گفتوگو با یکی از اعضای سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
مسیر تشکیل سندیکای کارگران هفتتپه ناهموار بوده است. از سال ٨۶ که این سندیکا بازگشایی شده تلاشهای متنوعی برای منصرف کردن کارگران از پیگیری این تشکل انجام شده اما آنچه در آذر ٩۶ در هفتتپه قابل مشاهده است، نفوذ این نهاد کارگری است. قانون کار در فصل ششم شرایطی را برای تشکیل نهادهای صنفی کارگران پیشبینی کرده است، با این وجود اعضای تمامی تشکلات قانونی با نظارت و کنترل دولت انتخاب میشوند و شورایاسلامی کار در جایگاه مهمترین تشکل قانونی کارگری با حضور نمایندهای از طرف کارفرمایان رسمیت پیدا میکند. ….
———————————————————
در گفتوگو با یک عضو موثر سندیکای کارگران هفتتپه دو روز پیش از پایان تجمع در روز ٢٣آذر، تلاش شده برای این سوال جوابی پیدا کنیم که چرا کارگران به جای پذیرفتن یکی از سه نهاد قانونی صنفی، به سراغ تشکیل سندیکا رفتهاند.
مدیرعامل کارخانه گفته است با تشکیل شورای اسلامی کار مشکلی ندارد. چرا به جای سندیکا شورا تشکیل نمیدهید؟
ایشان حرف پوچی زده است. از زمانی که سندیکا تشکیل شده فقط ما توانستهایم تجمعات کارگری را کنترل کنیم و در صورت نیاز قانعشان کنیم به کار بازگردند. اینجا فقط درباره نقش سندیکا در راهاندازی تجمع حرف میزنند اما از زمانی که اینها آمدهاند ما به عنوان نهاد صنفی کارگری، همانقدر که در کنار کارگران بودیم، به مدیریت هم کمک میکردیم.
البته بعضی اوقات هم تجمعاتی راه میافتاد که جامعه کارگری پشتش نبودهاند. من آن را تایید نمیکنم و با این تجمع مبارزه میکنم. مثلا بعضی از تجمعات غیر مستقیم برای ایجاد فشار و گرفتن وام توسط مدیران کارخانه راه میافتاد.
چطور به فکر راهاندازی سندیکا افتادید؟
قبل از انقلاب ما سندیکا داشتیم. در سال ٨۶ سندیکا را بازگشایی کردیم. بنیانگذاران سندیکا بزرگان دیگری در دوران قبل از انقلاب بودند. اگر شوراها با توجه به قدرت قانونیای که دارند میتوانستند خواستههای کارگری را قانونا پیگیری کنند… مگر کارگر از تشکلیابی چه میخواهد؟ میخواهد قدرتی پیدا کند تا مطالباتش را بگیرد. مثلا طبق قانون کار در مشاغل سخت و زیانآور باید در روز ۶ ساعت کار مفید انجام شود اما ما در اینجا ٨ تا ١٠ ساعت کار میکنیم. در واقع بخشی از مزد ما اساسا دیده نمیشود تا پرداخت شود. در اضافهکاری و مزایای قانونی که روی حقوق میآید هم کارفرما پرداخت کمتر از قانون دارد، حق اولاد، حق ایاب و ذهاب را باید بدهد.
چرا شورا نمیتواند این مطالبات را برآورده کند؟
شوراهای اسلامی کار تشکلهای ضعیفی هستند. علتش اینجاست که وقتی کارگران میخواهند شورا راه بیندازند سه نفر از دولت میآیند. سه نفر از کارفرما میآیند. سه نفر هم از جامعه کارگری. عملا ترکیب شش به سه میشود. اینکه غیرقانونی است. در قانون فقط کارفرما میتواند یک نماینده در شورای کارگری داشته باشد و نهادهای دیگر اجازه دخالت ندارند.
این برای ما هم معلوم نیست.
توضیحشان برای اجرا نکردن قانون چیست؟
شوراها عملکرد درستی نمیتوانند داشته باشند. مثلا همین حالا اگر به اداره کار اهواز بروید از اول انقلاب که شورای کارگری کارگران هفت تپه به جای سندیکا نشست، این شورا هیچ پیشرفتی در گرفتن مطالبات کاری نداشت. حالا اگر از اسم سندیکا خوششان نمیآید یک اسم دیگری روی ما بگذارند. اما آنها مشکلشان فقط با نام تشکل ما نیست. موضوع استقلال سندیکاست. برای تشکیل یک نهاد کارگری هر فرد با هر ایدهای اگر کارگران انتخابش کنند میتواند آنها را نمایندگی کند. به کارفرما ربطی ندارد نمایندگان کارگری سیاسیاند یا طبق اتهامات کارفرما معتادند، بیسوادند یا با سواد. اگر نمایندهای میتواند از حقوق صنفی همکارانش دفاع کند همین مهم است.
اینها اجازه این کار را در شوراها به ما نمیدهند. شش نفر در مقابل سه نفر نماینده کارگر قرار میگیرند و هر خواستهای که ما داشته باشیم جدی گرفته نمیشود.
مثلا در مورد مزایای سختی و زیانآور بودن شغل، هر چهارسال یکبار باید این رقم بازنگری شود و افزایش یابد. این قانون خودشان است. از سال ٨۶ تا امروز هیچ رقمی اضافه نشده است. چون بازنگری نکردن این رقم در حقوق کارگر، برای دولت و کارفرما درآمدزاست. اصلا نمیتوانیم امیدی داشته باشیم آنها وقتی تعداد رایشان بیشتر است از منافعشان بگذرند. کارگران به همین دلیل این وضع را قبول نکردند و سندیکای مستقلی که قبل از انقلاب وجود داشت را در سال ٨۶ بازگشایی کردند.
برخورد با شما هم در همان سال ٨۶ اوج گرفت؟
ما وقتی دیدیم شورا نمیتواند کاری انجام دهد، در جمع کارگران اعلام موجودیت کردیم. کارگران ابتدا اطلاعات دقیقی از فعالیتهای سندیکایی نداشتند. ما در مرحله اول سعی کردیم آگاهیرسانی کنیم. بعد از این مرحله قراری گذاشتیم و شروع به رایگیری کردیم. در روز انتخابات نهادهای نظارتی اینجا مستقر شدند اما به هر شکلی که بود ما نهاد صنفیمان را راهانداختیم. رایها هم مشخص بود. بعد از تشکیل سندیکا افتادیم دنبال مطالبات صنفیمان. از نخستین مطالباتی که توانستیم محقق کنیم دایمی کردن قرارداد بیشتر از دو هزار کارگر قرارداد موقت بود. اضافه کار را هم توانستیم برگردانیم. ٧٠ هزار تومان هم در یک مورد دیگر توانستیم روی حقوق کارگران بیاوریم.
چطور با کارفرما مذاکره میکردید؟ قبولتان داشتند؟
از ته دل که قبول نداشتند. چون فشار روی سرشان بود قبول کردند. با فشار کارگران مجبور میشدند قبول کنند. البته سرمایهدار هم کلا فکر میکند هرچیزی که هزینهای برایش نداشته باشد خوب است. این منطق دو دوتا چهارتاست. نماینده کارگر اگر بتواند این دودو تای کارفرما را پنج کند یک قدم برای منافع صنفی کارگران برداشته است. اینجا همه بومی هستند. اکثر مردم عشایرند. زیر بار زور نمیروند. تا با عشایر خوبی با تو خوبند. اما وقتی چپ افتادند با کسی به این سادگیها راه نمیآیند.
این اتفاق الان برای مدیرعامل(افشار) افتاده؟
رفتارهای ایشان متناسب با سن و سال و جایگاهشان نیست. بعضی مدیران قدیمی هم مورد غضب کارگران قرار گرفتند. یکی از مدیران دولتی ما که از تهران آمده بود روز اول گفت من بچه پایین شهرم. ما وقتی دعوا بشود هم میزنیم هم خودزنی میکنیم. تهش پنجاه پنجاه رد میشویم. علنا گفت در شرکت را ببندم. ما با ایشان هم درگیر شدیم و مجبور شد برود.
مدیرعامل در مصاحبه با ما گفت سندیکا را نظام قبول ندارد اما من میخواهم شورا را تشکیل بدهم.
بیخود گفته نظام سندیکا را قبول ندارد. اتفاقا آدم حسابیهایشان سندیکا را قبول دارند چون میدانند سندیکا با رفع اختلافات کارگری، کارفرمایی به نفع تولید عمل میکند. همین حالا که بچههای سندیکا دخالت نمیکنند چرا نمیتوانند اعتراضات را بخوابانند؟ لااقل یک تجمع را هم خودشان بخوابانند. حتی در مورد شوراها هم فکر نمیکنم ایشان عقیدهای داشته باشند. برای کنار زدن سندیکا حرف شورا را میزنند. ناراحتیشان این است که اگر هر تشکل مستقل صنفی، با اسم سندیکا، اتحادیه یا شورا یا هرچه تشکیل شود، نمیتوانند کنترلش کنند.
تجربه کارگران از شورای اسلامی کار چیست؟
ما خاطره خوبی از شوراهای قبلی کارخانه نداشتیم. نماینده کارگری که از آن همه فیلتر نظارتی رد شود بالاخره یکجا تفاوتش را با نماینده تشکل آزاد کارگری نشان میدهد. (مواردی را مثال میآورد که قابل انتشار نیست)
البته ما نمیتوانیم بگوییم شوراها و فعالیت قانونی صنفی طرفداری در هفتتپه ندارد. اما تعدادی که طرفدار آنها هستند قابل مقایسه با طرفداران سندیکا نیستند. این محبوبیت هم به خاطر اسم سندیکا نیست. کارگران تجربه کردهاند این تشکل بیشتر برایشان کار میکند. با این وضع شورا هم که تشکیل شود کارایی لازم را ندارد.
سندیکا میتواند با قدرتی که به دست آورده چانهزنی کند تا نهاد قانونی شورا را مستقل از دولت از آن خود کند؟ یعنی فقط طبق قانون اسمش شورا باشد اما فعالین سندیکایی بدون نظارت دولت و کارفرما در انتخاباتش شرکت کنند و رای بگیرند؟
ما زمانی که اعلام کردیم میخواهیم سندیکا تشکیل دهیم با خیلی از نمایندگان دولت در فرمانداری جلسه گذاشتیم. اصرار داشتند اگر ما بپذیریم اسم سندیکا را عوض کنیم، حداقل تا سه دوره تضمین آزادی کامل میدهیم. ما قبول نکردیم. یعنی اگر مطمئن بودیم بعد از اینکه خرشان از پل گذشت میگذارند آزادانه رای بدهیم و نماینده انتخاب کنیم، با اسم مشکلی نداشتیم.
من میخواهم آزادانه فکر کنم و آزادانه مطالباتم را پیگیری کنم. وقتی ما شورای هفت تپه را تشکیل دهیم عملا زیرمجموعه کانونهای استانی و کشوری شوراها قرار میگیریم.
اگر بتوانید آزاد فکر کنید اما قدرت اجرایی نداشته باشید، سندیکا به چه دردتان میخورد؟
تا الان همه مطالباتی که گرفتیم با فشار کارگران طرفدار سندیکا بوده.
کارگران سندیکا را قبول دارند؟
اکثرا قبول دارند.
نامه اولیه مطالبه سندیکا چند امضا داشت؟
زمان رایگیری با وجود محدودیتها و تهدیدها ١٣٠٠ کارگر رای دادند.
در این مدت غیر از مطالبات صنفی کارگران، فعالیتی هم داشتهاید که به نفع تولید تمام شود؟
ما از زمان شروع به کار تلاشهایی هم برای مبارزه با مافیای واردات شکر انجام دادهایم. در کشورهایی مثل کوبا و برزیل تولید شکر در تمام طول سال انجام میشود اما در شرکت ما تولید ششماه در سال انجام میشود. ما از ١۵/٧ شروع میکنیم به تولید شکر تا ١۵/٢ سال بعد. واردکنندگان هم دقیقا از وقتی که تولید ما شروع میشود شروع به واردات میکنند. وقتی شکر وارداتی ٢٠٠ تومان وارد شود چه کسی حاضر است شکر من را ٣٠٠ تومان بخرد؟ در این شرایط مافیا جلو میآید. آنها وارد میشوند و شکر ما را کمتر از قیمت وارداتی میخرند. این وضعیت برای دولت هم بالاخره سودهایی دارد. غیر از این ثابت شده این کارخانه سودده است. در سال ٧٣ و ٧۴ که آمدند طرحهای توسعه را راه بیندازند ٢٠ درصد از سود شرکت صرف طرحهای توسعه میشد. طرحهای توسعه مربوط به ١٠ کارخانه است. اگر کارخانه اصلی تولید شکر با ٧ هزار کارگر سود نداشت چطور میتوانست ٢٠ درصد از سودش صرف طرحهای توسعه شود؟ وقتی شرکت میتواند تا این حد سودده باشد چرا کارگر خودمان نتواند در رفاه باشد؟ رفاه هم منظور رفاه آنچنانی نیست همین که کارگر بتواند به موقع حقوقش را بگیرد، کافی است. شورا نتوانست این حقوق را بگیرد و ما مجبور شدیم سندیکا را بازگشایی کنیم.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.