مظفر فلاحی و یدی عزیزی: شکل گیری و فعالیت اتحادیه صنعتگر در شهر سنندج سالهای ۶۷-۶۵

در مورد اتحادیه صنعتگر هر چند خیلی دیر دست به این اقدام زدیم اما بهرحال جا دارد و برایمان مفید است که چه این موضوع و چه مسایل دیگر جنبش کارگری مورد بحث قرار گیرند. و برای چنین کارهایی تعداد بسیار بیشتری از ما لازم است به چنین اقداماتی دست بزنیم. بلکه در این راه هم بتوانیم از نظرات همدیگر مطلع شویم و ارتباط فشرده ای با هم داشته باشیم. ….

—————————————————-

2976

شکل گیری و فعالیت اتحادیه صنعتگر در شهر سنندج سالهای ۶۷-۶۵

مظفر فلاحی و یدی عزیزی

رفقای عزیز!
جزوه ای را که ملاحظه میکنید تلاشی است از سوی ما برای طرح تجارب مبارزاتمان در کردستان و امیدواریم که به کمک شما این نوع کارها را ادامه دهیم و از درس و تجارب آنها در مبارزه و فعالیتمان استفاده کنیم.

در مورد اتحادیه صنعتگر هر چند خیلی دیر دست به این اقدام زدیم اما بهرحال جا دارد و برایمان مفید است که چه این موضوع و چه مسایل دیگر جنبش کارگری مورد بحث قرار گیرند. و برای چنین کارهایی تعداد بسیار بیشتری از ما لازم است به چنین اقداماتی دست بزنیم. بلکه در این راه هم بتوانیم از نظرات همدیگر مطلع شویم و ارتباط فشرده ای با هم داشته باشیم.

در شرایطی که جمهوری اسلامی با تمام توان و امکاناتش تشکلهای مستقل کارگری را از میان برداشته بود و رهبران و فعالین کارگری را به زندان افکنده بود و بسیاری از آنها را به جوخه ی اعدام سپرد، تلاش وسیعی را هم برای برپائی تشکلهای دولتی یعنی شوراهای اسلامی و انجمنهای اسلامی شروع کرده بود که در رأس آنها خانه کارگر قرار داشت.
جمهوری اسلامی میخواست با ایجاد چنین نهادهایی در مراکز کارگری اعتراضات و مبارزات کارگران و تمایل به متشکل شدنشان را به کانال این ارگانها بکشاند و در واقع آنها را خفه کند و از محتوا خالی گرداند.این دوران سالهای ۶۰تا ۶۴ بود که چه از نظر فلاکت و زندگی مشقت بار و بیکاری و گرانی و جنگ برای کارگران بسیار سخت و طاقت فرسا بود.

در چنین شرایطی بود که تعدادی از کارگران شهر سنندج هم شروع کردند برای ایجاد تشکلی که خواستها و مطالباتشان را نمایندگی کند .و در این راستا، کارگران را به دور هم جمع کند و با اتکاء به قدرتی که بوجود خواهند آورد خواستهایشان را متحقق سازند.
نتیجه چنین فعالیتی ایجاد اتحادیه ای بود که در طول عمرش که نزدیک به ۳سال بود اقدامات بسیاری انجام داد که تک تک آنها میتواند با جزئیات مطرح گردند و منابع با ارزشی از تجارب ما برای رفقای کارگرمان باشد. با این تصور کوتاه تلا ش میکنیم تا مروری بر تشکل اتحادیه ی صنعتگر و کارهایش داشته باشیم.

در اواخر سال ۶۴ بود که تلاش برای ایجاد چنین تشکلی شروع شد. چندین ماه قبل از تشکیل اتحادیه در میانِ خودِ دست اندرکارن و تعدادی از فعالین کارگری در تشکلهای مختلف در محافل خانوادگی و محلهای کار، طرح این مسئله شروع شد که با استقبال کارگران روبرو میشد.

بعد از گذشت چند ماه از چنین فعالیتی ، در اواخر اردیبهشت ۶۵ تصمیم به علنی کردن خواست خود کردیم.از آنجا که بیشتر کارگرانی که در آغاز دور هم جمع شده بودند از تعمیرکاران اتومبیل بودند نامِ دفتر نمایندگی تعمیرکاران اتومبیل برای تشکل انتخاب گردید و قرار شد با اداره کار وارد بحث شویم تا محلی برای این دفتر داشته باشیم و اجازه آن هم گرفته شود که اجازه قانونی داشته باشیم. بنا به کم تجربگیمان نتوانستیم بین آنچه که خود عقیده داشتیم با آنچه که میدانستیم اداره کار با ما انجام خواهد داد چنان رابطه ای برقرار کنیم که هم توانسته باشیم سنگ اندازی آنها را خنثی کرده و هم به اهداف خود در چنان شرایطی برسیم. از این رو بود که ما قبل از اینکه با اداره کار وارد بحث شویم، هم نظر بودیم که برویم از اداره کار درخواست اجازه ی فعالیت رسمی بنمائیم…

البته تا جائی که به تشکلهای دیگر که در سطح شهر هم وجود داشتند مثل خیاطان و خبازان مراجعه کردیم، آنها میگفتند که بدون داشتن اجازه قانونی نمیتوان به ایجاد تشکلی مبادرت ورزید.

بعد از روز جهانی کارگر در سال ۶۵ آمادگی بیشتری برای ایجاد تشکل مورد نظر ایجاد شده بود و تصمیم گرفته شد که در اوایل، اتحادیه بنام دفتر نمایندگی تعمیرکاران اتومبیل تشکیل شود و چند نفر انتخاب شدند که بروند و مسئله را با اداره ی کار درمیان بگذارند و خواستار برسمیت شناختن تشکل و محلی برای آن شدند. همانطور که انتظار میرفت اداره ی کار با این خواست مخالفت کرد و جواب رد داد.

نمایندگان کارگران بر امر خود و ضرورت ایجاد چنین تشکلی برای دفاع از حقوق خودشان پافشاری میکردند.چندین بارِ دیگر نمایندگان به اداره کار مراجعه کردند، پاسخ آنها این بود که فعلا در قانون کار هیچ تشکلی برسمیت شناخته نشده است و مااجازه نداریم به شما امتیازی بدهیم مگر آنچه میگوئیم به آن عمل کنید و خود را به عنوان شورای اسلامی معرفی کنید و نمایندگان ما هم در آنجا حضور داشته باشند.
کارگران این را قبول نکردند و در پاسخ به سوال رئیس اداره کار که: این تشکل را میخواهید چکار؟ گفتند: خودتان میدانید که کارگاههای زیادی در سطح شهر وجود دارند و کارگرانی که در آنجا کار میکنند از هیچ گونه امکانات رفاهی و درمانی برخوردار نیستند و هیچ قانون کاری بر مناسباتشان حاکم نیست و مسئله ی ما این است که این کارگران ، حداقل از

ساعت کار یا بیمه و سایر مزایایی که در قانون کاراست از آن برخوردار باشند.

اداره کار اجازه داد که چنین تشکلی تشکیل شود. منتهی حاضر نشد یک تکه کاغذ هم بعنوان تأیدیه رسمی اداره ی کار صادر کند. آنها همچنین میگفتند که خارج از شرط و شروطی که ما تعیین کرده ایم نه تنها اجازه نمیدهیم بلکه شما را تحت تعقیب قرار خواهیم داد و کاری غیر قانونی میکنید.
بالاخره در چنین وضعیتی بود که از یک طرف اداره ی کار میخواست شرط و شروطش را تحمیل کند و از طرف دیگر کارگران زیر بار آن نمیرفتند، تصمیم به ایجاد اتحادیه گرفته شد.
اتحادیه عملا شروع به کار کرد. دفتری ایجاد شد، تقسیم کار بین کارگران بوجود آمد، عده ای بعنوان ارتباط با اداره ی کار و عده ای هم تعیین شدند تا به کارگاههای کوچک در سطح شهر بروند و تشکیل این اتحادیه را به کارگران اطلاع دهند و به معرفی آن بپردازند.

به کارگران گفته میشد که ما میخواهیم دنبال خواسته هایمان برویم، بیمه شویم و از حقوقهایمان دفاع کنیم. این تبلیغات ادامه داشت و هر روزه به تعداد کارگران در دررون این تشکل افزوده میشد. و از آنجایی هم که رابطه نزدیکی با سندیکای خیاطان وجود داشت آنها در شکل گیری اتحادیه به ما کمک کردند.

بتدریج کارگران رشته های مختلف به اتحادیه می پیوستند. اولین صنفی که به فراخوان وارد شدن در اتحادیه پاسخ دادند نجارها بودند.آنها تا قبل از آن در چندین مجمع عمومی خودشان تصمیماشان را برای ایجاد یک اتحادیه ابراز کرده بودند اما اداره ی کار در کارشان اشکال تراشی کرده بود. آنها آمدند و خواستار عضویت در دفتر نمایندگی شدند.

جوشکارها، فلزکارها و سایر صنفهای دیگر از جمله: آلومنیوم کاران، نقاشان اتومبیل، بافنده ها نیز آمدند. بعد از دو ماه که از تشکیل اتحادیه میگذشت ۲۵۰ کارگر به عضویت آن در آمدند.
ضمناً همچنانکه در اول اشاره شد دفتر نمایندگی تعمیرکاران اتومبیل همچنان در درون اتحادیه بعنوان صنفی باقی ماند و سایر صنفهای دیگر نیز دارای نمایندگان خود بودند. اما در مورد تصمیمات اجرائی، اتحادیه ی صنعتگر بود که رسمیت داشت و در میان کارگران هم به این نام شناخته شده بود و مهری هم بنام اتحادیه ی صنعتگر درست شد.

“فعالیت اتحادیه ی صنعتگر و اقداماتی که برای کارگران انجام داد”
بطور کلی میتوان در اینجا به دو نوع از فعالیت در آغازِ کارِ اتحادیه اشاره کرد.یکی اینکه اتحادیه بتواند سرپا بایستد و دارای ضوابط و مقرراتی باشد و همه تابع اساسنامه باشند. دوم اینکه اتحادیه بتواند فعالیتش را ادامه دهد و دنبال کارهایی برود که بری آن تصمیم گرفته شود.
از اینرو ما برای مجموعه ای از کارها و سازمان دادن آن، اقداماتی کردیم. انتخاب هیأت مدیره ، تشکیل مجمع عمومی که هر سه ماه یکبار برگزار میشد و کارش رسیدگی به چگونگی پیشرفت کارها و تصمیم گیری در مورد فعالیت اتحادیه و عزل ونصب مسئولین اتحادیه و.

بعدها که فعالیت اتحادیه گسترش یافت، کمیته های مختلفی در امور ورزش و بهداشت و سوادآموزی بوجود آمد. اما مهمتر اینکه موضوعاتی در دستور کار اتحادیه قرار گرفت و اتحایه در این موارد موفقیتهای نسبتاً خوبی بدست آورد. وضعیت کارگاههای کوچک، بیمه، مسئله سوادآموزی و ایجاد شرکت تعاونی، اساس فعالیتهای دور اول اتحادیه را تشکیل میداد. کارگاههای کوچک در سطح شهر که زیاد هم هستند موقعیتشان با مراکز بزرگ فرق دارد.قانون کار اصلا اینها را برسمیت نشناخته است. کارگرانی بودند که چندین سال بعنوان شاگرد کار کرده و روزی ۲۰تومان دریافت میداشتند و در ظرف چندین سال که کار کرده بودند بیمه نشده بودند.یا فلان استادکار که در کار خویش مهارت پیدا کرده بود بیمه نشده بود و یا شرکت تعاونی که اصلاً برای کارگران کارگاههای کوچک وجود نداشت.

ضرورت اتحادیه هم برای پاسخگوئی به اینها بود که تا کی ما از این پراکندگی بیرون نیائیم و وضعمان اینطور باشد؟ساعت ۷ صبح سر کار میرویم تا ۹ شب، بیمه وجود نداشت که ابتدائی ترین خواست و مطالبه ی کارگریست.بسیاری از کارگرانی که در کارگاهها کار میکنند سن پائینی دارند، از مدرسه محروم شده اند تا کمک خرجی برای خانواده باشند.علیرغم توهین و تحقیری که برآنها اعمال میشد شرایط نامناسبی هم داشتند و به نحوه ی کار و قوانینی که کارفرما در موردشان بعنوان کارگر اجرا کند آگاهی نداشتند.

خلاصه اولین اقدام اتحادیه ،بیمه کردن کارگران بود. درست است که اداره کار اجازه ی رسمی به اتحادیه نداد که فعالیت کند اما با فعالیتی که اتحادیه کرد مجبور شد برخی چیزها را قبول کند.

از طرف اتحادیه تعدادی از کارگران برای پیگیری مسئله ی بیمه کردن کارگران به اداره سازمان تامین اجتماعی و همچنین به کارگاهها اعزام شدند تا آمار واقعی در مورد وضع بیمه ی کارگران تهیه کنند.در اوایل، سازمان تامین اجتماعی گفت: که ما خودمان بازرس داریم و میرویم به کارگاهها سر بزنیم و شما حق دخالت ندارید. در واقع با شروع فعالیتهای اتحادیه،آنها هم به تکاپو افتاده بودند که رشته ی کار از دستشان در نرود و مناسبات خودشان با کارفرمایان دچار مشکل نشوند.منتها وقتی ما لیستی از کارگران که بیمه نشده بودند را تهیه کردیم و آنرا به اداره تامین اجتماعی بردیم این مسئله را طرح کردند که ما بازرس کم داریم و شما لیست کاملی را تهیه کنید و در اختیار ما بگذارید تا آنها را بیمه کنیم.

ناگفته نماند که این اداره در رابطه با اداره کار بود.

بالاخره نتیجه فعالیت اتحادیه، بیمه کردن تعداد زیادی از کارگران بود. در مورد ساعت کار طولانی هم اتحادیه به نتایجی رسید. هرچند برای بخشهای زیادی از کارگران نبود. اما بخشی از کارگاهها توانستند به تعطیلی بعدازظهرهای پیجشنبه ها دست یابند.
اتحادیه همچنین اقداماتی در زمینه ی ایجاد شرکت تعاونی و مسئله ی سواد آموزی نمود که به نحوه ی این تلاشها و نتاج آنها هم اشاراتی میکنیم.
شدت فشار مالی برای کارگر بحدی سنگین است که در اینجا نمیتوان به بحث آن پرداخت و هرکارگری چشم به دور و بر خودش بیاندازد میداند که وضع دیگر کارگران هم چطور است و در مناطق محروم هم این فشار بیشتر است.در شهر سنندج چندین شرکت تعاونی هست که خودشان داری هیئت نمایندگی و هیئت مدیره میباشند که اینها مربوط به ادارات دولتی و کارخانه ها میباشد. منتها اکثریت عظیم کارگران در جایی بنام شرکت تعاونی شماره ی ۱ جمع شده اند. البته این شرکت در زمان شاه تشکیل شده بود و حال هم وجود دارد.

آنجاهایی که شرکت تعاونیِ مربوط به خودشان را دارند طبق اساسنامه تعاونی میباند که نصاب کارگرانش ۱۵۰ کارگر بیمه شده است. اما چونکه در کارگاههای پراکنده کمتر از۱۰ کارگر مشغول بکارند نمیتوانستند خودشان بیایند و با کارگاههای دیگر شرکت تعاونی را تشکیل دهند و مجبور شدند در سطح شهر سنندج به این شرکت تعاونی شماره ی ۱ بروند.

این تعاونی تحت نظارت اداره ی کار است.و برای پیشبرد کارهایش به مجمع عمومی و انتخاب نماینده از طرف کارگران متکی نیست و شاید۲ تا ۳ سال یکبار ۱ مجمع عمومی برای انتخاب هیئت مدیره داشته باشد.حتی یک مورد هم از طرف هیئت مدیره ی شرکت تعاونی دزدیهایی صورت گرفته بود. اداره ی کار خودش آنها را برداشت و کسان دیگر را بجایشان گذاشت.

در اتحادیه صنعتگر هم بحث حول وجود شرکت تعاونی مطرح شد. وجود ما در شرکت تعاونی شماره ی ۱ با وضعیتی که داشت مورد توافق ما نبود و تصمیم بر این گرفته شد که اتحادیه خود دارای یک شرکت تعاونی باشد. و بر سر این مسئله بحثهای زیادی هم صورت گرفت و بالاخره بعد از برگزاری چندین مجمع عمومی تصمیم گرفته شد که برای تشکیل شرکت تعاونی تلاش کنیم و ۲ نفر هم انتخاب شدند تا به اداره ی کار مراجعه کنند و بگویند: ما تعدادی کارگر هستیم و میخواهیم شرکت تعاونی برای خودمان داشته باشیم. ما میدانیم که شرکت تعاونی شماره ی ۱ وجود دارد اما تعداد اعضای آن بسیار زیاد است و جوابگوی نیازهای ما نمیتواند باشد و ما از امکانات تعاونی برخوردار نیستیم. کارگرانی هم که عضو شرکت تعاونی نیستند و بن کارگری میگیرند ساعتهای طولانی باید در صف شرکت تعاونی بایستند تا آنها را دریافت میکنند و بالاخره اینکه درخواست تشکیل شرکت تعاونی شماره ی ۲ را بنمایند.

نمایندگان، مسئله را با اداره ی کار مطرح کردند و با مخالفت آنها روبرو شدند. ما تلاش دیگری کردیم و آمدیم با کمک کارگرانِ بخشهای دیگر از جمله کارخانه ی شاهو که شرکت تعاونی داشتند، اساسنامه نوشتیم و شرط و شروط لازم برای تشکیل شرکت تعاونی را دقیقا نوشتیم. به اداره ی کار مراجعه کردیم و آنها گفتند که به شرکت شماره ی ۱ بروید و ثبت نام بکیند. توضیح داده شد که این شرکت جوابگو نیست. بالاخره گفتند که ۱۵۰ تا ۱۶۰ کارگرِ بیمه شده باید داشته باشید آنگاه ما این کار را ترتیب میدهیم.

اداره ی کار موعدی تعیین کرد تا مجمع عمومی تشکیل شود تا شرکت تعاونی ایجاد گردد. آنها میخواستند هیات مدیره ی سابق شرکت تعاونی شماره ی ۱ را که به خاطر دزدی اخراج کرده بودند به ما تحمیل کنند.
ما در جمع های خودمان این را افشا کردیم و در مورد تعاونی که با تعاونی شماره ی ۱ تمایز خودش را داشته باشد تبلیغ کردیم و افراد هیات مدیره سابق تعاونی شماره ی ۱ با اداره ی کار مطرح کرده بودند که اینها هدفهای دیگری از تشکیل تعاونی دارند

بهرحال انتخابات در مجمع عمومی برای هیأت موسس برگزار شد و تعدادی هم انتخاب شدند. منتها چون در میان خودمان هم اختلافاتی بروز کرد اداره ی کار آنرا بهانه ی خوبی دانست و انتخابات را قبول نکرد و انتخابات به تعویق افتاد.سرِ موعد به اداره ی کار مراجعه کردیم ، آنها تصمیمشان را عوض کرده بودند و بما گفتند که شرکت تعاونی شماره ی ۱ اعلام کرده میتواند۱۵۰۰ نفر دیگر را قبول کند و این باعث شد تا تعاونی تشکیل نگردد

برای مسئله ی سوادآموزی در اتحادیه تصمیم گرفته شد “تا با نهضت سوادآموزی مستقیما تماس گرفته شود و مسئله را درمیان بگذاریم و بخواهیم تا بازرسی به اتحادیه بفرستند و معلمی را در اختیار اتحادیه بگذارند
نهضت سوادآموزی به نامه ی ما جواب مثبت داد و حاضر شد تا معلمی را در اختیار اتحادیه قرار دهد.سوادآموزی ابتدائی در دو سطح در اتحادیه شروع گردید و کارش هم موفق بود.تعدادی از کارگران باسواد شدند، تعدادی توانستند دوره ی تکمیلی ابتدائی را بگیرند
مجمع عمومیِ اتحادیه از طریق فرستادن نمایندگانی به عنوان ناظر به سرکلاس درس از وضعیت سوادآموزی با خبر میشدند و بر آن نظارت داشتند
نماینده ها هفته ای چند بار در کلاس درس حاضر میشدند. کلاس رو به رشد بود و کارفرماها هم کارشکنی میکردند و حتی کارگران را تحریک میکردند که به اتحادیه نیایند. ما نامه ای از نهضت گرفتیم که خطاب به کارفرما نوشته بود که کارگر نباید بی سواد باشد

نهضت همچنین به ما گفت: کارفرمایانی که حاضر نیستند کارگران را برای سوادآموزی بفرستند لیستشان را بدهید یا ما در این رابطه اقدام میکنیم یا خودتان از طریق اتحادیه اقدام کنید.در نتیجه تحت این فشار تعدادی از کارفرماها راضی شدند که یک ساعت از ساعات کار را به کلاس سوادآموزی اختصاص بدهند که کارگران بیایند و در اتحادیه درس بخوانند

درهمین جالازم است که اشاره به مسئله ی دیگر بشود آن هم مسئله ی تشکیل صندوق مالی اتحادیه بود. این مسئله هم در اتحایه طرح گردید اما بنا به اینکه نظرات مختلفی در مورد آن وجود داشت عملاً صندوق تشکیل نشد و اتحادیه از این مسئله مهم محروم شد اصل اختلاف هم این بود که تعدادی نظرشان این بود که صندوق باید محدود به کارگران متشکل در اتحادیه باشد و تعدادی دیگر میگفتند: صندوق نباید چنین حالتی داشته باشد و هر کارگری که خواهان عضویت در آن است میتواند عضو آن باشد

البته اختلافات دیگری هم بر سر نحوه ی نگهداری پول یعنی اینکه آیا آنرا در بانک بگذاریم یا نه؟ وجود داشت. اما مهمترین اختلاف هم همین مسئله بود که عملاً فعالیت برای تشکیل صندوق را به بن بست رساند

یک جنبه ی دیگر از فعالیت اتحادیه ی صنعتگر، دخالت کردن اتحادیه در مسائل اجتماعی و سیاسیِ کارگران بود. برای سه سال پی در پی کارگران متشکل در اتحادیه توانستند فعالیت برای برگزاری مراسمهای مختلف کارگری در طول هر سال را سازمان دهند و رهبری نمایند یکی از مهمترین تمایزات اتحادیه صنعتگر از همان بدو تشکیل نیز با دیگر اتحادیه ها در این مسئله بود که به عرصه های دیگر فعالیت کارگری نباید بی توجه بود و بهمین منظور بیشترین فعالیت اتحادیه صَرف این امر میشد. علیرغم هر اشکال و کمبود و کم تجربگی که در عرصه های مهم دیگر کارمان در اتحادیه وجود داشت اتحادیه ی صنعتگر توانست در ظرف ۴ سال، تحرک بسیار وسیع و گسترده ای را حول خواستها و مطالبات سیاسی و اقتصادی کارگران بوجود آورد. مراسمهای چندین هزار نفره در روز کارگر- که واقعاً مایه ی امید ما و مسلماً هر کارگری بود- را برگزار نمایدما کارگران ، بخصوص در روز کارگرمتحد تر شدیم و هر سال به نیرو و توانمای افزوده میشد. با وجود اینکه موانع و مشکلات زیادی از طرف جمهوری اسلامی برایمان پیش میآمد و هر سال تعدادی از رفقایمان دستگیر میشدنداما از آنجا که دیگر حرکت ما به امری توده کارگران تبدیل شده بود جلوگیری از آن امکان پذیر نبود و در این چهار سال بخصوص برای روز کارگر توانستیم به بسیج کارگران در چنان سطحی که همه شاهد بودند بپردازیم در کنار این هم به برگزاری مراسمهای دیگری از جمله روز جهانی زن پرداختیم

بهرحال یکی از عرصه های مهمِ کار ما ،اختصاص نیرو و انرژیمان به برگزاری روز کارگر بود و اتحادیه ی صنعتگر توانست این سنت کارگری را برافروزد و به تثبیت آن کمک جدی بنماید. علیرغم اینکه اتحادیه در سال ۶۷ از طرف دولت منحل گردید اما رهبران آن هنوز پراکنده نشده بودند و سال بعد هم توانستند اول ماه مه را سازمان دهند.

“سازمان اتحادیه و نحوه ی پیشبرد فعالیتهایش”
در این مورد بهتر است بگوییم که آنچه در اوایل فعالیت اتحادیه‌ای مان درباره‌ی فعالیت اتحادیه و پیشبرد کارهایش میدانستیم با زمانی که درگیر بحثهای مختلفی بر سر نحوه ی کار و فعالیت اتحادیه بودیم فرق های زیاد و نقطه نظرات مختلف وجود داشت و شاید این مناسب باشد که بگوئیم اتحادیه برای خودش نظم و نسقی داشت اما همزمان روشهای مختلفی از کار نیز وجود داشت که البته بعدا به موانع و مشکلات و اختلاف نظرات خواهیم پرداخت. اما با توجه به کم تجربگی که از زمان آغاز تشکیل اتحادیه وجود داشت بر این اصول توافق نظر بود که فرق ما با تشکلهای موجود در سطح شهر باید در فعالیت وسیع و همه جانبه کارگریش باشد و بتواند به مسائل کارگران بپردازد و برای آنها پاسخ داشته باشد و کلاً اتحادیه ی فعال در این زمینه باشد.

بطور خلاصه اینرا بگوئیم که اتحادیه ی صنعتگر بخصوص در اوائل کارش تابع این نوع کار در درون خودش بود از جمله اینکه: اتحادیه فعالیتش را از کانال برگزاری مجامع عمومی که بطور منظم برگزار میشد، پیش ببرد و برای اجرای کارها نمایندگانی انتخاب یا تعیین میشدند. این مجامع عمومی هرچند با نواقصی که در اجرای منظم آن پیش آمد اما محلی برای طرح مسائل از طرف کارگران بود و بطور واقعی در پیشبرد امورِ همه کس خود را شریک میدانست. کارهایی که قرار بود به اجرا درآیند همین جا تعیین میشدند و افرادی برای اینکه آنها را به سرانجام برسانند و مجری آنها باشند تعیین میشدند.

همچنین در ادامه ی کار، ما به تشکیل یک هیأت حل اختلاف پرداختیم. رفقای کارگر میدانند که هیأت حل اختلاف اداره ی کار چگونه عمل میکند و هیچگاه به منفعت کارفرما و صاحبان قدرت نمیتواند لطمه بزند. ترکیب آنها هم نشاند هنده ی این بود. هیأت حل اختلاف اداره ی کار شامل۱ نفر نماینده ی دولت، ۲ نفر از اداره ی کار، ۱ نفر نماینده ی تام الختیار کارفرما و ظاهرا ۲ نفر هم کارگر که آنچه ما از آنها دیده بودیم فقط سکوت بود و بس.

بهرحال ما خودمان اقدام کردیم برای تشکیل هیات حل اختلاف که اقداماتی هم انجام داد. وقتی شکایتی میرسید، کارفرما فراخوانده میشد و به شکایت رسیدگی میشد. بعد از صحبتهایی اگر به توافق میرسیدند کارگر به سرِ کار برمیگشت و یا در غیر اینصورت پولی بر اساس سابقه کار و خساراتی که دیده بود تعیین میگردید تا کارفرما آن را بپردازد. مواردی هم وجود داشت که دیگر کارفرما به اتحادیه پاسخی نمیداد و یا در اتحادیه حضور پیدا نمیکرد و به نتایج حاصله اعتراض میکرد. البته این مسئله باعث حساسیت شدید اداره ی کار میشد.
همچنین اتحادیه دارای کمیته دیگری برای تامین نیازمندیهای اولیه کارگران بود از جمله: کمیته ورزش که دارای تیم و باشگاه ورزشی بودیم، سوادآموزی و…
در اتحادیه ، بخصوص در اوائل کار برای رساندن اخبارِ مبارزات کارگری در نقاط مختلف ایران و جهان به کارگران روزنامه دیواری هم داشتیم که بسیار مناسب بود اما از آنجا که ملاحظات بخصوصی که در آن شرایط نسبت به حساسیت رژیم میبایست بکار میبردیم تقریبا وجود نداشت و به همین خاطر عمرش کوتاه بود و متاسفانه در اشکال دیگرش هم که هدف ، رساندن اخبار را تامین کند هم ادامه نیافت.

“رابطه ی اتحادیه با کارگران و مبارزات آنها در بخشهای دیگر”
همانطور که اشاره کردیم یک نقطه قوت اتحادیه این بود که تا حدودی خودش را به یک صنف معیین محدود نکرد و کارگران در محلها و مراکز مختلف کاگری میتوانستند به درون اتحادیه وارد شودند. از این رو اتحایه خود در برگیرنده ی کارگرانی بود که از محلهای مختلف (هرچند اساساً از کارگاهها) آمده بودند در اتحادیه حضور داشتند و بهمین خاطر از مسائل محلاتِ کارگری باخبر بود، ازمیان مبارزاتشان و بحوه ی پیشبرد آنها کمبود و اشکالاتی که داشتند اما بطور قطع میتوان گفت که ما نتوانستیم این امکاناتی که وجود داشت را به عاملهایی تبدیل کنیم تا مبارزات کارگران هرچه بیشتر بهم نزدیک بشوند و مایه تقویت یکدیگر برای فعالیتهای کارگری و مبارزاتشان باشد.

شاید در طول حیات اتحادیه، غیر از چند ماه اولش ، این ضعف عمده همچنان باقی ماند که چرا براحتی میتوانستیم برای پیشبرد مراسمهای کارگری و بخصوص برگزاری روز کاگر بیشترین کار و تلاش را بنمائیم. اما برای مشکلات و مسائلی که مثلاً اتحادیه ها در سطح شهر با کارخانه ها و کارگاهها داشتند نتوانستیم انرژی و وقتمان را اختصاص دهیم. شاید الان بخوبی ما بتوانیم بگوئیم که فلسفه ی وجود اتحادیه دیگر صرفا مجموعه ای از مسائل از قبیل برگزاری مراسمها و جشنها و ترتیب دادن بحثها و بحث بر سر مسائل و پیشنهادی برای این قبیل کارها میپرداخت و دیگر از مسائل اجتماعی و واقعی که با آنها میتوانست زنده بماند جدا افتاده بود. شاید آوردن نمونه هایی بتواند این منظور را خوبی برای رفقای کارگرمان روشن سازد.

همانطور که اشاره کردیم کارگرانی که در اتحایه بودند از مراکز و واحدهای مختلف کارگری بودند و به این وسیله ما به این مراکز و واحدها وصل بودیم. اما مسائل و مشکلات و مبارزات جاری آنها مورد توجه ما نبود و برای آنها اقداماتی انجام نمیدادیم. حتی ما با مواردی برخورد داشتیم که هنگامی که بخشی از کارگران به ما رجوع میکردند تا آنها را به هنگام درگیری با کارفرماهایشان کمک و راهنمایی کنیم کاری نکردیم. نمونه ی برجسته ی آن مراجعه ی کارگران کوره پزخانه ی اطراف شهر سنندج بود که ما آنها را تنها گذاشتیم و پاسخی به آنها ندادیم. یا همیطور موارد متعدد از مبارزات کارخانه شاهو- پوشاک- چیا- شرکتهای ساختمانی و…

بعدا به دلایل اصلی این عدم دخالت خواهیم پرداخت اما همینجا این نتیجه را میخواهیم بگیریم که ما از سرچشمه ی نیرو و انرژیمان بریده بودیم و بهمین دلیل سرنوشت اتحادیه را دیگر خود کارگران نمیتوانتسند تعیین کنند بلکه هر فشار خارجی از طرف دولت صورت میگرفت میتوانست درِ آنرا ببندد.
این را هم اضافه کنم که ما نسبت به تشکلهای دیگر(سندیکاها) که در سطح شهر وجود داشتند و فعالیت میکردند بدلایل متفاوتی بی تفاوت بودیم و حتی عملا کار و فعالیت آنها مورد تحقیر قرار میگرفت و این باعث میشد تا نتوانیم با آنها نزدیک شویم.

همچنین در مباززات توده ای هم که در سطح شهر صورت میگرفت عکس العمل چندانی نداشتیم.نمونه ی برجسته ای را هم میتوانیم بحث کنیم که جریان کشته شدن ۵ کودک در سال ۶۶ در یکی از محلات کارگری شهر پیش آمد ، هزاران نفر از مردم همین محلات برای اعتراض به دولت به جلو دادگستری رفتند و ما نتوانستیم عکس العمل فوری و منظمی نشان بدهیم و بهمین بسنده کردیم که به روزنامه ی کیهای اعتراض کنیم که در آنجا بخاطر این مسئله مردم را مورد توهین و تحقیر قرار داده بود که البته بسیار بجا و خوب بود اما نسبت به فعالیت گسترده ای که در این مورد میتوانستیم بکنیم ناکافی بود. بهرحال همانطور که گفتیم دور شدنِ اتحادیه از همین مسائل اقتصادی و اجتماعی کارگران ، دیگر آنرا به گوشه ای رانده بود که در درون خود به بحث و تبادل نظر بر سر موضوعاتی میپرداخت که بدلیل اختلافات و موانعی هم که در خودش وجود داشت توان عملی و بیرونی نمیتوانست داشته باشد.

“اتحادیه ی صنعتگر و مسائل و مبارزات کارگران در بخشهای دیگر”
به نظر ما ، بین اتحادیه و مبارزات سایر بخشهای دیگر خارج از اتحادیه هیچگونه پیوند مبارزاتی وجود نداشت. برای مثال : ما بعنوان رهبران اتحادیه، چون در شرایطی بودیم که از طرف دولت اجازه ی فعالیت نداشتیم بعنوان اتحادیه نتوانستیم دخالت و یا حتی اصلاعیه ای هم در این باره صادر کنیم. فقط زمانی که مبارزه یا اعتراضی روی میداد ما در میان کارگران عضو اتحادیه آنرا بیان می کردیم و احساس همدردی میکردیم. در بعضی موارد هم کارگران را برای دست یابی به خواستهایشان راهنمایی میکردیم اما نظراتی هم در بین رهبران و بخشی از کارگران عضو اتحادیه وجود داشت که باید ما بعنوان یک تشکل ،دخالت بیشتری داشته باشیم. اما عده ای که این نظر را داشتند متاسفانه کم بودند.

میتوانیم در اینجا به بعضی از این نظرات اشاره کنیم که در میان اتحادیه و رهبران آن وجود داشت.

نظر به اینکه در اوایل تشکیل اتحادیه، زیربنای آن خوب پی ریزی نشده بود و ما در این موارد کم تجربه بودیم. همین مسئله باعث شد که افرادی از کم تجربگی ما استفاده کنند و بنا به آن شرایط به درون اتحادیه راه پیدا کرده و موانعی را هم ایجاد کنند. این افراد اکثرا تحصیل کرده ها بودند که بخاطر نظرات انقلابی که داشتند و به روش خودشان عمل میکردند در مورد مسائل مختلف و توازن قوای موجود که ما در چه شرایطی هستیم نظرات تندروانه داشتند که همین باعث شد که تعدادی از رهبران اتحادیه که دارای نظرات محافظه کارانه بودند از همین روشها استفاده کنند و در میان بخشی از کارگران دو دستگی ایجاد شود و اتحادیه نتواند بعنوان یک تشکل مستقل کارگری از مبارزات سایر بخشهای خارج از خود هماهنگی ایجاد کند.

در مورد رابطه ی مبارزاتی بین اتحادیه و کارگران بخشهای دیگر میشود گفت که رابطه در سطح اتحادیه صفر بود. ولی در محافل کارگری خارج از اتحادیه در بین ما و کارگران این بخشها پیوند خوبی وجود داشت و اگر هم صورت میگرفت اساسا از این کانال ها پیش میرفت تا از طرف اتحادیه.

تشکلهای دیگری هم در سطح شهر وجود داشتند. اما نحوه ی برخورد و ارتباط اتحادیه صنعتگر با آنها فرق میکرد. مثلا: سندیکای خیاطان ، خود بعنوان یک صنف در درون اتحادیه بود و شاید هم از سایر صنفهای موجود در اتحادیه از لحاظ قانونی امتیاز بیشتری داشتند. اما متاسفانه بنا به یک نوع سنت دیرینه که در برخی از مسئولین خیاطان وجود داشت باعث میشد ناهماهنگی بین کارگران بوجود آید که همان گرایش محافظه کارانه آنزمان بود. اما نحوه ی برخورد به تشکلهای موجود مانند خبازان، قنادها، گرمابه دارها، و خوراک پزان که دارای سندیکا بودند پیوند آنچنانی وجود نداشت.
مهمترین دلیل این بود که اتحادیه به طور جدی برای پیوند دادن به مبارزات کارگری به هم برنامه ای نداشت و همهمتر اینکه به فعالیت آنها ارزش قائل نبود.
عامل دیگر، نوع و نحوه ی تاثیرات تبلیغاتی بود که در خارج از اتحادیه در مورد آن میشد تصویر درستی از این تشکلها ارائه نشد و هر بارهم در این مورد بحثی میشد چیزی نوشته میشد با اینگونه عبارتها همراه بود که این تشکلها، تشکلهای زرد هستند و برای کارگران کاری انجام نمیدهد و همین باعث میشد که ما هم آنطوری که لازم بود و ما میبایست مثل کارگران پیشرو و کمونیست در این تشکلها دخالت کنیم، نکردیم. به این ترتیب این نوع برخورد ها به مانعی تبدیل شده بود که اتحادیه ی صنعتگر و دیگر تشکلهای موجود در سطح نتوانند بهم نزدیک شوند و هرگونه تلاشی که از طرف ما و چه از طرف آنها صورت میگرفت بنا به همین دلیل نمیتوانست موثر واقع شود.

کم تجربگی دست اندرکاران هم مشکل جدی ای بود . بطور واقعی ما برای اولین بار بود که دنبال چنین تشکل مستقلی بودیم. ما نیاز به منبعی داشتیم که ما را تقویت کند.

در مورد کار قانونی و علنی تجربه ای نبود یا تحقیر میشد. گرایشات مختلف بشیوه ی خودشان عمل میکردند و از این قبیل مشکلات

چرا نتوانستیم اتحادیه را سرِپا نگهداریم؟

در اوایل شروع فعالیت اتحادیه ی صنعتگر، تعداد اعضای آن به ۲۵۰ نفر میرسید.
یکی از عواملی که خیلی اساسی بود برآورده نکردن و جواب ندادن به نیازهای اقتصادی و مالی کارگران بود.چون چندین بار در رابطه با تشکیل شرکت تعاونی مصرف و صندوق مالی کارگران مجمع عمومی تشکیل شد اما بخاطر اینکه این اقدامات نتیجه ی عملی نداشت کارگران نسبت به اتحادیه بی تفاوت شدند.

چندین عوامل دیگر باعث کم شدن اعضای اتحادیه شد از جمله هرساله از طرف رژیم تعدادی از فعالین اتحادیه دستگیر و زندانی میشدند واز طرف اداره ی کار و کارفرمایان هم مرتباً کارگرانی که با اتحادیه میآمدند تهدید میشدند که اگر دست از اتحادیه برندارید کارتان را از دست خواهید داد. ومسئله دیگر که دخیل بود پایان جنگ ایران و عراق بود. در زمان جنگ، تعدادی از کارگران که عضو اتحادیه بودند مشمول سربازی بودند و چون مرتباً ماهیت جنگ از طرف ما تبلیغ میشد و کارگران هم به این امر پی برده بودند که این جنگ، جنگ آنها نیست ، عملاً حاضر نبودند که به سربازی بروند. ولی با ختم جنگ و بالا رفتن میزان بیکاری و فقر و فلاکت، فشار بیش از حدی به کارگران وارد آمد. آنان به امید اینکه شاید بعد از اینکه از سربازی برگردند کاری برایشان پیدا شود به سربازی رفتند و عملاً اتحادیه با کمبود نیرو روبرو شد.

در هر حال مسئله ی کمبود نیرو و تعداد کم اعضاء، مربوط به سیاست اتحادیه و برنامه ریزش بود که باعث شد اتحادیه گسترش پیدا نکند و بزرگتر نشود.

بالاخره در نیمه ی دوم سال۶۶ شیرازه ی اتحادیه از دست رهبری بیرون آمد و علت آنهم این بود که گرایش سوسیالیست در آن نتوانست عملاً رهبریش را بدست بگیرد و کارگران هم به مسائل اتحادیه و حفظ آن بی توجه شدند. چرا که پاسخی برای مسائل اقتصادیشان نگرفتند. با وجود فشار و کارشکنی اداره ی کار ۵۰-۶۰ مجمع عمومی گرفتیم اما رهبران نتوانستند بخوبی از آن استفاده کنند. اگر اتحادیه جوابگوی امر روزمره ی کارگران میبود هر مشکلی برایش پیش میآمد کارگران هم هر کدام گوشه ای از مشکلات را میگرفتند و پاسخگو بودند.

ما قبلا به نبودن ارتباط با اتحادیه های دیگر اشاره کردیم. این هم یکی از دلایل بود. وقتی ما اصول درستی برای ارتباط و هماهنگی مبارزات اقتصادی کارگری نداشتیم، انتظار هم نمیرفت آنها هم از ما دفاع کنند. رژیم اسلامی به ما اخطار کرد و اگر ما ارتباط مبارزاتی میداشتیم در هر حال میتوانستیم بکمک دیگر و حتی به اشکال دیگر کارمان را ادامه دهیم و اتحادمان را حفظ کنیم.

در سال ۶۷ قبل از اینکه اداره ی کار اخطاریه بدهد و برای بسته شدن اتحادیه به ما فشار بیاورد تعدادی از فعالین اتحادیه دستگیر شدند و این باعث شد تعدادی از اعضاء ، اتحادیه را ترک کنند. مجامع عمومی دیگر پایدار نماند و گرایش محافظه کار هم تبلیغ میکرد که برویم به اسم و رسم دیگری کار کنیم و برویم بطور قانونی دنبال آن بگیریم و از این حرفها، در حالیکه همه اینها را ما آزمایش کرده بودیم.
به این ترتیب در سال ۶۷ بجز باشگاه ورزشی و کلاس سوادآموزی دیگر اتحادیه نمیتوانست پولی بعنوان حق عضویت بگیرد.

در رابطه با بستن اتحادیه، قرار شد طوماری جمع کنیم و به اتحادیه ها و مراکزصنعتی ببریم. کارخانه ها جواب مثبت دادند و حاضر بودند آن را امضاء کنند. ولی تشکلهای موجود آنوقت بی تفاوت ماندند و ما موفق نشدیم. از طرف دیگر گرایش محافظه کار هم اصرار داشت به شورای نگهبان برویم و به خانه ی کارگر جمهوری اسلامی در تهران برویم و ما هم بدنبال پشتیبانی کارگران بودیم. اما دیگر اقدام جدی ای صورت نگرفت و دنبال آن گرفته نشد. کارگران سوسیالیست تلاش کردند راهی بیابند. اما مجموعه ی این عوامل باعث شد که نتوانستیم از بسته شدن اتحادیه جلوگیری کنیم.

این را هم اضافه کنیم که خانواده های کارگری در مسائل اتحادیه دخالت نداشتند. برای مراسم ها زنان و خانواده های کارگری حضور داشتند اما در مجامع عمومیِ اتحادیه و مسائل و مشکلات آن از حضور انها خبری نبود یعنی در حقیقت آنها دخالت و شرکت داده نمیشدند.
و این بهمراه نداشتن ارتباط مبارزاتی و همبستگی کارگری با تشکلهای دیگر چه در محل و چه با مجامع عمومی کارگری و یا هر مرکز و تجمع کارگری دیگر در سطح سراسری ایران ما را در مقابل رژیم تنها گذاشت و ضعیف و ضربه پذیر کرد.
خلاصه بگوئیم این زور و توانائی دولت نبود که اتحادیه را منحل کرد و بست و بلکه ضعف و کم تجربگی خود ما کارگران و بخصوص رهبران کارگری بود.

اختلافات در چه سطحی و بر سر چه مسائلی بود؟
ما آنوقت وجود نظرات مختلف را در اتحادیه به سه دسته تقسیم میکردیم و حال هم چنین قضاوتی را داریم.
یکی نظرات محافظه کارانه، دوم تندروی و غیرمسئولانه برخورد کردن به مسائل اتحادیه و مسائل کارگران ، سوم گرایش کارگری و سوسیالیست.
نظرات محافظه کار همیشه بر این باور بود که باید کار و بار اتحادیه و مسائل کارگری را با گره زدن به اداره ی کار و قانون کارش پیش برد. در غیر اینصورت کاری را نمیتوان به پیش برد و اکثرا براین باور بودند که باید در چهار چوب قانونِ کار حرکت کرد و حتی حاضر نبودند که در مسائل زنانِ کارگر و سایر بخشهای دیگر با ما همکاری کنند.

نظرات تندروانه یا همان گرایشی که غیرِمسئولانه به مسائل برخورد میکرد اکثراً در میان کارگران جوان وجود داشت و دارد.این افراد کسانی هستند که شرایط و توازن قوای موجود را در نظر نمیگیرند و در کوچکترین حرکت دچار احساسات میشوند و اکثرا آکسیونیست هستند. ما نمونه های زیادی چه در میان اتحادیه و چه در مراسمهای اول ماه مه ها را مشاهده میکردیم و اساساً اینان تحت تاثیر عملکردهای چپ غیر کارگری بودند. البته برخلاف نظرات محافظه کارانه که گفتیم تمام موجودیت خود را در اتکاء قانونی کردن کارها میدانند، اینان هر نوع کار علنی و قانونی را تحقیر میکردند و در مدت حیات اتحادیه، کارهای اینها باعث شد که بهانه دست اداره ی کار رژیم و نظرات محافظه کار بدهند(همه رفقای کارگر نمونه ی این حرکات را در مراسمهای اول ماه مه ها و در درون اتحادیه را به یاد دارند).البته بعدا میشود مفصلتر به این نمونه ها پرداخت.

گرایش کارگری و سوسیالیستی. این گرایش در میان کارگران جا افتاده و با نفوذ بود و همین گرایش بود که باعث شد اتحادیه به دام قانون گرایان و اداره ی کار رژیم نیافتند و اگر اتحادیه در طول عمرش توانست بعنوان یک تشکل مستقل کارگری بماند و توانست بعضی از مطالبات کارگران را به کرسی بنشاند به همت همین گرایش بود. و همین گرایش بود که توازن قوا را به خوبی درک میکرد و در تمام مسائل کارگری و سایر مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه دخیل باشد و سعی میکرد جواب درستی برای موانع و مشکلات موجود بیابد اما در برخی موارد آن دو نظر که اشاره کردیم کارهایی میکردند و عملا دست و بال این گرایش سوسیالیستی را می بستند.در حالی که خود این گرایش دارای اشکالات و کمبودهای خود بود چه در تلاشش و در اتحادیه و چه بطور کلی در فعالیتهایش- در این مورد میتوان جداگانه صحبت کرد و ما به سهم خود چنین تلاشی را خواهیم کرد.

—————

منبع:
آموزگار کارگر
https://t.me/amozgarkargar

—————

آلبوم تصاویر:

2977

2978

2979

2980

2981

2982

2983

2984

—————————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.