به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

نامه دختر يکي از اعدام شدگان سال 67 براي اکبر گنجي

 
این نامه را برای اقای گنجی می نویسم برای حمایت از عزم راسخ شون و برای تمام روزهایی که درد کشیده اند این نامه را برای همسر مهربان و با شهامتشون می نویسم برای قطره قطره اشکهایی که ری
خته اند و برای فرزندانشون برای همه شبهایی که از نگرانی به خواب نرفته اند. براي گنجي روز شماري مي کردم ساعاتی پیش 52 روز شد 52 روز سخت و طاقت فرسا و حالا ساعت شماري برای فرود عزیزم که در استانه 53 ساعات اعتصاب خسک خود است از بچگي همه زندگيم با شمارش شروع شده درست 14 روز بايد بشمارم تا بابام رو ببينم هنوز يادم مياد که دفعه اخر 14 روز بيشتر طول کشيد شد3 ماه یا 4 ماه(از ون روزها زیاد چیزی به خاطر ندارم )چرا که طفلی خردسال بودم و بعد ديگه 14 روزي در کار نبود و بعد هر 30 روز مي گذشت و من مي تونستم برم خاوران و به يک مشت خاک سلام کنم خاکي که برام عزيز بود و حالا روزها و ساعتها رو مي شمارم تا شايد ادمهايي که براي همون دلايلي که بابا زندان بوده دارن جونشون رو ميدن بتونن صداشون رو به جايي برسونن..... من دختر یکی ازهزارها شهید فاجعه ملی سال 67 هستم درست در همین روز 9 مرداد 1365 زندگیه من عوض شد بعد از این روز دیگر هیچ چیز مثل قبل نبود روز دستگیری پدر و مادرم به اتفاق من و برادر 3 ماهه ام فکر کنم 4 یا 5 ماه ما همدر زندان بوده ایم بعد هم یک سالی بی مادر نزد مادر بزرگ بوده ابم نمیدانم چرا نوشتن این نامه با این روز مصادف شده است ولی شاید این هم نشانی از وابستگی من با این روزها دارد ...مادرم و برای همه همسرانی که پا به پای شوهرانشان برای ازادی مبارزه کرده اند را تحسین می کنم خانم شفیعی برای شما مخصوصاّّّّ, که با همه بد رفتاری ها و خطرات هنوزمحکم و استوار ایستاده ایدمن هم دقیقه به دقیقه با شما بوده ام فرزند 16 ساله تان را درک میکنم و چشمان نگران فرزند 21 سالتان را به وضوح میبینم چرا که من هم همه را تجربه کرده ام مامان درست همين شجاعت رو داشت هر ملاقاتي که با بابا داشت اون رو پيرتر و پيرتر مي کرد ولي هرگز اشکاش رو نديدم و می دانم که برای انها پاسخی جز اغوش گرم ندارید سوالهای پی در پی برادرم را به خاطر دارم که برای مرگ پدر خود دلیلی می خواست و برای صحبتهای کودکانه اش جایی رو می خوایست بیشتر از خاکحتی به سنگی با نوشته ای بر ان قانع بود سکوت مادرم را در برابر همه اینها به خاطر دارم و می دانم که همه سوالها و نگرانی های شما چقدر سخت هستند من هم برای همه انها به دنبال جواب هستم چرا که این ها تنها حقوق طبیعیه هر انسانیست به امید انکه من را با خود همراه و هم دل بدانید این نامه را به عنوان حمایت و تحسین از شما و تمام مبارزان ازادی از من بپذیرید با ارزوی صبرّ, و سربلندی برای شما.

عصر یکشنبه
31 جولای 2005
ساعت 7
بهاره منشی رودسری فرزند عباسعلی
----------------------------------------------------------------

 

منبع: "فوروم روشنگرى"

http://www.roshangari.net/as/sitedata/20050730143637/20050730143637.html