به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

روشن‌فكران و كارگران / چراغ‌هاي رابطه تاريكند*


جواد لگزیان

راستش مي‌خواستم اين مطلب را به‌صورت گزارش تقديمتان كنم اما هنگامي‌كه آن را مرور كردم حيفم آمد. كاش يك گروه تئاتر كارگري اين گزارش را به صحنه تئاتر كشور مي‌برد. لااقل تا آن موقع از شما خوانندگان محترم خواهش مي‌كنم تخيل خود را فعال كنيد!
چهارشنبه صبح ساعت 8:20 ميدان ولي‌عصر. كارگران روزمزد ساختماني در انتظار كار. از آن‌ها مي‌پرسم نظر شما راجع به روشن‌فكرها چيست؟ يكي از كارگرها مي‌گويد: چي؟ او بقيه به‌طرز خاصي نگاهم مي‌كنند!
شايد آن‌ها تا حالا همچنين چيزي نشنيده‌اند!
از كارگران خداحافظي مي‌كنم احتمالاً آن‌ها فكر مي‌كنند كه سفينه‌ي من آن طرف خيابان منتظرم است تا به سياره‌ام بازگردم!
همان چهارشنبه ساعت 4/40 تئاتر شهر. چند جوان كه درباره‌ي تئاتر صحبت مي‌كردند. من باشنيدن كلماتي همچون آبسورد، اجتماعي، سطحي و لوس! جلو مي‌روم. ببخشيد من از سرويس كارگران نامه گزارش تهيه مي‌كنم نظر شما راجع به رابطه‌ي روشن‌فكران و كارگران چيست؟ سكوت.
نظر شما راجع به تئاتر كارگري چيست؟
آن‌ها حتماً كارگر ديده‌اند اما شايد در اين مورد احساس نكرده‌اند بايد نظري هم داشته باشند و يا يك همبستگي ضعيف در حد "خدا قوت!"
بهتر است به سياره‌ام بازگردم!
يك روزنامه‌ي خيلي با كلاس كه يك ساختمان شيك در يك محله بالا شهري دارد، يك صفحه را به مسايل كارگران اختصاصي داده است آن هم با نويسندگاني كه خيلي با سوادند و با يك دنيا اصطلاحات علم جامعه‌شناسي روز به نبرد با بورژوازي مي‌روند. دستشان درد نكند!
اما به‌نظر مي‌سد ره‌آورد اين دست مقالات تنها سنجش ميزان سواد روشن‌فكران مملكت باشد. ما كارگر جماعت بي‌معرفت نيستيم. خدا قوت!
نشسته بود روي نيمكت پارك. ظهر بود. معلوم است كه امروز كاري پيدا نكرده. از او مي‌پرسم نظرت راجع به روشن‌فكرها چيست؟ مي‌گويد: تا حالا نديده‌ام! چيست؟ مي‌گويم: مثلاً شريعتي؛ مي‌گويد: خدا بيامرزد!
چندتا رمان، يكي دو مجموعه شعر قابل اعتنا و اين اواخر وبلاگي به‌روز، ره‌آورد يك روشن‌فكر است. وقتي تلفني نظرش را راجع به كارگران و رابطه‌ي بين طبقه‌ي كارگر و روشن‌فكران پرسيدم، صدايي از آن طرف گفت: هر كس بايد كار خودش را بكند و خيلي زود گوشي را گذاشت روي
Hold! ببخشيد پشت خطي دارم! با خودم فكر كردم به موزيك گوش كردن هم صفايي دارد!
زماني‌كه از يكي از اسم و رسم‌دارهاي مقاله‌نويس خواستم درباره‌ي ارتباطش با كارگران و واقعيات ملموس زندگي امروز آن‌ها بگويد. ايشان فرمودند: ما براي نخبگان مي‌نويسيم. وظيفه‌ي ما نيست، پايين برويم. وظيفه آن‌هاست بالا بيايند!
شغلش رانندگي است و سي‌سال است در خط تهران - بندرعباس كار مي‌كند مي‌گويد سال‌هاست كه دوست داشته حرف‌هايش را بزند و با چند تا آدم حسابي هم آشنا شود. مي‌پرسم: روشن‌فكران... مي‌گويد: چندتا در تهران ديده‌ام. با ما نمي‌جوشند!
از دوستان نزديك است و حسابي اهل كتاب. دستي هم در قصه‌نويسي دارد. وقتي از او درباره‌ي رابطه‌ي روشن‌فكران و كارگران مي‌پرسم پاسخ مي‌دهد: كارگران كتاب نمي‌خوانند.
مي‌گويم: پدرت چه‌كاره است؟ و او جواب مي‌دهد: كارگر!
مي‌گويم: تا حالا چند بار به پدرت كتاب هديه داده‌اي؟ سكوت مي‌كند!
يك پيراهن و شلوار ساده‌ي خاكي داشت. نگاهش به در شماره 3 تئاترشهر دوخته شده بود. از سر و ريختش معلوم بود كه تازه از سركار آمده است. مي‌گويم: دوست داري تئاتر ببيني؟ و صدايي با زيبايي تمام، غمي انساني را انعكاس مي‌دهد كه نمي‌توان نوشت: خيلي! خوب چرا نمي‌روي؟ جواب مي‌دهد: خجالت مي‌كشم! چه نشان مي‌دهند؟!
‌به‌عنوان تئاترها نگاه مي‌كنم و معرفي آن‌ها را در پوسترها مي‌خوانم. بله بهتر است به او بگويم نبايد حسرت بخورد چون در حقيقت چيزي نشان نمي‌دهند!!
هنگامي‌كه نظر يكي از فعالان تشكل‌هاي كارگري را در ارتباط با روشن‌فكران و كارگران جويا شدم. وي گفت: روشن‌فكران نبايد خود را رهبر كارگران بدانند آن‌ها بايد به كارگران صرفاً كمك كنند تا كارگران حركت خود را در جهت دست‌يابي به حقوق خود سامان دهند.
وقتي نظر فعال كارگري را با يكي از مبارزان قديمي فعال درميان گذاشتم. (صاد) گفت: اول انقلاب از اين قبيل بحث‌ها زياد مي‌شد، نمي‌دانم اين‌كه اول كار، بعد تفكر يا اول تفكر بعد كار، يادم هست مدت‌ها جرياناتي هم سر اين موضوع بحث مي‌كردند كه اول مبارزه بعد پيام يا اول پيام بعد مبارزه! اما به‌نظر من هيچ‌كدام از اين‌ها راه‌گشا نيست!
ممكن است يك روشن‌فكر خود را تحصيل‌كرده بداند و خوب، ادعايش هم بشود اما زماني كه از مرحله‌ي ذهن بيرون بيايد و وارد مرحله‌ي عمل شود به‌نظر من همه‌ي مسايل حل مي‌شود. مهم همين رابطه است. اين است كه انسان ساز و بعد هم جريان‌ساز است.
"بزرگ‌ترين انقلاب‌ها و تحولات تاريخ بشري ره‌آورد نزديكي روشن‌فكران و كارگران است برعكس ركود فعاليت اجتماعي و سياسي نشان دهنده‌ي نبود اين رابطه‌ي انساني و الهام‌بخش است." اين جمله هم حاصل نيم ساعت صحبت با يك فعال چپ بود.
بله؛ چراغ‌هاي رابطه هم‌چنان تاريك است... اما ما مي‌توانيم شمع‌هايي روشن كنيم...


*برگرفته از عنوان يكي از شعر هاي فروغ فرخزاد

 

منبع: نشریه نامه