دختری که کلیه‌اش را به حراج گذاشت

«دنیا» یک دختر ۲۸ ساله است که بر خلاف سایر هم‌سالانش به جای فکر کردن به «ادامه تحصیل»، «داشتن یک شغل مناسب» «کلاس‌های تفریحی و آموزشی»، «ازدواج» و … راهی جز فروش یکی از کلیه‌هایش و بخشی از کبدش بر سر راه خود نمی‌بیند. ….

———————————————–

تابناک:
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا؛ دنیا فرزند طلاق است، پدر و مادر او حدود ۱۵ سال است که از یکدیگر جدا شده‌اند و با اینکه پدرش یکی از املاکی‌های بسیار معروف و پردرآمد نیشابور است اما به دلیل اینکه در زمان طلاق، مادرش سرپرستی فرزندانش را قبول کرده، پدرش هیچ‌گونه کمک نقدی و غیرنقدی به آنها نمی‌کند.

از طرف دیگر، مادر دنیا برای امرار معاش و گذران زندگی، کارگر یکی از کارخانه‌های تولید فرآورده‌های مواد لبنی در نیشابور است و در بهترین حالت ماهانه حدود ۸۲۰ هزار تومان حقوق می‌گیرد؛ البته ترس بیکاری و اخراج، همیشه بالای سر این کارگران سرگردان است.

دنیا به همراه مادر و چهار خواهر کوچکترش زندگی‌می‌کند و یک خواهر و دو برادر او ازدواج کرده و از آنها جدا شده‌اند که متاسفانه آنها نیز اوضاع مالی مناسبی ندارند و نمی‌توانند به مادر و خواهرانشان کمکی داشته باشند. او و مادرش تاکنون توانسته‌‌اند ۶٫۵ میلیون تومان از اطرافیانشان قرض بگیرند تا خانه‌ کوچکی را اجاره کنند اما این پول آنقدر اندک است که کفاف اجاره بها را نمی‌دهد و آنها مجبور شده‌اند هر چه داشتند را به صاحبخانه بدهند و در پایان سال ۵ میلیون تومان نیز به عنوان اجاره پرداخت کنند، اما دنیا که می‌داند با درآمد اندک مادرش قادر نیستند، این مبلغ را پرداخت کنند به دنبال شغل مناسبی می‌گردد.

دنیا لیسانس تربیت‌بدنی دارد اما سابقه کار ندارد؛ همین مساله هم باعث شده تا شهر کوچک نیشابور برای یک دختر لیسانس تربیت بدنی شغل مناسبی پیدا نشود، برای همین او مجبور می‌شود برای کمک به مادرش، به عنوان منشی در یک مطب مشغول به کار شود و ماهانه ۵۵۰ هزار تومان حقوق دریافت کند.

فروش کلیه برای تامین هزینه‌های زندگی
درآمد دنیا و مادرش ماهانه یک میلیون و ۳۷۰ هزار تومان می‌شود که این مبلغ باید صرف خرج خانه، تحصیل سه خواهر کوچکش، پس انداز و … شود، اما از آنجایی که این تراز هیچ وقت برای آنها توازن نداشت، دنیا تصمیم می‌گیرد یکی از کلیه‌ها و یا بخشی از کبدش را بفروش برساند و این مساله را با مادر و خواهرانش در میان می‌گذارد. اگرچه مادر و خواهران مخالف این اقدام هستند اما چرخ گردون آنقدر برای این خانواده خوش نچرخیده که مادر هم با وجود عدم تمایل قلبی راضی می‌شود تا دختر ۲۸ ساله‌اش را به جای به خانه بخت، روانه بازار سیاه فروش کلیه کند.

این تصمیم در شرایطی گرفته شد که دنیا برای تامین هزینه‌های زندگی‌شان تنها به ۳۰ میلیون تومان کمک نیاز دارد و حتی برای دریافت این موضوع، به بانک‌های مختلف هم سر زده است اما دریافت ۳۰ میلیون وام، یا ۳ ضامن معتبر می‌خواهد یا سندی به عنوان وثیقه ملکی. «دنیا»، سعی می‌کند تا مساله فروش کلیه را با پدرش در میان می‌گذارد تا شاید مهر پدری از جای بجنبد و یا مبلغی را قرض بدهد و یا سندی را برای ضمانت وام ۳۰ میلیون تومانی به او بدهد، اما پدرش به بهانه‌های مختلف از این موضوع شانه خالی می‌کند و طوری با دنیا صحبت می‌کند که او راهی جز فروش کلیه‌اش نداشته باشد.

گشایش همه گره‌ها با ۲۸ میلیون تومان!

دنیا حدود ۲ ماه است که در فضای مجازی آگهی تحت عنوان «برای نجات مادر و خواهرانم کلیه و بخشی از کبدم را می‌فروشم» منتشر کرده است. در این مدت افراد بسیاری با او تماس گرفته‌اند و برخی نیز سعی می‌کنند، کلیه را کمی‌ پایین‌تر از قیمت تعیین شده یعنی ۲۸ میلیون تومان از او بخرند، اما با مخالفت دنیا مواجه می‌شوند؛ زیرا او گشایش تمام گره‌های زندگی‌اش را در این مبلغ می‌داند. برخی نیز سعی می‌کنند با پیشنهاد مبلغی بالاتر، او را راضی کنند تا برای پیوند به شهر دیگری سفر کند، اما دنیا حاضر نمی‌شود چنین کاری را انجام دهد.

دنیا همواره دعا می‌کند تا بتوانند سه ضامن برای وام ۳۰ میلیون تومانی‌اش پیدا کند تا دیگر کلیه‌اش را نفروشند اما هیچ کس از اقوام و بستگان حاضر به ضمانت آنها نیست.

بر خلاف پدرش، دنیا خود را مسئول آینده خواهران کوچکترش می‌داند و سعی می‌کند با فروش کلیه و حمایت مالی، جای خالی پدر را برای آنها پُر کند. او به تمام عواقب انتشار آگهی فروش کلیه فکر کرده اما به خاطر خواهرانش مسئولیت تمام آن را پذیرفته است. او حتی می‌داند با این کار دیگر شاید نتواند ازدواج کند و یا ازدواج موفقی داشته باشد اما دلش می‌خواهد بر خلاف او، خواهرانش در درس موفق شوند و مشکلات مالی مانع انتخاب زندگی آنها نشود.

این شرایط سخت برای دنیا در حالی است که بر اساس ماده ۱۱۹۹ قانون مدنی «نفقه اولاد بر عهده پدر است» و بر اساس ماده ۱۲۰۴ قانون مدنی هم «نفقه اقارب (نزدیکان) عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت (لوازم منزل) بقدر رفع حاجت» بنابراین پدر دنیا، به لحاظ قانونی عهده‌دار مسئولیت‌های فرزندانش حتی با وجود طلاق از همسرش خواهد بود.

دنیا نمی‌خواهد از پدرش شکایت کند وگرنه مطابق با ماده ۵۳ قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۹۱ « هرکس با داشتن استطاعت مالی … از تأدیه نفقه اشخاص واجب ‌النفقه امتناع کند به حبس تعزیری درجه شش محکوم می ‌‌شود.» و بنابراین همانطور که گفته شد، دنیا هم می‌تواند به لحاظ حقوقی و هم به لحاظ کیفری از پدرش شکایت کند. البته دنیا معتقد است که وقتی پدرش هیچ مسئولیتی نمی‌پذیرد و حتی با وجود آگاه شدن از تصمیم دنیا برای فروش کلیه، با او همراهی کرده، این حق برای او همانند «صدقه» است و او هم حاضر است کلیه‌اش را بفروشد اما صدقه از چنین پدری نگیرد.
دنیا برای تامین هزینه‌های زندگی‌شان تنها به ۳۰ میلیون تومان کمک نیاز دارد و حتی برای دریافت این موضوع، به بانک‌های مختلف هم سر زده است اما دریافت ۳۰ میلیون وام، یا ۳ ضامن معتبر می‌خواهد یا سندی به عنوان وثیقه ملکی

فروش کلیه و یا بخشی از کبد شاید بتواند مشکلات مالی این خانواده را برطرف کند اما این امر عواقب جبران ناپذیری را به لحاظ روحی، روانی، جسمی و .. برای دنیا به همراه دارد.

فرزندان طلاق قربانیان سوء رفتار والدین
حمید فرزادی، روانشناس بالینی در گفت‌و‌گو با خبرنگار آنا در این خصوص می‌‌گوید: فرزندان طلاق دچار سوء رفتار و آزار روانی قرار دارند. آزار عاطفی، فیزیکی و جنسی جزو مباحث کودک آزاری است و افرادی که در سنین پایین والدینشان از یکدیگر جدا می‌شوند از دوران ابتدایی رشد مورد‌ آزار روحی و عاطفی قرار می‌گیرند و در نهایت دچار یأس، ناامیدی، افسردگی و اضطراب می‌شوند که این مسائل موجب می‌شود آنها در بحران‌های قابل حل زندگی به دلیل نبود حمایت عاطفی و روانی خود را پایان راه تصور کنند و تصمیماتی بگیرند که شاید به صلاح آنها نباشد.

این عضو انستیتو روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می‌افزاید: کودکان طلاق پس از جدایی والدین اگر تحت حمایت عاطفی، روانی، مالی والدین قرار نگیرند، قربانی سوء رفتار می‌شوند و این امر اختلالات روانی فراوانی برای آنها به همراه خواهد داشت.

ضرورت مراجعه به مددکار حقوقی برای کودکان طلاق
وی در خصوص تصمیم دنیا و شرایط پدرش، می‌گوید: این افراد تنها بر اساس شرایط حاکم تصمیم می‌گیرند. گاه ممکن است پس از مدتی دچار پشیمانی شوند، بنابراین پیشنهاد می‌شود این افراد به خصوص وقتی به سن بلوغ و تصمیم گیری می‌رسند تحت نظر مددکار حقوقی و یا روانشنانس قرار بگیرند؛ زیرا گاه تصمیم‌های آنها ناشی از عدم آگاهی آنها از حق مسلمشان است و مشاوره با مددکار و روانشناس می‌تواند علاوه بر افزایش آگاهی آنها را برای دریافت حقشان یاری کنند.

فرزادی می‌افزاید: اگر کودکان طلاق از حقوقشان آگاه شوند می‌توانند در دوران جوانی بر مشکلات مالی فائق آیند اما مشکلات روحی و روانی آنها جبران ناپذیر است.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.