به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

تا آن دوران سياه دوباره تکرار نشود


افتيميا کيائو
ترجمه احمد سمايی
/
samayee@web.de
 

نيروها و مردم آزاديخواه يونان نيز تا آزادی را به کف آرند دوران‌های سخت و پر فراز و نشيبی را طی کرده‌اند.آخرين دوران سياه و استبدادی در تاريخ معاصر اين کشور به حکومت ٧ ساله سرهنگان برمی گردد که در فاصله ١٩٦٧ تا ١٩٧٤ قدرت را به دست گرفت و موجی از سرکوب و خونريزی را در سراسر کشور دامن زد. آنچه که در زير می‌خوانيد شمه‌ای است از رنج و مبارزه زنان و خانواده‌های زندانيان، تبعيديان و جان باختگانی که با تلاش و فداکاری خود بنای استبداد را ذره ذره فرسودند و در پايان دادن به استبداد و ديکتاتوری نقشی برجسته ايفا کردند. ترجمه اين نوشتار و تجاربی از کشورهای ديگر که با مطلبی در باره کوشش‌ها برای ابهام زدايی از پرونده قتل ويکتورخارا آغاز شده و در روزهای آتی نيز با مطالب ديگری در همين سايت ادامه خواهد يافت به انگيزه همراهی و ارج گذاری نسبت به تلاش‌هايی صورت مي‌گيرد که کم و بيش برای رمزگشايی از جنايت تابستان ١٣٦٧ در زندان‌های ايران و اعاده احترام و حيثيت از جانباختگان آن جنايت در جريان است. در ترجمه مطلب زير گاه و بی گاه ذهن و نگاهم متوجه چهره مادر سالخورده اکبر گنجی و همسر وی می‌شد که اين روزها شرايط سختی را از سر می‌گذرانند و روز و حالشان بی شباهت به مادران يونانی که در زير شرحش آمده نيست.
متن اصلی اين مطلب به زبان آلمانی است و در شماره ٢١ مه ٢٠٠٥ روزنامه "يونگه ولت" بازتاب يافته است.

يونان چند سالی پيش ازآن که در جنگ جهانی دوم به اشغال آلمان نازی درآيد حکومت فاشيستی ژنرال "متاکسا"(١٩٣٦-١٩٤١) را تجربه کرد ، سال‌های ١٩٤١ تا ١٩٤٤ را در اشغال آلمان‌ها بود و از سال ١٩٤٦ تا ١٩٤٩ نيز درگير يک جنگ داخلی شد. پس از اين دوره نيز چه دربار، چه ارتش و چه نيروهای شبه نظامی وابسته به اين نهادها که سابقه‌ای از ترور وايجاد جو رعب در کارنامه خود داشتند اجازه ندادند که دمکراسی پارلمانی در کشور قوام و دوامی بيابد. در همين راستا، سال ١٩٦٨ به دنبال بالا گرفتن تضاد ميان خواست مردم و نيروهای اقتدارگرای حاکم و در حالی که چشم اندازی از پيروزی چشمگير نيروهای دمکرات در انتخابات ٢٨ مه پديدار شده بود ارتش به سرکردگی سرهنگی به نام "جرجيوس پاپادوپولوس" پيشدستی کرد و روز ٢١ آوريل با انجام يک کودتا دوباره قدرت را به قبضه کامل خود درآورد. در طول ٧ سالی که حکومت کودتايی "سرهنگان" قدرت را در دست داشت هزاران
يونانی مورد تعقيب قرار گرفتند، به زندان افتادند، شکنجه شدند ، به قتل رسيدند و يا راه تبعيد در پيش گرفتند. شمارچشمگيری از اين افراد کسانی بودند که در جنگ جهانی دوم با مبارزه‌ای تا پای جان کشور را از اشغال نازی‌ها به درآوردند. مقاومتی که اينان که در زندان‌های حکومت سرهنگان از خود به نمايش گذاشتند نيز، همين امروز هم در جامعه يونان کم و بيش زبانزد و مورد ارج و ستايش است. در اين ميان اما، جنبه مهم ديگری از مقاومت مردم يونان در دوران حکومت کودتا دستکم در خارج از کشور کمتر شناخته شده ا ست. سخن بر سر مبارزه و فعاليت زنانی است که اسارت فرزندان ، برادران و بستگان خود در چنگ حکومت کودتا را به اطلاع افکار عمومی داخل و خارج می‌رساندند، برای نجات و آزادی آنها تلاش می‌کردند و از اين رهگذر سهم بارزی در جنبش مقاومت ضد ديکتاتوری ايفا کردند. اين زنان که در جريان کارزار خود در تشکلی به نام "انجمن پيشرو زنان يونان"(پی‌ای ام اي) متحد شدند اينک تقريبا همگی وارد دهه هشتاد عمر خود شده‌اند. در فعاليت و تلاش برای برای آگاه شدن از سرنوشت بستگان خويش و آزادکردن آنها، شماری از اين زنان خود نيز مورد غضب کودتاچيان قرار گرفتند و مجبور به تحمل زندان و شکنجه و تبعيد شدند. يک عامل مشترک همه اين زنان را به هم پيوند می‌داد و آن اين که دستکم يکی از بستگانشان در زندان و زير شکنجه قرار داشت و يا به دست عوامل کودتا به قتل رسيده بود. رهايی شماری از زندانيان عمدتا نتيجه کارزار و فعاليت همين زنان گردآمده در انجمن پی‌ای ام‌ای بود. امروز نيز اين زنان از پا ننشسته‌اند و وظيفه خود می‌دانند که تجارب تلخ و آموزنده دوران ديکتاتوری را به نسل‌های بعد انتقال دهند تا آن دوران سياه تاريخ معاصر يونان دوباره تکرار نشود.
در زير
"افتيميا کيائو"، معاون "انجمن پيشرو زنان يونان" برخی از جنبه‌های تلاش و فعاليت گذشته و کنونی اين انجمن را بازمی گويد:

" از همان روز اول کودتا موج دستگيری‌ها در سراسر کشور شروع شد.همه آنانی که در آتن دستگير شدند، از اعضای جنبش مقاومت در جنگ جهانی دوم و هموندان سازمان جوانان "اتحاد دمکراتيک چپ" گرفته تا اعضای سازمان معروف به " جوانان لامبراکيس" به استاديوم اسب دوانی در منطقه ساحلی شهر انتقال داده شدند. شمار دقيق اين افراد را من نمی‌دانم، اما صحبت از هرارها نفر بود. بستگان دستگيرشدگان ازمحل حبس آنها کوچکترين اطلاعی نداشتند.ما به مقر پليس امنيتی رجوع کرديم، اما آنجا همه از دادن اطلاع راجع به وضع و محل اقامت دستگيرشدگان خودداری می‌کردند.روز دوم اما مشخص شد که بستگان ما به کجا منتقل شده‌اند. زنان همه به سوی ميدان اسب سواری به راه افتادند. جو به شدت ملتهب و متشنج بود ، چرا که در همان روز اول بازداشت‌ها اولين قتل هم روی داده بود.عصر روز اول دستگيری، مردان را برای درست کردن محلی برای خوابيدن و استقرار خود به بيرون از محل استاديوم برده بودند. در راه بازگشت، سربازان يکی از دستگيرشدگان به نام "پانايتويس اليس" را برای عبرت ديگران و ايجاد جو رعب و وحشت در ميان آنها به قتل رسانده بودند. اين جنايت اما به نقيض خود بدل شده بود و اعتراض ديگر مردان زندانی را برانگيخته بود . مادران نيز زمانی که به پشت در استاديوم رسيدند و از اين قتل جنايتکارانه آگاه شدند صدای اعتراض خود را بلند کردند.


از شکنجه در ميدان اسب دوانی تا تبعيد به جزيره‌های بی آب و علف

در مرحله اول تعقيب و بازداشت‌ها هنوز از اعمال شکنجه خبری نبود. فقط "الياس ايليو" نمايده "اتحاد دمکراتيک چپ" را شکنجه کرده بودند، آن هم چنان بی رحمانه که قيافه اش به کلی درهم شکسته بود. در روزهای بعد، بازداشت شدگان از استاديوم به بندر شهر منتقل و از آنجا با کشتی و قايق به جزيره کوچک "ايياروس" در منطقه "کيکلادن" برده شدند.در اين جا شرايط برای زندگی بی نهايت سخت و غيرانسانی بود.نه آبی وجود داشت و نه غذايي. همه چيز می‌بايست از شهر "سيروس" به آنجا آورده شود.
در ايياروس شکنجه بازداشت شدگان و محاکمه‌های دسته جمعی آنها در دادگاه‌های نظامی شروع شد، محاکمه‌هايی که به صدور احکام زندان‌های طويل المدت و يا تبعيد دستگيرشدگان می‌انجاميد.هزاران روشنفکر و پزشک و به خصوص دانشجو و کارگر به تبعيد درمناطق و جزاير دورافتاده فرستاده شدند، به زندان‌های بلندمدت محکوم گشتند و يا قسما در برابر جوخه آتش قرار گرفتند. در ميان اين جانباختگان "الکساندروس پاناگوليس" هم ديده می‌شد، شاعر معروفی که سال ١٩٦٨ به خاطر بمب گذاری ناموفق عليه پاپادوپولوس، رهبر ديکتاتوری نظامی دستگير شده بود. آتينا، مادر پاناگوليس، که پسر ديگرش را نيز در جنبش مقاومت از دست داد تا واپسين روزهای زندگی در سال ١٩٩٩ رياست "انجمن پيشرو زنان يونان" را به عهده داشت.

در حالی که فعالان جنبش مقاومت به مبارزات مخفی و نيمه مخفی خود مشغول بودند، مادران و اعضای خانواده‌های زندانيان نيز هر روز در برابر در زندان‌ها جمع می‌شدند و آزادی بستگان خويش را طلب می‌کردند. ما برای آن که بتوانيم با فرزندانمان تماس برقرار کنيم برای آنها غذا به زندان می‌برديم . محافظان زندان هم اين غذا را ازما می‌گرفتند و در مقابل جامه خونين شکنجه شدگان را تحويلمان می‌دادند. آنها با اين کار درصدد بودند که ما را به لحاظ روحی و احساسی در شرايطی قرار دهند که فرزندانمان را برای دست شستن از مقاومت و امضای توبه نامه زير فشار قرار دهيم .اساس توبه نامه را هم، دو نکته تشکيل می‌داد : به رسميت شناختن مشروعيت حکومت کودتا و قول دست شستن از فعاليت و مبارزه عليه آن.

شناختی که به همبستگی منجر شد

در برابر همين زندان‌ها و شکنجه گاه‌ها بود که مادران عضو انجمن پی‌ای ام‌ای با هم آشنا شدند . ما در پی اين دیدارها و آشنايی ها تصميم گرفتيم پس از برچيده شدن بساط حکومت کودتا تشکل خود را رسميت بخشيم و در شناساندن تجارب آن دوران سياه به نسل‌های بعدتر بکوشيم. برای اطلاع از وضع زندانيان و کاهش فشار بر آنها ما از سوی انجمن ماموريت می‌يافتيم به همه جا رجوع کنيم: از کليسا و دفتر عفو بين الملل گرفته تا وزارتخانه‌های مربوطه. از اين رهگذر توفيقاتی هم به دست آمد. جالب بود که کليسای ارتدکس در تمامی دوران حکومت کودتا وقعی به ما نمی‌گذاشت. سال ١٩٦٩ هم که قرار بود در مجمع جهانی کليسا کارنامه حکومت سرهنگان به بحث گذاشته شود، گرونيموس، اسقف اعظم يونان ترجيح داد در آن مجمع آفتابی نشود. کريستودولوس، جانشين کنونی گرونيموس اخيرا گفته است که او هم در دوران کودتا دانشجو بوده و از مسائل زياد باخبر نبوده است!

ما کمک‌های بسياری از رسانه‌های بين المللی دريافت کرديم. علاوه بر صدای آلمان، خبرگزاری‌های شوروی، سوئد ، فرانسه و انگلستان هم نقش مهمی در انتشار اقدامات و کارزارهای انجمن ما داشتند و در مورد بازداشت‌ها ، شکنجه‌ها و شرايط نامساعد محل اقامت تبعيديان به افکار داخلی و خارجی اطلاع رسانی می‌کردند. با همکاری و فشار همين رسانه‌های خارجی بود که هيئتی از صليب سرخ بين المللی دسامبر ١٩٦٧ امکان يافت به ديدار تبعيديان جزيره ايياروس برود. پس از اين بازديد بود که شرايط در آن جزيره تا حدودی بهبود يافت و برای مثال تبعيديان امکان استفاده از آب گرم پيدا کردند. مشکل کمبود جا و انباشته بودن زندان‌ها اما به جای خود ماند و زندانيان تا آخر از تنگی بيش از اندازه محل نشستن و خوابيدن خود در رنج بودند.

کار ما تمام نشده
درسال‌های بعد مقاومت عليه حکومت کودتا رو به فزونی رفت. مارس ١٩٧٣ دانشجويان، مدرسه عالی اقتصاد آتن را در اختيار خود گرفتند. نوامبر همين سال اقدام معروف دانشجويان در اشغال دانشکده پلی تکنيک و هجوم خونين ارتش به آنها روی داد. دوباره صدها نفر روانه بازداشتگاه شدند. و باز هم اين خانواده‌ها بودند که با تلاش و فعاليت خويش توجه عمومی را نسبت به سرنوشت عزيزان خود و اعمال شکنجه و بروز بدرفتاری عليه آنها جلب می‌کردند. به محض آن که نام بازداشت شده‌ای به دست ما می‌رسيد ،بلافاصله آن را در اختيار خبرگزاری‌ها و رسانه‌های بين المللی قرار می‌داديم تا داخل و خارج از وقوع اين بازداشت‌ها مطلع شود و فشار افکار عمومی از بروز اتفاقات ناگوارتر در زندان‌ها جلو گيرد.

ژوئن ١٩٧٤ پس از ٧ سال سرانجام حکومت کودتا به آخر خط رسيد و از قدرت به زير کشيده شد. اندکی بعد هم رفراندوم برگزار شد و مردم با رای خود نظام سلطنتی را به خاک سپردند.يونان از آن هنگام صاحب نظام جمهوری شده است. در همان سال ١٩٧٤ انجمن پيشرو زنان يونان هم رسما موجوديت خود را اعلام کرد و اعضای آن در اولين اقدام با دسته گل به دانشکده پلی تکنيک رفتند تا به دانشجويان جانباخته ادای احترام کنند. ما در آن مراسم در برابر مردم سوگند ياد کرديم که پيوسته ارجگذار مبارزه و جانشفانی فرزندانمان در راه دمکراسی وآينده‌ای بهتر و مستقل برای يونان باشيم و فعاليت و تلاش آنها را در همين راستا تداوم بخشيم.

با مواد واسنادی که بخش بزرگ آنها را ما در همان دوران حکومت سرهنگان جمع آوری کرده‌ايم هر ساله در روز استقرار آزادی در يونان و در چهارچوب بزرگداشت رنج و خاطره زندانيان ، تبعيديان و جانباختگان آن دوران نمايشگاه‌های مختلفی برگزار می‌کنيم که به خوبی مورد استقبال نسل جوان قرار می‌گيرد. تلويزيون وابسته به کليسای کاتوليک هلند فيلم مستندی در باره دوران حکومت کودتا ساخته که ما آن را هم ترجمه کرده و در نسخه‌های متعددی در اختيار مدارس و نهادهای مدنی قرار داده‌ايم. بخش بزرگی از مواد و اسناد نمايشگاه‌های ما اخيرا در اختيار دانشکده پلی تکنيک قرار گرفته است تا در موزه‌ای که برای جمع آوری آثار و يادمان‌های دوران مقاومت در دست تاسيس است به طور دائمی به نمايش گذاشته شود.