به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________


يك شب فراموش نشدنی در قطار تهران- مازندران
بوی الكل، دود ترياك- سهم من شد با حجاب

افسانه نگاهی

ريل‌های فرسوده راه آهن شمال همچنان زير قطارهای كهنه ايران كه تهران را به مازندران وصل می‌كند دوام آورده اند. ناله لوكوموتيوها نيز، با 30 سال پيش هيچ تغييری نكرده است.

تك چراغ بزرگش روی پيشانی قطار نيز فانوس راه است و سياهی شب را می‌شكافد. زمان 30 در راه آهن شمال ايران متوقف مانده و تنها بر‌بی‌نظمی و شلوغی قطارهای فرسوده و بشدت كثيف افزوده شده است. ترقی معكوس كرده است. از دست بوس به پابوس رسيده.

می گوئيد نه؟ ترس از تصادف در جاده‌ها را جدی بگيريد و برای ايمن رسيدن به مقصد سوار قطار شمال شويد. به پل ورسك كه رسيديد نترسيد، پل خراب نشده و استوار است، آنچه ويران شده نظم و قانون است و آنچه نو نشده قطارها و ريل‌های زير آنهاست. قطاری كه به شمال می‌روند چنان‌بی‌صاحب است كه گوئی آن را مثل قايقی كه به آب انداخته باشند تا سرنشينان كشتی غرق شده را نجات دهد، روی ريل انداخته اند و هركس به آن رسيده سوارش شده است. معلوم نيست از چه دری بايد سوار شد و از كدام در پياده. فاصله پله‌های قطار با زمين و از سكوئی كه بايد سوار قطار شد چنان است كه ابتدا بايد مواظب بود سقوط نكرد تا بعد فكری برای بالا كشيدن چمدان و بار.

هنگام سوار شدن و در ابتدای حركت ماموری نيست، حتی برای تذكر حجاب! سرگردان در راهروهای تاريك و باريكی كه به دهليزهای كليساهای قديمی واتيكان شبيه است بايد كوپه‌ای را بيابی كه درآن باز باشد. بليت من برای كوپه درجه يك بود، اما يگانه تفاوت درجه يك و دو جنس پارچه‌ای و پلاستيكی صندلی‌ها و رنگ‌های متفاوت آنهاست والا در كثيفی و پوسيدگی باهم رقابت می‌كنند!

كوپه درجه دو مثل تابوت چوبی است و كوپه درجه يك همان تابوت است با پارچه‌ای كه روی آن كشيده اند. همه چيز بوی مرگ می‌دهد. هنوز در كوپه جابجا نشده و غروب نشده كه سروكله مامور كشف روابط و جداسازی پنبه از آتش پيدا می‌شوند. روابط خانوادگی را بايد به آنها ثابت كرد و الا زن‌ها جدا، مردها جدا، پيش از آنكه قطار به تونل‌های در مسير برسد و در تاريكی فرو برود و يا شب شود! تمام ماموريت آنها در همين ماجرای تاريكی و روابط خانوادگی يا غير خانوادگی خلاصه می‌شود. هيچ اطلاعی از شماره صندلی و كوپه و واگن ندارند و بيهوده نبايد وقت صرف اين صحبت‌ها با آنها كرد. يگانه اطلاعی كه دارند، كار نكردن چراغ كوچك كوپه‌هاست. نگران همين يك عيب قطارند!

اگر می‌خواهيد از هوای آلوده تهران بگريزيد و برای چند روزی آن را فراموش كنيد، حتما با خودتان ماسك به داخل قطار تهران- مازندران ببريد. قطار وارد هر تونلی كه می‌شود دود و تاريكی با هم از درز پنجره‌ها وارد قطار می‌شوند، چنان كه به سرفه می‌افتيد. و هنوز در فاصله دو تونل دود بيرون نرفته وارد تونل بعدی می‌شويد. حتما يك پتو با خودتان ببريد، زيرا روكش‌های سفيد پتوهای قطار به زردی می‌زنند!

زندگی شبانه در قطار خود قصه ديگری است و حتما ديدنی و دانستنی. درحين عبور از دالان  واگن‌ها، از هركوپه يك بوئی بيرون می‌زند. از چرس و حشيش تا بوی انواع الكل‌های محلی و غير محلی. در چند كوپه هم بساط ترياك كشی پهن است. انواع منقل‌های همراه كه باور كنيد تنوع آنها اكنون در ايران بيشتر از تلفن همراه و كامپيوتر لب تاپ است به راه اند. با ذغال‌های خشك و كوچكی كه باندازه حبه قندهای بلژيكی قديمی است. برق آسا روشن می‌كنند و دود ترياك در راهروها می‌پيچد.

از تهويه در قطار خبری نيست و اگر هم باشد حريف اين دم و دود نيست. می‌گويند زمستان‌ها هم همين منقل‌ها كار سيستم از كارافتاده گرم كننده را در قطار می‌كند!

انتظار ديدن قطارهای سريع السير اروپا با 280 كيلومتر سرعت در ساعت و قطارهای نقره‌ای امريكا را كه شمال و جنوب را به هم می‌دوزند درايران نداشتم، اما چنين عقب افتادگی را هم در مسير تهران- مازندران انتظار نداشتم. شنيده بودم كارتل رفيقدوست می‌خواهد و يا می‌خواست راه آهن خصوصی شده را نوسازی كند و يا شايد دراختيار گرفته و كارهائی هم كرده باشد. شايد در مسير تهران- مشهد وضع تغيير كرده باشد، اما در مسير تهران- مازندران زمان در 30 سال پيش متوقف مانده است. دستشويی‌ها چنان كثيف و آلوده اند كه تهوع زودتر به سراغ انسان می‌آيد تا...

در قائم شهر كه همان شاهی سابق باشد پياده شدم. واگن‌های قديمی با سقف‌های له شده مثل تابوت‌های به هم وصل شده روی ريل‌ها ايستاده بودند. صبح خيلی زود بود و مسافرانی كه به زيارت نيآمده بودند، و اكثرا ساكنان شهرهای مازندران از تابوتی كه ما را به مازندران آورده بود بيرون  ريختند.

روی مضحك ترين تابلوی نيمه فارسی نيمه عربی  محوطه ايستگاه اين جمله نقش بسته بود:

« مسافرت با قطار جمهوری اسلامی ايران " رجا" يعنی امنيت و آسايش». از مسافری كه با او در قطار آشنا شده بودم و سر و وضع تروتميزی داشت پرسيدم: رفاه همين بود كه ما ديشب دراين قطار ديديم؟

گفت: راه آهن خصوصی وضعش بهتر است، اما روی همان ريل‌های قديمی و فرسوده حركت می‌كنند. قطارهای تهران- مشهد جديد است، اما در آن مسير هم خيلی از مسافران با هر پديده مدرنی سرجنگ دارند.  گوئی مسلمان بايد با مدرنيسم بجنگد، مخصوصا وقتی به زيارت امام رضا می‌رود!

 

منبع: پیک نت