«خط سرخ زندان فشافویه»، شعری از فرح نوتاش
و نعرۀ زندانی … / زیر ضربات چاقوی قاتلان با وعدۀ آزادی / نه شباهتی به ناله داشت و نه درد / فقط… فریاد غریبانۀ ملتی بود جان به لب ….
———————————————————
خط سرخ زندان فشافویه
در زندان فشافویه … آب نبود
بهداشت نبود …
حرمت به جان و تن انسان زندانی نبود
هرچه بود… ناروا بود
لیچار و تجاوز بود… چاقو بود
همه درد ها بی درمان
فتنه ها جان خراش و پیوسته… بی امان
که می ریخت بی دریغ
بر صفحۀ ایستای زمان
و نعرۀ زندانی …
زیر ضربات چاقوی قاتلان با وعدۀ آزادی
نه شباهتی به ناله داشت و نه درد
فقط… فریاد غریبانۀ ملتی بود جان به لب
و صدای انفجار هزاران هزار زخم عمیق
نانوشته تا اکنون …
ونا گفته خواهد ماند تا به ابد
که ممتد بیرون می زد… از گلوگاه جان
و در اوج قدرت می چرخاند
با سرعتی بی مانند و فنری… گردونۀ ایستای زمان
تغییر می داد و … خود عین تغیر بود و بیداری
خلاصه می شد سرکوب ملتی
با وحشیانه ترین طرفند
در ولع ضرباتی تند و بی وقفه
بر پیکر و شاهرگ وقلب جوان
و طپش تند خون… خون….خون…بود و فوران
از فرود سی و هفت ضربۀ چاقو
که می کشید با خشم و خروش
سی و هفت خط سرخ جداگر ملت و ملا
بر خاک هزاران هزار سالۀ ایران
پیر و خونین … از فتنه های سیاه سلطه گران
همه خواهان …
قاتلان و دزدان
با حجاب سیاه استعمار
در مکتب انگلیس خوانده فتنه…
جمیع ملایان
فرح نوتاش
وین ۱۴ .۰۶٫ ۲۰۱۹
کتاب شعر ۹
www.farah-notash.com
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.