فــرزنـــــدان مــــا
موضوع
پژوهش: ترس در کودکان
تاریخ پژوهش: اردیبهشت ماه 1383
اعضاء تیم پژوهش: شیدا – لیا
منابع:
كتاب هاي:
چگونه با کودکم رفتار کنم
نویسنده: دکتر گاربر
مترجمین: دکتر شاهین خزعلی، دکتر احمد شریف تبریزی، دکتر هومن حسینی نیک ( زیر
نظر دکتر محمد ولی سهامی)
انتشارات مروارید- سال 1381
تغديه و تربيت کودک
تاليف: بنيامين اسپاک
ترجمه: دکتر مصطفي مدني
انتشارات زوار
چاپ نهم زمستان
۷۸
سایت های اینترنتی:
http://www.klasse.be
http://www.opvoedadvies.nl
by: Drs. T de Vos
van der
Hoeven
http://www.vtvt.essortment.com/fearpsychology_rckv.htm
نوشته:
ادگار
سامار. تاريخ نگارش:
2002
www.bhg.comhttp://
http://www.lhj.com/lhj/story.jhtml?storyid=/templatedata/bhg/story/data/10013.xml
http://www.health.state.ok.us/program/mchecd/fears.html
پیشگفتار
ترس مفيد است. ترس از ما محافظت ميکند. وقتي شيري را ميبينيم، نياز به
فکر کردن نداريم. وقتي از يک خيابان شلوغ عبور ميکنيم، خوب است که کمي
بترسيم. اين نوع ترسها براي ادامه زندگي و حفظ حيات ما لازم است. اما برخي از
ترسها را ياد ميگيريم. مثل ترس از عنکبوت. آن موجود کوچک پشمالو در گوشه اتاق
هيچ خطري براي ما ندارد، اما بسیاری از افراد به محض ديدن او جيغ
ميکشند.
بعضي از روانشناسان معتقدند كه اكثر ترسها در انسان به خاطر تجربه هايي است كه
در سه سال اول زندگي كسب ميشوند. اما در بررسيهاي جديد روانشناسي ثابت شده است
كه در دوران كودكي اكثر ترسها در كودكان مشترك است. در واقع بعضي ترسها در اثر
غريزه طبيعي و براي محافظت از خود در كودكان به وجود ميآيد، البته به
غير از فوبيا كه مبحث كاملاً جدايي در علم روانشناسي است.
بعضي ترسها با بزرگ شدن و مستقل شدن كودك رشد ميكنند. مثلاً وقتي كه كودك به
راه ميافتد و ميفهمد كه ميتواند مادرش را ترك كند، در عين حال ميفهمد كه
مامان هم ميتواند او را ترك كند. كودكان در سنين پايين ممكن است از هر چيزي
وحشت كنند: تاريكي، باد و يا حتي عروسك محبوبشان ممكن است باعث ترس در
آنها بشوند. ممكن است اتفاقي ترسناك براي كودك بيافتد و او بعد از چند روز و يا
چند هفته وحشتزده بشود. هر چقدر هم كه كودك شما وحشتزده باشد ترس در كودكان
چيزي نيست كه شما از آن احساس نگراني بكنيد. اينها احساسات طبيعي هستند كه به
كودك كمك ميكنند تا بفهمد دنياي اطراف او به چه صورت است.
بيشتر ترسها را ميشود تحت کنترل درآورد يا بر آن غلبه کرد. کنار آمدن با
ترسها بخشي از رشد را تشکيل ميدهند. ترس وقتي به مشکل تبديل ميشود که
فعاليتهاي زندگي را مختل کند . در اين صورت خبر از وجود مشکلات ديگري ميدهد.
هر بچهاي فازهاي گوناگون ترس را پشت سر ميگذارد. يک نوزاد شروع به شناخت
دنياي اطرافش ميکند و از هر چيزي که نمي شناسد، مي ترسد. مثلاً از
قيافههاي ناآشنا. وقتي نیروی تخيل و فانتزي کودک رشد ميکند، همه جا غول
و روح ميبيند در حالی که يک نوجوان از اینکه ديگران درباره او و تغييرات بدنيش
چگونه فکر ميکنند می ترسد. ترسیدن کودک سه ساله از غول طبیعی است ولي بچه
دوازده سالهاي که جرات نميکند بخوابد حتماً مشکلي دارد. شايعترين انواع
ترسها در سنين مختلف كودكان عبارتند از:
شش ماهگي: ترس از غريبهها.
هشت ماهگي: جدا شدن از والدين، افتادن.
يك سالگي: جدا شدن از والدين، صد، حيوانات، حمام كردن، دكتر.
دو سالگي: جدا شدن از والدين، آموزش توالت رفتن، حمام كردن، شب هنگام خواب،
دكتر.
سه سالگي: از دست دادن والدين، آموزش توالت رفتن، شب خوابيدن، روح و ديو، هر
كسي كه از نظر ظاهري با اعضاي خانواده تفاوت داشته باشد مانند: اشخاص ناتوان و
معلول، ريشوه، كساني كه رنگ پوستشان متفاوت است و غيره.
چهار سالگي: صد، حيوانات، شب هنگام خواب، روح و ديو، كسي كه از نظر ظاهري با
اعضاي خانواده تفاوت دارد، از دست دادن والدين، مرگ، طلاق.
پنج سالگي: صد، حيوانات، روح و ديو، گم شدن، رفتن به مهد كودك، از دست دادن
والدين، مرگ، صدمه جسماني، طلاق.
از جمله ترسهاي مهم در رابطه با والدين، ترس از جدايي است كه ميبينيم از هشت
ماهگي تا سه سالگي از ترسهاي شايع به شمار ميرود. کودک نمي خواهد از شبکه امن
والدينش جدا شود. او مي ترسد و نامطمئن است و به جستجوی راههاي مختلف براي
گريز از رفتن به تختخواب و مدرسه مي پردازد. زيرا مطمئن نیست که وقتي از خواب
بيدار مي شود يا از مدرسه باز ميگردد والدينش را ببيند. از آن جائی که شما
نميتوانيد هميشه در کنار او باشيد بنابراین کودک بايد بر اين ترس غلبه کند تا
بتواند از زندگي طبيعي برخوردار باشد.
شبکه امن
فرزندتان از تاريکي، بيمارستان، جدايي، تصاوير تلويزيون و ... ميترسد. شما
نميتوانيد ازپيدايش اين ترسها جلوگيري کنيد. اما ميتوانيد به کودک خود کمک
کنيد. چنانچه کودکی بتواند درباره ترس خود صحبت کند، احساس بهتري خواهد داشت.
جدی گرفتن کودک از سوی والدین، صحبت کردن و گوش دادن به حرفهای او کمک بزرگي
است. بعضي از ترسها براي بزرگسالان خنده آورند ولي براي بچهها این گونه
نيستند. اين نكته مهمي است كه به كودك خود بگوييد كه او رادرك ميكنيد، به آنها
بگوئید كه شما هم وقتي كوچك بوديد از چيزهاي مشابهي ميترسيديد. گفتگو و صحبت
در مورد ترسهاي كودكيتان به فرزندتان ميفهماند كه ترس و وحشت او مسئله بزرگي
نيست. به علاوه توضيح شما به كودك كمك ميكند كه احساس خود را در مورد ترسش
بيان كند. به ياد داشته باشيد كه هر چه كودك بيشتر در مورد احساسات خود صحبت
كند به همان نسبت از اهميت مسئله ترس کاسته خواهد شد. با ایجاد يک شبکه امن،
کودک ميآموزد که بر ترس خود غلبه کند. کودکي که ترسيده است در جستجوي افراد
قوي و آرامی است که به او احساس امنيت ببخشند و خود نترسند. بنابراين قوي بودن
شما کمک بزرگي به فرزندتان است.
ترس نوزادان
ترس يا واكنشهاي غريزي در نوزادان به دو دسته كلي تقسيم ميشود:
الف- رفلكس يا واكنش از جا پريدن: هنگامي رخ میدهد كه نوزاد از شنيدن
صداهاي ناگهاني و بلند به شدت از جا ميپرد يا بر اثر احساس سقوط كردن به نفس
نفس ميافتد.
ب- واكنش اجتنابي: هنگامي كه نوزاد بر اثر درد خود را به عقب ميكشد يا
بياختيار از جسم دردناكي مانند شيء داغ دوري ميكند.
غریبی کردن نوزادان
غريبي كردن هم نوعي از ترس است كه به مرور كه نوزاد بزرگتر ميشود ممكن است در
او بروز كند. براي نوزاد تازه متولد شده، اغلب غريبه ها جالب توجه هستند. هر
صورتي براي او جالب است. چون هر صورت به معناي يک ارتباط است. به محض ديدن يک
صورت، نوزاد شروع به خنده و نگاه کردن ميکند. اما به مرور، با ديدن صورت
بيگانه، نوزاد کمتر نگاه ميکند و ميخندد. او بين افراد آشنا و غريبه تفاوت
قائل ميشود و به جستجوي والدينش ميپردازد. در حدود هشت، نه ماهگي، بيشتر
کودکان دچار ترس از بيگانگان ميشوند. اما همه کودکان به اين ترس دچار نميشوند
و در هر موقعيتي هم اين ترس بروز نميکند.
عوامل زير در ايجاد حالت غریبی کردن نوزادان دخالت دارند:
1- زمينه ايجاد ترس: زمينه ايجاد ترس مهمترین عامل غریبی کردن است. در
يک محيط آشنا مثل خانه، کودک کمتر از غريبهها ميترسد تا در يک محيط ناآشنا.
همچنين حضور مادر اهميت ويژهاي دارد. و از آن مهمتر واکنش مادر است. کودکي
که مادرش او را به خنديدن تشويق ميکند کمتر از کودکي که مادرش ارتباطي با او
برقرار نميکند يا نامطمئن نگاهش ميکند، ميترسد. وقتي مادري انتظار دارد
كودكش از غريبه ها بترسد، امکان اين که کودک بترسد خيلي زياد است. حتي زماني که
کودک با فرد غريبه ارتباط برقرار کرده است، همچنان مادرش را تحت نظر دارد و به
واکنشهاي او توجه ميکند.
2- کنترل: از يکسالگي به بعد، کودک تا حدودي بر موقعيتها کنترل دارد.
چنانچه فردِ غريبه به یکباره به کودک نزديک نشود و به وی زمان دهد تا ابتدا با
موقعيت آشنا شود و اولين قدم در برقراری ارتباط از جانب کودک باشد امکان غریبی
کردن کودک کمتر خواهد شد. معمولاً افراد با ديدن نوزاد نزديک او ميروند و او
را در آغوش ميگيرند يا نوازش ميکنند و این دقيقاً رفتاريست که سبب ترس نوزاد
ميشود.
3- افراد: اما اين که غريبه چه کسي باشد نيز مهم است. بزرگسالان موجب
ترس کودکان ميشوند. در حالي که کودکان غريبه او را نميترسانند. همچنين نزدیک
شدن فرد غریبه به کودک یا حفظ فاصله با او نیز اهمیت دارد، ضمن اینکه رفتار فرد
غريبه نيز در درجه ترس موثر است. فرد غريبهاي که آرام با کودک صحبت ميکند و
بعد از مدتي با او بازي ميکند، کمتر موجب ترس کودک ميشود تا فردي که هيچ
واکنشي نشان نميدهد.
نحوه برخورد با غريبی کردن کودکان
کودکي که غريبي ميکند، هنوز نميتواند به خوبي درک کند که ندیدن والدین دلیل
بر ناپديد شدن آنها نیست و آنها زمانی بعد خواهند برگشت . با فراهم آوردن مکرر
اين تجربه براي کودک که والدين هميشه بر مي گردند ترس او کاهش مييابد. به اين
طريق که لحظاتي از جلوي چشم او برويد و بعد دوباره برگرديد. در اين صورت کودک
ميآموزد که شما براي هميشه از پيش او نرفتهايد. همچنين صحبت کردن با کودک در
زماني که شما را نميبيند، کمک بزرگي است. بازي دالي موشه نيز به کودک ميآموزد
که از معرض ِ دیدِ کودک خارج شدن به معني رفتن و نبودن شخص نيست.
ترس در خردسالان
با بزرگتر شدن كودك ترس در او به دلیل کسب تجربياتش از محيط اطراف، شروع
ميشود. بعضي ترسها واقعگرايانه هستند، مثل ترس از اين كه سگ يا حيوانات
ترسناك ديگر گازش بگيرند اما بيشتر ترسها بر اثر اوهام و فانتزي در كودك به
وجود ميآيند، مثل ترس از روح و يا ديو. اين گونه ترسها بيشتر در خواب كودك
ظاهر ميشوند، به خاطر همين است كه اكثر كودكان از تاريكي وحشت دارند زيرا
تاريكي براي آنها به معناي تنها ماندن در اطاق و اجبار به خواب است. اين مورد
مخصوصاً بعد از ديدن فيلمهاي ترسناك و وحشت آور در شب به وجود ميآيد. كودكان
از قوه تخيل زيادي برخوردار هستند و در واقع به خاطر همين تخيل قوي است که كودك
ميخواهد باور كند كه آن چه را كه در فيلم ديده در واقعيت هم وجود دارد.
در خردسالي کودکان قادر به انجام کارهاي زيادي هستند و دنيا را بهتر ميشناسند.
دنيا به نظر آنها بسيار بزرگ ميآيد و اين سبب ترسشان ميشود. در اين حال به
سمت کساني که مطمئنتر از بقيه هستند، جلب ميشود، يعني به سمت والدين.
بنابراین کودک دچار ترس دیگری به نام ترس از جدايي ميشود. از آن جايي که اغلب
مادر مراقبت از کودک را به عهده دارد لذا مطمئنترین شخص برای کودک محسوب
ميشود. ترسهاي ناگهاني و غيرمنتظره در سنين سه تا چهار سال غيرعادي نيست. به
طور مثال والدين يك دختر سه ساله بيان كردند كه دخترشان ناگهان از روزنامه وحشت
پيدا كرد و از هر اتاقي كه در آن روزنامه بود فرار ميكرد. اين اتفاق اصلاً غير
عادي نيست. در حدود چهار سالگي قوه تخيل شروع به رشد ميكند. براي كمك كردن به
كودك در اين مرحله به ياد داشته باشيد كه او نياز دارد احساس امنيت كند و براي
كنترل كردن جهاني كه قبلاً براي او امنيت كامل داشته در پناه توانايي شما قرار
گيرد. آن چه مهم است توجه به اين نکته است که به ترس توجه زيادي نشان ندهيد چون
سبب پايداري آن ميشود.
بهترين راه اين است که کودک را در آغوش بگيريد . به او اطمينان بدهيد و آرامش
کنيد و ترس را جدي بگيريد. ولي بعد کودک را به زمين بگذاريد. در صورتي که اين
روش به طور مستمر استفاده شود، کودک با سرعت بيشتري بر ترس غلبه خواهد کرد.
در اين سن همچنين مشاهده ميشود که کودکان از چيزهايي که درکشان نميکنند و
باعث جاخوردنشان مي شود مي ترسند. مثل صداهاي ناگهاني، حيواناتي که رفتار
غيرقابل پيشبيني دارند و ... . خردسالان نمي توانند بين تخيل و واقعيت بخوبی
تمايز قائل شوند، بنابراين امکان دارد تخيلشان موجب ترس شود. مثلاً "آب در
لوله دستشويي فرو ميرود، پس ممكن است من هم درون لوله آب ناپديد بشوم. " با
گفتن اين جمله که "ترس تو بيجا است" هيچ کمکي به او نميکنيد، چون براي او ترس
واقعي است. هيچوقت به فرزندتان نگوييد كه وقتي " دختر بزرگ" يا "پسر بزرگي"
شد، ترسش را هم فراموش خواهد كرد. اين كار فشار بيشتري را بر او وارد خواهد
كرد. مجبورش هم نكنيد كه با آن چه ميترساندش روبهرو شود. از ميان برداشتن
عامل ترس نيز کار درستي نيست. چون کودک ياد ميگيرد که در ترسيدن محق بوده است.
دسته بندی ترس در کودکان
ترس در كودكان اغلب به چهاردسته تقسيم ميشود. به طوري كه قبلاً هم اشاره شد
بعضي از ترسها در واقع مكملي براي رشد كودك هستند. اگر كودك اين ترسها را با
خود به بزرگسالي نبرد، والدين نبايد نگران اين ترسها باشند.
یک - ترس از بعضی حيوانات معين: اين ترس اغلب در سن سه تا پنج سالگي به
وجود ميآيد. بعضي از مثالهاي اين مورد عبارتند از ترس از گربه (ايلوروفوبيا)،
ترس از عنكبوت (آراكنوفوبيا)و ترس از مار (پيروفوبيا).
دو- ترس از موقعيتهای خاص: در شش ماه اول نوزادي نوزاد از صداهاي بلند
ميترسد. از آغاز هفت ماهگي تا قبل از يك سالگي كودك اغلب از بلندي و ارتفاع
ميترسد (اكروفوبيا) و يا گاهي از نزديك شدن ناگهاني جسمي به طرفش وحشت ميكند.
بعضي مثالهاي ديگر اين نوع ترس شامل ترس از اشياي نوك تيز (ايكموفوبيا), ترس
از رعد و برق (برونتوفوبيا), ترس از تنهايي (منوفوبيا) و ترس از تاريكي
(نيكتوفوبيا) ميشود.
سه- اضطراب اجتماعي: در هشت ماه اول نوزادي ترس از غريبهها در كودك
ايجاد ميشود(زنوفوبيا) و يا حتي گاهي ترس از مردم به طور كلي (انتروپوفوبيا).
به خاطر حمايت بيش از حد والدين, در بعضي از كودكان ترس از بزرگ شدن ايجاد
ميشود. نوع مهم اين ترس، ترس از مدرسه است. روانشناسان كشف كردند كه نوجواناني
كه از مدرسه رفتن ميترسند در واقع وحشت از ترك منزل و جدا شدن از خانواده
دارند.
چهار- ترس از مكانهای شلوغ: اين نوع ترس در واقع ترس از مكانهای باز
است و اغلب بين دو تا چهار سالگي در كودك به وجود ميآيد. اين ترس در كودكاني
كه از بيرون رفتن از منزل ميترسند و يا از شركت كردن در مهمانی و يا جشنهاي
بيرون از محيط امن منزل خود وحشت دارند مشاهده ميشود.
غلبه بر ترس
در برخي موارد ترس هدف دار است و نيازی به غلبه بر آن نيست. ترس از آتش به کودک
ميآموزد که از آتش دوري کند. ترس از حيوانات خطرناک از کودک در مقابل آن حيوان
محافظت ميکند اما ترس از حيوانات خانگی و اهلی، دکتر و ارتفاع زندگي او را
مختل ميکند و بايد بر آن غلبه کرد. چنانچه كودك بزرگ شود ولی نتواند بر
ترسهائی كه زندگي او را در مقاطعی از زمان حتي تحت كنترل قرار می دهند غلبه
كند، حتماً بايد دست به اقدامی زد تا حداقل اين موقعیت خفيفتر شود. راههاي
كمك به كودكان براي غلبه بر ترس عبارتند از:
الف- شرطي کردن معکوس: در اين روش کودک ميآموزد موقعيتهای ترسناک را هر
چه لذتبخشتر تجربه کند. کودکي که از سگ مي ترسد، در حالي که خوراکي خوشمزهاي
ميخورد در اتاقی قرار ميگيرد که سگي در گوشه ديگر آن نشسته است. هر روز سگ را
نزديکتر ميآورند تا جايي که کودک جرأت کند نزديک سگ بنشيند. با دادن خوراکي
خوشمزه به کودک، تجربه روبرو شدن با سگ کمتر ترسناک ميشود و به این ترتیب
ميتواند بر ترس خود غلبه کند . همچنين ميتوان به وسيله يك شيء آشنا و
آرامشبخش حواس كودك را از موضوع پرت كرد. هنگامي كه واضح است كه كودكتان بر
روي موضوع خاصي تمركز كرده و نميتواند آن را فراموش كند سعي كنيد كه يكي از
كتاب داستانهای مورد علاقهاش را برايش بخوانيد و يا بازی مورد علاقه او را
انجام دهيد يا با او به نقاشي مشغول شويد.
ب- حساسيت زدايي: کودک با کمک تمريناتي ميآموزد که آرامش پيدا کند.
وقتي کودک توانايي لازم را به دست آورد، آرام آرام با چيزي که از آن ميترسد
مواجه ميشود. اين روبرويي مي تواند هم در خيال و هم در واقعيت صورت گيرد.
کودکي که از سگ ميترسد، تصور ميکند که با سگي در اتاقي است. سگ در گوشه اتاق
است. کودک بايد خود را آرام کند. وقتي ترس کاهش يافت، کودک تصور مي کند که در
گوشه اتاق است و خود را آرام ميکند. به اين طريق قدم به قدم با چيزي که از آن
ميترسد، روبرو ميشود. قدم بعدي وقتي برداشته ميشود که کودک ديگر نترسد.
پ- نگاه کردن به الگو: کودکان از اطرافيان خود چیزهای بسياری میآموزند.
از جمله ترسيدن و غلبه کردن بر ترس. با نگاه کردن به کسي که نميترسد و از آن
بهتر کسي که مي ترسد ولي ترسش را تحت کنترل دارد، مي آموزد چگونه بر ترسش غلبه
کند. به ويژه اگر آن فرد از همسالانش باشد. در تحقيقي كه توسط باندور، گراسك و
منلو در سال 1967 انجام شده كودكان قبل از دبستان كه از سگ ميترسيدند در يك
دوره هشت قسمتي شركت كردند كه در آن كودكي را ميديدند كه با شادي و بدون ترس
با سگي بازی ميكرد. بعد از مدتي، دو سوم كودكاني كه از سگ وحشت داشتند خود نیز
توانستند كه با سگ بازی كنند. والدين نيز الگوهاي خوبي هستند ولي گاهي والدين
نيز ميترسند و کودک ترس را از آنها ياد ميگيرد. شايد فکر کنيد بهتر است
ترستان را مخفي کنيد، اما هرگز اين کار را نکنيد چون کودک ترس شما را احساس
ميکند و وقتي ترس خود را انکار مي کنيد او کاملاً گيج ميشود.
ت- استفاده از فانتزی: استفاده از فانتزی نيز ميتواند گاهي موجب غلبه
بر ترس شود. يک خرس ميتواند کودک را حفاظت کند. يک ترانه يا شعر ميتواند در
موقع ترس به او کمک کند. و به اين ترتيب کودک ميتواند بر ترس فائق آيد. اما
ارائه توضيحاتِ خوب در زماني که او از چيزي ميترسد، تأثير بهسزايي خواهد
داشت. دقيقاً به اين دلیل که خیال پردازیِ کودک موجب افزايش ترس وی ميشود با
قابل فهم کردن موقعيت، ترس کاهش مييابد. زیاد در مورد ترس از کودک چیزی نپرسيد
و از توضيحات مفصل خودداري كنيد. سؤالهاي خود را كوتاه و مستقيم بپرسيد، مثلاً
"ميتوني به من بگي كه چه چيزيه كه اين قدر ازش ميترسي؟". اگر كودكتان نمی
تواند كلمات درستي را در بيان احساساتش پيدا كند او را مجبور به پاسخ دادن
نكنيد. فقط بگوييد: "نگران نباش من اين جا پيش تو هستم و هيچ چيزي نميتونه
اذيتت كنه". پرسش های زياد و همچنين توضيحات مفصلي كه كودك قادر به درك آنها
نباشد باعث سردرگمي كودك و افزايش نگراني و اضطراب او خواهد شد.
راهنمايیهای عمومی برای غلبه بر
ترس
ترس را نبايد ناديده گرفت ولي واکنش بيش از حد به آن نيز درست نيست. يک پاسخ
منطقي ميتواند از پيشرفت ترس جلوگيري کند. مسخره کردن، عصباني شدن و انتقاد بي
موقع نه تنها کمکي به از بين رفتن ترس نمي کند بلکه سبب افزايش اضطراب، تأثيرات
منفي و پنهان کردن ( و نه فراموش کردن ) ترس خواهد شد. حرفهايي چون "ترس تو
احمقانه است" و يا " بچه هاي بزرگ از اين چيزها نميترسند" موجب ميشوند كه
كودك احساس ِ بدی نسبت به ترس خود پیدا کند، در نتیجه از بيان احساسات خود خجل
شده و از ترس خود با شما صحبت نكند. اين مسئله سبب نفوذ ترس به درون كودك شده و
ضررهای بيشتری براي او خواهد شد.
اكثر مواقع كودك از ترس خود تصوير واضح و روشني ندارد. پرسيدن سؤالهايي مانند
"از پرندهها ميترسي؟" تنها باعث خواهد شد كه كودك احساس كند كه چيز ترسناكي
در پرندگان وجود دارد كه او بايد از آنها بترسد. به ياد داشته باشيد كه كودكان
پيشدبستاني نميتوانند درك كنند كه كلمهاي براي چيزي وجود داشته باشد اما آن
شيء وجود خارجي نداشته باشد. گفتن "ديو و هيولا وجود ندارند" براي كودك قابل
درك نيست و نميتواند ارتباط منطقي در اين مورد برقرار كند. .كودكان مفهوم
ظاهري كلمات را درك و باور ميكنند مثلاً اگر بگوييد " اگه عقب ماشين نشيني،
پليس دستگيرت ميكنه" و يا اگر فرد ناشناسي به كودك بگويد "چقدر تو نازي، من تو
رو ميبرم خونهمون." اين حرفها را جدي ميگيرد و وحشت ميكند.
البته لازم به ذکر است که توجه و همدردي بيش از حد هم اين احساس را ايجاد
ميکند که لابد خطري جدي وجود درد. براي كودك راحتي، آرامش و اعتماد فراهم
كنيد، اما اجازه ندهيد كه ترس كودكتان نظم زندگي شما را به هم زند و يا روال
زندگیتان را عوض كند. اين گونه تغييرات اگرچه ممكن است به طور موقت كودك را
آرام كند اما در دراز مدت باعث بدتر شدن اوضاع خواهد شد. به علاوه اگر كودك
بداند كه ترس او میتواند دستاويزی براي كسب امتيازات بیشتر باشد، ممكن است از
اين موقعيت سوءاستفاده كند.
برای از بین بردن ترس چه باید کرد؟
یک- حمايت: وقتي کودک از هيولاي زير تختش ميترسد. به جاي ايراد نطقي
طولاني، به همراه هم زير تخت را نگاه کنيد و به او اطمينان بدهيد که آن جا
هيولايي نيست.
دو- به كودك با اعتماد به نفس پاسخ دهيد: سعي كنيد كودك را قانع كنيد كه
شما مسئله را درك ميكنيد و اجازه نخواهيد داد كه خطري متوجه او شود. حتي وقتي
كه كودك به شدت و حشت زده است بسيار مهم است كه شما با خونسردي و اعتماد كامل
با مسئله برخورد كنيد. هيچ چيزي كودك را بيشتر از اين مضطرب و نگران نخواهد كرد
كه متوجه شود حتی خودِ شما هم نميدانيد چگونه با مسئله برخورد كنيد.
سه- تقويت رفتار دليرانه: وقتي کودکي که از سگ ميترسد، به آن نزديک
ميشود. اين رفتارش را تشويق و تحسين کنيد . تشويق سبب تکرار رفتار مي شود.
چهار- ارزيابي ترس: آيا کودک از همه سگها ميترسد يا فقط از سگ سياه؟
آيا از رعد و برق ميترسد يا از رعد بيشتر و از برق کمتر؟با کودک صحبت کنيد و
رفتارش را در هنگام ترس بررسي کنيد.
پنج- شخص کردن ميزان ترس: ترس درجات گوناگوني دارد. مشخص کردن ميزان آن،
مي تواند به کاهش ترس کمک کند. مي توان از درجه بندي عددي استفاده کرد و به ترس
نمرهاي بين يک تا ده داد. کودکان خردسال ميتوانند با باز کردن دست ميزان ترس
خود را نشان دهند.
شش- فهرست بندی ترس بر اساس درجه: فهرستي از ترسها با درجات مختلف تهيه
کنيد. در بالاي فهرست ترسهاي شديد و در انتها ترسهاي خفيف را قرار دهيد. از
ترسهاي ضعيف به سمت ترسهاي شديد برويد. مثلاً براي کودکي که از سگ ميترسد
کمترين ترس ورق زدن کتابي با عکس سگ و بيشترين ترس نزديک شدن به سگ و نوازش
کردن آن است.
هفت - راههاي خنثی کردن اضطراب: روشهاي کسب آرامش ( تنفس و ... ) را به کودک
بياموزيم. امکان ندارد که بدن در يک زمان هم آرام باشد و هم هراسان. زمزمه کردن
کلمات آرام، تنفس عميق، گوش دادن به موزيک، حضور پدر و مادر، خوردن خوراکي،
شمارش اعداد همه موجب پرت شدن حواس كودك ميشود. مثلاً کودک وقتي مشغول خوردن
بستني است به سگ نزديک ميشود و يا در موقع طوفان به موسيقي مورد علاقهاش گوش
ميکند. راه حل ديگر ايجاد تجربه قاعدهدار و اصولی است يعنی وقتی كه كودك به
تدريج با شيئی كه از آن ميترسد آشنا بشود و آن را بشناسد تا ترسش بريزد.
چند نمونه از ترس های رایج بین
کودکان
الف_ ترس از حشرات
تعداد کساني که حشرات را دوست دارند کم است. ولي شما نميخواهيد فرزندتان به
طور غيرمنطقي از حشرات بترسد. شخصيت کودک و احساسات خانواده نسبت به حشرات ممکن
است بيزاري طبيعي را به ترسي حقيقي مبدل کند.
1- از بروز ترس جلوگيري کنيد: احساس شما نسبت به حشرات، طرز فکر کودک را
در اين زمينه شکل ميدهد. با برخوردي قاطع و در عين آرامش به کودک ياد دهيد که
به حشرات دست نزند و مراقب باشد.
2- پرهيز از واکنش شديد: اگر کودک حشرهاي را برداشت هراسان نشويد.
توضيح دهيد که به برخي از حشرات نبايد دست زد.
3- افزايش سطح آگاهي: درباره تعادل طبيعت و نقش مهم حشرات صحبت کنيد.
مورچهها را در حال حمل غذا و عنکبوتها را درحال تنيدن تار نگاه کنيد. اطلاعات
کودک را با خواندن کتاب افزايش دهيد.
4- آموزش روشهاي خلاص شدن از شر حشرات مزاحم: کشتن مگس با مگسکش، يا
بيرون انداختن کرم به وسيله تکه کاغذ را به کودک ياد دهيد. براي او توضيح دهيد
که با ديدن زنبور بيحرکت بايستد.
5- راههاي غلبه بر ترس از حشرات
- عامل ترس را مجزا کنيد
- با نشان دادن عکس حشره، نحوه زيست او را براي کودک توضيح دهيد.
- درباره ترس بحث کنيد
- علت را جويا شويد. پندارهاي نادرست را اصلاح کنيد. درباره فايده حشرات و
حشرات بيضرر صحبت کنيد.
- فهرستي از حشراتي که کودک از آنها ميترسد را تهيه کنيد. در انتهاي فهرست
حشراتي که کودک کمتر از آنها ميترسد را قرار دهيد. حشرهاي از انتهاي فهرست
انتخاب کنيد و در ظرف شيشهاي دو سه متر دورتر بگذاريد. همراه کودک به آن نزديک
شويد. در حين نزديک شدن از او بخواهيد تا ميزان ترس خود را با عدد مشخص کند. از
او بخواهيد تا تکرار کند: ”حشره تو شيشه زندانيه. نميتونه بياد بيرون“
- تجربه هاي او را افزايش دهيد. تشويقش کنيد تا شيشه را در دست بگيرد. چوب
نازکي را داخل شيشه ببردو با حشره بازي کند. سپس حشره را روي زمين قرار دهيد تا
حرکت کند. تجربه بالا را در محدوده وسيع انجام دهيد. اجازه دهيد چند بار مگس را
با مگس کش بکشد تا به تنهايي از عهده اين کار برآيد. اين کار را با حشرات ديگر
نيز انجام دهيد تا موجب بالارفتن اعتماد به نفس او شود.
- او را تحسين کنيد. به او پاداش دهيد. و به اين منظور او را به پيک نيک ببريد.
اگر کودک شما در ميان مورچه ها نشسته و آب نبات مي خورد و چند مگس در اطرافش
پرواز مي کنند، به موفقيت بزرگي دست يافته ايد.
ب _ ترس از رعد و برق
در حالي که بعضي از بچه ها عاشق رعد و برق هستند، عدهاي در هنگام رعد و
برق در زير تخت خود پناه مي گيرند. اين ترس يک بار در سه تا چهارسالگي و يک بار
در ده سالگي به وجود ميآيد. رعد و برق گاه بزرگسالان را نيز ميترساند. اگر
احساسات شما مسبب ترس کودک شده است، خود را کنترل کنيد. در صورتي که ترس شديد
است و چندين ماه به طول انجاميده است، بايد براي غلبه بر ترس اقدام کنيد و کودک
خود را مقاوم کنيد.
1- عامل ترس را مشخص کنيد. آيا کودک از رعد مي ترسد يا برق؟
2- پندارهاي نادرست را اصلاح کنيد. گاه کودک ميپندارد باد او را از
زمين بلند ميکند. يا صاعقه را جادوگرها ميفرستند.
3- افزايش اطلاعات درباره آب و هوا . با خواندن کتابهايي درباره آب و
هوا آگاهي او را افزايش دهيد. براي کودکان بزرگتر محاسبه فاصله برق جالب است.
فاصله بين ديدن برق و شيندن آن بر حسب ثانيه را چنين محاسبه کنيد که هر سه
ثانيه نشان دهنده يک کيلومتر است.
4- از جملههاي مثبت استفاده کنيد: گردباد تا حال تو اين شهر نيامده .
صاعقه به بلندي مي خوره. ما تو خونهايم نه روي پشت بوم.
5- ترس را بازسازي کنيد. از طوفان فيلمبرداري کنيد و يا صداي آن را ضبط
کنيد. در صورت استفاده از فيلم، ابتدا بدون صدا آن را پخش کنيد و سپس صدا را
زياد کنيد. در صورت ضبط صد، از کودک بخواهيد با چشمان بسته به صدا
گوش کند و در آخر تصور کند که خورشيد از پس ابرها بيرون ميآيد.
6- استفاده از تجربه واقعي . صداي مورد علاقه کودک را در هنگام رعد و
برق يا طوفان پخش کنيد. ابتدا صدا را زياد کنيد و سپس کم کنيد. کودک را به کنار
پنجره بريد تا رعد و برق را تماشا کند . يا مي توانيد در هنگام رعد و برق، کودک
را با ديدن کارتون يا بازي سرگرم کنيد.
کودک را تحسين کنيد. به او بگوييد از اين که بر ترسش غلبه کرده و درباره آب و
هوا آموخته است، خوشحاليد. اگر از باد ميترسيده، در روزي که باد ميوزد او را
براي بادبادکبازي ببريد. يک چتر و باراني نو برايش بخريد.
پ - ترس از صدمه ديدن
در حدود سه تا چهارسالگي رشد قوه تخيل کودک سبب ميشود که او خود را جاي
ديگران بگذارد و خطرات و مشکلاتي که به وقوع نپيوستهاند را مجسم کند. از سوي
ديگر حس کنجکاوي او نيز باعث مي شود نه فقط علت هر چيز را جويا شود بلکه مي
خواهد ارتباط و مناسبتي را که با او دارند هم بداند.مثلاً با ديدن يک فرد معلول
به اين فکر ميافتد که در صورت بروز چنين پيشامدي براي او يا والدينش چه خواهد
شد. در اين سن همچنين کودکان با ديدن خواهر يا برادر و يا دوستان خود به تفاوت
آلت تناسلي دختر و پسر پي ميبرند. پسرها با ديدن آلت تناسلي دختره، فکر مي
کنند که آلت آنها دچار صدمه يا شکستگي شده است. همين امر موجب ميگردد که از
تجسم بروز اين اتفاق براي خود دچار ترس شوند. از اين رو مرتب به آلت خود دست مي
زنند. اغلب والدين از اين کار فرزند خود ناراحت ميشوند. گاه کودک از شکستن
چيزي به گريه ميافتد به اين دليل که هر شکستني يادآور شکستن و صدمه ديدن آلت
تناسلي است. نبايد براي جواب دادن به سؤالات کودک و رفع کنجکاوي و ترس او منتظر
باشيد که کودک از شما بپرسد چرا دخترها شبيه پسرها نيستند. کودکان معمولاً
اشاراتي ميکنند و يا به طور گنگ نشانههايي از کنجکاوي و ترس را ابراز
ميدارند. براي پاسخگويي به کودک لزومي ندارد با قيافهاي جدي به ايراد يک
کنفرانس بپردازيد يا سرخ شويد و خجالت بکشيد. در اين صورت کودک احساس ميکند که
اين قسمت از بدنش ناشايست و بد است. براي او توضيح دهيد که دختر ها متفاوت از
پسرها هستند. بدن دختر و پسر شبيه هم نيست. به او بگوييد تو مثل باب، دايي يا
عمو ( افرادي که او مي شناسد ) هستي يا تو مثل مامان، خاله و عمه هستي. براي
کودک جالب است که خود را شبيه افرادي که مي شناسد احساس کند. براي دختران توضيح
دهيد که وقتي بزرگ شوند ميتوانند بچهاي را درون خود پرورش دهند و ميتوانند
بچه خود را شير دهند .
بخش تجربی ترس در كودكان
در مقاله "روانشناسي ترس در كودكان", به انواع ترس اشاره شده بود و نیز اين
نكته كه اكثر ترسها در دوران كودكي اگر به صورت فوبيا نباشند و در بزرگسالي هم
ادامه پيدا نكنند طبيعي و نرمال هستند. گروه والدين ايراني تجربههاي خودشان را
در مورد ترس در كودكانشان مطرح كردند. اولين نكته جالب اين بود كه اكثر مادراني
كه فرزند نوزاد دارند به ترس و عكس العمل نوزادشان از صداهاي بلند و ناگهاني
اشاره كردند . بعضي از مادران تصور ميكردند كه عكس العمل كودكشان به خاطر ترسو
بودن آنهاست، حتي يكي از مادران اشاره كرد كه اطرافيان به او گفته بودند كه
ممكن است در دوران بارداري از چيزي ترسيده و اين ترس در نوزادش اثر گذاشته و او
را ترسو كرده است . اما ديديم كه اين ترس و عكس العمل در اكثر نوزادان وجود
دارد و كاملا طبيعي است.
سه نفر از مادران به ترس كودكشان از تنها خوابيدن در اتاق تاريك اشاره كردند.
در يكي از اين موارد كودك هنگام شب از خوابيدن در اتاق خودش وحشت داشته و حتي
از عكسها و عروسكهايي كه در اتاقش آويزان بوده و در هنگام روز با آنها بازي
ميكرده ميترسيده. نكته جالب در اين مورد اينجاست كه بعد از اسبابكشي و
خوابيدن در اتاق جديدي كه بر ديوارش چيزي آويزان يا چسبانده نشده بود، مشكل اين
كودك حل شد و حاضر شده به تنهايي در اتاق خودش بخوابد.
در مورد دوم كودك در اتاق خودش ميخوابد، اما اصرار دارد كه چراغ تا صبح روشن
باشد.
به نظر من و تا آنجايي كه در چند مقاله خواندم يكي از علتهاي ترس كودكان از
تاريكي، ديدن سايه اشيا در هنگام شب است كه گاهي اوقات شكلهاي عجيب و ترسناكي
ايجاد ميكنند. ممكن است كه كودك در طول روز با عروسك خود بازي كند و او را
دوست داشته باشد اما در هنگام شب همان عروسك موجب وحشت او شود. چون سايه عروسك
بر اثر نوري كه از پنجره ميتابد شكل عجيبي گرفته و در تخيل كودك به شكل ديو
جلوه ميكند. يك راه ساده براي اين كه به بچه بفهمانيم كه سايه حقيقي نيست و
ممكن است هر شيء سايه عجيبي داشته باشد، بازي دست با سايه است. در هنگام شب دست
خود را جلوي نور و رو به ديوار بگيريد و با آن شكلهاي مختلف مثل خرگوش يا
پرنده بر روي ديوار ايجاد كنيد. كودك ميفهمد كه اين اشكال واقعي نيستند و در
واقع سايه دست شما است كه شكل خرگوش يا پرنده را بر روي ديوار ساخته.
مورد ديگر ترس در كودكان با سن حدود يك سال و نيم، ترس از اشخاص بوده. يكي از
كودكان از كارگري كه در كودكستان كار ميكند به شدت وحشت دارد و اين ترس به
قدري زياد است كه حتي از جارو هم ميترسد و با ديدنش گريه ميكند, چون شخص فوق
هم اكثراً جارويي در دست دارد. كودك ديگر از فروشندگان دورهگرد كه با بلند گو
در خيابان داد ميزنند به شدت ميترسد و حتي در خواب هم گاهي اوقات سعي ميكند
كه آنها را از خود دور كند. البته در مورد آخر، يكي دو نفر از بزرگسالاني كه
كودك با آنها تماس دارد به خاطر اين كه شيطنت نكند او را از فروشندگان دورهگرد
ترسانده اند و با گفتن جملههايي نظير "اگه شيطوني كني آقاي وانتي ميآد
ميبردت" موجب ايجاد ترس در كودك شدهاند.
دو نفر از مادران به ترس فرزندشان از عنكبوت اشاره كردند. كه يكي از آنها كه
حدوداً چهار ساله است به كاراكتر اسپايدرمن علاقه دارد، مادرش با گفتن اين كه
اسپايدرمن يا مرد عنكبوتي هم عنكبوت است و با بيان اين كه ”عنكبوت مهربون
پشهها رو ميخوره كه ما رو نيش نزنن“ توانسته بر ترس او غلبه كند. كودك ديگري
كه از عنكبوت ميترسيده به مادرش گفته كه يك بار عنكبوت را بر روي درخت ديده و
از شكل او خوشش نيامده و به نظرش قيافه زشت و بدي دارد.
يكي از مادران گروه والدين ايراني به ترس فرزندش در هنگام خردسالي از بادمجان
سياه اشاره كرد. كودك به شدت از بادمجان ميترسيده و حتي وقتي كه مادرش در
آشپزخانه سرگرم كار بوده و بادمجان در درست داشته حاضر نبوده كه وارد آشپزخانه
شود.
چند نفر از مادران از ترس كودكانشان در هنگام نوزادي از عروسكهايي كه چراغهاي
قرمز و خيره كننده دارند اشاره كردند مثل عروسكي كه باتري دارد و وقتي روشنش
ميكنيد چشمانش كه در آنها لامپ قرمز است روشن ميشوند.
يكي ديگر از انواع ترس كه يكي از والدين اشاره كرد هنگام روبهرويي با مرگ
حيوانات بروز كرد. پدر كودك تعريف كرد كه هنگام رانندگي در جاده ناگهان خرگوشي
به وسط جاده ميپرد و زير ماشين ميرود. كودك ميفهمد كه خرگوش مرده و تا
مدتها از والدينش در اين مورد سؤال ميكرده و نگراني داشته كه چه بلايي سر
خرگوش آمده است.
يكي از كودكان از پليس ميترسيده چون مادرش هنگام رانندگي تأكيد كرده كه بايد
در ماشين سر جايش بنشيند وگرنه پليس آنها را جريمه ميكند.
ترس از صداي باد و رعد و برق مورد ديگري بود كه چند نفر از والدين به آن اشاره
كردند.
در آخر به نظر ما اكثر اين ترسها طبيعي هستند و اين مرحله اي از رشد كودك هست
كه به تكامل ذهنی او كمك ميكند.
از همه اعضاء گروه والدين ايراني كه در اين تحقيق ما را یاری نمودند متشکریم.
شیدا - لیا
به نقل از: فــرزنـــــدان مــــا