عباس رحمتی: جنبش دانشجویی و ادامه مبارزه
جنبش دانشجویی باید نحوی حرکت خود را تغییر دهد و دلخوش به آن نباشد که هر از چندی به مناسبتهایی دور هم جمع شوند و مراسمی را تشکیل دهند .در نبود اپوزیسیون قوی در داخل، جنبش دانشجویی باید همچون یک اپوزیسیون عمل کند، در شرایط کنونی داشتن یک تشکیلات قوی از ضروریات جنبش است تا ایران را به ساحل نجات برساند. ….
————————————————–
١۶ آذر سال ١٣٣٢ بعد از کودتای ٢٨ مرداد ، همزمان با شکل گیری دوباره رابطه ایران و بریتانیا و ورود “ریچارد نیکسون “ معاون ریاست جمهوری آمریکا ، دانشجویان با اعتراضات خود، رژیم پهلوی را وادار به عقب نشینی میکنند در درگیری ها سه تن از دانشجویان بنامهای، مصطفا بزرگ نیا و احمد قندچی هواداران حزب توده و مهدی شریعت رضوی از جبهه ملی ایران در دانشگاه تهران کشته میشوند، از آن زمان این روز را روز دانشجو نامیدند و روز ١٨ تیر ١٣٧٨ دانشجویان بعد از سالها اختناق و سکوت در دانشگاهها ، بخاطر بسته شدن روزنامه سلام ( متعلق به موسوی خوئینیها )دوباره استارت اعتراضات را روش کردند ولی این بار پاسداران و اطلاعاتی ها بدستور شورای امنیت خامنه ای به کوی دانشگاه حمله کردند و دانشجویان را از پنجره خوابگاه به پایین پرتاب کردند و از آن زمان سرکوب دانشجویان عریانتر از گذشته شد و جنبش دانشجویی شکل سیاسی تری به خود گرفت رژیم فاشیستی مذهبی هم بهتر می داند که مرکز مبارزات در دانشگاه و کارخانه ها است لذا بیشترین نیروهای سرکوب را بنامهای مختلف در این مکانها مستقر کرده است که پیچیدگی خاص خود را می طلبد. در مقابله این چنین رژیمی باید روش مبارزاتی را عوض کرد، به یاد داشته باشیم ، با وجود چنین رژیمی ،امروز نحوه مبارزه پیچیده تَر از گذشته است .
شانزده آذر و هیجده تیر ، روز دانشجو ، نام گرفتند با شانزده آذر شاید مشکلی نداشتهیاشند ولی در رابطه با دومی ، هر ساله با فشارها و سرکوب عریانی که رژیم فاشیستی مذهبی ایران به دانشجویان میاورد ، اجازه برگزاری این روز و روزهای تاریخی دیگر را به دانشجویان نمی دهد ، اما نمی دانند جنبش دانشجویی همچون آتشی است که بالقوه زیر خاکستر وجود دارد و هر لحظه با تًٓرک بر داشتن اختناق به حرکتی بالفعل تبدیل خواهد شد در واقع این ، دانشجویان هستند که باید ارتباط مستمر خود را با جامعه برقرار کنند. امروز دانشجویان وظیفه بسیار مهمی بر دوش دارند تا مردم را از جنایاتی که در ایران صورت می گیرد آگاه کنند. رژیم با فشارهای اقتصادی که بر جامعه آورده است قصد دارد که باسیاستهای ضد مردمی ( مغولی ) چنگیزوار مردم را بدنبال أمرار و معاش روزانه بکشاند که تا کنون هم موفق بوده است ، از طرفی با میدان دادن به رانتخواران اقتصادی از صدر تا ذیل اجازه هر گونه فسادی را داده است تا جایی که می توانند از سرمایه و منابع ایران هم ببرند و هم بخورند، از سوی دیگر در صورت اعتراض مردم را تحت فشار قرار میدهد ولی دست سرکوبگرانش را تا بینهایت باز گذاشتهاست ، نمونه بارز آن ، اعتراض مالباختگانی است که این روزها چنگ در چنگ با رژیمند و میخواهند پولهای خود را از بانکها (مثل کاسپین )بیرون بیاورند که با سرکوب پاسداران مواجه میشوند و خامنه ای هم لام تا کام سخنی نمی گوید، که خود نشان از شراکت با بانکها دارد. جنبش دانشجویی ، امروز وظیفه دارد این حرکتهای اجتماعی را سیاسی کرده و مردم مالباخته را سازماندهی کند ، همین حرکتهاست که به یک جنبش بزرگ سیاسی تبدیل میشود. جنبش دانشجویی ایران باید ریشه ای تر از گذشته فکر و عمل کنند تا با برنامه ریزی های مدون حرکتهای دانشجویی را به میان مردم بکشاند، برای مقابله با سرکوب رژیم تا بن دندان مسلح سازماندهی لازم است، متاسفانه باید اعتراف کرد در طول این سالها دانشجویان نه تنها به سازماندهی نپرداخته اند که جنبش از حرکت بازنایستد بلکه گاهی به مدت طولانی هم جنبش ،متوقف شده و بر اثر شدت سرکوب رژیم نتوانسته اند حرکتهای چشمگیری داشته باشند. دانشجویان می توانستند از همرزمان و دانشجویانی که در سالهای ١٣٧٨ و ٨٨ که بعد از دستگیری ، سالها مفقودالاثر شده اند خبری گیرند، ولی این کار را هم انجام ندادند با خانواده های این عزیزان همکاری های لازم را نکرده اند ، برای مثال ، سپاه پاسداران ، سعید زینالی و دهها دانشجوی دیگر را سالهاست که ربوده است و کسی خبری از آنها در دست ندارد . دانشجویانی که می باید از” تز “دکترای خود دفاع میکردند، در حال حاضر معلوم نیست این دانشجویان کجا هستند آیا در زندانهای رژیم ولایی اند و یااینکه اعدام شده اند ؟ هیچ سازمان بین المللی هم قضیه را دنبال نمی کند ،درحالیکه خمینی قبل از به قدرت رسیدنش می گفت دانشگاه مرکز فعالیت های دانشجویی است بعد از به قدرت رسیدن او با اندیشه های ضد دانشگاهی اش ، با شتاب و با کمک افرادی مانند “لاجوردی جلاد( اسدالله) ،دهها هزار نَفَر از دانشجویان را به جوخه های اعدام سپردند. یکی از وظایف کنونی ِجنبش دانشجویی پیگیری و کمک به خانواده این دانشجویان است، بیش از شصت سال است که جنبش دانشجویی ، نسل به نسل به مسئولیت خطیر خود عمل کرده و در مقاطع مختلف و در سرفصلهای گذشته خ این وظایف سنگین را بر زمین نگداشته است ، در طول دوران حاکمیت فَقِیه این وظیفه سنگین تر و چندین برابر شده است ، چرا که رهبری کاریسماتیک نظام ولایی به طرز هیستریکی با دانشگاه و دانشجو مخالف بوده و هست . خمینی می گفت ؛ “دانشگاه از یک بمب برای ما خطرناکتر است!” ،بخاطر همین بود که درهای دانشگاهها را بیش از چهار سال بنام انقلاب فرهنگی( آفتضاء) به روی دانشجو و استادان بست و هزاران دانشجو و استاد را از مرکز علم و مبارزه و اقتصاد و سیاست اخراج و یا پاکسازی کرد، با همین پاکسازی ها بود که خمینی و اعوان و انصارش توانستند بر جامعه حاکم شوند و سرکوب را در ایران نهادینه کنند. پس از آن رفسنجانی ادامه این راه رابه یارو قار خود خامنه ای سپرد . ولی دانشجو، و جنبش دانشجویی راه خود را طَی کرد،ولی امروز، باید شیوه های دیگری اتخاذ کرد تا در مقابل هیولای ولایت فَقِیه ایستاد. اگر دانشجویان و کارگران و معلمان که پرچمدار مبارزه در ایران هستند به موقع عمل نکنند ، هیولای ولایت مطلقه فَقِیه خاک ایران را هم توبره خواهد کرد.امروز خوشبختانه این جنبش دانشجویی است که در طبقات مختلف فکری (دانشجویان ) ریشه دوانیده است و با وجود فشارها توسط بسیج و حراست ( گاردی های دانشگاه ) بازهم مبارزات ادامه دارد. اما امروز برای مباره با اصل ولایت فقیه روشهای دیگری را باید اتخاد کرد!
جنبش دانشجویی باید نحوی حرکت خود را تغییر دهد و دلخوش به آن نباشد که هر از چندی به مناسبتهایی دور هم جمع شوند و مراسمی را تشکیل دهند .در نبود اپوزیسیون قوی در داخل، جنبش دانشجویی باید همچون یک اپوزیسیون عمل کند، در شرایط کنونی داشتن یک تشکیلات قوی از ضروریات جنبش است تا ایران را به ساحل نجات برساند. تشکیل هسته های مقاومت در کنار مطالعات و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و ارتباط دانشگاهها و دانشکده ها می تواند مقاومت را به درون جامعه بکشاند . در شرایطی که جامعه ظرفیتهای زیادی برای حرکت های اجتماعی را داراست جنبش دانشجویی می تواند این حرکتهای مردم را سازماندهی کند علاوه بر آن نارصایتی های مختلفی که هر از چندی سر باز می کند نیازمند سازماندهی است ،وظیفه دانشجویان ومعلمان و کارگران است که دیگر أقشار مختلف را به صحنه بیآورند. در شرایطی که رئیس جمهور ایران اعلام می کند ما بودیم که کلید أنبار أسلحه را به عراقی ها دادیم ، این وظیفه تمامی مردم است که با حضورشان در خیابانها از روحانی بپرسند شما که می گفتید ما فقط مستشار به عراق می فرستادیم ؟ بپرسند حال که بیشتر مردم زیر خط فقر زندگی می کنند و عده زیادی از دختران برای امرارمعاش تن فروشی می کنند ،چرا باید ایران به جنگهای منطقه ای دامن بزند؟ اینها از وظایف خطیر جنبش دانشجویی است که مردم را آگاهی بدهند و به صحنه بیاورند. امروز نقش دانشجویان در رابطه با جامعه مثل گذشته نیست ، چون ایران گرفتار هیولایی بنام ولایت فَقِیه است و با رژیمهای گذشته فرق می کند در هیچ جای دنیا شمارهبری را پیدا نمی کنید که به سفر کردن دانشجویان هم کار داشته باشد، در این جهان پهناور نظامی را پیدا نمی کنید که رهبری آن به رشته های تحصیلی و حتا انتخاب رشته دانشجو کار داشته باشد از طرفی با وجود دهها فیلتر برای ورود دانشگاه می بینیم خیلی از دانشجویان با هزاران مانع وارد دانشگاه میشوند که خود نشانگر اراده جوانان است که می توانند در مقابل موانع سفت و سخت مبارزه کنند و وارد دانشگاهها شود . گرچه رژیم ولایی می خواهد دانشگاهها را به قبرستان تبدیل کند ولی اگر تمامی دانشجویان با اراده قوی تَر در مقابل رژیم بایستند رژیم عقب نشینی خواهد کرد این را در سالهای ١٣٧٨ و ٨٨ با حرکات و اعتراضات حود نشان دادند ودنیا نظارگر جنایات رزیم ولایی بودند. ولی همین رژیم با تمامی سرکوب هنوز هم از آن سالها با ترس یاد می کند . اگر طلوع فردای ایران را می خواهیم باید امروز از حرکت باز نایستاد این وظیفه تک تک ایرانیان است اما دانشجویان که دبیران این آب و خاک هستند در جایگاه اول مبارزات قراردارند برای همین است که رژیم ولایی از دانشگاه و دانشجو وحشت دارد. و رهبر و بنیانگزارش، آنرا چون بمبی تصور می کرد.
باید گفت : “هستم اگر میروم گر نروم نیستم ”
————————————–
منبع: روشنگری
http://roshangari.info
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.