ایران در معرض خطر جدی جنگ
طرفین جنگ در سوریه برای تثبیت حوزههای نفوذ خود تلاش میکنند. اسرائیل نفوذ ایران را خطری برای خود میبیند. آمریکا تهدید کرده است. در هر بحرانی نام ایران برجسته میشود. هر اقدام حسابنشدهای میتواند به رویارویی بینجامد. ….
دویچه وله:
بیش از ۱۰ روز از انهدام یک جنگنده ارتش سوریه توسط آمریکا میگذرد؛ اقدامی که واکنش تند روسیه را در پی داشت. کرملین که اعلام کرده بود، این اقدام بدون پیامد نخواهد ماند، کانال تماس خود با فرماندهان آمریکایی که برای هماهنگی در نبرد با داعش در سوریه و پرهیز از رویارویی ناخواسته برقرار شده بود را قطع کرد. مسکو اعلام کرد که از این پس هر “شیء پرندهای” را در مناطق تحت کنترل خود هدف قرار خواهد داد. سپس پهپاد ساخت ایران در سوریه توسط نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا سرنگون شد. آمریکاییها اعلام کردند که این پهپاد “مقاصد خصمانه” داشته و به همین خاطر توسط جنگنده آمریکایی ساقط شده است. در کنار این حوادث، دهها حادثهی دیگر هم وجود داشت که هر یک از آنها میتوانست تحت شرایطی دیگر به شعلهور شدن آتش دشمنیها تا سر حد رویارویی نظامی بینجامد.
آمریکا و “تغییر رژیم” ایران
از لحاظ زمانی این حوادث در پی چرخش چشمگیر سیاست دولت آمریکا در قبال ایران به وقوع پیوستند.
رکس تیلرسون، وزیر خارجه ایالات متحده، روز ۲۴ خرداد (۱۴ ژوئن) در نشست کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا از “تغییر مسالمتآمیز رژیم ایران” سخن گفته بود و نیز از وقوف آمریکا به “حضور مستمر بیثباتکننده ایران در منطقه” و از “پاسخ” این کشور به اعزام نیروهای شبهنظامی از ایران به عراق، سوریه و یمن و حمایت جمهوری اسلامی از حزبالله.
وزارت خارجه در تهران بلافاصله واکنش نشان داد و اظهارات رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا را به عنوان مواضعی “مداخلهجویانه” بهشدت محکوم کرد. اما رهبر جمهوری اسلامی که دلبستگی چندانی به موضعگیریهای متعارف دیپلماتیک ندارد، تیلرسون و تیم او را “چاقوکشان تازهکار و بیتجربه” نامیده بود.
تنش میان ایران و عربستان سعودی نیز وضعیت بغرنج منطقه و خطر رویاروییهای خواسته یا ناخواسته را دوچندان کرده است؛ تنشی که یکی از جلوههایش به اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه، در عربستان و در پی آن حملهی گروهی “خودسر” به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد در دی ماه ۱۳۹۴ برمیگردد. در پی این حمله بود که روابط تهران و ریاض کاملا قطع شد و لحن خصمانه دو طرف به اوج خود رسید.
انتصابی نگرانکننده
اما امری که این تنش را نگرانکنندهتر کرد، انتصاب محمد بن سلمان، از مبتکران اصلی جنگ یمن و سیاست تهاجمی علیه ایران، به مقام ولیعهدی عربستان در روز ۲۱ ژوئن (۳۱ خرداد) بود. او که هر نوع مذاکرهای با ایران را رد میکند، بهویژه به خاطر سخنانش درباره “کشاندن جنگ به داخل مرزهای ایران” معروف است. محمد بن سلمان مبتکر “محاصره” قطر هم خوانده میشود. چهار کشور به رهبری عربستان، دو هفته پیش از ولایتعهدی او، در روز ۵ ژوئن (۱۵ خرداد) به شکل غافلگیرکنندهای از قطع کامل روابط دیپلماتیک خود با قطر خبر دادند. سپس چند کشور عربی دیگر نیز به این جمع پیوستند. با اعلام قطع رابطه، مرزهای هوایی، دریایی و زمینی بحرین، امارات و عربستان با قطر مسدود شدند.
چه در سوریه، چه عراق، چه در یمن و چه حتی در قطر، همیشه نام جمهوری اسلامی ایران برجسته میشود. عربستان و متحدانش که علت تحریم قطر را حمایت این کشور از “تروریسم” اعلام کرده بودند، سپس به عنوان یکی از ۱۳ شرط خود برای از سرگیری روابط با دوحه، از جمله خواستار قطع رابطه قطر با ایران شدند.
“تحول استراتژیک”
مهمترین تحول روزهای اخیر اما به موضوعی برمیگردد که محافل اسرائیلی از آن با عنوان “تحولی ژئواستراتژیک” نام میبرند. عامل این “تحول”، به گفتهی محافل دولتی در اورشلیم، افتادن روستای “تنف” به دست ارتش سوریه بود؛ روستایی واقع در مثلث مرزی میان سوریه، عراق و اردن.
در آغاز ماه ژوئن سال جاری (۲۰۱۷) شبهنظامیان شیعه مورد حمایت ایران در عراق موسوم به “حشد الشعبی” با حدود ۱۰۰ هزار جنگجو، به آن سوی مرزهای عراق رسیدند. از نظر مقامهای اورشلیم، ایران بدین وسیله «به رؤیای دست یافتن به مسیر زمینی برای رسیدن به دریای مدیترانه نزدیک شده است». با تصرف این منطقه ایران میتواند به آبهای مدیترانه راه پیدا کند و از جمله از راه زمینی برای حزبالله موشک و سلاح بفرستد. مقامهای اسرائیلی از سهولت بیشتر در اعزام نیروی انسانی هم نگراناند. و رهبر حزبالله لبنان روز ۲۳ ژوئن این نگرانی را توجیه کرد.
حسن نصرالله با اشاره با اینکه “هر نقطهای در اسرائیل در تیررس موشکهای حزبالله است”، تهدید کرد که جنگ اسرائیل علیه سوریه یا لبنان، میتواند “هزاران یا حتی صدها هزار رزمنده را از کل جهان عرب و دنیای اسلام، از ایران، عراق و یمن، به مبارزه بکشاند”. و این تهدیدی توخالی نبود، زیرا در سوریه حدود ۳۰ هزار داوطلب شیعه در کنار حکومت اسد قرار گرفتهاند. تشکیل “سپاه آزادسازی جولان” در اواسط اسفند ماه سال گذشته (۱۳۹۵) توسط جنبش مقاومت اسلامی “النجباء” عراق را نیز میتوان در همین راستا دید. مقامهای اسرائیلی این گروه را “دستنشانده” ایران میدانند.
در پی همین تحولات بود که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، اعلام کرد که هیچگونه حملهای از خاک سوریه به مناطق تحت کنترل خود را تحمل نخواهد کرد. چنین بود که اسرائیل در دو حمله پیاپی در روزهای ۲۴ و ۲۵ ژوئن مواضع ارتش سوریه در بلندیهای جولان را هدف قرار داد و اعلام کرد که این حمله را در واکنش به حمله خمپارهای از خاک سوریه به مناطق تحت کنترل خود در بلندیهای جولان انجام داده است. نتانیاهو روز ۲۵ ژوئن (۴ تیر) گفت: «سیاست ما روشن است. ما هیچگونه خمپاره، موشک یا آتشی را تحمل نکرده و به هر نوع حملهای به سرزمین و شهروندانمان قاطعانه پاسخ خواهیم داد». این بار اما مخاطب اسرائیل تنها فرماندهان سوری نبودند. گیرنده واقعی این هشدار نظامی میتوانست سپاه پاسداران ایران و بازوی برونمرزی آن سپاه قدس باشد که به گفته مقامهای اسرائیلی، میخواهد موقعیت خود در مرزهای اسرائیل را تثبیت کند.
در همین راستا بود که نتانیاهو از تلاشهای ایران برای استقرار و تثبیت نظامی موقعیت خود در سوریه ابراز نگرانی کرد. او ضمن تأکید بر اینکه اسرائیل تلاش جمهوری اسلامی برای مجهز کردن حزبالله لبنان به سلاحهای پیشرفته را به دقت زیر نظر دارد، هشدار داد که کشورش اجازه حضور نظامی ایران در جولان را نخواهد داد.
“حزبالله دوم” در جولان
از نگاه اسرائیل، ایران و حزبالله به عنوان نیروهایی که نابودی اسرائیل را هدف نهایی خود قراردادهاند، میتوانند از فضای موجود در سوریهی جنگزده استفاده کرده و جبهه جدیدی را در بلندیهای جولان علیه اسرائیل بگشایند.
در چنین شرایطی رسانههای اسرائیلی از دیدار محرمانه رئیس سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل “موساد”، در هفته گذشته با هیأتی آمریکایی خبر دادهاند. یوسی کوهن در این دیدار در رابطه با گسترش نفوذ ایران در منطقه هشدار داده و از ایالات متحده خواسته است که چون “خطر” ایران را میشناسد، وارد عمل شود.
کوهن همچنین با اشاره به کمک تهران در تجهیز تسلیحاتی حزبالله لبنان، مدعی شده است که ایران در راستای گسترش نفوذ خود در سوریه، در حال ایجاد “حزبالله دوم” در جولان است. همزمان با این تحولات، تلاش آمریکا برای تسلط بر شرق سوریه نیز دیده میشود. زیرا با اعلام رسمی پایان “خلافت داعش” توسط دولت عراق و “کامل شدن محاصره” جهادگرایان در رقه به دست ائتلاف مورد حمایت آمریکا، اصلیترین موضوع بازیگران جنگ داخلی سوریه دیگر نه داعش، بلکه تعیین حوزههای نفوذ و بهخصوص روشن شدن تکلیف مناطق مرزی سوریه و عراق است.
“خطر” رویارویی مستقیم
در این اوضاع بحرانی اما هنوز نشانهای که از تعدیل تنش حکایت کند، از دو قدرت بزرگ جهانی در منطقه، یعنی آمریکا و روسیه دیده نمیشود. هیچیک از بازیگران منطقهای هم نرمشی از خود نشان ندادهاند. از نظر رضا تقیزاده، کارشناس روابط بینالملل و استاد علوم سیاسی در دانشگاه گلاسکوی بریتانیا، “خطر” رویارویی نظامی مستقیم کاملا “ملموس” است.
نتانیاهو تهدید کرده که برای جلوگیری از حضور نظامی ایران در جولان دست به “هر اقدام لازمی” خواهد زد. خامنهای هم روز ۵ تیر (۲۶ ژوئن) در میانهی بحران، باز هم بر بنیان “فقهی” مبارزه با اسرائیل تأکید کرده و آن را بر همه مسلمانان “واجب” شمرده است. نه از روزنه امیدی برای صلح در یمن خبری هست و نه تلاشهای نه چندان امیدوارکننده برای حل بحران قطر به جایی رسیدهاند.
هر حرکت نابجا، هر تحرک حسابنشده و یا هر اقدام تحرکآمیزی میتواند نیروهایی چون آمریکا و روسیه، آمریکا و ایران، عربستان و ایران و یا ایران و اسرائیل را در برابر یکدیگر قرار دهد. در یکی از آخرین ادعاها، نماینده اسرائیل در سازمان ملل از اقدام “تحریکآمیز” ایران به شورای امنیت شکایت کرده است. ایران در این شکایت متهم شده که از “ستاره داود”، نماد دیانت یهود و دولت اسرائیل، برای ارزیابی دقت در هدفگیری موشکهایش استفاده کرده است.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.