کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
______________________________________________________________
تسخير عراق در خدمت رژيم اسلامی ايران
مايکل
شوارتز
ديده نشده است.
*استيصال ناشی از شکست فاجعه بار آمريکا درعراق که تاکنون در راه اجرای نقشه های
جنگی آن مانع ايجاد کرده است،درنهايت می تواند به فعال شدن اين نقشه ها بيانجامد.
تهاجم به عراق و ويرانی اين کشور، فعلا در نعمت را به روی جمهوری اسلامی گشوده است،
آيا همين امر آمريکا را بيش از پيش ترغيب نمی کند تا آن چه را در عراق از دست داده
با ماجراجويی در ايران جبران کند؟ بويژه که آمريکا هرگز به ,قواعد بازی, تن در
نداده، و اگر اوضاع عراق به زمينه ای برای کنار آمدن دو رژيم با يکديگر تبديل نشود،
آمريکا عليرغم شکست در عراق توانايی و نفوذ بين المللی کافی برای زمين گير کردن
رژيم اسلامی دارد. اما مايکل شوراتر به , فال بينی, در مورد آينده نمی پردازد، آن
چه را که گذشته است، گزارش می کند.*
در 1998 رابرت کيگان نظريه پرداز نو محافظه کار آن چه را که بعد به پايه اصلی نظريه
ی دولت بوش تبديل شد، اين طور بيان کرد: مداخله موفق در عراق، به انقلاب در موقعيت
استراتژيک خاورميانه منجر خواهد شد، هم بطوريکه مستقيما قابل لمس باشد و هم به شيوه
ای که بلاواسطه قابل لمس نيست، و تماما به نفع آمريکا.
حالا دو سال بعد از اشغال عراق توسط آمريکا پيش بينی کيگان به حقيقت پيوسته است،
اما در جهت معکوس. برنده اصلی اشغال و فاجعه ای که بعد از آن شکل گرفت دولت بوش
نبود بلکه ايران بود: پر جمعيت ترين و قوی ترين عضو "محور شر" و رقيب اصلی آمريکا
برای تسلط بر منطقه نفتی. گابريل کلکو در اين مورد نوشت: "آمريکا با در هم شکستن يک
عراق متحد، مانع اصلی برای پيروزی نهايی ايران را از بين برد."
مسير ايران مين گذاری شده است
اول به نظر می آمد اوضاع کاملا در مسير ديگری پيش می رود. چيزی که در غوغای خبری
اوايل جنگ عراق از نظرها دور ميماند اين بود که رژيم آخوندهای ايران مچاله شده بود.
بلافاصله بعد از آن که صدام فرار کرد و بغداد به يکی از شهرهای آمريکا تبديل شد
ايران ناگهان به مذاکره با سه کشور اروپايی روی آورد تا برنامه هسته ای اش را کنار
بگذارد. به هر حال اين برنامه هسته ای صدام بود که آمريکايی ها آن را بهانه کردند
تا به عراق حمله کنند و نو محافظه کاران آمريکايی داشتند همان نقشه را در مورد
ايران پياده می کردند.
دو عامل اين دوره ی کوتاه را که در آن آمريکا ظاهرا پيروز به نظر می آمد، به پايان
رسانيد. در آغاز مقامات آمريکايی با اتکا به غنايمی که به چنگ آورده بودند، به
مذاکره اروپايی ها روی خوشی نشان ندادند، چون "تغيير رژيم" را در نظر نداشت. موضع
سخت سرانه ی آمريکايی ها، فضای مانور را برای ايرانی ها بست.
اين هنگام و پس از يک جنگ سه هفته ای موفقيت آميز، دولت بوش آماده و حتی مشتاق بود
که فشار نظامی فوق العاده ای بر ايران بگذارد. به نوشته ويليام آرکين در واشينگتن
پست، طرح استراتژيک رسمی آمريکا[
CONPLAN 8022-02
] در نوامبر 2003 "حمله پيشگيرانه و ضربه تهاجمی عليه ايران و کره شمالی" را مجاز
کرده بود. نيوزويک در گزارشی که قبل از جنگ منتشر شده بود، نقل قولی داشت که فضای
روانی حاکم بر واشينگتن را در شرايط بلافاصله بعد از جنگ به خوبی باز تاب ميداد: "
همه می خواهند به بغداد بروند. مردان واقعی می خواهند به تهران بروند"
اما عامل کليدی دوم که مانع آن شد که آمريکا قدرت نظامی عظيم خود را به طرف ايران
حرکت دهد،خيزش يک جنبش مقاومت در عراق بود. ايستادگی گروه های کوچک وفادار به صدام
به سرعت به يک شورش ژلاتينی گسترده تبديل شد. اشغال با مشخصات ويژه خود باعث شد که
گروه های کوچک چريکی تشکيل شود که از محلات در برابر پاترول های نظامی آمريکا دفاع
کنند. اين پاترول ها در جستجوی بعثی های وفادار به صدام درهای را با لگد شکسته و به
هرکس که مقاومت می کرد، تيراندازی ميکردند. در عرض يک سال مقاومت به يک دشمن قوی
پنجه و پيچيده تبديل شد که مقامات آمريکايی در واشينگتن و بغداد با کمال تعجب ديدند
ارتش آمريکا منابع کافی برای درهم شکستن آن را ندارد. اين شرايط، رشد شتابان مقاومت
در عراق، و عدم شکل گيری يک عراق آمريکايی بود که دستور حمله به ايران را از روی
ميز برداشت و تا هم امروز آن را در سايه نگاه داشته است.
معضل هسته ای
مقاومت در عراق تناسب قوا را در عراق کاملا تغيير داد. پيش از شروع مقاومت، دست
يابی به نيروی هسته اي، که در دراز مدت امکان پذير بود، با توجه به خطر حمله قريب
الوقوع آمريکا، برای رژيم بی فايده شده بود. به همين دليل بود که رهبران ايران
مشتاق بودند در جريان مذاکره از اين هدف چشم بپوشند و عوض تضمين بگيرند از حمله
مصون خواهند ماند. اما حالا ناگهان فرصت زيادی برای برنامه ريزی تاکتيکی و
استراتژيک به دست آورده بودند. حالا دوباره تبديل شدن به قدرت هسته ای يا حداقل
تهديد کردن به اين که می خواهند به يک قدرت هسته ای تبديل بشوند راهی نويد بخش برای
جلوگيری از حملات آتی آمريکا بود.حداقل تجربه کره اين را نشان می داد. بنابراين
شروع کردند به تشديد تلاش برای دست يابی به نيروی هسته ای.
و در حاليکه هيچکس نمی توانست مطمئن باشد آن ها خواهان نيروی هسته ای صلح آميز
هستند - به ادعای خودشان - يا می خواهند سلاح اتمی بسازند- به ادعا ی آمريکا-اقدام
آن ها همه را متقاعد می کرد که طی سال های طولانی که لازم است تا آمريکا بتواند
عراق را آرام کند، آن ها ممکن است بتوانند واقعا بمب بسازند.
خرابی و انهدام روزافزون عراق زير فشار اشغال نيز در چرخش نظر ايرانيان که زير فشار
رژيم فشار طاقت فرسای رژيم مذهبی بی قرار شده بودند موثر بود. يک نظر سنجی درايران
همزمان با حمله نشان ميداد که ايرانی ها هم "وسيعا از جمهوری اسلامی ناراضی اند" و
هم "عموما نظر مثبتی نسبت به آمريکا دارند". مقامات آمريکا اين امر را چنين تعبير
کردند که " روحانيون احتمالا قدرت کنترل را از دست داده اند."
با وجود اين نارضايی گسترده تحت فشار شرايط منطقه ای قرار گرفت و دو سال بعد ايرانی
ها محمود احمدی نژاد،- يک ميليتانت بنياد گرا و کسی را که در انتخابات فرو دست ترين
حريف بود- به رياست جمهوری برگزيدند. در پلاتفرم او به از سر گيری برنامه هسته ای ?
که آن موقع در انتظار شروع دور جديدی از مذاکرات به حال تعليق در آمده بود ? اولويت
داده شده بود. او برخلاف نامزد شکست خورده خواهان بازسازی روابط با آمريکا نبود.
به عبارت ديگر حمله به عراق و اشغال ويرانگرانه آن به جای اين که برنامه هسته ای
ايران را به تعويق بيندازد، آن را تسريع کرد.
رابطه با چين
عربستان سعودي، عراق و ايران با هم دو سوم ذخاير نفت و گاز طبيعی شناخته شده جهان
را در اختيار دارند. حمله به عراق که سياست انرژی جهان را بطور غيرقابل پيش بينی
دچار تلاطم کرد باعث شد چين - رقيب بی چون و چرای آمريکا در آينده - تلاش های بلند
پروازانه ای را آغاز کند. قبل از آن چين در جستجوی منابع انرژی برای اقتصاد شکوفای
خود، در 1977 در مورد يک قرار داد 1.3 ميليارد دلاری برای بهره برداری از حوزه نفتی
Al-Ahdab
در عراق به توافق رسيده بود. در 2001 مذاکره برای حوزه بسيار بزرگ تر حلفيه در
دستور قرار گرفت. بنا بر محاسبه آن ها، دو حوزه با هم 400000 بشکه در روز يعنی 13
درصد مصرف چين در 2003 را تامين می کرد.
اما چين هم مثل ساير مشتريان عراق، مثل روسيه، آلمان و فرانسه با شروع تحريم
اقتصادی عراق نتوانست اين قرار دادها را به بهره برداری برساند. جالب اين که چين
نيز مثل ساير مشتريان عراق در از سرگيری بازرسی های سازمان ملل که تهاجم به عراق
مانع آن شد، نفع داشت. اگر در اين بازرسی ها معلوم می شد عراق سلاح کشتار جمعی
ندارد و تحريم لغو می شد آن ها می توانستند معاهده های پر منفعت خود را به اجرا
بگذارند.
وقتی ,تغيير رژيم, صورت گرفت و دولت بوش کنترل بغداد را به دست گرفت، حکومت موقت
ائتلاف که در عراق نصب شده بود، قرار دادهای قبلی را کان لم يکن اعلام کرد و به اين
ترتيب سهم چين از حوزه های نفتی عراق به هوا رفت. همانطور که پيتر گودمن در
واشينگتن پست نوشته اين امر باعث شد که چين تکاپوی خود را برای دسترسی به منابع نفت
و گاز شدت ببخشد. يکی از مهم ترين آن ها، يک قرارداد 70 ميليارد دلاری برای واردات
نفت از ايران بود که بلافاصله بعد از آن که معلوم شد خطر حمله نظامی آمريکا فوری
نيست، بسته شد.
به گفته گودمن اين توافق ,که بزرگترين قرارداد ايران از سال 1996 تاکنون است, به
شدت به تلاش آمريکا و اروپا برای در انزوا قرار دادن تهران به منظور رها کردن
برنامه سلاح های هسته ای ضربه زد. گودمن در اين مورد نوشت يک مشاور دولت چين به او
گفت: ,اين که ايران سلاح هسته ای دارد يا نه مساله ما نيست. برای آمريکا مهم است.
ولی ايران همسايه ما نيست. هرکس به چين کمک کند که به انرژی دست پيدا کند دوست
ماست., با اين زمينه شايد چين تمايل داشته باشد که تلاش آمريکا يا اروپا برای تحريم
ايران به منظور توقف برنامه هسته ای اش را وتو کند. اين تصور در نوامبر 2004 تقويت
شد. در اين زمان وزير خارجه چين به محمد خاتمی گفت: چين در واقع در نظر دارد هر
اقدام آمريکا برای تحريم ايران در شورای امنيت سازمان ملل را تحريم کند.
رابطه نفتی دراز مدت چين و ايران که بخشا به خاطر اشغال کشورهمسايه شروع شد به زودی
با معاهدات اقتصادی جديدی تکميل شد. از جمله : 836 ميليون دلار برای ساختن متروی
تهران، که حضور چين را در زير ساخت های اقتصادی ايران تقويت می کند. پيوستن ايران
به سازمان همکاری های شانگهای - شامل چين، روسيه، ازبکستان، تاجيکستان، قزاقستان،
قيرقيزستان. ارسال سيستم موشک های پيشرفته توسط چين و روسيه به ايران که به گفته
وابسته آسيا تايمز ميتواند محل استقرار نيروهای آمريکا در خاورميانه را هدف بگيرد و
کشتی های ناوگان دريايی آمريکا را بزند. همچنين می تواند از سلاح هايش برای بستن
تنگه هرمز که يک سوم نفت جهان از آن عبور می کند استفاده کند. به کمک پکن و مسکو،
تهران به طور روزافزونی به يک هدف نظامی نامناسب برای آمريکا تبديل می شود.
در اجلاس ژوئن 2005 سازمان همکاری های شانگهای بعد از اين که از ايران برای عضويت
کامل دعوت به عمل آمد، گروه از ايالات متحده خواست نيروهايش را از کشورهای عضو
بويژه ازبکستان که يک نقطه کليدی برای نيروهای آمريکايی در افغانستان بود عقب بکشد.
و به اين ترتيب سازمان همکاری های شانگهای اولين نهاد بين المللی از هر نوع است که
خواها ن عقب نشينی پايگاه های آمريکا در همه جهان شده است. يک ماه بعد خود ازبکستان
چنين تقاضايی را مطرح کرد. کمی بعد از آن رئيس جمهور ايران محمد خاتمی در کنفرانس
مشترک با چيانگ زمين رئيس جمهور خود بيانيه مشترکی صادر کرد که طی آن با دخالت در
امور داخلی کشورهای ديگر توسط کشور ديگری به بهانه حقوق بشر مخالفت شد.
خيزش سياست طرفدار ايران
ترکيبی از بی کفايتی کامل اشغال و رشد جنگ چريکی باعث شد رهبران شيعه که بسياری از
آن ها تازه از تبعيد در ايران برگشته بودند و يا جديدا روابطی با روحانيون شيعه
ايجاد کرده بودند، تمايل شديدی به برقراری روابط همه جانبه با ايران پيدا کردند.
نخستين بار که آمريکا يی ها شکل گيری چنين روابطی را تسهيل کردند وقتی بود که
نيروهای نظامی آمريکا ارتش و پليس عراق را منحل کردند وتوجه شان را روی تعقيب
بقايای رژيم متمرکز نمودند. نتيجه اين کار موج غارتگری و جنايت خيابانی بود. حکومت
موقت ائتلاف برای چاره جويی به ميليشيا ها متوسل شد.
سه گروه که پيوندهای محکمی با ايران داشتند، به سرعت کنترل نواحی شيعه نشين عراق را
به دست گرفتند. صدری ها که ،عمدتا در زاغه های بزرگ شيعه نشين بغداد موسوم به صدر
سيتی متمرکز بودند، در دوره صدام هم برجسته ترين گروه مقاومت در برابر حکومت بودند
و صدام آن ها را به دريافت کمک های مخفی از دولت ايران متهم می کرد. از طرف ديگر دو
گروه شورای عالی انقلاب اسلامی عراقSCIRI
، و دعوه که حملات نظامی و تروريستی در داخل عراق را سازمان می دادند و از پايگاه
شان در ايران عمل می کردند. هر دو اين ها سابقه ی آشکار همکاری با ايرانی ها را
داشتند و خواهان ايجاد نمونه عراقی مدل حکومت اسلامی ايران بودند.
وقتی صدام سقوط کرد هرسه گروه به سرعت رهبری جوامع شيعه در داخل عراق را بر عهده
گرفتند و موقعيت خود را با استخدام گروه های بزرگی از جوانان بيکار در ميليشيا های
خود به شدت تقويت کردند. صدری ها با سپاه مهدی شان به ستون مهره مقاومت شيعه در
برابر اشغال تبديل شدند و دو شورش بزرگ نجف در آوريل و او ت سال 2004 و اعتراضات
متعدد مسالمت آميز را سازمان دادند. شورای عالی انقلاب اسلامی و دعوه بر عکس تحت
هدايت آيت الله سيستانی موضع معتدل تری گرفته و با احتياط شروع به همکاری با مقامات
اشغال کردند. در عين حال سه گروه عملا حکومت در جنوب عراق را به دست گرفتند و از
طريق دفاتر خود خدمات شهری به مردم ارائه دادند. با گسترش شورش که عمدتا در ميان
سنی ها بود، ميليشياها به بخش مهم زندگی در جامعه مدنی تبديل شدند و با توجه به
رابطه تاريخی شان با ايران يک نوع روابط برادرانه بين رهبری در حال ظهور شيعه عراق
و حکومت روحانيون تهران بوجود آمد.
وقتی وضع اقتصادی عراق به علت گسترش فساد در سياست بازسازی و فشار مقاومت رو به
خرابی بيشتر رفت، ايران به منبع عمده کمک های اقتصادی تبديل شد. صدام حسين ديدار
زايران ايرانی از نجف و کربلا را ممنوع کرده بود. سقوط صدام راه را برای هجوم گروه
های بزرگ زايران و پول نقد باز کرد. بازرگانان ايرانی قرار دادها ی مربوط به
ساختمان هتل و ساير موسسات گردشگری را در شهرهای مقدس به دست گرفتند. سرمايه گذاران
ايرانی پيشنهاد حمايت مالی برای ساختمان يک فرودگاه مدرن در نجف به منظور تسهيل
گردشگری را ارائه دادند.
بر اين پايه ساير روابط اقتصادی گسترش يافت، هرچند خصومت حکومت موقت ائتلاف و دولت
دست نشانده آن روابط رسمی را محدود می کرد. با وجود داد و ستد در دو طرف مرز به شدت
گسترش يافت و روزانه صدها کاميون کالاهای مختلف را در دو جهت نقل و انتقال می داد.
هرچه شورش شديدتر شد و راه های ارتباطی با عربستان، سوريه و لبنان دشوارتر و حتی
عملا بسته شد، اين شاهراه ارتباطی شلوغی تر شد. وقتی بندر عراقی ام قصر در نتيجه
ترکيبی از مسايل امنيتی و مشکلات زير ساختی در 2004 بسته شد، بازرگانان عراقی شروع
کردند به استفاده از بندر امام خمينی تا از اين طريق محموله های گندم استراليا را
دريافت کنند. بر پايه يک شايعه وسيع محموله های جانی واکر و ساير مشروبات آمريکايی
از همين طريق مرتبا به داخل مرزهای ايران مذهبی قاچاق می شد. به بهايی کمتر از ليتر
ی 10 دلار.
شکوفايی روابط ايران و عراق
انتخابات ژانويه 2005 و عواقب آن در هم آميختگی دو دولت همسايه را علنی کرد. اگرچه
صدری ها رسما انتخابات را تحريم کرده بودند، امااحزاب شورای عالی انقلاب اسلامی و
دعوه که در چارچوب ائتلاف يک پارچه عراق تحت رهبری آيت الله سيستانی عمل می کردند
بيشتر کرسی ها را در پارلمان جديد به دست آوردند. نخست وزيری که برگزيدند، ابراهيم
جعفري، 9 سال تبعيد را در ايران گذرانده بود.
همين که حکومت جديد کار خود را شروع کرد، آشکارتر و رسمی تر شد. خوان کول که شايد
بتوان او را برجسته ترين ناظر مسايل سياست خاورميانه خواند می گويد: ,دو حکومت وارد
چنان چرخه سرسام آوری از رابطه و دادو ستد شدند که از زمانی که ميليونرهای تکزاس
عربستان سعودی را کشف کردند تاکنون نظير آن ديده نشده است., علاوه بر تسهيل سفر
زوار در هر دو جهت مرز و رسمی کردن برنامه فرودگاه نجف، حکومت جديد عراق، به گشايش
روابط در حوزه اقتصادی در هم شکسته عراق مربوط بود. از جمله پروژه های متعددی که
قرار داد آن ها بسته شد، عبارت بودند از پروژه های کليدی برای توسعه سيستم حمل و
نقل، توافق نامه ها برای مبادله کالاها از مواد تميز کننده گرفته تا مصالح ساختمانی
و قالي، واردات آرد از ايران به جای آمريکا، تصفيه نفت خام عراق که از حوزه های
جنوب استخراج می شد، ميلياردها دلار اعتبار برای خريد ,خدمات مهندسی و تکنيکی,
ايران.
اگر چه دولت بوش، که کنترل نظامی و منابع مالی را در دست داشت، می توانست همه اين
قرار دادهای نامطبوع را منقضی کند، اما شرايط عملا طوری بود که هر نوع دخالت
رادشوار ميکرد. هر نوع مداخله پوششی در مسايلی که به استقلال اقتصادی عراق مربوط می
شد قطعا به اعتراض پر سر و صدا ,و احتمالا خشونت آميز,، حداقل از طرف صدری ها، منجر
می شد، که امکان داشت به حکومت منصوب شده توسط آمريکا بپيوندند. يکی از برجسته ترين
توافقات، تنظيم يک معاهده دفاعی متقابل بين ايران و عراق بود که زير فشار شديد بوش
متوقف شد،ولی وقتی حکومت عراق به تهران اطمينان داد که اجازه نخواهد داد قلمرو عراق
برای هر نوع حمله به ايران ? که اشاره به حمله آمريکا بود ? مورد استفاده قرار
گيرد، مقامات آمريکايی هيچ چيز نگفتند.
استيصال آمريکا که باعث می شد در مورد پيوندهای روزافزون حکومت های ايران و عراق
خودداری نشان دهد وقتی به خوبی آشکار می شود که اشارات مشابه يروند آبراهاميان در
مورد افغانستان را در نظر بگيريم. آبراهاميان نوشت آمريکا نمی تواند رويارويی نظامی
با ايران را تقبل کند زيرا ايرانی ها درافغانستان در موقعيتی قرا ردارند که می
توانند آتش شورش را در مناطق شيعه نشين هر دو کشور برافروزند. او نوشت: اگر
رويارويی نظامی بوجود بيايد، ايرانی ها دليلی برای همکاری با آمريکا نخواهند داشت.
آن ها دقيقا همان کاری را خواهند کرد که به نفع شان است، يعنی تخريب موقعيت آمريکا
در هر دو کشور.
با توجه به اين وضعيت بود که خوان کول نوشت: ,طنز تاريخ اين است که خطرناکترين دشمن
ايران، يعنی آمريکا به کشور همسايه ايران حمله کرد به اميد اين که با اين کار
سرانجام رژيم تهران را سرنگون خواهد کرد. ولی تنها موفق شد خودش را شکست بدهد.,
مقاومت عراق، يکی از جنبش های اجتماعی دوره اخير، که کمتر کسی انتظار آن را داشت و
يکی ازقوی ترين آنها از آب در آمد. اين مقاومت نمی تواند ادعای دستاوردهای مثبتی را
داشته باشد. طی دو سال جنگ موحش و دردناک، شورشيان شاهد آن بودند که کشورشان به
طوری فزاينده به جنگلی غيرقابل حکومت و در هم پيچده در خشونت، بيماری و گرسنگی
تبديل شد. ولی شايد بزرگ ترين دستاورد شورش اين باشد که توانست عليرغم تمايل شديد
دولت بوش جلوی تجاوز به ايران رابگيرد و مانع آن شود ايران هم در همان مغاک هولناکی
فرو برود که همسايه اش گرفتار آن است. البته تا حالا.
اين ,موفقيت, نه تنها برای بيشتر عراقی ها تسلی مهمی نيست، بلکه اين نوع موفقيت
منفی ممکن است موقتی هم باشد. پيش بينی کردن در مسايل ژئوپلتيک هميشه کار پرخطری
است، بويژه وقتی اهداف بوش نسبت به ايران را بدانيم و در نظر داشته باشيم او
توانايی دست زدن به چه کارهايی را که ندارد.در حاليکه بعضی از مقامات آمريکا شکست
نقشه های شان برای ,تغيير رژيم, را پذيرفته اند برخی ديگر بيش از هميشه خواهان حمله
نظامی از نوع عراق هستند -- و استيصال ناشی از شکست فاجعه بار آمريکا درعراق که
تاکنون در راه اجرای نقشه های جنگی آن مانع ايجاد کرده است، در نهايت می تواند به
فعال شدن اين نقشه ها بيانجامد.
--------------------------------------------------------------------------------
*مقاله که قرار بود به مقاله ,جهاد هسته ای يا قمار ديپلماتيک, ضميمه شود با اندکی
تاخير برای سايت پست شد. با پوزش از اين تاخير.مقاله کوتاه و آزاد ترجمه شده است.
س.آ
منبع و عنوان اصلی مقاله به قرار زير است:
The Ironies of
Conquest
The Bush Administration's Iranian Nightmare
TomDispatch
August 09, 2005