جعفر ابراهیمی ازندریانی: بحران کرونا، ناکارآمدی سیستماتیک و تجربه کمیتهها و شوراهای مردمی
وقتی در این شرایط بحث تلاشهای مردمی میشود خوشحالی و امید من دو چندان میشود وقتی که از محل زادگاهم با من تماس میگیرند و از تشکیل کمیته مردمی مبارزه با کرونا میگویند. جوانان فعال در کمیته ورودی شهر را چک میکنند با احترام تب افراد را میسنجند ماشینها را ضدعفونی میکنند. به اندازه نیاز تمام اهالی ماسک دوختهاند ….
——————————————
بحران کرونا، ناکارآمدی سیستماتیک و تجربه کمیتهها و شوراهای مردمی
جعفر ابراهیمی ازندریانی
در حالی که هر روز خبری تاسفبار از جان باختن انسانها از اقصی نقاط جهان و ایران، حس نوشتن را از بین میبرد اما دیدن صحنه های باشکوه فداکاری پزشکان و پرستاران و همبستگیهای مردمی انسان را سر ذوق میآورد.
بچه که بودیم در کوهپایههای الوند ، در روستای ازندریان ، تخممرغ رنگ کرده یکی از بهترین عیدیها بود که ما را سر ذوق میآورد. فقط کافی بود یک نفر هم مثل تو تخم مرغ داشته باشد و او هم بخواهد تخممرغ بازی کند بعد از مذاکره و توافق یکی سر یا ته تخم مرغش را در حالی که انگشت شستش را با کمک انگشت اشاره دور تخممرغ حلقه کرده بود را ثابت میگرفت و دیگری باید با قسمت توافق شده (سر یا ته) تخم مرغ یک ضربه ضعیف بزند اگر تخممرغ طرف مقابل میشکست ضربه زننده برنده بود و تخممرغ طرف مقابل را میگرفت.
بزرگترها هشدار و تذکر میدادند که این کار حرام است و گناه دارد و ما فقط لذت میبردیم از این سرگرمی. اما همیشه برنده یا بازنده به راحتی مشخص نمیشد یعنی ترک و شکستگی مشخص نمیشد به ناچار طرفین توافق میکردند تا با یک ضربه دیگر همه چیز آشکار شود و اینجا بود که میگفتند بزن تا آشکار بشه ( وور چیخسن آشکار). اینجا بود که ضربه نهایی زده میشد و شکنندگی طرفین مشخص میشد.
اما حالا این داستان تخممرغ بازی ربطش به شرایط امروز چیست؟ به نظر نگارنده ساختار مدیریتی در این شرایط به سان همان تخم مرغ زیرین است که ترک برداشته اما مسئولان به سان صاحب تخممرغ زیرین شکستگی و ترکها را میبیند اما حقیقت را قبول ندارد. قبول ندارد که به واسه مدیریت رانتی و آلوده به فساد این ساختار قادر نیست یک شرایط عادی را مدیریت کند چه رسد به بحران شیوع ویروس کرونا.
در اصل کرونا ویروس ضربهای به ساختار مدیریتی وارد نمود و زوایای پنهان ناکارآمدی را برای آن کسانی که با انکار نمیخواستند لخت بودن پادشاه را ببینند آشکار نمود. کرونا و تبعاتش یک سیستم سالم را دچار مشکل میکند چه رسد ساختاری را که هر روز به واسه ناکارآمدی و فقدان عقلانیت یک بخشش ترک برداشتهاست.
اما هزینه این بیتدبیری و فساد را باز مردم زحمتکش باید بدهند کرونا هم مانند هر بحرانی بیشترین قربانیانش را از اقشار فرودست و زحمتکش جامعه میگیرد. اینکه برخی میکوشند کرونا را یک ویروسی معرفی کنند که با یک چشم به همه نظر دارد و آمده تا عدالت را ،با ابتلای همه اقشار ، محقق کند کاملا اشتباه و انحرافی است. چرا که اگر امروز ما معلمان این شانس را داریم که در خانه بمانیم تا زنده بمانیم به این معنا نیست که بازنشستگان، کارگران و زنان دستفروش و کودکان زباله جمعکن و آن بیست میلیون حاشیه نشین به گفته روحانی وشصت میلیون زیر خط فقر بنابر آمار رسمی هم میتوانند در خانه بمانند. وضعیت بیکاران ،روسپیان، کارتن خوابها ، دورهگردها و محذوفان که دیگر جای خود دارد.
ما هم شانس آوردیم و الا اگر قرار بود به ما هم حقوق ندهند حتما بیشتر معلمان برایشان در خانه ماندن مانند در خانه ماندن یک کارگر ممکن نبود. کارگری که صاحبکارش به جز سود به چیز دیگری فکر نمیکند آیا قادر است در خانه بماند؟ به راستی کدام نظام تامین اجتماعی از ترک کار به خاطر فقدان ایمنی دفاع میکند؟ کدام کارفرما حاضر است بدون کسر حقوق به کارگرانش مرخصی بدهد؟ همین الان هم برخی صاحبان مدارس خصوصی به معلمانشان گفتهاند بیمه و دستمزد دوران تعطیلات اجباری را نخواهند داد.
اما در میان بحران و در حالی که از کادر درمان تا مردم عادی قربانی بیتدبیری مسئولان و ناکارآمدی نهادهای مربوطه میشوند. صحنههایی را شاهدیم که در دو سوی متضاد قرار دارند یک سو امثال #امیرعلی_سهرابپور، معاون دانشگاه علوم پزشکی تهران و عضو ستاد پایش بحران، قرار دارد ک درباره قربانیان ویروس کرونا با کمال وقاحت میگوید : مشکل ما مردن بیماران نیست. افرادی که فوت کردند مُسن هستند که اگر به علت کرونا فوت نمیکردند، احتمالا به علل دیگری در هفتههای آینده فوت میکردند. مشکل ما، بار تحمیل شده به بیمارستانهای ماست!
در سوی دیگر لیست بلند بالایی از پرستاران و پزشکان متعهد قرار دارد که با فداکاری جانها را نجات میدهند افرادی که به معنای واقعی کلمه جان بر کف هستند و عشق ، انسانیت ، تعهد و حرفهای بودن را معنا میکنند.
و در دیگر سو آقا و خانمزادههایی قرار دارند که با لپهای گلانداخته، خندان و دلبرانه اعلام میکنند که کرونای آنها مثبت است و آزمایشگاه و کیت تشخیص ( که بسیار محدود است ) را خدمت دردانه مامان جون و بابا جون میبرند. آری در برابر لوسبازی #کرونای_من_مثبت_است مسئولان و فرزندان فاسدشان، پرستاری قرار دارد که پنج روز بعد از مرگش جواب آزمایش تشخیص کرونایش میآید و مثبت است.
این صحنهها نشان میدهند که چقدر انسانها ظرفیت خوب بودن دارند و چگونه انسانها در یک سیستم سود محور، سرمایه سالار ، بیمار و ناکارآمد زمینه تبدیل شدن به فردی خودخواه و زندگی ستیز دارند. این دو تیپ شخصیت در جامعه و در بین مردم کاملا قابل مشاهده است عدهای که از بیماری و مرگ دیگران ، با احتکار و گرانفروشی دارند ثروت اندوزی میکنند و انسانهایی که میکوشند باری از دوش دیگری بردارند و دستی را بگیرند.
اما در کنار صحنه های درخشانی که کادر درمانی در بیمارستان خلق میکنند در بیرون نیز گروهها، کمیتهها و انجمنهای مردمی که از بیماران کرونایی و کادر درمان حمایت میکنند نقطه درخشانی از توانمندی مردم برای متشکل شدن هستند مردمی که از سیستان و بلوچستان تا کردستان و گیلان و مازندران داوطلبانه میکوشند در غیاب دولت ، جانها را نجات و کادر درمان را حمایت کنند. در جایی که دولت و در راس آن روحانی در حال کوچکسازی مسأله و وعده شنبه عادی میدهد و استانداران قادر نیستند نقاط آلوده را قرنطینه و کنترل کنند و جلو مسافرتها را بگیرند این گروه جوانان محلات در شهرهای مختلف هستند که شکلی از همبستگی اجتماعی را با اجرای طرحهای پیشگیرانه از دوختن ماسک و گان تا تهیه الکل و ژل ضدعفونی بر عهده گرفتند.
کجایند آن روشنفکران و جامعهشناسان و مدعیان مردمگریز تا این سطح از پیوند و مشارکت اجتماعی را ببینند و دست از یاوههای خود بردارند که اغلب میگویند «مردم ما نمیفهمند»، «مردم حقشان است»، «ایرانیها کار جمعی بلد نیستند» و …
* نفرین مباد جنگل ِ آتش گرفته را
این رهروان ِ دیده شبیخون
وز چشم زخمِ اهرمن از هم گسیخته
دیگر سزای سرزنشی نیستند، مرد!
هرگز مباد نفرت از این مردم
از مردمی که دوستشان داری
این مردمی که دوست، تو را دارند
هشدار! هر گلایه ازین خلق،
گویی کنایتی ست،
توجیه زشتکاری دیوان را!
و آنگاه هرگز مباد!
ما امروز در حالی شاهد این سطح از همدلی و همیاری و مشارکت مردمی هستیم که همواره تشکلیابی مستقل سرکوب شدهاست و در نظام آموزشی، گفتمان موفقیت فردی و رویکردهای رقابتی و ضدجمعگرایانه گفتمان غالب است و این گفتمان متاسفانه توسط ما معلمان خواسته یا ناخواسته بازتولید میشود.
وقتی در این شرایط بحث تلاشهای مردمی میشود خوشحالی و امید من دو چندان میشود وقتی که از محل زادگاهم با من تماس میگیرند و از تشکیل کمیته مردمی مبارزه با کرونا میگویند.
جوانان فعال در کمیته ورودی شهر را چک میکنند با احترام تب افراد را میسنجند ماشینها را ضدعفونی میکنند. به اندازه نیاز تمام اهالی ماسک دوختهاند و حتی تعدادی به انجمن یاری کودکان در تهران دادهاند برای بیماران خاص ملایر ماسک برده و برای پرسنل درمانگاه ازندریان گان دوختهاند و به دنبال تهیه پارچه برای دوختن گان برای بیمارستانهای استان همدان هستند. فروشگاهها را چک میکنند برای خانوادههایی که توان اقتصادی ضعیفی دارند ژل ضدعفونی و الکل تهیه میکنند و …
تا همین سی سال پیش این شهر ما یک روستای بزرگ بود و از وقتی شهر شده قسمت مردم این بوده که کمتر از قبل در مدیریت محل زندگی خود مشارکت داشته باشند بیشتر مالیات دهند و متاسفانه از وقتی روستا به شهر تبدیل شد بدون زیرساختهای شهری صرفا یک تعداد نهاد مثل قارچ روییدند که کارایی ندارند. من بسیار امیدوارم این کمیته که اعضای فعالش از زن و مرد دست در دست هم دادهاند تا کرونا را پشت درهای ازندریان زمینگیر کنند موفق شوند و سنگ بنای یک گروه مردمی برای غلبه بر مشکلات را بنا نهند و این کار جمعی محدود به وضعیت بحرانی نماند و ارتقا پیدا کند.
حکایت شهر شدن روستای ما را به خوبی در شعر** زیر به تصویر کشیدهشدهاست.
گفته بودند وبا را بردند
نه غلط بود دوا را بردند
به کسی نان طمع بخشیدند
از کسی قوت و غذا را بردند
از همان جاده که غم آوردند
از همان جاده صفا را بردند
به علف حکم تظاهر دادند
گل بی رنگ و ریا را بردند
“کدخدا” را به دو قسمت کردند
“کد” به جا ماند و “خدا” را بردند
و خلاصه ، “همه ی مردم شهر ! ”
” آبروی ده ما را بردند .”
————–
*بخشی از شعر «دیدار بامداد» که نعمت آزرم برای احمد شاملو گفته است.
**این شعر منتسب به چند نفر است و هویت شاعر برایم مشخص نشد.
———————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.