آرزم (آورد رهایی زنان و مردان): لگدمالشدگان حاشیهنشین
گزارشی از تن فروشی دختران جوان: پای صحبت یکی از این زنان مینشینیم که در متن جامعه دیده نمیشوند. از محرومان حاشیهنشین هستند، اما در همین حاشیه هم، روزبروز بیشتر لگدمال میشوند. ….
—————————————————————–
لگدمالشدگان حاشیهنشین
در بسیاری از کشورها با شیوع کرونا «تنفروشی» رسما ممنوع اعلام شد. در کشورهایی که «تنفروشی» شکل رسمی و قانونی دارد مراکز آن تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام شدند. این کشورها قطعا نگران «سلامت جامعه» در ویترین تبلیغاتیشان هستند وگرنه این پدیدهی تبعیضآمیز بدترین ویروس برای جان بشریت است.
واقعیتی به نام «تنفروشی» در تمامی اشکال رسمی و غیررسمی آن آنقدر موهن و تلخ است که دفاع از موجودیت آنرا حتی برای غیرانسانیترین نگرشهای فاشیستی سخت میکند، چنانکه همواره با توجیهاتی فرهنگی، دینی و اقتصادی سعی در غبارروبی از آن دارند. از جمله اینکه در جوامعی آن را «کار مزدی» محسوب میکنند؛ در جایی تحت عنوان «صیغه» مصونیت دینی مییابد و درجایی دیگر «انتخابی آزادانه» قلمداد میشود. توجیهات و مغلطههایی که همگی یک هدف مشترک دارند: لاپوشانی جوامع غیرانسانی، سود محور و مبتنی بر انواع تبعیضها .
اما شرایط کرونایی و تعطیلی ظاهری مراکز رسمی و غیررسمی هرگز خللی در روند بردهداری و بهرهکشی از زنان بوجود نیاورده است. ساختار سرمایه- مردسالار حق انتخاب را به رسمیت نمیشناسد. درچارچوب نظم موجود و در بطن کالایی شدن همه چیز، بدن زنان نیز یک کالاست. سودهای نجومی برای دلالان صنعت هرزهنگاری و فروش سکس در یک کفهی ترازو قرار دارد و حقِ اندکِ نفش کشیدن و نمردن از فقر و محرومیت برای بردگان جنسی در کفهی دیگر. این نشانهی اضمحلال ساختار نابرابر است که قبل از کرونا به شکل قانونی و غیر قانونی وجود داشته و در شرایط کنونی هم به انحاء و شیوههای مختلف جریان دارد.
***
پای صحبت یکی از این زنان مینشینیم که در متن جامعه دیده نمیشوند. از محرومان حاشیهنشین هستند، اما در همین حاشیه هم، روزبروز بیشتر لگدمال میشوند.
«مهشید هستم، ٢٢ ساله. در حاشیه تهران زندگی میکنم. یک خواهر و دو برادر دارم. مادرم خانهدار و پدرم کارگر ساختمانی و معتاد است. از ١٨ سالگی به این شغل مشغولم. خواهرم مهناز ٢٠ ساله و یک سال است که با هم کار میکنیم.»
پرسش: ایا در مناسبات و قراردادهای خاصی هستید و یا مستقل کار میکنید؟
پاسخ: هیچکدام از ما به تنهایی نمیتوانیم کار کنیم. همه به هم ربط داریم و آقا بالا سرهم داریم و گرنه نانمان کساد میشود.
پرسش: در چه مناطقی کار میکنید؟
پاسخ: همه جا هستیم. اگر فصل توریست و مسافر باشد به شمال هم میرویم. در ویلاهای اجارهای سرویس میدهیم. «ویلا با ژیلا!» (پوزخند میزند). همه پورسانتشان را میگیرند.
پرسش: در شرایط کرونا چه کار میکنید؟
پاسخ: همان کارهای قبل. البته هم درآمدمان کم شده و هم شیوهی کارمان سختتر. الان بیشتر با تلفن و موبایل کار میکنیم. تلفنی یک نرخ دارد و ویدئویی یک نرخ دیگر.
پرسش: الان مشتریها شما را چگونه پیدا میکنند؟
پاسخ: واسطه داریم. هم در تهران و حاشیه و هم در شهرهای دیگر. بعضی مشتریها ثابتاند و مستقیم تماس میگیرند.
پرسش: کسی مزاحمتان نمیشود؟
پاسخ: نه. چون مثلاً شرکتی هستیم. کار سفارش میدهند و ما انجام میدهیم. حتی به مشتریهای ثابت باید خبر بدهیم وگرنه پدرمان را در میآورند.
پرسش: چه مشکلاتی نسبت به قبل از کرونا دارید؟
پاسخ: کار و در آمدمان کمتر شده. مثل پدرم که بیکار شده و بقیهها. کسانی که لپتاپ و گوشیهای پیشرفته و مکان مناسب دارند مشتری و در آمد بیشتری دارند وگرنه برای اینها هم باید هزینه بدهیم. مخارجش با خودمان است. هرکس نداشته باشد بیکار میماند. هر چه قدر پول بدهی همانقدر آش میخوری! وقتی حضوری کار میکردیم بیشتر به خانهی طرف میرفتیم، ولی الان زمان و مکان نامشخص است و توقعاتی که از ما دارند گاهی وقتها خیلی اذیتمان میکند. بعضیها خیلی بیشرفاند حتی میتوانند دبه در بیاورند که مثلا «حال نکردیم» و گاهی وقتها حتی نصف مبلغ را واریز میکنند و دستمان هم به جایی بند نیست.
پرسش: در این مدت مشتری حضوری هم داشتید؟
پاسخ: یک ماه اول نه . ولی اخیرا قرنطینه را شکستیم. روحانی گفت که برگردید سر کارهایتان با حفظ فاصله (میخندد). هر دفعه فکر میکنم که الان کرونا گرفتم. مصرف سیگارم بیشترشده از زور استرس.
پرسش: شنیدهاید که میگویند کرونا از طریق اسپرم هم منتقل میشود و اینکه تماس نزدیک خطرناک است؟
پاسخ: خواندهام ولی مشتریها راضیاند و ما هم تن میدهیم چون چارهای نداریم. کرایه منزل و خرج خورد و خوراک و هزار درد بی درمون با من و خواهرم است. البته برای خواهرم خیلی میترسم چون مشکل اعصاب هم دارد و گاهی وقتها غش میکند. بهش گفتم که کار نکند و خودم بیشتر کار میکنم اما گوشش بدهکار نیست.
پرسش: شرایط کرونایی در مجموع چه تاثیری روی زندگی شما گذاشت؟
پاسخ: خیلی خیلی بدتر شد. نرخهای ما را بالا که نبردند هیچ، هزینهها هم چند برابر شده. رهن منزلمان کلی اضافه شده. اگر کار نکنیم باید برویم در قبرها سرویس بدهیم.
پرسش: اخبار را دنبال میکنید؟
پاسخ: البته ما هم سرمان در گوشی هست. همه جا فقیر و پولدار وجود دارد. صنف ما هم همینطور است. بالا شهری داریم، گور خواب هم داریم.
پرسش: شما در کدام ردهاید؟
(با زهرخند) هنوز گور خواب نشدیم ولی با این گرانیها به آنجا هم میرسیم.
پرسش: خانواده تا چه حد در جریان کار شما قرار دارند؟
پاسخ: همیشه میفهمند. نمیتونیم خودمان را به کوچهی علیچپ بزنیم. البته فامیل خبر ندارند. مادرم آرزو میکنه که روزی یک خواستگار پولدار بیاد و ما را ببرد. هم از دست ما راحت بشن و هم خودشون به نون و نوایی برسند. میگه: دوباره میدوزید و میشید همون دختر ترگل و ورگل اول. بیچاره در عالم هپروته. بابام با مواد و او با دعا و فال.
پرسش: چه چیزی را بیشتر دوستداری و از چه چیز متنفری؟
پاسخ: برادرها و خواهرم را بسیار دوست دارم ولی از بقیه مردم متنفرم. هیچکس نمیفهمه که ما چه میکشیم .
پرسش: آیا برنامهای برای بعدها داری؟
پاسخ: برای چند تا از دوستانم درست کردند رفتند عراق، ترکیه و دبی. من هم اگر شانس بیارم میرم. میگن درآمدشون اونجا بیشتره، ولی مثل پادگانه. حتی اجازه آب خوردن هم ندارند. البته بعضیهاشون خیلی جوانند. میگن که بچه ١۵ ساله هم بینشون هست. ما دیگه در آخر صفیم. مشتریهای جور واجور دارند. دلار میدن.
پرسش: به چه چیزی اعتقاد داری؟
پاسخ: خب … وقتی یک مشتری از من میخواد که کاهاری عجیب و غریب بکنم تا لذت ببره، به سرنوشتم تف میکنم ولی نمیدونم مقصر کیه، ولی میبینم که همیشه دروغ میگن. دروغ، دروغ و دروغ. همشون دروغ میگن.
آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)
خرداد ١٣٩٩
———————————————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.