کودکی ام در میان زباله به یغما می رود
این نوع از زندگی دردناک و لبریز از آسیبهای روحی و جسمی مختلف سبب میشود که کودکان کار تجربه درست و معمولی از تجربه کودکی نداشته باشند و همچنین زندگی و شخصیتشان در آینده به دلیل پشت سر گذاشتن چنین تجربهای از دوران کودکی، تباه شود. ….
————————————————————-
کودکی ام در میان زباله به یغما می رود
زیست روزمره کودکان زباله گرد و اساسا زباله گردی، از زوایای مختلف قابل بررسی است. یکی از مهمترین این وجوه، تجربه کودکی در میان کودکان زباله گرد است. تجربه بسیار تلخ و دردناک که کودک را در معرض اشکال بیشماری از خشونت و ستم قرار میدهد. کامیل احمدی، پژوهشگر و مردم شناسی که یکی از جامعترین و علمیترین پژوهشهای میدانی در خصوص زباله گردی و کودکان زباله گرد در ایران را برای انجمن حمایت از حقوق کودکان در خرداد سال ۱۳۹۸ انجام داده در گفتگو با دیدارنیوز به تشریح این تجربه تلخ و پیامدهای آن بر روند رشد جسمانی و روانی کودک زباله گرد میپردازد. کودکان زباله گرد مورد اشاره در این گفتگو، کسانی اند که به صورت غیرقانونی و تنها به ایران مهاجرت کرده و به دور از خانواده در کلونیها و گروههای زباله گرد زندگی میکنند.
کودکان زباله گرد، محروم از تجربه کودکی
کامیل احمدی در ابتدا بر اساس دادههای پژوهش “یغمای کودکی” در خصوص الگوی سنی کودکان زباله گرد گفت: میانگین سن کل زباله گردها ۱/۱۸ و میانگین سن کودکان زباله گرد ۲/۱۴ سال است. همچنین ۲ درصد از زباله گردها زیر ۱۰ سال، ۲۳ درصد ۱۱ الی ۱۴ سال، ۳۰ درصد ۱۵ الی ۱۷ سال، ۳۵ درصد ۱۸ الی ۲۴ سال و ۱۰ درصد ۲۵ سال و بیشتر سن دارند. مفهوم کودکی در جامعه زباله گردان مهاجر، چه از لحاظ مولفههای سن و چه از منظر تاثیر تجربیات دردناک و مخرب به کلی دگرگون شده. بدین معنا که مرحله اول کودکی (۶ تا ۱۱ سالگی) که باید با پیشرفت در مهارتهای ورزشی، گسترش تفکر منطقی، کسب مهارت و خودآگاهی، اجتماعی شدن، دوست یابی، سوادآموزی و عضویت در گروه هم سالان سپری شود، در بین کودکان مهاجر با مواردی همچون فعالیت بدنی سنگین و غیر متناسب با سن، عضویت در گروههای غیرهم سن، محرومیت از محیطهای اجتماعی موجد رشد، محرومیت از کانون خانواده، محرومیت از آموزش و قرار گرفتن در معرض محیطهای آلوده، سپری میشود.
مرحله سنی ۱۱ تا ۱۸ سالگی نیز که باید به افزایش تفکر انتزاعی، پیشرفت تحصیلی، هویت یابی، تعریف و تعیین اهداف شخصی و رسیدن به بلوغ جسمی بینجامد، در میان کودکان و نوجوانان مهاجر افغانستانی، به انجام وظیفه زود هنگامِ تامین معیشت خانواده آن هم به دشوارترین و پرخطرترین شکل، میگذرد.
در چنین شرایطی، مقطع سنی کودک بدون عبور از مرحله نوجوانی به بزرگسالی میانجامد و کودک تمامی مسئولیتهای یک فرد بزرگسال از قبیل تامین معاش و سرپرستی خانوار را تجربه میکند که این پدیده میتواند به ترک تحصیل ازدواج زودهنگام و بروز اختلالات جدی در فرایند رشد او منجر شود.
کودکان زباله نیستند
فقر غذایی و ضعف شدید سیستم ایمنی بدن
احمدی ادامه داد بر اساس پژوهش ما شرایط زندگی و کار کودکان زباله گرد اختلالات جدی در روند رشد جسمانی و روانی آنها ایجاد میکند. رشد جسمانی از اولین مولفههای رشد کودک است که میتواند بر زمینههای دیگر از جمله رشد ذهنی و رشد هیجانی کودک تاثیر بگذارد. تغذیه به صورت مستقیم بر رشد ذهنی و جسمی کودک اثر گذار است. تغذیه نامناسب در سن کودکی میتواند ضعف سیستم ایمنی بدن، تراکم استخوانها و ضعف در سایر مولفههای سلامت جسمی را به دنبال داشته باشد. کودکان زباله گرد برای تامین انرژی لازم جهت انجام فعالیتهای مستمر بدنی به تغذیه مناسب نیاز دارند، در حالی که به دلیل فشار ناشی از جمع آوری حجم بالایی از زباله در طول شبانه روز، ساعات زیادی گرسنه میمانند و همچنین دسترسی به هرم تغذیه مناسب ندارند.
کزار، ایدز، هپاتیت، گال
در بخش سلامت کودکان زباله گرد، تحقیق خاطر نشان میکند که کودکان کار از حیث بهداشت و سلامت در وضعیت بسیار وخیمی به سر میبرند و سلامتی آنها و بدنهای در حال رشدشان به دلیل زندگی مدام در زبالهها و قرار گرفتن در معرض انواع آلودگی به بیماری هایی، چون امراض خود ایمنی، آسم، بیماریهای چشمی و پوستی و گوشی و … دچار میشود. به ویژه اینکه آنها از تجهیزات ایمنی کار مانند ماسک و دستکش برخوردار نیستند و پوست بدنشان مستقیم با زباله در ارتباط است. تماس با اجسام تیز و برنده، جراحت زخم، عفونت، هپاتیت، گال، ایدز، کزاز از دیگر بیماریهایست که سلامت و جان کودکان زباله گرد را به خطر میاندازد؛ مخصوصا اینکه هزینههای بالای درمان و نداشتن بیمه باعث شده به دکتر مراجعه نکنند و از همان آشغالها تکه پارچهای پیدا کرده و روی زخمشان ببندند.
قند را که توی آب میزنیم سیاه میشود
کامیل احمدی مبتنی بر تحقیق خود ادامه داد: خطری دیگری که سلامتی کودکان زباله گرد را تهدید میکند، شرایط محل سکونتشان است. این سکونتگاههای حاشیهای و غیر رسمی فاقد امکانات اولیه بهداشتی است و در کنار تلی از زباله قرار دارد. آنها به آب سالم دسترسی ندارند و از تانکرهایی که گاه در تابستان آبشان میگندد استفاده میکنند. نوشیدن آب آلوده آنها را در معرض ابتلا به بیماری هایی، چون کرم روده، حصبه و سایر بیماریهای عفونی قرار میدهد. در خلال پژوهشم کودکی در این خصوص گفت: «آبی که میخوریم رو قند میزنیم توش مشکی میشه». کمبود امکان استحمام، مجاورت در محل زباله که هجوم حشرههایی که از طریق نشستن بر مدفوع انسانها قابلیت انتقال انواع بیماری را دارند از دیگر خطراتی است که در حوزه سلامت، کودکان کار را تهدید میکند. همچنین نبود وسایل گرمایشی در زمستان، سرما خوردگی و ذات الریه و درد استخوان را برای کودکان به همراه دارد. بیماریهای دیگری از جمله انحراف ستون فقرات، خارج شدن مهرهها از شکل طبیعی و سردردهای متوالی نیز در کمین کودکان زباله گرد است. در کنار تمام این دشواری ها، تا ۱۴ ساعت کار سنگین و بی خوابیهای مکرر جسم کودکان را شدیدا دچار فرسودگی کرده است. تمام این عوامل اثرات مخربی بر رشد ذهنی و جسمی کودک دارد..
دغدغه دولت چهره شهر است نه کودکان کار
عوامل دیگری که سلامت جسمی و روانی و همچنین عملکرد مغز کودک زباله گرد را دچار مشکل میکند مواردی از این قبیل است: دوری از منابع عاطفی، ترس و استرسهای مدام، فشار مسئولیتهای غیرمتناسب با سن و تاثیر آن بر امنیت روانی، قرار داشتن مدام در معرض آزارهای جسمی و کلامی و همچنین دوری از خانواده.
در خصوص عدم امنیت تحقیق نشان میدهد که ترس هیجان منفی است که همواره با کودکان زباله گرد همراه است، ترس از دستگیری، ترس از رد شدن از مرز از طریق راههای پر خطر، ترس دستگیری توسط مامور، ربودن کیسه توسط شهرداری، تخریب سکونتگاه توسط نهادهای رسمی، ترس از آزار در خیابان. این ترسها در کنار تجربه و تحمل انواع محرومیت ها، تاثیر منفی بر رشد ذهنی کودک و سیستم ایمنی بدن او به جای میگذارد. در خلال کار، کودک زباله گردی در خصوص ترس مدام از خراب شدن سکونت گاهشان گفت: «اشراف آباد رو خراب کردن در حدود ۱۱۰ نفر در ۶۰ تا اتاق بودیم، شهرداری با لودر از وسط زندگیمان گذشت، میخواستند رد مرزمان کنند ما فرار کردیم و بقیه رو دستگیر کردند».
یک سال است مادرم را ندیدهام
کامیل احمدی در خصوص سبک زندگی کودکان زباله گرد و رشد عاطفی آنها گفت: رشد کودکی در جنبههای مختلفی نمایان میشود که اولین و اصلیترین آن در سالهای اولیه زندگی و در رشد عاطفی او معنا مییابد. رشد عاطفی مستلزم ارتباط تنگاتنگ و مستمر کودک با مادر و مراقبان اولیه است که میتوانند حس امنیت کودک را به خوبی تامین کند. کودکی که در کانون خانواده رشد میکند در آینده ارتباطات سالم تری با جامعه برقرار میکند و با مشکلات رفتاری- هیجانی کمتری مواجه میشود و همچنین روابط عاطفی عمیق تری با دیگران خواهد داشت. بخش بزرگی از کودکان زباله گرد به سبب دوری از خانواده به دلیل مهاجرت زودهنگام، خلا عاطفی عمیقی را تجربه میکنند. کمبود عاطفی در این کودکان و جدایی از منابع حمایتی در کنار ظاهر شدن در نقش حامی اقتصادی خانواده به صورت زودهنگام، خسارات جبران ناپذیری به رشد عاطفی این کودکان وارد میکند. کودکان ۸ تا ۱۲ ساله تنها سالی یکبار موفق به دیدن مادر و خانوادشان میشوند. مهاجرت غیرقانونی، مسیرطولانی و دشوار و هزینههای بالای عبور از مرز دلایل این دوری است.
شهروند به مثابه هوموساکر
اولین نیاز رشد عاطفی کودک حس امنیت و اعتماد است در حالی که کودکان زباله گرد مهاجر که به دلیل جنگ و ناامنیهای اقتصادی و اجتماعی بی اعتمادی را در سالهای اولیه زندگی خود تجربه کردهاند. آنها همچنین به دلیل رویارویی با هیجانات منفی به طور پیوسته احساس عدم امنیت دارند. امنیت آنها از جنبههای مختلف از جمله جانی، روانی، عاطفی، اقتصادی و سلامت و بهداشت در مخاطره است. به عنوان مثال زباله گرد ۱۷ سالهای در خصوص تجربه مهاجرتش میگوید: «۳۰ تا بودیم که توی یه مزدا چپیده بودیم بعضیا تو راه مردن یا کشته شدن کلا شانس سالم و زنده رسیدن کمه» زباله گرد ۱۲ سال دیگری در خصوص شرایط بد محل زندگیشان گفت: «شبها سرده پتو اندازه کافی نداریم بخاری هم نداریم گاز رو هم نمیشه روشن کرد پارسال روشن کردیم چند نفر خفه شدند و مردن».
کودکان زباله گرد از امنیت روانی نیز محرومند، تجربه مدام هیجانات ناخوشایندی، چون غم، شرم، نفرت و ترس، امنیت روانیشان را با چالش مواجه میکند. کودکی میگوید: «آخر شبها مشروب خوارها میان و اطراف محل زندگیمون پرسه میزنن، فحش میدن و میگن افغانی، مارا با لگد میزنن ما خیلی میترسیم» کودکان زباله گرد به دلیل عدم حمایت قانونی، نداشتن اوراق هویت، از دست دادن کار و توقیق بار از امنیت اقتصادی هم برخوردار نیستند. کودکی میگوید: «اگر دستگیرمان کنند پول و هرچی که داریم را میگیرند».
با لگد میزنند و میگویند افغانی چرا آمدی ایران
این تحقیق در خصوص خشونت که کودکان زباله گرد به اشکال مختلف تجربه میکنند و پیامدهای این خشونتها میگوید: قرار گرفتن طولانی مدت در معرض انواع خشونت تاثیرات مخربی بر رشد روانی و جسمی کودک برجا میگذارد. اضطراب و تجربه خشونت همچنین در روند تخریبی رشد اجتماعی کودک موثر است. کودکان در معرض خشونت، رفتارهای خشونت آمیز را از جامعه میآموزند. سوی دیگر ماجرا غرق شدن در انزوای اجتماعی است. کودکی که در خیابان تحقیر شده، کتک خورده و ترسیده ممکن است دوری کردن و انزوای اجتماعی را انتخاب کند.
خشونت جسمی آشکارترین نوع خشونت علیه کودکان است. آنها مدام در معرض دعوا، ضرب و شتم و دستگیری به وسیله نهادهای رسمی هستند. کودک ۱۲ سالهای که با مردهای میانسال بر سر سطل آشغال دعوا کرده بود توسط آنها چاقو خورده و زخمی شده بود. کودک دیگری در خصوص شکل دیگری از خشونت میگوید: «شهرداری دنبالمون میکنه با موتور و ماشین، هرجا بریم میاد تا دستگیرمون نکنه ول نمیکنه، حسابی کتکمون میزنن و آشغال هامون رو میگیرن بعدشن مجبورمون میکنند آشغال تمیز کنیم».
آنها همچنین در معرض خشونتهای کلامی آزار دهندهای به صورت تحقیر و توهین شدید قرار دارند که اثرات مخربی بر اعتماد به نفس آنها دارد. کودک ۱۳ سالهای اظهار کرد: «بچههای ایرانی مرا هل میدهند، میگویند افغانی کثیف چرا ایران آمدی، خیلی ناراحت میشوم، اما چیزی نمیگویم».
این مردم شناس و پژوهشگر در پایان افزود: این نوع از زندگی دردناک و لبریز از آسیبهای روحی و جسمی مختلف سبب میشود که کودکان کار تجربه درست و معمولی از تجربه کودکی نداشته باشند و همچنین زندگی و شخصیتشان در آینده به دلیل پشت سر گذاشتن چنین تجربهای از دوران کودکی، تباه شود.
———————-
منبع: تریبون سرزمین من
https://t.me/tribunesarzaminman
———————————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.