گزارش “زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)” در باره زنان بیکار شده در وضعیت کرونایی
در این گزارش میدانی صحبتی خواهیم داشت از زبان زنان؛ زنانی که گویا به دلیل زن بودنشان همواره بر لبهی تیغ فقر و خشونت و محرومیت، خونین و زخمی، روزگار میگذرانند. ….
———————————————————-
گزارش: زنان بیکار شده در وضعیت کرونایی
در ایران وضعیت معیشت، رفاه و درمان تا قبل از کرونا هم بسیار دردناک بود. این واقعیت نه فقط برای بیکاران و بیثباتکاران بلکه برای اکثریت شاغلین رسمی و مزدبگیران هم نمود داشت. اما زنان به نسبت حضورشان در بعضی مشاغل خدماتی با شیوع کرونا در طوفانی سیاهتر غوطهورند و در شرایط پیشِ رو نیز امیدی به رهاییشان نیست.
در ادامه گزارشی میدانی خواهیم داشت از زبان زنان؛ زنانی که گویا به دلیل زن بودنشان همواره بر لبهی تیغ فقر و خشونت و محرومیت، خونین و زخمی، روزگار میگذرانند.
زهره: چهل ساله، کارمند یک باشگاه ورزشی
«باشگاه ما ویژهی بانوان است، ماهانه اجارهای تقریبا ۱۰میلیون، و ماهی ۲میلیون هم هزینههای برق، آب ، تلفن و اینترنت باید توسط مدیر باشگاه پرداخت شود. با من تقریبا ۱۵ مربی و منشی و یک نظافتچی و دستفروشانی که بر حسب نیاز، بعضی روزها اجازهی بساط کردن داشتند، از این باشگاه نان میخوردیم. فقط دو یا سه نفر از طرف همسرشان بیمه هستند و دو نفر که هنوز تحت تکفل بیمهی پدر هستند، بقیه بیمهای ندارند. چند تا از آنها نان آور و اکثرشان هم کمک خرج خانواده هستند. هنوز تربیت بدنی جوابگو نیست و مالک کل اجارهی اسفند را از مدیر باشگاه، خیلی محترمانه دریافت کرده.»
سوال: ازمسئولین درخواستی کردید؟
جواب: نامهای به شرح زیر به مسئولین دادیم:
«سلام؛ در رابطه با اعتراض عدهای از عزیزان در مورد تعطیل کردن باشگاههای ورزشی و پیرو ابلاغ جناب آقای …که شهریهها محفوظ بماند! آیا راهکاری هم برای هزینههای باشگاهداران ارائه کرده اند؟ باشگاهی که ماهانه حداقل ۱۲میلیون هزینهی اجاره و… دارد، چطور باید هزینههایشان را تامین کنند؟ آیا تربیت بدنی تسهیلاتی درنظر گرفته؟»
و جوابشان این بود:
«خیر. تسهیلاتی نیست. در این که بخشنامه عمومی است و برای کلیهی باشگاهها و اماکن ورزشی است شکی نیست و حقوق مشتریان باید رعایت شود و بعد از بازگشایی، خدمات جبرانی به مشتریانی که شهریههای اسفند و فروردین را پراختهاند، ارائه گردد.»
سیمین: مدیر یک آرایشگاه
«مجبور شدیم سالن آرایشی را که ۹ نفر در آن کار میکردند، تعطیل کنیم. کارکنان این سالن زنانی بین ٢۵ تا ٣٨ ساله و به شرح زیر بودند: زن جوان مطلقهای که پدرش فوت کرده و نانآور مادر و برادرش است. این زن باخانوادهاش زندگی میکند و نمیخواهد سر بار آنها باشد. زن جوانی که فرزندی مریض دارد و خودش و همسرش برای تامین هزینهی داروها سخت کار میکردند. نظافتچی آرایشگاه که شرایطاش فاجعهبار است و نیازی به توضیح مشکلاتش نیست. دختر جوانی که با پدرش زندگی میکند و چندی پیش مادرش با سرطان فوت کرده. دختر دیگری که با التماس برای استخدامش با داشتن فوق لیسانس مخابرات پافشاری میکرد. زن جوانی که با توجه به رفتارهای زشت همسرش میخواست مستقل باشد تا سر کوفت نشنود. و زنان بیشماری که به همین منوال از نان خوردن افتادهاند….خودم با هزار چانه زنی مجبور شدم که دوباره اینجا را کرایه کنم چون نمیخواستم مشتریهای چند ساله را از دست بدهم. پیش از عید علاوهبر مواد رنگ و مش و… موادی هم برای ضدعفونی خریدم که حتی پول آنها هم درنیآمد و حالا با کلی قرض مجبور شدهام که بهخاطر کرونا آرایشگاه را تعطیل کنم. تازه اجارهی این ماه را هم پرداخت نکردم. به بانگ زنگ زدیم، گفتند که دولت بخشنامه داده که تا آخر ماه چکها را برگشت نزنید ولی گویا حرف دولت هیچ پشتوانهی قانونی ندارد و چک را که به مبلغ ۶میلیون هست، به اجرا گذاشته و ما مجبور به تخلیه هستیم. صاحب ملک با داشتن چندین آپارتمان آدم بسیار سختگیر و پول دوستیست که ذرهای رحم نمیکند. ما هم که فعلا خانهنشین شدهایم با دنیایی از گرفتاریها. افسردگی و نگرانی من و همهی کارمندان بسیار زیاد شده و هیچ پناهی هم نداریم. بعضی از پرسنل که حقوقی به منزل میبردند، الان بیشتر با سرزنش و خشونت مواجهاند؛ مثل این که اینها مقصر بودهاند! در ضمن بعضی از پرسنل بیمهی همسر و یا پدرشان هستند ولی بیشترشان بیمه ندارند و هیچ حقوقی هم از جایی نمیگیرند.»
سوال: با مسئولان در اتحادیه تماس گرفتید؟
جواب: نه چون اصلا به آنها اعتماد نداریم و مطمئن هستیم که هیچ کمکی نمیکنند.
الهه: مالک یک آرایشگاه
«مدتها بود که کار و کاسبی خراب بود. مشتریها کم شده بودند. دلیلش اوضاع بد اقتصادی و گران شدن نرخ خدمات بود. ما که در شهرستانهای کوچک هستیم، اوضاعمان بدتر است. در مناطق اعیاننشین، آرایشگاهها و باشگاهها مشتری لاکچری دارند ولی ما نه. امیدمان به شب عید بود که عملا از ۲۰اسفند هم تعطیل شدیم. اجاره را از جیب دادم. پرسنل آرایشگاه وضع اقتصادی بدی دارند و الان هم بدتر شده. هفت تا پرسنل دارم، دو تا متاهل و سه تا مجرد و دو تا مطلقه. اکثرا منبع درآمدشان همین بود و سه نفرشان تنها نانآور خانه هستند.»
سوال: از مسئولین درخواستی کردید؟
جواب: خیلی از ماها به اتحادیهی سالنداران شکایت کردیم که الان باید حمایت شویم و لااقل در مورد اجارهها کمکی کنند. رییس اتحادیهی شهر ما زن است و بسیار همدلی کرد و خواستههای ما را به بالاییها منتقل کرد ولی تنها جوابشان این بود:«کمکی وجود ندارد.» الان هم بخشنامه شده که از اول ماه میتوانید با مسئولیت خودتان (!) و حفظ همهی موراد ایمنی بازگشایی کنید و باید تعهد هم بدهید. بچهها اصرار دارند که سالن را باز کنیم . بیش از این نمیتوان به بیکاری ادامه داد. مرگ یکبار و شیون یکبار. زنان جوانی هستند و اگر درآمدی نداشته باشند، یا افسرده میشوند و یا تن به رابطهی ناسالم میدهند چون خانوادهها هم توان حمایت از فرزندانشان را ندارند.
مریم: دستفروش
«در مترو دستفروشی میکردم و شوهرم روی یک پراید قراضه کار میکرد. مستاجریم و دو فرزند داریم. ما در حاشیهی تهران زندگی میکنیم. تا سال پیش یک درآمدی داشتم ولی مدتهاست که دست زیاد شده گاهی وقتها تعداد فروشندهها بیشتر از مسافران مترو است و مردم هم کمتر خرید میکنند. این اواخر گاهی میشد که روزی ۱۰تومان هم فروش نداشتم ولی میگفتم که شب عید میشود و اوضاع هم بهتر میچرخد؛ اما کرونا زد به بساطمان…. شوهرم در حین مسافرکشی کرونا گرفت، بیمه هم نداشتیم، مصیبت کشیدیم تا خوب شد. این دو ماه را فامیل کمک کردند و اجارهی منزل را جور کردند؛ مرگ بهتر است از این زندگی…. همه توی خانه اعصابشان خرد است. چند بار من و بچهها کتک خوردیم .هیچکس توان تحمل این همه بدبختی را ندارد.»
سوال: به جایی مراجعه کردید؟
جواب: به کجا؟ به کی؟ یک جایی را معرفی کنید که برویم و حق و حقوقمان را بگیریم. پسر همسایهمان رفت تظاهرات، هنوز مرده و زندهاش معلوم نیست. خواهرش خودکشی کرد، زوری نجاتش دادند.
***
سرمایه داری، مردسالاری، سودورزی و سازمانهای عریض و طویل بوروکراسی چه بر سر زنان آوردهاند؟ جامعهای از هم گسیخته که از هر طرف بنگری تسلط «بازار کالایی» را میبینی که دستش در جیب توست و در عین حال بر کوهی از ثروت چنبره زده است. این زنان و دیگر انسانهای از این دست چه میخواهند؟ و چرا این خواستهها تا این حد از دسترس به دورند؟ حرف دلشان یکی است: «ما سرپناه، معیشت و آرامش میخواهیم!»
بیتردید جای خالی تشکلهایی که این زنان بتوانند همواره با حضور و نیروی گرمابخششان راه حلی را برای مصیبتها پیدا کنند بسیار خالیست. جایی که این سلولهای منفرد و جدا افتاده، به هم متصل شوند و پتانسیل ارزشمندی را در مواجهه با بحرانها بروز دهند.
زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)
اردیبهشت ١٣٩٩
———————————————–
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.