«در آستانه ی قرن و سالی نو» – شعر از حسین اکبری

فردا بهار میرسد از راه
باید که خانه را بتکانیم
از هر نشانه ای
کز بوی کهنگی
آزار بخش بوده و هست ….

———————————————————

1400-year

در آستانه ی قرن و سالی نو


سالی که دندان شکیب
بر دل های خون شده سایید
دم به دم!
و جان های بیشمار بیمار
بر بستر خاک آرمیدندند
تن به تن!
بر بایگانی قرنی
مُهر “تمام شد” را
با احتیاط می کوبد
و
باور نمی کند خودِ تاریخ
پایان گرفته است
میراث خواریِ پروردگان او!

فردا بهار میرسد از راه
باید که خانه را بتکانیم
از هر نشانه ای
کز بوی کهنگی
آزار بخش بوده و هست
باید که نو شود
اندیشه ای که بر یال قرنی دگر
تحویل  سال نو را
فریاد می زند

“حسین اکبری”
بیست و هفتم اسفند نود ونه

———————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.