آیا ایران در سال ۵۷ به انقلاب نیاز داشت؟
میز گرد تلویزیون من و تو با الهه بقراط، مهرداد درویش پور، پرویز دستمالچی، محمد اکبرین و محمد امینی ….
———————————————————
آیا ایران در سال ۵۷ به انقلاب نیاز داشت؟
مهرداد درویش پور:
گفتگوی ساعت پرسش تلویزیون من و تو با الهه بقراط، مهرداد درویش پور، پرویز دستمالچی، محمد اکبرین و محمد امینی درباره آیا ایران در سال ۵۷ به انقلاب نیاز داشت و چشم انداز آینده چیست؟
در این گفتگو از جمله اشاره کردم:
۱- انقلاب ایران آخرین نمونه یک انقلاب کلاسیک در جهان بود که برخلاف اغلب انقلابات به واپس گرایی منجر شد و پشیمانی از انقلاب را به گفتمانی همگانی بدل کرد. چهار نظریه در برخورد به انقلاب ایران وجود دارد:
یکی همچون میشل فوکو از اغاز آنرا انقلاب معنوی نامید (که سپس خود از آن فاصله گرفت). امروز این نظریه تنها در میان طرفداران انقلاب اسلامی و حکومت برآمده از آن همچون رضا داوری هوادار دارد.
برخی همچون آلن تورن جامعه شناس فرانسوی از انقلاب ایران همچون انقلابی نالازم، تجدد ستیز و ضد انقلاب اسلاعی (علیه انقلاب سفید) نام می برند که این نظریه امروز نه تنها در میان طرفداران نظام گذشته بلکه از مقبولیت همگانی بیشتری برخوردار است.
برخی از انقلاب ایران همچون انقلاب دزدیده شده و به کجراه رفته نام میبرند که ازآنجا که خمینی خود رهبری این انقلاب را برعهده داشت، تئوری دزدیده شدن انقلاب مسئله برانگیز و ساده کردن آن است که امروز کمتر جدی گرفته می شود.
و بالاخره نظریه چهارم، انقلاب ایران را از آغاز انقلاب دو بنی ،تصاد مند و پوپولیستی می داند که به انقلاب اسلامی منجر شد. در واقع انقلاب با تجمع های دهها هزار نفری شب های گوته و توسط روشنفکران سکولار و اعتراضات سیاسی آغاز شد اما به دلیل ضعف نیروهای سکولار و به ویژه ضعف گفتمان دمکراسی و با دینی شدن هرچه بیشتر اعتراضات و تثبیت رهبری اسلام گرایان بر آن به انقلابی اسلامی و واپس گرا بدل شد
-۲ گرچه در میان گروه های سکولار مخالف شاه (از جمله در جبهه ملی، گروه خلیل ملکی، بختیار و سازمان وحدت کمونیستی)، گرایشات دمکراتیک وجود داشت، اما گفتمان دمکراسی در مجموع ضعیف، حاشیه ای و مغلوب بود که اگر چنین نبود، جامعه مسیر دیگری می یافت.
هم از این رو تحت تاثیر انسداد سیاسی، نبود گفتمان نیرومند دمکراتیک، سلطه گفتمان ضد امپریالسیتی، فضای انقلابی برخاسته از عصر انقلابات در جهان، کشمکش های حاصل از جنگ سرد و…همسویی های گسترده ای بین بخش سکولار اپوزیسیون با اسلام گرایان شکل گرفت که خود به نخستین قربانیان آن بدل شدند
۳- وجود نوعی از اسکیزوفرنی فرهنگی (شایگان) جمعی در ایران به گونه ای بود که به جای درک تضادمندی منافع نیروهای سکولار و چپ با اسلام گرایان، نوعی همسویی های گسترده بین آنان شکل گرفت. با این همه این به معنای ماهیت یکسان این نیروها نبود.
-۴ این ادعا که کل اپوزیسیون و از جمله چپ گرایان یکسره به حمایت از جمهوری اسلامی پرداختند، واقعیت ندارد. گرچه بخشی مهمی از چپ به ویژه چپ پروسویت از رهبری خمینی و حکومت اسلامی از آغاز یکسره دفاع کردند، اما سازمان هایی نظیر کومله، سازمان پیکار، رزمندگان، سازمان چریکهای فدایی حلق (اقلیت)، سازمان وحدت کمونیستی و جریان های دیگر نظیر جبهه دمکراتیک ملی و هرگز از حکومت دفاع نکردند. هرچند مخالفت آنان با حکومت اسلامی الزاما به معنای باور آنان به دمکراسی نبود.
۵- هر نوع تلاش برای بررسی انقلاب ایران بدور از کنتکس تاریخی و نقش جریان های سیاسی درآن یکسره بی معنا است. در برخورد به حکومت پهلوی، سیاه نمایی های گذشته برای ندیدن پشرفت های اجتماعی دران دوران و جنبه های مثبت اصلاحات ارضی و انقلاب سفید از یکسو و سرپوش گذاشتن بر خطاهای بنیادی اپوزیسیون سکولار درآن از جمله نگرش های غیر تاریخی است. اما بهت انگیز است که کسانیکه در بررسی حکومت پهلوی به این محدودیت ها انگشت می گذارند، امروز در برخورد به محدودیت های اپوزیسیون غیر تاریخی برخورد کرده و می کوشند به سیاه نمایی کامل ازآن تا سرحد سفید نمایی مطلق ازحکومت پهلوی بپردازند.
۶- در پاسخ به پرسش نیاز جامعه به انقلاب به گمان من ایران با توجه به انسداد سیاسی و دشواری های اجتماعی درآن دوران به تحول سیاسی دمکراتیک نیازمند بود، اما به انقلاب اسلامی هرگز. گشایش سیاسی در ایران به ویژه با روی کار آمدن دولت بختیار دیر هنگام و زمانی شکل گرفت که دهه ها انسداد سیاسی و براه افتادن سیل انقلاب بخت تحول دمکراتیک اصلاح طلبانه را به حداقل رسانده بود.
۷- خواست دمکراسی و معضل دست یابی به آن در ایران از انقلاب مشروطه به این سو خواست بخشی از جامعه بود که در سه خیزش اجتماعی انقلاب مشروطه، دوران مصدق و به ویژه در تحولات سال پنجاه و هفت (که با برآمد اسلام گرایی و گفتمان چپ ایدئولوژیک و استبداد زده روبرو بودیم) از آنجا که گفتمان مغلوب بود، بختی برای برآمد نیافت.
۸- انقلاب ۵۷ نشان داد به دلیل ضعف گفتمان دمکراسی، پرش از اقتدار سنتی به اقتدار کاریزماتیک با دور زدن اقتدار عقلانی لاجرم به فاجعه امروز بدل شد. هم از این رو با توجه به تجربه اقتدارهای سنتی و کاریزماتیک و پشت سرگذاشتن استبداد سلطنتی و دینی و مشاهده تجربه اقتدارهای ایدئولوژیک و استبدادی نظیر شوروی سابق و چین و… ایران بیش از هر زمان دیگری آمادگی گذار به یک اقتدار عقلانی و دمکراتیک و سکولار را دارد. راه حل اما نه در بازگشت به گذشته بلکه تقویت صدای دمکراسی خواهی است که در تمایز از اقتدارهای موروثی، دینی و ایدئولوژیک موضوعیت می یابد. اگر فقدان گفتمان نیرومند لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی (راست میانه و چپ میانه) در قطبی کردن فضای جامعه درآن دوران و راندن جامعه به سرنوشت فاجعه بار انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشت، امروز حضور نیرومند این دو گفتمان می تواند در پرهیز از تکرار خطاهای گذشته نقش مهمی ایفا کند.
این میز گرد را بطور کامل می توانید در زیر مشاهده کنید:
———————————————————-
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.