از مهاجران افغانستانی تا آسیه پناهی تا جرج فلوید
آن خشونتی که هستهٔ مرکزی حفظ و برقراری دولتهای مدرن را تشکیل میداد، آن خشونت ذاتی دولتهای مدرن که زیر حجاب قانون چهره پنهان کرده بود، و آن شیاطین و اشرار و موشها و سوسکهایی که تاکنون، کم و بیش، در پستوهای نمور و تاریکِ جامعه و سیاست مدرن میلولیدند، در این سالهای بحرانی، روز به روز بیشتر به صحنه و به کف خیابان آمدهاند – و میآیند. ….
—————————————————————-
از مهاجران افغانستانی تا آسیه پناهی تا جرج فلوید
روز سهشنبه سیام اردیبهشت، اعتراض آسیه پناهی، زنی ۵۵ ساله ساکن کرمانشاه، نسبت به تخریب خانه نوسازش، موجب ضرب و شتم او توسط ماموران شهرداری شد. این زن به علت شدت جراحات وارده پس از انتقال به بیمارستان جان خود را دست داد.
روز ۲۵ می (۵ خرداد) در شهر مینیهپولیس آمریکا، یک افسر سفیدپوستْ مرد سیاهپوستی به نام جرج فلوید را بازداشت کرد. افسر که به مدت پنج دقیقه زانویش را روی گردن فلوید گذاشته بود، بدون توجه به نالههای او که «نمیتوانم نفس بکشم»، فلوید را به قتل رساند.
ماجرای کشتار و به آب انداختن پناهجویان افغانستانی به دست مرزبانان جمهوری اسلامی را نیز شنیدهاید. و همینطور قتل جوان پناهجوی ایرانی را به دست مرزبانان ترکیهای.
چه چیزی این رویدادهای بعضاً دور را به هم وصل میکند؟
قدرت دولتیْ افسار از گردن سگهای شکاریاش باز کرده است
دهههاست که بحرانهای اقتصادی و اجتماعی شتاب گرفته است. از رکود اقتصادی جهانی گرفته تا مواجههٔ دولتهای اروپایی و آمریکا با مهاجران؛ و در ایران از تضعیف اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی تا سیاسیشدن فزایندهٔ فرودستان در سالهای اخیر. در برابر این بحرانها، دولتها در هراس از فروپاشی پایههای قدرت خود، سیاهترین و هارترین جلوههای خود را به نمایش گذاشتهاند. در آمریکا و اروپا، جریانهای راست افراطی، با مخالفت علنی و آشکارشان با حداقل آزادیها و برابریها و حقوق دموکراتیک، دست بالا را پیدا کردهاند. در ایران، جمهوری اسلامی در برابر موج اعتراضات سیاسی فرودستان مجبور شد نقاب مستضعفگرایی خود را از چهره بردارد، و با تنها زبانی که در این چهل سال میشناخته، یعنی با زبان گلوله با فرودستان و فقرا صحبت کند.
آن خشونتی که هستهٔ مرکزی حفظ و برقراری دولتهای مدرن را تشکیل میداد، آن خشونت ذاتی دولتهای مدرن که زیر حجاب قانون چهره پنهان کرده بود، و آن شیاطین و اشرار و موشها و سوسکهایی که تاکنون، کم و بیش، در پستوهای نمور و تاریکِ جامعه و سیاست مدرن میلولیدند، در این سالهای بحرانی، روز به روز بیشتر به صحنه و به کف خیابان آمدهاند – و میآیند.
به چهرهٔ پلیسی که زانو بر گردن جرج فلوید گذاشته، به قیافهٔ آن مأمورانی که خانهٔ آسیه را خراب میکردند، به آن اوباش شهرداری که با پنجهبوکس دستفروشها را میزنند و میکشند، به آن پلیس و پاسداری که در آبان سال گذشته از پشت درخت معترضان را نشانه میرفت، به چهرهٔ آن کسانی که از کشتار پناهجویان افغانستانی – به هر بهانهای، از دفاع از مرزهای وطن گرفته تا بیماری افغانستیزیشان – دفاع میکنند، به آن آمریکاییهای سفیدپوستی که کلاهِ «Make America Great Again» بر سر میگذارند و مسلسل به دست در خیابانها رژه میروند بهدقت نگاه کنید؛ چیزی جز وحشت، جز یک شرّ اعظم کیهانی که پا بر زمین گذاشته و دارد زمین را مینوردد، نمیبینید.
این شرْ شرّی جهانی است، هرچند در هر بستر تاریخی-جغرافیاییای با جلوههای خاص آن بستر ظهور کرده باشد.
نابسندهترین و سطحیترین مواجهه با چنین شرارتهایی چه میتواند؟
نگاه کوتهبینانه فقط محدودهٔ کشور خودش را میبیند. مشخصاً دربارهٔ ایرانیهایی حرف میزنیم که کافی است نقدی از آمریکا و اسرائیل بکنید، تا متهمتان کنند به طرفداری از جمهوری اسلامی. از قضا، این بزرگترین دستاورد جمهوری اسلامی است: ساختن آدمهایی که جهان را از دریچهٔ نگاه جمهوری اسلامی میبینند؛ یعنی منتظرند ببیند جمهوری اسلامی از چه چیزی بد میگوید تا سریع از آن دفاع کنند، و برعکس. این یعنی مرگ تفکر و تحلیل انتقادیِ مستقل. چنین مواجههای با جهان هر قدر از جمهوری اسلامی بدش بیاید، چارچوب فهم و درکش از جهان را از جمهوری اسلامی میگیرد. چنین برخوردهایی، در بهترین حالت، ادعا میکنند که آنچه در بیرون مرزهای ایران میگذرد به ایرانیها ربطی ندارد. و چه تناقض عجیبی پیش میآید آنجا که پناهجوی ایرانی به دست مرزبانهای ترکیه کشته میشود! راستی سیاهپوستان آمریکایی الان در خیابانهای مینیهپولیس آمریکا شورشی به پا کردهاند. عافیتطلبان «آریایی»، که فقط مسائل ایران برایشان مهم است، به قتل آسیه پناهی چه واکنشی نشان دادهاند؟ منتظرند ترامپ تقاص خون آسیه را بگیرد؟!
————
متن از «گروه نویسندگان سرخط»
https://t.me/SarKhatism
————————————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.