نگاهی به «تابوت زندگان»، نوشته: هما کلهری (هما دماوندی)

«یادنوشته، تابوت زندگان»، نوشتهٔ هما کلهری (۲۰۲۰)، یک توّاب زندانبان، و یک بخیه‌کارِ بی‌استعداد، داستان‌پرداز، دروغگو و مظلوم‌نما  است که علنا شعورِ خواننده‌اش را به سخره می‌گیرد. شاید یک سکوت پُرمعنا ــ که سرشار از ناگفته‌ها می‌بود ــ بیش از پرداختن به این تُرّهات سزاوار می‌نمود؛ اما انتشار این کتاب، آن هم در آستانهٔ سالگرد جنایت دههٔ ۶۰ شمسی، نمکی بر زخم دیرینه پاشید که سکوت را به فریاد نشاند. ….

—————————————————–

نگاهی به «تابوت زندگان»
نوشته: هما کلهری (هما دماوندی)

«یادنوشته، تابوت زندگان»، نوشتهٔ هما کلهری (۲۰۲۰)، یک توّاب زندانبان، و یک بخیه‌کارِ بی‌استعداد، داستان‌پرداز، دروغگو و مظلوم‌نما  است که علنا شعورِ خواننده‌اش را به سخره می‌گیرد. شاید یک سکوت پُرمعنا ــ که سرشار از ناگفته‌ها می‌بود ــ بیش از پرداختن به این تُرّهات سزاوار می‌نمود؛ اما انتشار این کتاب، آن هم در آستانهٔ سالگرد جنایت دههٔ ۶۰ شمسی، نمکی بر زخم دیرینه پاشید که سکوت را به فریاد نشاند.

ماجرای «یادنوشته‌ها»
ظاهرا کتاب دربردارندهٔ یک گزارش تفصیلی از زندگی نویسنده است. او در ۲۲ سالگی (۱۳۶۱)، بهمراه شوهرش ناصر یاراحمدی به اتهام همکاری با «سازمان راه کارگر» در تهران دستگیر می‌شود؛ نُه ماه بعد به ۱۲ سال زندان محکوم و در اواسط ۱۳۶۲ در «تابوت» نشانده می‌شود. او پس از سه ماه می‌بُرد، توبه می‌کند، مسلمان مومن می‌شود و با تک‌نویسی و در اختیارگذاشتن همه اطلاعاتش، وجودش را از گناه ”پاک” می‌نماید.

”اصراری بر کتمان حقایق و دروغ گفتن نداشتم. نوشتم. راستش را نوشتم… پرسید کدامیک را می‌شناسی؟ برخی را می‌شناختم… جلوی اسم آنها که می‌شناختم علامت زدم. [گفت] در مورد آنها هر چه می‌دانی بنویس… مرا به این باور رسانده بودند که پاکی درونم در گرو پاک شدنم از اطلاعات ناگفته است.” (ص ۲۴۸)
هما سریعا مورد اعتماد حاج داوود قرار می‌گیرد و به مسئولِ بند سرموضعی‌ها منصوب می‌شود و تا سال ۱۳۶۴ ــ یعنی زمان آزادیش از زندان ــ در همین سمت باقی می‌ماند. او با خدمت‌گذاری در این پُست، قدمی بزرگ برای اثبات توبه و جبران گذشته‌اش برمی‌دارد و هر چه بیشتر در منجلاب همکاری با رژیم فرو می‌رود بیشتر مورد نفرت زندانیان سرموضعی قرار می‌گیرد.

”باور داشتم که ساکنان بند ۷ مرا دشمن می‌پندارند. مقابله با من… برایشان مبارزه با رژیم تلقی می‌شد… من، من تواب، امروز دیگر  آن رفیق همای یار و همراه دیروز آنها نبودم.” (ص ۲۶۲)
اما این توابِ زندانبان، که صرفا گوشه‌های کوچکی از همکاریهای وقیحانه‌اش را با رژیم اسلامی، در درون و بیرون زندان آشکار ‌کرده، با انتشار این باصطلاح «یاددنوشته» درصدد است تا مندیلی ببافد و بر تن کند که در چشمان خواننده، او را نه تواب بلکه «قربانی» بنمایاند!

انتشار «یادنامه»ی یک تواب سرشناس، آنهم در خارج از کشور، آنهم در سالگرد کشتار وحشیانه دهه ۶۰ واقعا دردآور است! نباید اجازه داد تا در برابر چشمان ما شعار ”نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم” را مخدوش کنند! نباید بگذاریم تا آزادی‌خواه و آزادی‌کُش را باهم همنشین و هم‌سفره سازند. نباید اجازه داد تا نمایندگان طبقات محروم را با نمایندگان طبقات حاکم آشتی دهند! میان زندان و زندانبان، میان آزادیخواه و آزادی‌کُش، میان طبقات حاکم و محکوم، فقط یک حکم صادق است: مبارزهٔ قهرآمیز!

پاسداری از آزادیِ آزادیخواهان، در گرو سلب آزادی از آزادی کُشان است!

ی. کهن (سپتامبر ۲۰۲۰)

لینک دانلود:
http://revolutionary-socialism.com/wp-content/uploads/2020/10/rs-yk-taboot-zendegan-1.pdf

——————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.