مسعود نقره کار: چرا جاهل ها و لات ها “عقاب های ایران” شده اند؟
اینهمانی و همپوشانیِ تاریخی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی آخوندها و “جاهل ها و لات ها” بستر مناسبی برای رشد و گسترش جاهلیسم اسلامی در حکومت اسلامی بوده است. جاهلیسم اسلامی نهفقط ابزارسرکوب حکومتی، که به جریانی مهم در همه ارکان های حکومتیبویژه اقتصاد مافیائی و دلالی بَدَل شده است. جاهلیسم اسلامی نمایش قدرت و وحشت در حکومت اسلامی ست ….
اخبار روز:
۱
وحید مرادی (عقاب ایران) از مشهورترین “گنده لات ها”ی ایران در زندان توسط قاتلی زندانی به قتل رسید. وحید مرادی یکی از نزدیک ترین دوستان اش را به خاطر” شوخی و فحش ناموسی” با ضربات چاقو به قتل رسانده بود، و به همین خاطر دستگیر و زندانی شده بود. درباره قتل وحید مرادی که به خاطر خالکوبی ها، رفتار و لات بازی هایش از چهره های معروف و پُرطرفدارِ اینستاگرامی و شبکه های مشابه اش شده بود، خبرها و شایعات فراوانی مطرح، ساخته و پرداخته شده است. می گویند او همکاری با نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی را رد کرده بود و از پیوستن به جماعت جاهل ها و لات هائی که راهیِ سوریه شدند، امتناع کرده بود، به همین خاطر برخی حکومت اسلامی را از عوامل قتل او در زندان می دانند. حتی اگر این خبرها و شایعات به واقعیت نزدیک باشند نمی باید نادیده گرفت که وحید مرادی سابقه لات بازی و شرارت داشت و قاتل بود.
گفته شده است در تشیع جنازه وی بیش از یک صد هزار نفر شرکت کردند، که بسیاری از آنان جوانان سیاه پوشی بودند که تصویر وحید مرادی را بر بدن خود خالکوبی کرده بودند. افراد و محافلی نیز سعی کرده اند تا از وی یک “قهرمان” بسازند، و البته چنین امری در سرزمینِ “قهرمان”سازی های باسمه ای و دروغین امری غیرمترقبه نبوده و نیست.
۲
قتل وحید مرادی، معروف به عقاب ایران، و واکنش های متفاوت و گسترده به این رخداد بار دیگر ضرورت دامن زدن و پرداختن به بحث وگفت و گو، و گفتمانِ در باره نقش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یکی از گروههای اجتماعی مطرح و تاثیر گذار، یعنی “جاهل ها و لات ها” را پیشاروی ما قرار داده است.
متاسفانه تاکنون تاریخ نگاری و تحلیل گری تاریخی- منطقی، جامعه شناسیِ سیاسی، روانشناسی فردی و اجتماعی و مردم شناسی، در ارزیابی و شناخت جامعهشناسانه و روانشناسانه، و نیز مردم شناسی و فرهنگ مردم شناسانه، در مورد شناخت و شناساندنِ گروه اجتماعی جاهلها و لاتها و بررسیدنِ نقش سیاسی و اجتماعی شان سهم و وظیفه خود ادا نکردهاند. گروه اجتماعیای که مُهر خویش بر بسیاری از رخدادهای سیاسی واجتماعی زده و حضور فعال و تاثیرگذار سیاسی و اجتماعی داشته مورد توجه و دقت ضرور، واقع بینانه و منصفانه قرار نگرفته است. اکثر روشنفکران و کوشندگان سیاسی و فرهنگی با برخوردهائی کلیشهای، متفرعنانه و غیرمسولانه ارزش و اهمیتی برای این گروه اجتماعی قائل نشدهاند و حتی در حد یک موضوع پژوهشیِ دانشگاهی و آکادمیک نیزسراغ شناختِ این گروه اجتماعی و توانائیها و ظرفیتهایش، به ویژه در دوران بحرانها و تلاطمهای سیاسی و اجتماعی، نرفتهاند. برخوردهای ذهنی و غیرواقعی ازسوی جریانهای سیاسی و فرهنگی نسبت به این گروه اجتماعی با افزایش وزن و تاثیر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این گروه اجتماعی ، وسعت وشدت بیشتری یافته است. مجموعهای از روشنفکران و کوشندگان سیاسی و فرهنگی با برچسب و نسبت اراذل و اوباش، و در برخوردی سیاسی با کاربرد واژه و مفهوم نا بجا و نادرست لومپن و لومپنیسم کارخود و برخی از اهل سیاست و فرهنگ را آسان کردهاند تا پوشش و پوستهای مصنوعی و غیرواقعی روی یکی از گروههای اجتماعی جامعه کشیده شود. نام و اعتبار مارکس و انگلس، که در تعریف و توصیف لومپن ویژگیها و صفتها آوردهاند، سبب شدهاند این تعاریف چنان کامل و مانع، و منطبق بر شرایط جامعه ایران جلوه داده شوند که مخالف جرات مخالفت نکند، و پرسشگر نیز سراغ پاسخ دقیق موضوع مورد نظرش نرود.
حضور بخش بزرگی از گروه اجتماعی جاهلها و لاتها در کودتای ۲٨ مرداد سال ۱٣٣۲، شورش ۱۵خرداد سال ۱٣۴۲ و انقلاب سال ۱٣۵۷ نیز توجه جامعهشناسان و رهبران سیاسی و نحبگان فرهنگیمان را به جایگاه، ظرفیت و نقش این گروه اجتماعی جلب نکرد. هنوز هم در ارزیابی از این مجموعه بساط برچسبها و تعریفهای کلیشهای برقرار است. هنوز جامعهشناسان و بخشی از اهل سیاست و فلسفه و فرهنگ به اهمیتِ هم سنخی و شباهتهای ناگزیرِ آخوندیسم و جاهلیسم پینبردهاند، و یا باور ندارند.
تاکید روی این نکته را نیز ضروری میدانم که قصد بزرگنمائیِ این گروه اجتماعی و نقش سیاسی و اجتماعی شان، ستایش و نکوهش، تطهیر و اعاده حیثیت شان نمی باید در کار باشد. سخن بر سر بدنام و نکونام، بی ارج و ارجمند یا نیک و بد کردن هم نیست. باید تلاش شود قضاوتی واقعی و غیرمغرضانه دربارهی این گروه اجتماعی ارائه شود. قصد شناخت بیشتراز یک پدیده است، و فتح بابی در راه دستیابی به تحلیلی واقعی درباره گروهی است که علیرغم تاثیرگذاریاش بر سیر دگرگونیها و تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعهمان، جایش در معرفت شناسی اجتماعی و درک اهمیت جامعهشناسانه خالی ست. تردیدی ندارم که شناخت و ارائه تصویری واقعی از گروه اجتماعی جاهلها و لاتها، و نقش آنها در رخدادهای سیاسی و اجتماعی در میهنمان، کاری پژوهشی و تخصصی میطلبد که از عهده گروهی از تاریخ نگاران، جامعهشناسان، روانشناسان و روانپزشکان ساخته است. این نوع بررسی ها و کنکاش ها، می باید نوعی نگاه و بازخوانی تاریخی باشد که در آن نه فقط شخصیت، رفتار و زندگی پادشاهان و “زبدگان و بزرگان”، که زندگی و عمل سیاسی و اجتماعی گروههای اجتماعی مختلف نیز در نظر گرفته شود، و روش و سبک برخوردی متناسب با واقعیتهای اجتماعی و ارزیابی و شناخت مسائل و رخدادهای تاریخی از منظری اجتماعی برگزیده شود. راهی که برای شناخت گروههای اجتماعی و استحاله آنان – منفی و یا مثبت – و برای یک تاریخ نگاری و پیکره پردازی واقعی ضروری ست. تحلیلی تاریخی و منطقی که توجیه نادانی و کم دانی و کم کاری، توطئه پنداری رخدادهای اجتماعی و سیاسی، و فرافکنی خطاهای خویش برگُردهی دیگران در آن جائی نداشته باشد.
٣
جاهلیسم و آخوندیسم دو پدیدهی اینهمان و همپوشان هستند. برای شناخت پدیدههای جاهلیسم و آخوندیسم میباید افکار و کردار، و نقاط اشتراک این دو موجودیت مورد بررسی قرار گیرند. دو پدیده تقریبا همخوان و هم جنس که گوهرهی حکومت اسلامیاند. به همین دلیل نیز جاهل ها و لات ها یک پای حکومت اسلامی هستند و “جاهلیسم” در این حکومت رشد چشمگیری داشته و دارد.
جاهلها و لاتها و گروههای مشابه همیشه در کنار کانونهای قدرت دینی یا سیاسی قرار داشته و با آنها همکاری و همیاری داشتهاند. این همزیستی و رابطه به دلیل وجوه اشتراک و پیوندهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی ِ جاهلها و لاتها با دینداران و دینکاران برقرار و مستحکم تربوده است. پیوند و همزیستی این گروه با قدرت دینی و سیاسی گاه به دلیل عوامل برون گروهی، و گاه به دلیل مسائل گونه گون از جمله درگیریها و تلاطمهای گروهی و درون گروهی دچار ضعف و گسست موقت شده، اما هرگز به قطع رابطه نیانجامیده است.
شباهتها و پیوندهای ناگزیر سبب نزدیکی و سرانجام پیوند و نکاح این دو گروه اجتماعی شده اند، شباهت ها و پیوندهائی که محیط کشت مناسبِ جاهلیسم در حکومت اسلامی بوده است:
۱- پیوند تاریخی: در دورههای مختلف تاریخی پهلوانان، جوانمردان، عیاران، لوطیها و دیگر گروههای مشابه، در کنار کانونهای دینی و مذهبی بودهاند. گروه اجتماعی جاهلها و لاتها نیز در ادامه چنین روند و ویژگیهای مشترک به آخوندها نزدیک شده است.
“پای منبر آیتالله آقا سید مهدی لالهزاری بودم که دیدم خیلی راحت سر منبر گفت: اسلام تمام تکیهاش به لوطیها و مشدی هاست، اگر میخواهید ائمه اطهار دسـتتان را بگـیرند لوطی بشوید و مشدی. علت ارزشمندی بـی نظیر حـضرت عباس در صحرای کربلا فقط لوطیگری و مشدیگری او بود که با وجود تمامی سختیهای روز عاشورا نسبت به برادر و امام و رهبرش تا آخر وفادار ماند و حتی امان نامه یزید را نپذیرفت و لذا او را ناجی و باب الحوائج قلمداد کردند..”
“…روحانیون پارسا و زبردست، با گفتارها و رفتارهای جذاب خویش توده مردم را که برخوردار از تعصبات و عـواطـف مـذهبی هسـتند، جـذب میکردند. آقا سید مهدی لالهزاری هم توانست هیات مذهبی انصارالعباس و غیره را در تهران و اطراف آن تأسیس کند که حاج اسماعیل رضایی یکی از اعضای ثابت آن بود. پدر آقای دکتر حداد عادل، حاج آقا رضای حداد (که الان خیابان صفّاری، در حوالی میدان خراسان تهران را بـه نـام او گـذاشـتهاند) یکـی از مریدان حاج اسماعیل بود و حاج محمد رزاقی هم یکی دیگر، همه هم از بچههای پایین شهر بودند… جوانمردان در گذشته تاریخ ایران، کاملا نشان میدهند که همگی در مجموع در خدمت روحانیت بودهاند و روحانیت محل هم آنها را همیشه زیر پـوشش خـود میگرفته است…”
“…زمانی در تهران شایع شد که رژیم رضاخانی درصدد است برای پیشبرد اغراض و مقاصد شومش دست به ترور آیتالله مدرس بزند، پاتوقدارها و روسا و بزرگترهای صنف قهوهچی و سنگتراش (که پاتوقشان در قهوهخانه سـنگتراش های بازار، قهوهخانه امیرکبیر رو به روی مسجد سراج الملک و قهوهخانه آیینه جـلو بـازار قرار داشت) میآیند، به سبب اعتقاد دیـنی و بسـتگی اجـتماعی شان بـه روحـانیت وارسـته و مـجاهد، شـبها در کـوچه مـیرزا مـحمود وزیـر (مـحل اقـامت مـدرس در سرچشمه تهران) به نوبت کشیک میدهند تا مبادا کسی آقا (مـدرس) را ترور بکند، حتی این مسئله را خود آقا نمیدانست ولی این ها، بر مبنای اعتقاد دینی و مذهبی شان، به این عمل اقدام میکنند…”
۲- خاستگاه طبقاتی: منشاء طبقاتی هر دو گروه اجتماعی آخوند و “جاهل و لات” یکی است. تنها تعداد بسیار اندکی از آخوندها از میان سرمایه داران و زمین داران بزرگ و خانوادههای مرفه بودهاند. روحانیون بیشتر منشاء روستائی و حاشیه شهری دارند. بیشتر جاهلها و لاتها نیز برخاسته از حاشیه شهرها و شهرستانها بودهاند. با این همه این دو گروه اجتماعی طیفی ناهمگوناند و به لحاظ طبقاتی، اندیشگی و سمت گیری دینی (مذهبی) و سیاسی علیرغم پیوندهاشان کاملا” یک دست و یک پارچه نیستند.
٣-مذهب تشیع: جاهلها و لاتها مذهبی بودهاند، حتی خلافکارترینشان فرایض مذهبیشان را انجام میدادند. آن پاره از مذهب و فرایضی که مورد توجه جاهلها و لات هاست و آنان را ارضاء و خشنود میکند، از اصلیترین بخش برای پولسازی و نانآوری و ارضای شخصیتی آخوندها بوده و این یکی از مهمترین حلقههای پیوند این دو گروه است. مداحی و روضه خوانی و عزاداری و برپائی تکیه و حسینیه و دسته راهانداختنهای ریز و درشت، و خرج دادنها، این دو گروه را بهم نزدیکتر کردهاند. داستان سرائیهای آخوندها درباره جوانمردی، فتوت، خشونت، مظلومیت ائمه اطهار سبب ایجاد حس و عاطفه مشترک میان جاهلها ولات ها و آخوندها شده و آنان را هم درد و هم رای کرده است. به ویژه عشق مشترک به مولا علی و اباعبدالله الحسین و حضرت عباس و حُر و مشابهین.
۴-محل زندگی این دو گروه اجتماعی در جوار یکدیگر و بیشتر در محلههای سنتی و پرجمعیت شهرها بوده است. در تهران نیز اصلیترین محلههای تمرکز جاهلها و لاتها و آخوندها جنوب شهر در حوالی بازار، میدان مولوی، میدان شاه، خیابان و میدان خراسان، خیابان ری و مناطق مشابه در جنوب غربی بوده است. در شهرهای بزرگ دیگر نیز هر دو گروه بیش از همه جا در محلاتی میزیستند که مرکز تجمع مساجد، هیئتها، تکیهها، قهوهخانهها و زورخانهها بودند. ماههای محرم و صفر و رمضان و شعبان، به ویژه دههی اول ماه محرم، و تاسوعا و عاشورا، ماههای عرضاندام و ناهار بازار این دو گروه اجتماعی، در پیوند و همکاری با یکدیگر بوده است.
۵-در حوزهی اقتصادی، به لحاظ تقسیم کار، این دو گروه در بخش خدمات فعال بودهاند، ضمن این که گروههای کوچکی از جاهلها و لاتها در تولیدیهای کوچک، و آخوندها در امر زراعت و کشاورزی فعالیت داشتهاند.
جاهلها و لاتها در مناطق جنوبی و برخی مناطق مرکزی شهر در امر حمل و نقل و گردش و توزیع کالا، تجارت، ادارهی شرکتهای مسافربری، مراکز عمده و مهم فروش و توزیع مواد غذائی و ارزاق عمومی (میدان داری)، گاراژداری و انبارداری، اداره رستورانها و هتلها و دانسینگها، اداره برخی مراکز بهداشتی (حمام ها)، مراکز ورزشی به ویژه زورخانهها و باشگاههای کشتی، و تا حدودی بوکس و وزنه برداری، خرید و فروش خانه، زمین و اتوموبیل، حمله داری برای بردن زّوار به مکه، کربلا، نجف و سوریه و مشهد و اداره روسپی خانهها و مراکز خدمات مذهبی (مساجد، حوزههای علمیه و امامزادهها)، اداره و نظارت بر کار برخی از صنوف مثل رانندگان بخشهای مختلف شهری، سلاخ خانهها، قصابیها، چوبداریها، قهوهخانهها، جگرکیها، کبابیها، تهیه و توزیع یخ، تعمیر دوچرخه و موتور و اتوموبیل، کاباره و سینماها و پائیدن این مراکز نقش کلیدی داشتهاند. نقشی مهم در بخشی از اقتصاد که “در آن ساخت اقتصادی از هم گسیخته و تحریف شدهی سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۶ رشد چشمگیری داشت”، دورانی که تولید ناخالص داخلی از ۲۸/۷ در صد در سال ۱۳۳۸ به ۴۴ درصد در سال ۱۳۵۶ افزایش یافت. در چنان ساختاری بخش خدمات، به ویژه در رشتههای غیرتولیدی، یا تولیدیهای کوچک رشد قابل توجهی داشت و فعالیتهای خدماتی سنتی درعرصه تجارت، سوداگری و گردش و توزیع کالا و حمل و نقل رونق گرفته بود. مراکز خدمات دینی و مذهبی نیز همپای این بخشها رشد میکردند و چهرههای شاخص و سرشناس جاهلها و لاتها در پیوند نزدیک با بازار و تجار و نمایندگان سیاسی و دینی این بخش اقتصادی قرار داشتند و روحانیت هم چنین پیوندی را با بازار داشت.
وضعیت مالی بسیاری از افراد شناخته شدهی این گروه اجتماعی خوب بود. طیب حاج رضائی مالک یکی از بهترین خانههای خیابان پاک – لرزاده بود و همیشه خودروئی شیک زیر پای داشت و یا باقر فروتن مالک گاراژ و بنگاههای اتوبوسرانی بین شهری اتُو فروتن و اتُو خراسان و یا دست کم در آنها شریک بود. باقر فروتن صاحب چند باب حمام در میدان خراسان نیز بود. شعبان جعفری نیز با راهاندازی بساط زورخانه و حواشی آن و نیز در آمدها و “دست لاف”های جانبی زندگی مرفهی دست و پا کرده بود.
امروز جاهلیسم، به ویژه جاهلیسم اسلامی خلاف گذشته یک پای حکومت اسلامی در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی شده است.
آخوندها نیز که امروز مملکت دار شده اند و شیوه کسب و کار و ارتزاق، و پایگاه اجتماعی شان دچار تغییرات اساسی شده است، به طور عمده از طریق تبلیغ و آموزش مذهب، تدریس شرعیات در مدارس، اداره دفترخانهها، متولی گری و امامت جماعت مساجد، انجام نماز و روزه قضا، روضه خوانی و مداحی و وعظ و خطابه در تکایا و هیئتها کسب نان میکردند. دریافت فطریه و خمس و زکات و سهم امام نیز بخش مهمی از درآمد آخوندها بوده است. آخوندها از درآمدهائی ناشی از اماکن مذهبی و اوقاف نیز نصیب میبردند. این نوع درآمدها نیز، در کنار درآمدهای کلان حکومتی، در میان این گروه اجتماعی ناهمگونیهائی به دلیل تقسیم ثروت ایجاد کرده است.
جاهلها و لاتها، و آخوندها در رابطه و پیوند نزدیک با بازار و تجار، و نمایندگان سیاسی و مذهبی این بخش اقتصادی در جامعه قرار داشتنه اند. مثلث بازار، آخوند و “جاهل و لات” به ویژه بعد از غائله ۱۵ خرداد سال ۱٣۴۲ تقویت شد، مثلثی که با امر تولید پیوند و رابطهای نداشت و با اقتصاد سنتی بازار، اقتصاد تیمچهای و حجرهای و میدانی، و ساختار هیئتی – قبیلهای ثروتاندوزی میکرد. صاحبان و گردانندگان اصناف پرقدرت در بازار در امر سیاست فعال و تاثیرگذار بودند. بخشها یا لایههای سنتی تجار و کسبه بازار، که پای بند مذهب و شریعت بودند، از یک سو با آخوندها، یا به قول خودشان دستگاه روحانیت شیعه و از سوی دیگر با جاهلها و لاتها، به ویژه با جاهلها و لاتهای متدین رابطهای تنگاتنگ داشتند.
۶- دوگانگی و ناپایداری شخصیت از مهمترین ویژگیهای هر دو گروه اجتماعی بوده است، آنها نیازمند نقطهی اتکا بودهاند و این تکیه گاه را در مذهب، قدرت دینی و تلاش برای سهم بردن از قدرت سیاسی جست و جو میکردهاند. یکی این تکیه گاه را در نزدیکی به آسمان و خدا دید و دیگری در نزدیکی به قدرت سیاسی و مذهبی. این شخصیتها گاه خود را با قدرت سیاسی و مذهبی و فرهنگی همخوان و همجنس میبینند و جذب آن میشوند. گاه نیز، قدرتها آنان را با وعدههای این جهانی و آن جهانی و تحریک احساسات مذهبی و وطن پرستانه و ایجاد امکانات رفاهی جذب میکنند.
خاستگاه نزدیک اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، شخصیت ناپایدار و دوگانه، سلطه جوئی، قلدرمنشی و خشونت طلبی از یک طرف، و جوانمردی و فتوت بسانِ “علی و حسین و عباس و حُر” از طرف دیگر، از ویژگیهای مشترک این دو گروه اجتماعی بوده است.
۷- فرهنگی: هردو گروه بر بستر بافت سنتی فرهنگی تقریبا یکسان زیسته و فعالیت داشتهاند. نگاه هر دو گروه به تجدد، قانون، روابط عرفی و قانونمدارانه، نگاه به زن در سطح خانواده و جامعه و هویت جنسی او، و مظاهر دیگر مدرنیته و فرهنگ غرب، تشابههای بسیار دارند. بستر فرهنگیِ قلدرمنشی و خشونت طلبی، و جوانمردی به عنوان ویژگیهای مذهب تشیع، و جلوه فروشی و خود نمائی در مراسم و مناسک مذهبی جاهلها و لاتها را به آخوندیسم نزدیکتر کرده است. از ویژگیهای فرهنگی تشیع که به آخوندها و “جاهلها و لات ها” نوعی تَشَخُص دادهاند، خشونت طلبی، قهرمان پروری، قهرمان و ضدقهرمان سازی در آمیخته با فرهنگ جوانمردی و فتوت است، که در روایتها و داستانسرائیها و در گفتار و رفتار و چگونگی زندگی و مرگ برخی از پیشوایان این مذهب، مثل حضرت علی و امام حسین، و برخی دیگر از امامان تجلی یافته است. برای نمونه حضرت علی به عنوان شخصیتی مطلوب برای جاهلها و لاتها، در یک روز میتوانست عده زیادی را به قتل برساند، اما درعین حال پدر یتیمان باشد و پشتیبان بیوه زنان و فقرا، که حتی نالهی یتیم و فقیری اشکاش را در آورد و…
۴
اینهمانی و همپوشانیِ تاریخی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی آخوندها و “جاهل ها و لات ها” بستر مناسبی برای رشد و گسترش جاهلیسم اسلامی در حکومت اسلامی ست. جاهلیسم اسلامی نه فقط ابزار سرکوب حکومتی، که به جریانی مهم در همه ارکان های حکومتی به ویژه اقتصاد مافیائی و دلالی بَدَل شده است. جاهلیسم اسلامی نمایش قدرت و وحشت در حکومت اسلامی ست.
***
منابع:
۱- کتاب “زنگی های گودِ قدرت” – نقش سیاسی و اجتماعی جاهل ها و لات ها در تاریخ معاصر ایران، انتشارات فروغ- کلن، آلمان
۲- نقل قول ها در گیومه از: حسین شاه حسینی: از عیاری تا لمپنیسم، گفت و گو با علی ابوالحسنی (منذر)
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.