آیا میتوان اعتراضات ایران و ایالات متحده آمریکا را مقایسه کرد؟
میپرسیم در حادثه مرگ جورج فلوید در مینیاپولیس آمریکا سیاهپوستان چه نوع اعتراضی دارند و چگونه آن را ابراز میکنند؟ قوانین آمریکا چه میگوید و پلیس با معترضان چگونه برخورد میکند؟ همزمان مرور میکنیم که در آبان ۹۸ مردم ایران چه اعتراضی داشتند و چگونه آن را ابراز کردند؟ حکومت چه حقی برایشان قائل شد و با معترضان به ۳ برابر شدن ناگهانی قیمت بنزین و چند ماه بعد، ساقط شدن هواپیمای مسافربری خط هوایی اوکراین چگونه برخورد کرد؟ این مقایسه دستکم در قاب رسانهها برای مردم نمود عینی پیدا میکند و گریزناپذیر است. ….
——————————————————————-
اعتراضات ژانویه ۲۰۲۰ ایران و اعتراضات ژوئن ۲۰۲۰ در ایالات متحده
آیا میتوان اعتراضات ایران و ایالات متحده آمریکا را مقایسه کرد؟
پدیده آزادی بر اساس آرمان بشر به پیشرفت شکل گرفته، اما در عصری زندگی میکنیم که نمایش هر اتفاق از اصل وقوع آن کم اهمیتتر و کم اثرتر نیست. بنابراین یک اتفاق واحد مثل اعتراض مردمی -حتی در دو سوی کره زمین و با علل و پیشینه متفاوت هم که رخ دهد- بر بستر رسانهها و در پیش چشم میلیونها مخاطب از تیرهها و نژادها و مذاهب گوناگون محل مقایسه و ارزشگذاری قرار میگیرد. برای همین وقتی از مفاهیمی مثل حق اعتراض، تعریف و میزان خشونت و شنیدن صدای مردم صحبت میکنیم، دائمأ مصداقها به ذهنمان میآید و مثلا میپرسیم در حادثه مرگ جورج فلوید در مینیاپولیس آمریکا سیاهپوستان چه نوع اعتراضی دارند و چگونه آن را ابراز میکنند؟ قوانین آمریکا چه میگوید و پلیس با معترضان چگونه برخورد میکند؟ همزمان مرور میکنیم که در آبان ۹۸ مردم ایران چه اعتراضی داشتند و چگونه آن را ابراز کردند؟ حکومت چه حقی برایشان قائل شد و با معترضان به ۳ برابر شدن ناگهانی قیمت بنزین و چند ماه بعد، ساقط شدن هواپیمای مسافربری خط هوایی اوکراین چگونه برخورد کرد؟ این مقایسه دستکم در قاب رسانهها برای مردم نمود عینی پیدا میکند و گریزناپذیر است.
در این رابطه «شاهین صادقزاده میلانی» حقوقدان و فعال سیاسی ملیگرا ساکن واشنگتن دیسی فرضیه نسبیت فرهنگی را رد میکند و با اشاره به این که انسان در همه کشورها انسان است، دولتها را به اجرای مواد مندرج در میثاق بینالمللی حقوق سیاسی و مدنی و تفسیرهای عمومی کمیته بینالمللی حقوق بشر ملزم میداند: «مسائل حقوق بشری مثل حق آزادی بیان، معیارهای ثابت جهان شمول دارد و مقایسه میان رفتار کشورها ملاک درستی برای ارزیابی نیست. ضمن این که در بروز اعتراضات نباید نقش رسانهها را فراموش کرد. جورج فلوید اولین مورد قتل یک سیاهپوست به دست پلیس ایالات متحده نبود، اما ۹ دقیقه فیلمی که از این اتفاق منتشر شد در برانگیختن افکار عمومی در آمریکا بسیار موثر بود؛ چنان که در سال ۱۹۹۲ هم انتشار فیلمی مشابه در لسآنجلس شورشی بزرگ را رقم زد.»
«اگر مقایسه مبنای حقوق و آزادیها قرار گیرد، بشر هرگز پیشرفت نمیکند»
«آرش عزیزی» دانشجوی دوره دکتری رشته تاریخ در دانشگاه ایالتی نیویورک ضمن تأیید مبناهای بینالمللی حقوق بشر، هر حقخواهی در هر جبهه فکری را خواستار افزایش هر چه بیشتر حقوق و آزادیهای مردم می داند و اضافه میکند: «اگر قرار بود بر مبنای قیاس پیش برویم قوانین بشری هرگز پیشرفت نمیکرد، زیرا روزی در همه کشورها رانندگی زنان ممنوع بود و یا روزی در همه کشورها مجازات اعدام وجود داشت. با این که اعتراضات این روزها در ٱمریکا ضد توحش پلیس این کشور است، اما در توئیت پلیس فدرال که از معترضان خواسته خشونتگران را به پلیس معرفی کنند نیز تأکید کرده که این اعتراضات تحت پوشش متمم اول قانون اساسی آمریکا و ضامن آزادی بیان است. حتی در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی جوانان ٱمریکایی حق داشتند در اعتراض به جنگ ویتنام پرچم کشور خود را در خیابانها به آتش بکشند. البته بقیه کشورها هم موظفاند به میثاقهای بینالمللی که امضاء کردهاند پایبند باشند، بعلاوه اعلامیه جهانی حقوق بشر از اسناد بنیادین حقوق بینالملل و برای همه دولتهای عضو سازمان ملل متحد لازمالاجراست.»
میلانی حق آزادی بیان را تابع مقررات داخلی کشورها از جمله هماهنگی با پلیس میداند و به عنوان نمونه به آزادی حمل اسلحه در اعتراضات خیابانی آمریکا اشاره میکند. او البته با تاکید میگوید تبصرههای ملی و محلی نباید اساس حق آزادی را زیر سوال ببرد و مثل وضعیت جاری در ایران به بازداشت و زندان منجر شود.
حمل سلاح در یک تظاهرات در ایالت میشیگان
عزیزی با تأیید تبصرههای محدود کننده تابع شرایط و زمانهای خاص، وجود نهادهای تخصصی بینالمللی که آمار و ارقام دقیق ارائه میدهند را متر و معیار مناسبی برای نظارت بر عملکرد دولتها میداند تا هر دولتی نتواند به بهانه تبصرههای ضروری اصل آزادی بیان را زیر سوال ببرد: «یکی از این نهادها خانه آزادی در آمریکا است که کارنامه کشورها در زمینه آزادی را رصد و به صورت گزارش مستند سالانه منتشر میکند. البته در نقض آزادی تنها سرکوب توسط دولتها مطرح نیست و شرکتهای بزرگ انحصاری را هم شامل میشود. کمیته بینالمللی حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز یک نهاد شبه قضایی و شبه دادگاه است و وظیفهاش نظارت بر اجرای میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی در کشورها است. ساز و کار اندازهگیری نهادهای ناظر بینالمللی تفاوت عملکرد کشورها را به صورت دقیق و شفاف نشان میدهد. آن تبصرهها کشتار و سلاخی معترضان در اعتراضات سال گذشته ایران و عراق و توحش پلیس آمریکا در روزهای گذشته را شامل نمیشود.»
«انتظار یک شهروند آمریکایی از دولت، بسیار فراتر از توقع یک ایرانی از جمهوری اسلامی است»
شاهین میلانی این که در ایران کشته شدن یک نفر مشابه جورج فلوید سبب اعتراضات خیابانی نمیشود را ناشی از تفاوت دو جامعه میداند: «دلیل این تفاوت عدم همبستگی جامعه ایران نیست. دو جامعه ایران و آمریکا تفاوتهای بسیاری دارند. از جمله این که انتظار یک شهروند آمریکایی از حکومت بسیار فراتر از آن حدی است که در ایران وجود دارد، زیرا در آمریکا قانون اجازه میدهد شهروندان حرف بزنند و حقوق خود را طلب کنند. در حالی که در ایران کوچکترین مطالبه حقی به خشنترین شکل ممکن سرکوب میشود. در ایران وزیر دادگستری و رئیس قوه قضائیه به قتل هزاران زندانی در تابستان ۶۷ متهماند. مردم ما در خفقان به سر میبرند. بنابراین رفتار این دو جامعه قابل قیاس نیست.»
او همچنین ربط دادن رفتار پلیس آمریکا به شخص ترامپ را رد میکند «اول این که جایگاه پلیس آمریکا از نظر اختیارات قانونی و ساختاری در سالیان گذشته تغییری نکرده و رفتار اشخاص بحث متفاوتی است. ضمن این که پلیس فدرال آمریکا زیر نظر رئیسجمهور نیست بلکه تحت امر شهردار یا فرماندار ایالت فعالیت میکند که اتفاقأ امروز بسیاری از شهرداران و فرمانداران از حزب دمکرت و مخالف ترامپ هستند. در بسیاری از ایالتها و شهرها حتی رئیس پلیس با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود. حتی آزادی اسلحه هم دردی را دوا نکرده، زیرا راه حل مشکلات آمریکا تنها از صندوق رأی میگذرد؛ بنابراین در آمریکا سیاستمداران از انتخابات آزاد میترسند و میدانند که هر ۲ سال یا ۴ سال یک بار باید در معرض رأی مردم قرار بگیرند و با چالش انتخاباتی روبهرو شوند.»
«جایگاه جانباختگان جنبشهای اعتراضی ایران با تراژدی جورج فلوید قابل قیاس نیست»
عزیزی با اشاره به نام چند تن از جانباختگان ایرانی از جمله ندا آقاسلطان، سهراب اعرابی، ستار بهشتی و پویا بختیاری هر کدام را نماد دورهای از اعتراضات مردمی میداند «اینها در اعتراضات سیاسی کشته شدند و شهدای جنبش لقب گرفتند و در میان مردم جایگاه خاصی دارند، در حالی که جورج فلوید یک شهروند معمولی بود که رفتار غیرانسانی پلیس با او برانگیختگی ایجاد کرد، این تراژدی به یک مشکل ویژه آمریکایی اشاره دارد که تبعیض پلیس علیه سیاهپوستان در یک جامعه دموکراتیک است.»
او نیز با اشاره به این که پلیس بریتانیا در بیشتر مواقع حتی اسلحه به همراه ندارد، معتقد است ایدهی بنیانگذاران خوشفکر و مترقی آمریکا از جمله توماس جفرسون که آزادی اسلحه باعث میشود حکومت از مردم بترسد، نتیجه نداده «البته افکار خاص بنیانگذاران آمریکا باعث شد دولتی را بنا کنند که در جهان مشابهی ندارد و ویژگیهای مثبت بسیاری دارد، اما در این جا هم مثل بقیه کشورها نهایتأ دولت قدر قدرتی شکل گرفت که هرگز از مردم نمیترسد، بلکه مردم از دولت میترسند.»
شاهین صادقزاده میلانی در واکنش به این پرسش یورونیوز که حتی اگر مقایسه دو کشور را کنار بگذاریم و اعتراضات ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ و جنبش والاستریت را مبناء بگیریم -دستکم هر یک در کانتکس خودشان- رفتار دولت و معترضان در ایران و در آمریکا تا امروز چگونه بوده و چه تغییری کرده؟ میگوید «در آمریکا هیچ معترضی به دلیل ابراز عقیدهاش بازداشت و زندانی نمیشود، مگر این که اموال دیگران را تخریب کرده باشد که جرم است و مجازات مشخصی دارد. در ایران تنها در آبان ۹۸ ستکم چند صد شهروند بیگناه به دست نیروهای امنیتی کشته شدند. الان بیش از یک هفته از شروع اعتراضات آمریکا میگذرد و تنها یک نفر در شهر اوکلند آن هم در جریان درگیری با پلیس کشته شده و پروندهاش در مرحله تحقیقات قرار دارد، سه پلیس شاهد قتل جورج فلوید هم بازداشت شدند. البته ویدئویی از دو زن پلیس در نیویورک منتشر شده که با معترضان رفتار خشنی دارند و در مواردی تعدادی پلیس هم به دلیل رفتار خشن با معترضان توبیخ یا از کار برکنار شدند.»
او در مورد ویدئوی تازه محمد خاتمی که در آن از احتمال بروز سیکل خشونت در پی خشونت مردم و واکنش خشن حکومت صحبت کرده، میگوید آقای خاتمی فراموش کرده که اصل وجود حکومت استبدادی که حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را نقض کرده، خشونت اولیه است. او زیر بار این واقعیت نمیرود و مسئولیت نمیپذیرد.»
آرش عزیزی مقایسه رفتار معترضان و حکومت در ایران و آمریکا را در سطحی و در بخشهایی درست میداند، البته اضافه میکند «در کلیت و اساس دو کشور تفاوت بنیادین دارند. آمریکا یک دموکراسی دویست و اندی ساله است که در آن قانون و شفافیت حرف اول را میزند. به عنوان نمونه من الان اگر در تظاهرات نیویورک دستگیر شوم، میدانم حقوقی دارم که شاید ایدهآل نباشد و نقصهای فراوانی داشته باشد، اما قطعأ با شرایط ایران که شکنجهگاههایی نظیر کهریزک دارد فاصله بسیاری دارد. البته در نهایت پلیس آمریکا هم مثل بسیاری از کشورها معترضان را سرکوب میکند.»
«در ایران و در آمریکا صدای معترضان شنیده نمیشود»
در توضیح بخشی از این سرکوب، آقای عزیزی یادآوری میکند که خواسته معترضان آمریکایی در جریان جنبش والاستریت، تغییر بنیادین مناسبات سرمایهداری و رفع نابرابری بود، برای همین این که دولت وقت آمریکا به معترضان طبقات پایین جامعه وام داده باشد، در واقع صورت مسئله را پاک کرده است. مثل این است که بعضی دولتهای عربی برای سرکوب بهار عربی در کشورشان به مردم پول نقد پرداخت کردند. اسم این کار شنیدن صدای مردم نیست. تنها تبلور سیاسی جنبش والاستریت کاندیداتوری برنی سندرز بود. در ایران بعد از جنبش سبز هم آقای خامنهای در ادامه قمارهای شخصیاش تصمیم گرفت نرمش قهرمانانه کند که در نتیجه حسن روحانی بر سر کار آمد و برجام امضاء شد. این کار هم شنیدن صدای مردم نیست، خواسته مردم کنارهگیری او و برگزاری انتخابات آزاد است.»
اما میلانی این همکاسه کردن ایران و آمریکا که در هر دو صدای معترضان شنیده نمیشود را قبول ندارد «در کشورهای دموکراتیک اعتراضات روی افکار عمومی اثر میگذارد و سیاستمداران به همراهی افکار عمومی نیاز دارند و برای همراهی مردم در انتخابات بعدی، ناچارند پاسخگو باشند. حرفهای تند دونالد ترامپ که التهابات جامعه را افزایش میهد نیز در همین راستا است، زیرا او با همین حرفها برای خود طیف هوادارانی جمع کرده و به ریاست جمهوری رسیده؛ طبیعتأ امروز هم سعی میکند آن طیف را راضی نگه دارد و از این اعتراضات نیز بهرهبرداری سیاسی میکند تا برای چهار سال دوم انتخاب شود.»
آقای میلانی معتقد است که ریشه و مسئول بروز این اعتراضات ترامپ نیست، چنان که در دوره اوباما -که محبوب سیاهپوستان بود- نیز در شهر بالتیمور اتفاق مشابهی باعث اعتراضات خیابانی گسترده شد «در ایران قانون و انگیزهای برای شنیدن صدای معترضان وجود ندارد، زیرا رئیس جمهور و نمایندگان مجلس باید توسط رهبر و شورای نگهبان تنفیذ و تایید شوند، بنابراین این که مردم معترض چه میگویند و چه میخواهند، برایشان اهمیتی ندارد. در واقع نهادهای «به ظاهر انتخابی» داریم.»
آرش عزیزی ترامپ را یک ناسیونالیست سفید با بنیاد راست افراطی میداند که بسیار اهل تحریک خشونت در جامعه است. رئیس جمهوری که به گفته او جنبش ضد فاشیستی آمریکا را سازمان تروریستی اعلام کرد: «در آمریکا ساختار قانونی حاکم است و شخص تعیین کننده نیست، اما در ایران جمهوری اسلامی در جهت بقاء خود عمل میکند و در طول ۴ ده گذشته همچنان به شیوهههای ثابت سرکوب مردم را ادامه داده و معترضان را مزدور خارجی میخواند.»
او با تقسیم و تفکیک معترضان ایرانی به قبل و بعد از دی ماه ۹۶ و اصلاحطلب و برانداز موافق نیست و حتی در تحلیل واکنش حکومت هم به این دستهبندیها قائل نیست «این خطکشیها که رایج شده دقیق و درست نیست، زیرا از همان تیرماه ۷۸ و حتی پیش از آن همواره بخشی از دانشجویان و مردم ایران خواهان تغییرات ساختاری بودهاند. در اساس رفتار حکومت با کسانی که اصلاح درونی یا تغییرات بنیادین میخواهند هم تفاوت خاصی وجود ندارد. تنها شاید بتوان گفت شدت برخورد با اعتراضات چند سال اخیر بیشتر بوده که یک نمونهاش کشتار نیزار در ماهشهر بود. البته اعتراضات اخیر بیشتر شورش گرسنگان بود و از این رو ماهیت خشنتری داشت.»
میلانی در مورد مفهوم و کارکرد خشم مقدس که در ادبیات اعتراضی این روزها رایج شده، میگوید «در آمریکا یک حکومت مشروع با رأی مردم بر سر کار است، بنابراین افراد هر اندازه هم معترض و خشمگین باشند، خشونتورزی را توجیه نمیکند. من یک بار در تظاهرات واشنگتن دیسی شرکت کردم و اتفاقأ سازماندهندگان سیاهپوست و حتی خانواده جورج فلوید از مردم بابت حضور در خیابانها تشکر کردهاند، اما در ادامه گفتهاند حضور اصلی در ماه نوامبر است و حمایت خود را با رأی در پای صندوقهای انتخاباتی اعلام کنید. باراک اوباما هم گفت مردم با حضور پای صندوقهای رأی اعتراض خود را اعلام کنند»
او درباره این که جمهوریخواهان اظهارنظرهای این روزهای اوباما و حضور جو بایدن در تظاهرات سیاهپوستان را اقدام پوپولیستی و فریبکارانه خواندهاند، بر این باور است که دموکراسی و انتخابات پدیدههای پاک و مقدسی نیست. به طور طبیعی همه گروهها و سیاستمداران از همه فرصتهای ممکن برای جلب افکار عمومی استفاده میکنند تا در انتخابات پیروز شوند؛ در ایران که همین فضا و حق انتخاب را هم نداریم.»
اما آرش عزیزی محدود کردن حق انتخاب سیاسی جامعه به صندوق رأی را اشتباه میداند: «اگر قرار بود مردم فقط از صندوق رأی صدایشان را برسانند، دیگر چرا حق اعتراض داشته باشند؟ سیاهپوستان آمریکا سالهاست رأی میدهند و از دهه ۶۰ میلادی به این سو که سیستم جدید انتخابات آمریکا برقرار شده، به دمکراتها رأی میدهند و پیش از آن هم به جمهوریخواهان رأی میدادند، اما همچنان مسائل سیاهپوستان در آمریکا ویژه است و حل نشده باقی مانده. یعنی از نظر جامعهشناختی مسئلهای خاص و در دنیا کمنظیر است. مسئله خشونت پلیس نسبت به سیاهپوستان در آمریکا شوخی نیست، ما امروز به جای محکومیت یا تشویق رفتار معترضان، باید غارت را درک کنیم، چنان که مارتین لوترکینگ گفت شورش و غارت پیآمد طبیعی صداهای شنیده نشده است.
—————————–
منبع:
leftfeed@
https://telegra.ph
——————————————————————–
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.