده و هر کدام از کردستانهای دیگر بایستی راهچاره را با سهیمشدن در قدرت مرکزی دنبال کنند. تلاش برای سهیم شدن در قدرت سیاسی حکومتهای منطقه که مردم کرد زبان در آن زندگی میکنند، بخش جدانشدنی استراتژی کل ناسیونالیسم کرد بوده و هست.
اوجالان در کتابی دیگر تحت عنوان «نقشه راه» بحران ترکیه را بررسی و نقشه خود، برای برونرفت ترکیه از آنچه که از نظر وی بحران گفته میشود را در «دمکراتیزاسیون» ارائه دهد.
فاصلهگرفتن اوجالان از یکسو از ناسیونالیسم و از سوی دیگر ایدههای متنوع آنها از فدرالیسم و کنفدرالیسم بود. کردهای ترکیه و سوریه استقلال نمیخواهند، بلکه خواهان خودمدیریتی برپایه سوریه و ترکیهای دموکراتیک هستند.
همین ایدههای بوکچین بود که اوجالان آنها را برای پیریزیی KCK بهکار گرفت. اوجالان بهدرستی دولت را مکانیسم سرکوب و «شکل سازمانیافته طبقات حاکم» و «یکی از خطرناکترین پدیدهها در تاریخ» میداند که برای دموکراسی همچون سمی مهلک است و با وجود آن «نمیتوان یک نظام دموکراتیک برپا کرد». بنابراین برای تحقق دموکراسی نه باید تمرکز تلاشها را بر دولت گذاشت نه بر تبدیلشدن بهدولت، چرا که این بهمعنای از دست رفتن دموکراسی است و مردم را ملعبه دست نظام سرمایهداری میکند.(اوجالان، ۱۳۸۳)
با این تغییرِ ریل سیاسی که اوجالان در پیش گرفته بود پ.ک.ک هم باید بازسازی جدیدی میشد. این حزب یک نهاد ایدئولوژیک است که کار جهتدهی فکری اعضا را بر عهده دارد: «این نهاد یک سازمان اجرایی نیست و اختیار جهتدهی عملی را ندارد، تنها وظیفه آن نظارت بر فعالیتهای فکریـایدئولوژیکی و انجام آموزشهای ایدئولوژیکی جهت کادرهای تمام بخشهای کردستان است. عناصر استراتژیک اساسیِ این حزب برای انجام این وظایف فکری-ایدئولوژیک در نظرش «ملت دمکراتیک، صنعت اکولوژیک و اقتصاد سوسیالیستی» است و سیاستش مبتنی بر ایدئولوژی، جامعهشناسی، علم، اخلاق، و هنر. (اوجالان، ۱۳۹۲: ۱۹۸) در این مسیر KCK را پرچمدار میداند.(اوجالان، ۱۳۹۱: ۱۳۱)
بهاین ترتیب، اوجالان با نقد سیستم دولت-ملت به KCK رسید. از نظر او دولت-ملت «شیوه تنظیم قدرت هژمونیگرایی متکی بر نظام کاپیتالیستی است؛ مناسبترین نظم دولتی است که بیشینه سود و صنعتگرایی را تحقق میبخشد.» وی تلاش برای تاسیس یک دولت را از جانب هر ملت و مذهبی بهمعنای «کمکرسانی بهجهانیشدنِ کاپیتالیسم و بنابراین بیشینهنمودن استثمار و تخریب زیستمحیطی» میداند.(اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۴، همچنین ن.ک اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۲۴).
وی KCK را نوعی سیستم مدیریتیِ جوامع دموکراتیک کردستان میداند که مبتنی است بر «تفسیر دموکراتیک غیردولتگرا» با شعار «احقاق حق تعیین سرنوشت ملتها بهدست خودشان».(اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۳). این رهیافت دموکراتیک نه فقط نسبتی با مدلهای رایج دولت-ملت ندارد که حتا در زمره سیستمهای فدرال هم نیست، چرا که نظامهای فدرال نیز چیزی جز شکلهای تلطیفیافته دولت-ملت نیستند.(اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۴)
KCK اساسا نه در پیِ براندازی دولت است نه در پیِ تصرف آن.(اوجالان، ۱۳۸۳:۱۶۶) رویای کردستان بزرگ و برپایی دولتی مستقل برای خلق کرد را که PKK در آغاز راه در سر داشت کنار گذاشته و تجزیهطلبی را پیشه خود نمیداند. در پی «دموکراتیزاسیون کرد» است و حالا اگر حتی کسی بهزور هم جدایی را بهخلق کرد تحمیل کند نمیپذیرد.(اوجالان، ۱۳۸۱ب: ۶۰). دیگر، برخلاف آغاز راه، «خودمدیریتی منطقهای» را نه فقط رفرمیستی و ارتجاعی نمیداند.(اوجالان، ۱۳۸۹ آ: ۱۰۴)، که حالا صرفا طالب همین است و راهش را تحقق خودگردانی(اتونومی) میداند، چه از راههای مسالمتآمیز و رسمی چه با جنگی تمامعیار.(اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۴-۲۱۷)
با این وجود عبدالله میگوید: «پروسه پیش روی ما چه از طریق جنگ منتهی بهپیروزی گردد و چه از طریق صلح، نتیجه کماکان عصر برساخت ملتهای دموکراتیک خواهد بود. بدین ترتیب در فرهنگ تمدن خاورمیانه که بازیهای هزاران ساله تمدن طبقاتی، شهری و دولتی آن را بهدریای خون مبدل کرده و قبایل، ادیان، مذاهب و ملتها را در آن بهجان هم انداخته است، عصر مدرنیته دموکرایتک بر مبنای کلیتمندی ملتهای دموکراتیک طلوع خواهد کرد».(اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۰۱)
دستیابی بهخودگردانی دموکراتیک که بعد سیاسیِ ملت دموکراتیک است از مهمترین اصول است. در این خصوص KCK چارت و سازمانی شبیه بهدولت-ملتها دارد اما ماهیتا با آنها متفاوت است. ارگان تصمیمگیری آن کنگره خلق است که ارگانی دموکراتیک و بهپیشاهنگی طبقات مردمی و طیف روشنفکر است، برخلاف سیستمهای پارلمانی در دولت-ملتها که در کنترل طبقه فرادست و عناصر بورژوا است. هرم مدیریتی KCK را شورای اجرایی تشکیل میدهد که هماهنگکننده فعالیتهای روزمره ملت است و بیشتر بهسازمانهای مدنی نزدیک است تا ارگانهای حکومتی. و بالاترین سطح عمومیِ نمایندگیِ ملت دموکراتیک را نهاد ریاست کل KCK تشکیل میدهد که بر همخوانی میان واحدهای متفاوت KCK و اجرا شدن سیاستهای اساسی نظارت میکند و از طریق انتخابات عمومی تعیین میشود. همچنین احزاب سیاسی در این سیستم دولتمحور نیستند و مطالبات اجتماعی بنیاد کار آنها است. این احزاب جامعه را آگاهی میبخشند و سازماندهی میکنند و آن را مدام در برابر دولت تقویت میکنند. دموکراسی در تمام موارد فوق بهشیوه دموکراسی مستقیم اعمال خواهد شد.
در این نظامِ مدیریتی جامعه محوریت دارد، نه شهر و طبقه و دولت و تمدن که در شکل موجودشان با اصرار بر فردگرایی اساسا مبتنیاند بر استهلاک اجتماعی. اصل همان ماندگاری و تداوم جامعه و حیات اجتماعی است.
آزاد شدن زنان و خلاصی از نگرش ناموسی به آنان محوریت دارد. بهعقیده اوجالان، «زن آزاد شده، جامعه آزاد شده است. جامعه آزادشده نیز ملت دموکراتیک است». این بهمعنای تلاش برای غلبه بر نگاههای رایج جنسیتی و مبتنی بر زاد و ولد بین مردان و زنان است. اوجالان اهمیت آزاد شدن زنان را بهحدی میداند که جایی میگوید: «میگویند کارگران ستمدیده دنیا را نجات خواهند داد، اما من میگویم دنیا را زنان نجات خواهند داد».(اوجالان، ۱۳۸۱ب: ۱۱۷)
رسیدن بهخودگردانیِ اقتصادی مبتنی بر صنعت اکولوژیک و اقتصاد کمونی محوریت دارد. اقتصاد و صنعت و توسعه باید همسو با محیط زیست باشند. سیستم مالی و بازاری در این سیستم بر کسب پول از طریق پول مبتنی نیست، بلکه در پی بازدهی اقتصادی است و تلاش برای تحقق شعار «کار کردن آزادی است» بهجای تصور کار بهمثابه عمل شاق و بیگاری. بر این اساس، «حفظ خاک و جنگلکاری… مقدسترین نوع کار است».
ساختار حقوقی در KCK مبتنی بر احترام بهتنوع و حراست از آن است. KCK تلاش میکند بهاحیای فرهنگی و تاریخی مردم کرد بهنحوی صحیح بپردازد.
دفاع در این سیستم مبتنی است بر سیستم خوددفاعی. بر این اساس «کلیه امور امنیتی الا دفاع ملی مشترکی که در برابر خارج صورت میگیرد، باید توسط خود جامعه کرد انجام داده شوند»، چرا که «یک جامعه فقط خودش میتواند بهبهترین وجه امنیت داخلیاش را برقرار سازد و بهمناسبترین شکل نیارهای آن را برآورده سازد».
KCKاز دیپلماسی بهمثابه ابزار صلح و برقراری روابط مفید و دوستانه با خلقهای همسایه و اجتماعات خویشاوند بهره میگیرد و همچنین برای برساخت اجتماعات مشترک و ایجاد سنتزهایی از جوامع در سطحی بالاتر. در همین خصوص، «یکی از وظایف اساسی ملی، توسعه یک دیپلماسی کلیتمند میان کردهاست». کنگره دموکرایتک ملی میتواند چنین نقشی ایفا کند و تاسیس آن در اولویت نخست دیپلماسی KCK است.
تلاش مدام برای پاسخدهی بهابعاد متفاوت «مسئله کرد»، با خودانتقادی رادیکال در PKK و اتخاذ رهیافت دموکراتیک، محوریت دارد.(تاریخچهKCK)
در ۴ آوریل ۲۰۰۲، کنگره آزادی و دمکراسی کردستان(KADEK) بنیانگذاری شد که آنهم یک سال بعد بهکنگره خلق کردستان (KHK)تغییر نام داد. در این راستا، ساختار عمودی مارکسیستـلنینیست پ.ک.ک بهیک سیستم مدیریت افقی متشکل از چندین کمیته تغییر کرد. از جمله این کمیتهها عبارتاند از: کمیته سیاسی، کمیته اجتماعی، کمیته دفاع مشروع(که بعد بهکمیته دفاع خلق تغییر نام داد)، کمیته بهداشت خلق، کمیته علم و روشنگری، کمیته اقلیتها، کمیته مطبوعات، و کمیته امور مالی و دارایی. در ادامه بهتدریج کردهای ساکن در کشورهای دیگر نیز بهاین روند پیوستند و بهاین ترتیب چهار حزب زیر شکل گرفتند:
۱- حزب حیات آزاد کردستان (PJAK) در ایران؛
۲- حزب رهایی دموکراتیک (PGDK) در عراق؛
۳- حزب اتحاد دمکراتیک (PYD) در سوریه؛
۴- حزب راه حل دموکراتیک (PRD) در ترکیه.
این احزاب، صرفا برای هماهنگکردن سیاستهای کلیشان در ارتباط با هم قرار دارند و در عمل مستقل از یکدیگر فعالیت میکنند و ارگانهای رهبری و اجرایی و تصمیمگیریهای مستقل خود را دارند.
اوجالان این سیستم مدیریتی افقی را در سال ۲۰۰۵ «کنفدرالیسم دمکراتیک جوامع کردستان»(KCK) نامید و برای آن پرچمی هم تعیین کرد: ستارهای سرخ در میان خورشیدی زرد رنگ بر زمینهای سبز. این سیستم سه قوه دارد: قوه مقننه که کنگره خلق بالاترین ارگان آن و بهمثابه پارلمان آن است؛ قوه مجریه که هیئت اجرایی آن است و نقشی شبیه بهکابینه وزرا را دارد؛ و قوه قضاییه که از دادگاههای خلقی و دیوان عدالت اداری تشکیل میشود. این سه قوه مستقل از هم عمل میکنند. اعضای کنگره خلق با انتخابات از میان تمامی اعضای نظام انتخاب میشوند. انتخابات نمایندگان کنگره هر دو سال یکبار برگزار میشود و هر فرد، از رییس گرفته تا اعضای هیئت اجرایی تنها دو دوره میتوانند در آن عضویت داشته باشند. نمایندگان نیز هر دو سال یکبار تغییر میکنند.
پ.ک.ک نیز در این فرایند، دوباره بهشکلی تازه در سال ۲۰۰۳ بازسازی شد. تصمیم بهاحیای آن پس از برپایی کنگره خلق در ۲۰۰۳ گرفته شد برای پر کردن خلاءهای تئوریک در سیستم و جهتدهیِ فکری بهنهادهای کنگره خلق. ناگفته نماند که این نهاد یک سازمان اجرایی نیست و اختیاری برای جهتدهی عملی ندارد. تنها وظیفه آن، نظارت بر فعالیتهای فکریـنظری و انجام آموزشهای نظری کادرهای تمام بخشهای کردستان است.
آپو، وظایف KCK و رابطه آن را با PKK، چنین جمعبندی شده است:
«پیشاهنگی ایدئولوژیک و سیاسی «پ.ک.ک»ای که دارای تجربهای بیش از سی سال است، پشتیبانی قوی خلق که از طریق جنگ انقلابی آزموده شده، نیروی نظامی که قادر بهانجام دفاع ذاتی در هر حوزهای است و شبکه روابط وسیع داخلی و خارجی، امکان برساخت، مدیریت و حفظ ملت دموکراتیک توسط KCK را فراهم میسازد. این راه باری دیگر بهانسدادی نخواهد انجامید که در گذشته روی داد. چون ملت دموکراتیک را در افق اهداف خود قرار داده و نه ملتگرایی دولتی را، بنابراین: همیشه طرفدار حل مسائل و صلح است و بهروی گفتوگو و مذاکره با نیروهای دولت-ملت باز است؛ اما در صورتی که در این راه موفقیتی نداشته باشد، خواهد توانست در مسیر اصلی خویش و از طریق نیروی ذاتی خود بهتداوم موفقیتآمیز برساخت ملت دموکراتیک بپردازد و آن را مدیریت و حفظ نماید».(اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۳)
هیچ تردیدی نیست که از خودگذشتگی و مبارزه یگانهای دفاع مردمی(YPG)، یگانهای دفاع زنان(YPJ) و دیگر نیروهای حزب کارگران کردستان(PKK) هم در روژاوا و هم در شمال عراق، نقش مهمی در عقب راندن داعش ایفا کرده است.
در پیام نوروزی سال ۲۰۰۵، عبدالله اوجالان خواستار تشکیل ساختاری شد که بهگروه جوامع کردستان(ک.ج.ک) معروف شد. احتمالا این یکی از نخستین مواضع رسمی اوجالان به «کنفدرالیسم دموکراتیک» است. دستور کار ک.ج.ک، اشاعه و تلاش برای بهاجرا گذاردن اهداف تازه اوجالان بود. با توجه بهزندانی بودن اوجالان، هیئتی متشکل از چند نفر، رهبری تشکیلات را با عنوان کنگره خلق کردستان، برعهده گرفته است. این تغییر شکل از رهبری یک نفره بهرهبری چندنفره، خود سرآغاز پیادهسازی کنفدرالیسم دموکراتیک بهطور عملی بود. در شوراها یا منابع قدرت سیاسی، رهبری دو نفره الزامی شد که یکی از دو مسئول، الزاما باید زن باشد.
نمود این تشکیلات، بهصورت چند حزب و کمک بهگسترش ایده نوین کنفدرالیسم دموکراتیک درآمد. کمکهای این تشکیلات بهسازماندهی سیاسی نواحی کردنشین در کشورهای مختلف از جمله ایران، عراق و سوریه تجلی پیدا کرد. ارتباط پ.ی.د با پ.ک.ک یا ک.ج.ک، ریشهای تئوریک نیز دارد.
آنچه که بهعنوان استراتژی راه سوم از سوی نیروهای کرد معرفی شده است را میتوان در یک جمله چنین صورتبندی کرد: «نه حکومت دمشق، نه اپوزیسیون».
همکنون روژاوا در پی محکمکرن بنای یک آلترناتیو است. این آلترناتیو، مردم را علیه دشمنانشان و برای خودتوانمندسازی بسیج میکند. در مقابل فردگرایی سرمایهداری، همبستگی اشتراکی(کمونی-communal) را تشویق میکند؛ در برابر حاکمیتهای مستبد و گرایشات ناسونالیستی و نژادپرستی، از آزاید و برابری و عدالت اجتماعی و جهانشمول پشتیبانی میکند. این آلترناتیو، در برابر دولت-ملتپرستی، عمل شورایی و دموکراسی مستقیم و تصمیمگیری دموکراتیک را تشویق و آموزش میدهد.
در برابر رقابت کاپیتالیستی، سازماندهی اقتصادی بالنده بدون «استثمار و کسب سود» را آموزش میدهد.
در برابر انقیاد و بردهسازی و مردسالاری کاپیتالیستی زنان، برابری جنسیتی را میآموزند. در حقیقت، زنان بهلحاظ اجتماعی، سیاسی و سازمانی نقشی فوقالعادهای را در زندگی بشر، بهخصوص در انقلاب ایفا میکنند. جایگاه رهبری در روژاوا و بهطور کلی در سیتن کمونی دوگانه است، یعنی یک زن و یک مرد در هر موقعیت قرار دارند و حد نصاب جنسیتی جلسات حداقل ۴۰ درصد است. مراکز زنان در روستاها و شهرها بههمه زنان این جامعه نشان میدهد که آنها محکوم بهسلطه پدرسالاری نیستند. سیستم(که دارای سه زبان رسمی است، کردی، عربی، و آشوری) مسلمانان و مسیحیان، عربها و کردها و سریانیها و دیگران را دربرمیگیرد.
با نگاهی بهمنشور قرارداد اجتماعی روژاوا، میتوان عمق جنبههای پیشرو و مساواتطلبانه و سوسیالیستی را در آن دید. مهمترین جنبههای پیشرو این قرارداد بر محور سه موضوع میتوان مشخص کرد. زنان، دموکراسی مستقیم، کثرتگرایی هویتی.
در این دیباچه، دو نکته مهم وجود دارد، یکی تاکید بر کثرتگرایی این منطقه، و مهمتر از آن، تاکید بر تمامیت ارضی کشور سوریه. در واقع، تا این لحظه، در هیچ بیانیهای که از سوی مسئولان روژاوا منتشر شده است، کوچکترین اشارهای بهاستقلال و جدایی از کشور سوریه دیده نمیشود. و این مسئله، قطعا ریشه در اهداف و استراتژی این جنبش دارد. در «کنفدرالیسم دموکراتیک» مسئله دیگر استقلال و جدایی و تاسیس یک دولت ـ ملت جدید نیست.
در بند سوم این قرارداد، با اشاره به کانتون جزیره، تکثر ملی و دینی ساکنان این کانتون را بهرسمیت میشناسد و خواهان یک زندگی مسالمتآمیز میان اجتماعات کردها، آشوریها، چچنیها، ارمنیها، مسلمانان، مسیحیان و ایزدیها است.
در بند بیست و سه آمده است که هرکس حق دارد که حقوق قومی، فرهنگی، زبانی و جنسیتی خود را بیان کند.
در بند بیست و یک این قرارداد، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تمامی کنوانسیونهای جهانی حقوق بشر بهرسمیت شناخته میشود.
در بند بیست و هشت بر حق زنان بهحضور در جامعه، حضور در قدرت سیاسی و … تاکید شده است.
و البته یکی از مهمترین و پیشروترین بندهای این قرارداد، بند بیست و نه است که در آن بهصراحت، برابری زنان و مردان در چشم قانون را بیان میکند. و ضامن برابری حقوق زنان در جامعه میشود.
در دیباچه این قرارداد آمده: «ما، مردم مناطق خودمدیریتی دموکراتیک عفرین، جزیره و کوبانی، کنفدراسیونی از کردها، عربها، آشوریها، کلدانیها، آرامیها، ترکمنها، ارمنیها و چچنیها، آزادانه و بهطور رسمی، این منشور را که بر مبنای اصول خودمدیریتی دموکراتیک پیشنویس شده است، اعلام میکنیم و بنا مینهیم».
در حقیقت، در هیچکجای این قرارداد اجتماعی، اشارهای بهبرتری یا بهنوعی ویژه و برجستهبودن مردم کرد، در مقابل مردم دیگر هویتهای ملی بهچشم نمیآید. این منشور بهنحوی تنظیم شده است که تاکید نه بر محتوای هویتی ملی، که بر امر مشترک آنان یعنی زمین مشترک دمکراتیک باشد. پیچیدگی هویتهای ملی این منطقه، چنین راهحل بدیع و زیبایی را بسیار کارآمد و مترقی میسازد.
اساسا یک وجه مهم هر انقلابی، تغییری است که در وضعیت اجتماعی زنان ایجاد میکند. احتمالا یکی از دقیقترین معیارهای سنجش مترقی بودن یک جنبش، نماد دموکراتیک بودن یک انقلاب، رشد آگاهی اجتماعی زنان و تغییر شرایط زیستی آنان بهسوی بهترشدن است.
اینکه زنان، بهطور عملی دوشادوش مردان در فرایند انقلابی شرکت کنند، البته در جای خود نمود رشد دموکراتیک آن جنبش مفروض است، اما مسئله اصلی که تعیینکننده ماهیت برابری جنسیتی انقلابی است، عموما بهپس از پیروزی جنبش مربوط میشود. اینکه آیا پس از پیروزی نیز، زنان همچنان نقش برجسته فرضی خود در فرایند انقلاب را حفظ میکنند و یا در عوض همانند دیگر گروههای فرودست اجتماعی گوناگون که نقشی سرنوشتساز در فرایند انقلاب داشتهاند، بهطور سیستماتیک از دستیابی بهموقعیتهای قدرت محروم میشوند.
یکی از ویژگیهای پیشرو و بهغایت انسانی و برابریطلبانه جنبش روژاوا، دگرگونیای است که در موقعیت اجتماعی زنان این منطقه ایجاد کرده است. برخلاف دیگر جنبشهایی که پس از دستیابی بهقدرت، جایگاه پیشین زنان مبارز را از آنان دریغ میکنند، در روژاوا، زنان در قدرت سیاسی بهطور واقعی سهیم شدهاند. بر مبنای قرارداد اجتماعی روژاوا، چندهمسری، خشونت خانگی و ازدواج اجباری و در سن پایین(اتفاق دهشتناکی که در این منطقه شایع بود) ممنوع و با مجازات قانونی همراه است. ارج نهادن و ارزشگذاری برای زنان را در برخی از شعارهای این جنبش میتوان مشاهده کرد. جنبش روژاوا را گاهی به «انقلاب زنان» نیز تعبیر کردهاند.
اما تغییر در شرایط زنان، تنها به ایجاد شرایطی برای مبارزه مسلحانه توسط زنان ختم نمیشود. بخشی از آنچه که بهعنوان کنفدرالیسم دموکراتیک خوانده میشود، ایجاد شرایطی برای قدرت گرفتن زنان در جامعه است. بر مبنای بند ۲۸ قرارداد اجتماعی زنان و مردان در جامعه برابرند. در بند ۴۷ و همچنین بند ۸۷ تصریح شده است که دستکم ۴۰ درصد از قدرت سیاسی باید برای زنان محفوظ بماند.
این تفکیک صریح قدرت، تنها بهروژاوا محدود نیست. در شهرداریهای مناطق کردنشین ترکیه و نیز برخی احزاب کردی ترکیه و حتی حزب دموکراتیک خلقها که حزبی سراسری خود را تعریف میکند نیز ترکیه نیز سیستم ریاستی مشترک امری متداول است.
جنبش روژآوا، یک جنبش صرفا طبقاتی طبقه کارگر و مارکسیستی نیست، اما یک جنبش آزادیخواه، برابریطلب، سوسیالیست و زمینهساز فعالیت طبقانی کمونیستی است.
آینده اقتصادی جنبش روژاوا هنوز روشن نیست: اصولا اقتصاد بر چه مبنایی سازماندهی خواهد شد؟ مسئله نفت را چه خواهند شد؟ مسئله مزدبیگران بهچه شکلی صورت خواهد پذیرفت؟ آیا رابطه اتقاصد روژاوا با جهان سرمایهداری چگونه تنظیم خواهد شد؟ و…
تلاش ایدئولوژیک و سیاسی دولت، همزمان در خدمت سرمایهداری و انباشت سرمایه و انباشت قدرت سیاسی است. دستگاه دولتی پیش از آنکه بر خلاف ادعاهایش توان نمایندگی تمامی طبقات و اقشار جامعه را داشته باشد، با تمام ارگانهای اجرایی، قضایی، مقننه، آموزشی، امنیتی، ارتش و پلیس و همه و همه حامی و حافظ منافع طبقاتی سیستم سرمایهداری است. در این بین، دولت کلیه شهروندان را موظف میکند که بهحاکمیت و قوانین آن، یعنی بهمناسبات ناعادلانه و بیرحمانه سرمایهداری احترام بگذارند و اگر کسی دست از پا خطا کند با تا سرکوب، تبعید، ترور، زندان، شکنجه و اعدام و… سر و کار خواهد داشت.
پرسش بزرگ این که است که چرا در چنین زمانه پیچیدهای، در روژاوا «فدرالیسم دموکراتیک» بهطور علنی اعلام میشود و بهگفته دوست و دشمن این منطقه آرامترین و انسانیترین مناطق سوریه در چهار سال گذشته بوده است اما اپوزیسیون سوریه و حکومت سوریه با میانجیگری سازمان ملل، نمانیدگان دولتهای غربی و منطقهای، بدون حضور نمایندگان نیروهای روژاوا مذاکرات خود را پیش میبرند؟ دولت ترکیه رسما مخالفت خود را از حضور نیروهای روژاوا در کنفرانس ژنو اعلام کرده است. در حالی که نه تنها مردم کردستان ترکیه، بلکه حزب دمواتیک حلقها و بهاتفاق قریب همه سازمانها و احزاب چپ و سوسیالیسیت ترکیه از روژاوا دفاع میکنند؟ در این جاست که جواب این سئوال سادهتر میگردد: هیچ کدام از دولتهای جهانی و منطقه، الگوی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در روژاوا را نمیپسندند. بهاین دلیل ساده که زیربنای ایدئولوژیکی و سیاسی و اجتماعی پدیده دولتملت را نه تنها زیر سئوال برده، بلکه عملا چهار سال است که در راستای محکمتر کردن زیربنای فکری و علمی چنین الگوی تازهای تلاش میکند.
در عین حال نباید از خودگردانی یک «بت» ساخت. چرا که تناقضات سرمایه در این مسیر میتواند خود را بهشکلی پیشبینی نشده نشان دهند. در حقیقت اگر پروژه خودگردانی دموکراتیک در پروسه ساختن زیربنای فکری و عملی خود، مورد نفد و بررسی علمی و طبقاتی و صادقانه قرار نگیرد و دست بهریشه مناسبات سرمایهداری برده نشود، آسیبپذیر خواهد شد بهخصوص باید توجه کنیم که دشمنان زیادی در سطح منطقه و جهان خواهان نابودی این الگو هستند.
چنانچه در سطح محلی، شوراهایی که کنترل تولید در مراکز تولید و اداره جامعه را برعهده گرفتهاند و بهشیوهای خودگردان محلات را اداره میکنند اگر در سطح سراسری و ارتباطات بینالمللی با سرمایه و جهان بیرون خود را تنظیم نکند چه بسا مسیر آن منحرف خواهد شد.
اما یک ویژهگی مهم و برجستگی مناسبات شورایی این است که بیان شکلهای هویتی نه از قبیل هویتهای ملی، جنسیتی، نژادی و مذهبی، بلکه بهواسطه شوراها و نمایندگان اجرایی آن بهشیوه دمکراتیک و انسانی و برابریطلبانه تضمین میشود و از شکلگیری کانونهای خصمانه و نابرابر ثروت و قدرت در کنار هم ممانعت بهعمل میآورد. از اینرو، باز هم باید تاکید کرد که سرنوشت مردم روژاوا، آنچنان که مسئولان آن بارها گفتهاند، بخشی از سرنوشت مردم سوریه در تمامیت آن است.
در حال حاضر یکی از موانع عینی پیشروی جنبش روژاوا که فدرالیسم دموکراتیک را بهخطر میاندازد همین شرایط جنگی، یعنی شرایط تحمیل واقعیت بر ایدههاست. بنابراین، همکاریها و ائتلافهای هر چند موقت و تاکتیکی «ی.پ.گ» بنا بهوضعیت جنگی سوریه اتخاذ میگردد، نباید آسیبی بهاهداف استراتژی آن برساند.
علاوه بر ائتلاف مذهبی مسلح سوریه و ساخت و باختهای احتمالی با حکومتی مرکزی این کشور، دولت کنونی ترکیه و «شووینیسم و ناسیونالیسم کردی» نیز در خط مقدم دشمنان روژاوا قرار دارند. پروژه دولت-ملت که در اقلیم خودمختار پیگیری میشود پروژهای است که پاسخی مطلوب بهسرمایهداری و شووینیسم کردی داده است اما ارتجاعی و سرکوبگر بودن خود را بر مردم نشان داده است. اساسا ایدئولوژی شووینیسم کردی، بر مبنای حذف و سرکوب مخالفین عمل میکند و هیچ نوع خصلت رهاییبخش و مترقی ندارد. اما آنچه که در جنبش روژاوا بهمثابه یک ایده مترقی و انسانی عمل میکند همبستگی مسالمتآمیز همه شهروندان بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت، مذهب و باورهای سیاسی و عقیدتی است و هویتهای طرد شده است و نه سرکوب و حذف آنها.
اگر دولت کردی در اقلیم خودمختار کردستان عراق، منافع سرمایهداری و شوونیسم کرد را حفظ کرده است اما در مقابل، کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان و همه گرایشات مترقی و کمونیستی را سرکوب کرده و نهایتا یک دیکتاتور با اتکا بهدلارهای نفتی و دولتهای منطقه هم چون دولت ترکیه و جهانی برپا کرده است. سران اقلیم خودمختار و در راس همه خانواده بارزانی بههمراه حکومت ترکیه، در آینده میتوانند مهمترین مانع برای روژاوا ایجاد کنند.
دولت ترکیه، علاوه بر همکاری با داعش، بارها خط قرمز خود را برای نیروهای ی.پ.گ و همپیمانانش ترسیم کرده است. خط قرمز اصلی ترکیه، شکلگیری و استقرار این شکل از جامعه خودگردان در جنوب مرزهای خود است.
برای نمونه، ماجرای تصرف شهر اعزاز در شمال سوریه و هممرز با ترکیه را میتوان درنظر گرفت. حضور چندساله داعش در آن منطقه، احتمالا نه تنها هیچ تهدیدی برای ترکیه محسوب نمیشد، بلکه منافع اقتصادی و امنیتی هم برای ترکیه داشت. اما تصرف آن توسط نیروهای دموکراتیک سوریه SDF موجب واکنش سریع ترکیه با بمباران مواضع این نیروها شد. در حقیقت شهر اعزاز و یا شهرهای مرزیای از این دست برای ترکیه از آن جهت اهمیت حیاتی دارند که تنها کانال ارتباطی با اپوزیسیون سوریه را فراهم میکنند. تلاش برای متصل شدن دو کانتون کوبانی و عفرین بهیکدیگر از اینرو برای ترکیه کابوس محسوب میشود. کانال ارتباطی که از طریق آن به تجهیز لجستیکی نیروهای طرفدار خود میپردازد از بین میرود.
در چنین شرایطی، جنگ داخلی که حکومت ترکیه علیه شهروندان کرد خود را بهراه انداخته را از جمله باید شکلی از اعمال فشار بر جنبش روژاوا ارزیابی کرد، چرا که جنبش روژاوا و بدنه اصلی عملگرایی و نظری آن از داخل ترکیه تغذیه میشود.
نکته جالب در مورد جنگ داخلی ترکیه این است که پس از انتقاد آکادمیسینهای ترکیه از حزب عدالت و توسعه بابت شعلهور کردن جنگ و کشتار غیرنظامیان، با واکنش شدید دولت و تهدید و ارعاب مواجه شدند. برخی از چهرههای آکادمیک پس از امضاء کردن یک طومار، تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند و بهوضوح معیارهای آزادی بیان توسط دولت ترکیه نقض شد. بسیاری از روزنامهنگارانی که سیاستهای دولت را مورد انتقاد قرار داده و رابطه آن با داعش را افشا کردهاند تحت تعقیب پلیسی و قضایی قرار گرفتهاند.
حزب دمکراتیک خلقها(HDP) و کنگره دمکراتیک خلقها(HDK) فراخوان بهحمایت و همبستگی با مقاومت مردم کوبانی دادهاند و تمامی نیروهای دمکراسی و صلح در ترکیه حمایت خود را اعلام کردهاند. در این بین «کنفدراسیون اتحادیههای کارمندان بخش عمومی»(KESK)، «کنفدراسیون اتحادیههای کارگری انقلابی»(DİSK)، «اتحادیه پزشکان ترکیه»(TTB)، «اتحادیه مهندسین و معماران ترکیه»(TMMOB) فراخوان بهاعتصاب ۱ روزه در تاریخ ۹ اکتبر ۲۰۱۵ دادند. و «اتحادیه کارکنان بخش آموزشی و علمی»(Eğitim-Sen) که شاخه ای از KESK است، این اعتراض را به دو روز، ۸ و ۹ اکتبر، بسط داد. در بسیاری از شهرهای کردنشین ترکیه، دیاربکر، باتمان، ماردین و …، درگیریهای خشن میان تظاهرکنندگان و پلیس رخ داد. حتی تظاهرکنندگان تعدادی از ساختمانهای حزب حاکم عدالت و توسعه اسلامی را در بسیاری از شهرهای کرد بهآتش کشیدند، و برخی ایستگاههای پلیس مورد یورش و تسخیر قرار گرفت. در سرتاسر جهان، از جمله ایران اعتراضات و تظاهراتهایی در دفاع از مورد کوبانی شکل گرفت و ده نمونه دیگر. ایجاد همبستگی و وحدت با طبقۀ کارگر، بهنفع مبارزه مردم روژاوا بدر تعیین سرنوشت خویش!
محاصره¬ کوبانی به دست دولت اسلامی(ISIS) توجه جهانیان را بهحزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه(PYD)، نیرویی پیشگام در مناطق شمالی سوریه با اکثریت کرد جلب کرد.
ابتکارات متفاوتی در حمایت از «انقلاب روژاوا» بهیک¬باره در سطح جهانی بهوجود آمد. یک کارزار آلمانی که بهشکل غیرپوزش¬طلبانه¬ای Waffen fur Rojava(سلاح برای روژاوا) نام داشت حدود ۱۳۵۰۰۰ دلار جمع¬آوری کرد؛ سایر ابتکار عمل¬ها بر کمک¬های انسان¬دوستانه و حمایت سیاسی متمرکز بودند.
یک نکته که باید در تحلیل اقدامات ترکیه در مورد سوریه و خصوصا روژاوا آنرا در نظر داشت، معامله غیرانسانی اتحادیه اروپا با حکومت ترکیه بر سر موضوع پناهجویان سوری است. دنیای غرب هم در راستای منافع خود، تاکنون چشمان خود را بر اقدامات ماجراجویانه ترکیه در منطقه و سوریه بسته است، چرا که بخشی از راهحل مسئله سیل آوارگان سوری را در باجدهی بهترکیه میداند.
در سپتامبر ۲۰۱۴، نیروهای داعش، بهمنظور تصرف کانتون کوبانی و مهمترین شهر آن یعنی کوبانی، حملات خود بهاین منطقه را آغاز کردند. مرزهای روژاوا از سوی حکومت ترکیه و اقلیم خودمختار کردستان عراق بسته شد. همین مساله امکان کمکرسانی بهاین منطقه را با مشکل جدی مواجه ساخت.
در جریان این حملات، بالغ بر سصد هزار نفر از شهروندان کردستان سوریه، که در روستاهای اطراف کوبانی، تحت حمله داعش قرار داشتند، بهترکیه پناهنده شدند. ظاهرا نیروهای ائتلاف بهرهبری آمریکا، با حملات هوایی، تلاش کردند که مانع از گسترش متصرفات داعش شوند. ۳۰ اما کار اساسی انجام ندادند.
در این میان اما، موضعگیری حکومت ترکیه در قبال محاصره کوبانی، بستن مرزها و همزمان چشم بستن بهروی عبور سربازان تازه نفسی که از خارج از سوریه جذب داعش میشدند، بسیار بحثبرانگیز بود. حکومت ترکیه، بهعنوان یک عضو ناتو، سختگیری چندانی بهداوطلبانی که از اروپا برای پیوستن بهداعش میآمدند، انجام نمیداد. و این فشار بر محاصره کوبانی را دو چندان میکرد.
در همین زمان، بهمرور مقاومت شجاعانه زنان و مردان کوبانی توجهات بسیاری را بهخود جلب کرد، توجهاتی که اثراتی عینی بر صحنه نبرد گذارد. پرسش این بود که این چه ساختار اجتماعی نوپایی است که در برابر توحش داعش در حال مقاومت است؟ بخش مقاومت کوبانی، حضور گریلاهای زن در جبهه جنگ بود. در مقابل ارتجاع فاشیستی-مذهبی که زنان را بهبردگی جنسی تنزل داده است، شکل دیگری از زندگی اجتماعی و مبارزه و مقاومت شکل گرفت.
جبهه دوم کوبانی، جبههای که در دنیای آزاد شکل گرفت. منظور از این جبهه دوم، جنبش بینالمللی همبستگی با کوبانی بود که در کشورهای مختلف جهان، بهویژه مرز ترکیه و سوریه بهفعالیت مشغول بود. در واقع، صدایی شد برای مقاومت کوبانی و آن را بهمرکز توجهات رسانهای کشاند. این توجهات، فشارها را بر حکومت ترکیه افزایش داد و از سویی همبستگیهای جهانی با کوبانی، افکار عمومی را بر علیه داعش بسیج کرد بهطوری که در تغییر سیاستهای دولتها در رابطه با داعش بسیار تاثیر گذار شد.
این جبهه دوم کوبانی، یک مرکز استراتژیک داشت، مرکز فرهنگی آمارا در شهر سوروچ در استان شانلی اورفابود.
در واقع یک اتفاق تاریخی که در وضعیت کنونی روژاوا اثری عمیق گذاشت است در بیست ژوئیه ۲۰۱۵ روی داد. این روز در حیاط مرکز فرهنگی آمارا، با انفجار بمبی در یک عملیات انتحاری و پرتاب بیش از ۳۰۰۰ ترکش از این انفجار، ۳۳ نفر از جوانان سوسیالیست و مدافع کوبانی(جنبش روژآوا) جان باختند. حدود ۳۰۰ نفر از اعضای فدراسیون اتحادیههای جوانان سوسیالیست(SGDF)، برای کمک بهبازسازی کوبانی از استانبول و… خود را بهشهر مرزی سوروچ رسانده بودند؛ خواستهشان گذر از مرز و ورود بهشهر کوبانی، بهمنظور «قابلزیست ساختن کوبانی» بود. بخش بزرگی از این فعالان این اقدام، از اعضای جنبش پارگ گزی بودند. شعار آنان «ارزشهای کوبانی، همان ارزشهای مقاومت گزی است» گویای تعلق و پیشینه مبارزاتی آنان بود.
شدت موج انفجار، ترانس برق فشار قوی را که در فاصله چهار متری از ضلع جنوب شرقی حیاط و در کناره خیابان قرار داشت، از میان به دو نیم تقسیم کرد. حتا شیشههای پنجرههای ساختمانهایی که در سمت دیگر خیابان بودند هم از این انفجار در امان نماندند. در میان شیارهای دیوار و پنجرههای مرکز فرهنگی آمارا، در شاخه چند درخت که در مجاورت بمبگذاری قرار گرفتهاند، همچنان غیرقابل پاکسازی است و آثار آن قابل مشاهده است.
مرکز فرهنگی آمارا، در کناره خیابان اصلی شهر واقع شده است. در فاصله یک کیلومتری از سمت شمال ساختمان یک پاسگاه پلیس واقع شده است. در فاصلهای کمتر از ۶۰۰ متری جنوب این محوطه، یک پادگان ارتش ترکیه قرار گرفته است. با وجود این سطح بالای امنیت نظامی در این خیابان، با توجه بهاین فرض که ترکیه یکی از اعضای ناتو است، با توجه بهحساسیت موضوع، و در نهایت با توجه بهاین که این عملیات، اصولا یک عملیات پیچیده و سطح بالای تروریستی نبوده است، ابهامات در مورد رابطه حکومت ترکیه و این بمبگذاری بیشتر شد.
در مورد این عملیات باید گفت که عامل یا عوامل تروریستی، منتظر جمع شدن و افزوده شدن بر جمعیت شرکتکنندگان در آمارا مانده بودند. و با اینکه فرصت انجام پیش از موعد را داشتهاند برای لحظهای که تلفات بیشتر را وارد سازند، منتظر ماندند.
بنا بهگزارشات حیاط این مجموعه بهشکل L است. در بخش جنوبی این محوطه، که بخش بهنسبت کوچکتر آن است، جمعیت بسیار زیاد و متراکمی از جوانان سوسیالیست جمع شده بودند. اگر این جمعیت، در ضلع شمالی حیاط جمع میشد، در میان درختان و با تراکم کمتر، یقینا آمار کشته و مجروحین کاهش مییافت.
سوروچ، شهری است که در ۱۰ کیلومتری کوبانی واقع شده است. مرکز فرهنگی آمارا در شهر سوروچ، بهطور رسمی محلی برای آموزش موسیقی و کلاسهای فرهنگی بود. در محوطه این مرکز فرهنگی، محلی برای همبستگیهای مردمی ناخواسته شکل گرفته بود. چرا که فضای آرام این محوطه، جایی برای استراحت و دوری از سیاست سرکوب در خیابانهای یک شهر کردنشین در ترکیه بود. با خیزش جنبش روژاوا، این محل بهمرور بهیک مرکز مقاومت جنبش تغییر شکل داد، که شکل کارکردی و تاثرگزاری خود را در جریان محاصره کوبانی از خود نشان داد.
مرکز فرهنگی آمارا، بهخاطر اینترنت پرسرعتاش، مکانی عمومی بودن، امکان ارتباطگیری با شهروندان و یا فعالان سیاسی، نه تنها بهیکی از نقاط جذاب برای خبرنگاران بینالمللی که بهمکانی امن و قابل اطمینان برای جنبش بینالمللی همبستگی با روژاوا بدل شده بود. در واقع مرکز فرهنگی آمارا، دیگر یک مرکز فرهنگی صرف نبود، بلکه مکانی بود که رزمندگان بینالمللی برای پیوستن به ی.پ.گ در آنجا قرارهای امن خود را بهاجرا میگذاشتند، محل اقامت خبرنگاران و اهالی مطبوعات و رسانه از سراسر جهان بود، نقطه ارتباطگیری فعالان جنبش همبستگی با کوبانی بود. به بدین ترتیب، مرکز فرهنگی آمارا، یک جبهه فرهنگی، اجتماعی و تبلیفی و ارتباطگیری مهم و نقطه استراتژیکی بود که بخش عمدهای از مقاومت در آنجا عینیت مییافت. بیتردید اگر جنبش بینالمللی همبستگی با کوبانی، توان گسترش و پخش فعالیتهای خود را نداشت، اگر نمیتوانست فشاری بینالمللی بر حکومت ترکیه وارد کند، اگر کریدورهای گاهبهگاهی که بر اثر کوشش این فعالان در مرز ترکیه و سوریه گشوده میشد، نبود، نمیتوان از پیروزی قطعی جنبش روژاوا بر توحش داعش مطمئن بود. این فعالیتها که بخش عمده هماهنگی و هدایت آن در مرکز فرهنگی آمارا صورت میگرفت، توجه رسانههای جهان را بهاین نقطه متمرکز ساخت، از سوی دیگر باعث تسهیلی هرچند ناچیز در کمکهای انساندوستانه به شهر کوبانی شد. از همه مهمتر، رزمندگان بینالمللی را برای رسیدن بهجبهه نبرد با داعش سازماندهی میکرد.
پس از عملیات تروریستی در این مرکز، بهجرات میتوان گفت که یک پشت مرکز استراتژیک از جنبش روژوا گرفته شد. پس از این عملیات، و آغاز رسمی عملیات به اصطلاح عملیات «ضد تروریستی حکومت ترکیه»، امکاناتی که شهر سوروچ و جنبش پشتیبانی میتوانست در اختیار روژاوا قرار دهد از آن گرفته شد. این روزها دیگر خبری از جنبش بینالمللی همبستگی با کوبانی نیست.
در واقع حکومت ترکیه و توحش داعش در شکست مرکز حامی روژاوا که نمود آن در عملیات تروریستی شهر سوروچ تجلی یافت، متاسفانه موفقیتآمیز بوده است.
بیتردید مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر شخصیت و حزب و جریان سیاسی، خالی از اشکال نبوده و نیست. از اینرو، به عبدالله اوجالان و پ.ک.ک و تحولات ترکیه و روژاوا که امروزه بهعنوان خبرسازترین و فعالترین کانونهای سیاسی و اجتماعی منطقه بهشمار میآیند نیز با همین متد برخورد کرد. در نقد و بررسی آنها میتوان بهکمبودها و اشکالات نظری بهویژه عبدالله اوجالان پرداخت اما فراموش نکنیم که اوجالان در این هفده سال گذشته زندانی یکی از مخوفترین پلیسها مخفیهای جهان، یعنی «میت» و دولتهای سرکوبگر بوده و قبل از هر مسئلهای خواست آزادی بدون و قید و شرط وی بهعنوان یک زندانی سیاسی، حق مسلم او و همه زندانیان سیاسی در تمام جهان است. بهعلاوه اوجالان در زندان و در زیر انواع شکنجهها و فشارهای روحی و جسمی، آن هم تنها در یک جزیره دورافتاده، نه تنها بهزانو در نیامده و تسلیم نشده است، بلکه برعکس وی بیش از هر زمان دیگری در منطقه بهعنوان «رهبری» شناخته میشود که نمونهاش را نداریم. دلیل این امر، مقاومت و مبارزهجویی اوحالان در زندان و بازسازی افکار و ایدهها و نوآوریهای برجسته و تحسینبرانگیزش است. وی از یک راهپیمایی چپ ناسیونالیست و پروروس بهیک ساختار اسیاسی-اجتماعی شورایی با نقد و طرد دولت-ملت رسیده است. قطعا این سیاست از منظر نقد طبقاتی دارای اشکالات و کمبودهای جدی است اما زمینی که این سیاست شخم میزند برای کاشتن نهال کمونیسم بهمراتب مساعدتر و کارسازتر و عملیتر است.
بهعلاوه سیاستها و اهداف و ایدههای اوجالان، فقط در سطح نظری نبوده و در عرصه پراتیکی نیز حقانیت خود را در چهار سال اخیر در روژاوا به اثبات رسانده است. از اینرو، رزمندگان قهرمان روژاوا چه زن و چه مرد و چه کرد، چچن، ایزدی، ایرانی، ترکیهای، عراقی، اروپایی و…، از اوجالان با احترام یاد میکنند و با افتخار او را رهبر خود مینامند.
همانطور که در بالا اشاره کردیم ساختار و فلسفه کلی و عمومی الگوی خودگردانی، از پایین بهبالا، براساس رویکرد انقلابی متفکر سوسیالیست آزادیخواه آمریکایی موری بوکچین است، کسی که با پویایی مشارکتی نیرومندی بهاندیشه کمونالیسم(مرام اشتراکی) و دموکراسی رادیکال شکل داد. عبدالله اوجالان متاثر از اندیشههای بوکچین بود و این اندیشهها را با شرایط منطقه تطبیق داد. ساختار اشتراکی جنبش جامعه دموکراتیک برای دولت محلی بهطور موازی در حکومتها و پارلمانهای سه کانتون در حال اجراست.
در واقع نظرات اخیر عبدالله اوجالان را در زمینه زنان، خودگردانی، دموکراسی مستقیم و زیرسؤالبردن دولت-ملتها در روژاوا تجربه شده و تاکنون در چهار سال گذشته نیز نتیجه بسیار مثبت و کارساز داشته است.
چاکرام هالو، رییس پارلمان، در یک گفتگویی سیستم روژوا را چنین توصیف کرده است: «روژاوا نه کشوری کردی است و نه دولتی کردی. این نظام کردستان سوریه(متشکل از تمام اقوام و مذاهب مختلف) است که نقشی فوری و مهم در اداره دموکراسی و حکومت دارد. ما میخواهیم در سوریه بمانیم؛ در سوریهای دموکراتیک و الگوی ما شاید الگویی برای بقیه سوریه باشد». همه موسسات، رییس مشترک یا معاون رئیس دارند که بهاجبار از میان زنان یا نمایندگان اقوام و ادیان مختلف انتخاب میشوند. بهاینمعنا، نظام حکومتی روژاوا به یک قوم یا گروه مذهبی اجازه نمیدهد دیگران را تحتالشعاع قرار دهند و نقش زنان را هم تضمین میکند. من در اتاقها و راهروهای پارلمان و ساختمان دولت آمیزهای از کردها، عربها، مسیحیان، ایزدیها و حتی چچنیها را میبینم. حالا من روند سیویکمین جلسه مجمع پارلمان را پس از اعلان خودگردانی در روژاوا دنبال میکنم. سه منشی جریان بحث اعضای پارلمان را بهسهزبان صورتجلسه میکنند: کردی، عربی و سریانی. در حال حاضر، عمدتا بهدلیل مشکلات عملی ناشی از جنگ، سه کانتون روژاوا دولتهای متفاوتی دارند. اما بنابر گفته اکثر افراد درگیر در دولت که با آنها صحبت کردم، ایده اصلی بهنوعی ایجاد دولتی واحد برای هر سه کانتون است.
اصول دموکراسی و خودگردانی مستقل در روژاوا مبتنیبر «قرارداد اجتماعی» است، معادل یک قانون اساسی، که کارها و سازماندهی نظام سیاسی را هدایت میکند. مبنای اصلی این «قرارداد اجتماعی»، برابری و حقوق همه گروههای مردمی کردستان سوریه، دموکراسی مستقیم و رد مفهوم دولت- ملت است. اولین پاراگراف مقدمه این «قرارداد اجتماعی» تصریح میکند: «ما، مردم منطقه خودگردان دموکراتیک، کردها، عربها، آشوریها، ترکمن، ارامنه و چچنیها با اراده کاملا آزاد به آگاهی میرسانیم که عدالت، آزادی، دموکراسی و حقوق زنان و کودکان را تأمین میکنیم». در ادامه این «قرارداد اجتماعی» آمده: «نظام دموکراتیک مناطق خودگردانی مفهوم دولت- ملت و دولتهایی مبتنیبر نیروی نظامی، مذهبی و مرکزگرایی را بهرسمیت نمیشناسد».
این شکل روگردانی رسمی از دولت-ملت یکی از مهمترین و عمیقترین ابعاد انقلابی تجربه روژاواست. به این دلیل که نشاندهنده واقعگرایی رادیکال منبع الهام روژاوا و کسانی است که تلاش میکنند آن را عملی کنند. انکار دولت-ملتسازی از سوی مردم روژاوا نشانه آن است که کردهای سوریه دولتی مجزا نمیخواهند – و در این مورد آنها با تفکر کردهای ترکیه موافقاند – بلکه خواهان خودمدیریتی واقعی در سوریهای دموکراتیک هستند. بیشک، پشت این تصمیم عاقلانه، نگرشی استراتژیک بهواقعیتهای منطقهای هم وجود دارد.
بیشک، جنگ و تهدید داعش بهنابودی روژاوا عامل انسجامبخش مهمی میان گروههای مردمی روژاوا و بهویژه کانتون جزیره در برابر دشمن مشترک و وجودی آنهاست. اما این تنها تبیین موجود نیست. بهنظر میرسد ایدئولوژی کمونالیسم و اعتقاد عمیق به توانایی انسانها برای در کنار هم زیستن منبع الهام دموکراتیک جدیدی در روژاوا پدید آورده است.
روژاوا متکی بهخود است و تاکنون غیر از کمکهای محدود مردمی سازمانهای چپ و کمونیست، هیچ دولت و نهاد سرمایهداری بهطور جدی بهاین منطقه کمک نکرده است. دلیلاش هم بسیار روش است چرا دولتهای سرمایهداری و نهادهای وابسته بهسیستم سرمایهداری بهروژاوا کمک کنند که قوانین آزادیخواهانه، برابریطلبانه دارند و بر خلاف آنها قوانین و مقررات و سیاستها نه از بالا بهپایین، بلکه برعکس از پایین بهبالاست؛ کاری که در سیستم سرمایهداری قوه مقننه، یعنی مجلس انجام میدهد اما در روژاوا، شوراها و کانونها و کمیتههای مردمی انجام میدهند؛ در این منطقه بهجای ارتش و پلیس حرفهای تسلیح عمومی مردمی بر قرار است؛ و ماهیت دولت-ملت را زیر سئوال برده و از دولت حرفهای خبری نیست و… هیچکس بهراستی علاقهای ندارد در بحبوحه جنگ ملی و مذهبی ویرانگر و خونین خاورمیانه، منطقهای رو بهسوی آزادی و برابری و شکوفایی پیش برود.
روژاوا(کردستان سوریه) که از سه کانتون کوبانی، عفرین و جزیره تشکیل شده است، در نوامبر سال ۲۰۱۳ خودمدریتی دموکراتیک خود را، در پیآمد جنبش روژاوا بهدست آورد. انقلابی که مبتنی بر برابری همه انسان ها بدون در نطر گرفتن ملیت، جنسیت و باورهای مذهبی است؛ جنبشی که بهدموکراسی مستقیم، برابری جنسیتی، محیط زیست و بهرسمیت شناختن حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی و ضد سرمایهداری است. جنبشی که با بحث و اغنا و قوانین مدنی خود، تاسیس تشکلهای ملی و مذهبی مردود دانسته است.
عمدتا حزب اتحاد دموکراتیک(پ.ی.د) با نفوذترین حزب در روژاوا است. حزب اتحاد دموکراتیک(پ.ی.د)، در سال ۲۰۰۳ تاسیس شد. این حزب، خود را متعهد به «برابری اجتماعی، عدالت و آزادی بیان»، همچنین «تکثرگرایی و آزادی احزاب سیاسی» معرفی کرده است. بنابراین پ.ی.د، قویترین حزب سیاسی در روژآوا است. یگانهای مدافع خلق(ی.پ.گ)، شاخه نظامی حزب اتحاد دموکراتیک(پ.ی.د) است.
فراموش نکنیم که یک نکته مهم دیگر در نگرش مارکس نسبت بهملیتها این است که وی در پیوند میان مبارزه ملی، مبارزه با نژادپرستی و مبارزه طبقاتی اشکال گوناگون رهایی بشر را میدید. اما در عین حال از حقوق ملل تحت ستم دفاع میکرد. امروز امری که در روژاوا، هم در عرصه عملی و هم در عرصه پراتیکی، واقعیت پیدا کرده است.
مارکس در انتهای جلد اول سرمایه از امیدهایی که شیوه تولید مستقر را ویران میکند میگوید: «نیروهای جدید و شور و شوقهای تازه از قلب جامعه سربر میآورند، نیروها و شور و شوقهایی که خویشتن را در غل و زنجیر آن جامعه احساس میکنند.» شور و شوقهای جدید، امید را در جامعه میپراکنند، از تاریخ نیرو میگیرند و تغییر را میطلبند.(سرمایه، نقدی بر اقتصاد سیاسی(جلد یکم)؛ کارل مارکس؛ حسن مرتضوی؛ صص ۸۱۴؛ نشر آگه؛ ۱۳۸۶)
در چنین شرایطی، باید پیوندهای طبقاتی منطقه، دستکم در ترکیه، سوریه، عراق و ایران را میتوان محکمتر کرد. در این میان یکی از حلقههای مهم این پیوند طبقاتی، ارتباط و همکاری با روژوا و پ.ک.ک است. هر انسان و جریانی که خود را کمونیست و انترناسیونالیست تعریف میکند بهمعنای واقعی نمیتواند نسبت بهوقایع منطقه، بهویژه روژوا بیتفاوت بماند. هماکنون بخش اعظم سازمانهای چپ و برابریطلب و کمونیست ترکیه با پ.ک.ک در یک صف قرار گرفتهاند تا با دشمن مشترک خود، یعنی با سیستم سرمایهداری ترکیه و بهطور کلی دم و دستگاه حاکمیت این کشور، با هدف برپایی خودمدیریتی دموکراتیک در سراسر ترکیه، در یک جنگ نابرابر تمام عیار قرار دارند. هماکنون بسیاری از کمونیستهای جهان از آمریکا و استرالیا تا اروپا و ایران در روژاوا در حال ساختن الگوی جدید کمونی هستند. بنابراین، توجیهاتی از قبیل این که به پ.ک.ک و اداره سیاسی و اجتماعی روژاوا نقد داریم، یا این که آنها بهمبارزه طبقاتی طبقه کارگر کم بها میدهند؛ یا این که بهطور کلی سیاستهایشان دارای اشکالاتی است و یا این که آینده منطقه روشن نیست و… هیچ کدام پذیرفته شده نیستند. چرا که با شرکت و حضور فعال در این تحولات، بهتر و موثرتر میتوان کمبودها و اشکالات این جریانات را برطرف کرد تا این که صرفا از دور نظاره گر بود و به نقدهای نظری خود بسنده کرد.
بهامید این که عبدالله اوجالان، نه تنها آزاد شود، بلکه خودمدیریتی دموکراتیک در سراسر ترکیه پیاده گردد. و همه کسانی که تاکنون جنگ و خونریزی بهویژه علیه مردم کرد، ارمنی، علوی و…، همچنین مخالفین، جنبشهای اجتماعی، سانسور و اختناق و ترور راه انداختهاند محاکمه شوند بهطوری که دیگر هیچ حزب و دولتی جرات تهدید و بازداشت مخالفین خود را نداشته باشد.
منابع:
اوجالان، عبدالله(۱۳۸۱ آ) از دولت کاهنی سومر بهسوی تمدن دموکراتیک. ترجمه مرکز انتشارات ارد. اتحادیه روشنگری دموکراتیک(ارد)
اوجالان،عبدالله(۱۳۸۱ب). آفتاب آزادی(یادداشتهای رهبر آپو) ترجمه مرکز انتشارات ارد. اتحادیه روشنگری دموکراتیک(ارد)
اوجالان، عبدالله(۱۳۸۳). دفاع از یک خلق. بینا
اوجالان، عبدالله(۱۳۸۹آ). راه انقلاب کردستان. ترجمه گروه مترجمان. مرکز نشر آثار و اندیشههای عبدالله اوجالان
اوجالان، عبدالله(۱۳۸۹ب). آزمونی در باب جامعهشناسی آزادی(مانیفست تمدن دموکراتیک، کتاب سوم). ترجمه آ. کاردوخ. مرکز نشر آثار و اندیشههای عبدالله اوجالان
اوجالان، عبدالله(۱۳۹۱). نقشه راه. ترجمه باران ر. بریتان. مرکز نشر آثار و اندیشههای عبدالله اوجالان
اوجالان، عبدالله(۱۳۹۲). مسئله کرد و رهیافت ملت دموکراتیک: دفاع از کردها، خلقی در چنگال نسلکشی فرهنگی(مانیفست تمدن دموکراتیک، کتاب پنجم). ترجمه آ. کاردوخ. مرکز نشر آثار و اندیشههای عبدالله اوجالان
گرابر، دیوید(۲۰۱۴). «چرا جهان کردهای انقلابی سوریه را نادیده میگیرد؟». ترجمه رحمان بوذری.
سهشنبه یکم تیر ۱۳۹۵ – بیست و یکم ژوئن ۲۰۱۶
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.