«برای مردم بیروت»، شعر از حسین اکبری
فکر کن
صدایی
و سپس خرابی بی انتهایی
بیروت و مرگی فجیع
قاتلین در پستوی سیاست پنهان
و زاری و دردِ بی امان
برای امروز، فردا و سالیان! ….
———————————————————-
برای مردم بیروت
فکر کن
صدایی
و سپس خرابی بی انتهایی
بیروت و مرگی فجیع
قاتلین در پستوی سیاست پنهان
و زاری و دردِ بی امان
برای امروز، فردا و سالیان!
فکر کن!
سیلوی نان
یکباره انبار غم
و بندر
از لنج های درهم و برهم
انباشته
از در بدری مردمی که
خانه ی ویرانه اش
زیر تلی از ناامیدی و گریه
مدفون شده است!
فکر کن، لحظه ای فکر کن!
عروس دنیا
بر ماتم نشسته
سالیان سال
بر ماتم بود
و حال خاک ماتم بر سر
خاک سرخی کز آتش جنایت نهان
و قاتلین در پستوی سیاست پنهان!
فکر کن، هزاران بار
از اول فکر کن
حتی دشمنان قسم خورده
از سوختن بیروت
از تل خاکستر
از کشته ها، زخمی ها و گم گشته ها شرمسارند!
و قاتلین در پستوی سیاست، پنهان!
ترکش این انفجار
نفرت بی پایان
از سیاست استعمار نو پدید
تا روزی که فرزندان لبنان
بیروت را برپا دارند
قاتلین نباید در پستوی سیاست
پنهان مانند!
“حسین اکبری”
مرداد ماه یکهزار و سیصد ونود ونه
———————————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.