کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
______________________________________________________________
كودك، انديشه و آزادي
سخنان فقيري، بهارلو و درويشيان در جشنواره فرهنگي ـ هنري
كودك در اهواز
8 اکتبر 2005
در جشنواره فرهنگي ـ هنري كودك که در اهواز برگزار شد امين فقيري، درويشياد و بهارلو پيرامون ادبيات کودکان سخن گفتند. متن سخنان ايشان به نقل از خبرگزاري ايسنا (خوزستان) در زير مي آيد.
علياشرف درويشيان
علياشرف درويشيان (دوازدهم مهر ماه) در اهواز گفت: « دوست دارم با صداي بلند بگويم بزرگترين كمكي به كودكان ميكنيم اين است كه بگذاريم كه كودك باشند و به بازيگوشيهاي خود مشغول باشند. »
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان، اين داستاننويس كه در جشنواره فرهنگي ـ هنري كودك با موضوع ” حاشيهاي بر ادبيات كودك و نوجوان “ سخن ميگفت، تاكيد كرد: « اما در جامعهاي كه همه چيز حتي درس خواندن طبقاتي است چنين فريادي به جايي نخواهد رسيد. آيا به گوش آن پدران و مادراني كه براي امرار معاش كودك خود را براي گدايي اجاره ميدهند و در خيابان رها ميسازند، خواهد رسيد؟ و اگر برسد به اين فرياد توجهي خواهند كرد؟ در حالي كه مساله مهم آنها تلاش براي امرار معاش و رهايي از گرسنگي است و مساله مرگ و زندگي است. آيا به گوش كساني خواهد رسيد كه در جنگها كودكان را روي مين ميفرستند؟ به گوش امثال هيتلر و صدام خواهد رسيد كه كودكان را به كورههاي آدمسوزي و گورهاي دسته جمعي ميفرستند؟»
وي افزود: « دلم ميخواهد ادبيات كودكان دنبال بازيهاي او، شاديهاي او و دنبال دنياي زيباي تخيلآميز او باشد؛ اما در چه جهاني؟ و در چنين جهاني كه اينك ما در آن زندگي ميكنيم البته من هم چنان با صمد بهرنگي هم عقيدهام كه كودك بايد بداند كه پدرش با چه امكاناتي لقمه ناني به دست ميآورد و برادر بزرگش چه ناجوانمردانه در خيابان ربوده و به خاطر انديشه انسان دوستانهاش خفه ميشود.»
درويشيان خاطرنشان كرد: «شايد بتوان تعريفي آرماني از ادبيات كودكان به اين صورت ارائه داد؛ ادبيات كودكان آن نوع نوشتههايي است كه به رشد و شكوفايي و بالندگي كودك در دوران كودكياش كمك كند، او را براي رويارويي با مشكلات دوران بزرگسالي آماده سازد، علايق او و توجه او را به زيباييهاي زندگي جلب كند، به حس كنجكاوياش پاسخ دهد، جنبه تفريحي داشته باشد، داراي پيامي انساني و صلحطلبانه باشد، بتواند با كودك ارتباط برقرار كند و به نيازهاي او پاسخ دهد. در ضمن تربيت تخيل و خلاقيت او، واقعيتهاي ملموس و روزمره زندگي و مشكلات فراروي او را فراموش نكند. »
او اضافه كرد: « ادبياتي كه دنياي غيردولتي و تصنعي را به كودك نشان ميدهد او را از واقعيتهاي زندگي دور ميكند و چنين كودكي را در چاه مشكلات فراروياش سرنگون ميسازد. اين درست است كه از بچهها گربههاي ملوسي بسازيم كه فقط بايد نوازششان كرد؟ وقتي كه از تلويزيون كودكان زلزله زده بم نشان داده ميشوند؛ وقتي كه حادثه سونامي و كودكان گرسنه و بيمار و خشكيده آفريقايي نشان داده ميشوند آيا بايد جلوي چشمان بچهها را گرفت كه نگاه نكنند؟ ايجاد يك امنيت مصنوعي براي كودكان چيزي جز يك هويت متزلزل براي آنها در بر نخواهد داشت. بايد به كودك بياموزيم كه چهگونه به جهان پيرامونش نگاه كند. بايد به او بياموزيم كه چيزي براي دلبستن داشته باشد تا به بيآرماني كنوني دچار نشود. بايد او را به حقوقش آگاه كنيم. »
اين نويسنده با تاكيد بر اين مطلب كه ادبيات كودك نبايد جاي رياكاران، حسابگران، محافظهكاران نان به نرخ روز خور و بساز و بفروشان ادبي باشد، تصريح كرد: « براي رسيدن به اين هدفها بايد به طور جدي به ادبيات كودك و نوجوان نگاه كرد. توجه جدي به ” ادبيات كودك “ برميگردد به جدي گرفتن ماهيت و شخصيت كودك در يك جامعه و توجه به موجوديت كودك؛ يعني ضرورت شناخت و آگاهي نسبت به كودك. اين ضرورت بايد درك و احساس شود و اين مساله توجه و نظر فيلسوفان را در آن جامعه جلب كند. »
به گزارش ايسنا وي خاطرنشان كرد: « اگر ادبيات كودكان در غرب جدي گرفته ميشود و آثاري قابل توجه در اين مورد خلق شده كه در جهان سرآمد است به سبب وجود فيلسوفان بزرگي چون ژان ژاك روسو و ژان پياژه و آنتون سيمونوويچ و ماكارنكو است. پيدايش روانشناسي كودك سبب شده كه زيروبمهاي روان كودك و موقعيت و وضعيت او را مورد توجه قرار دهند كه البته در ايران چنين تلاشهايي انجام نشده است. ادبيات كودك در هر جامعهاي برميگردد به هنگامي كه كودك در آن جامعه داراي شخصيت مستقل شده باشد. چنين نشانهاي را البته نميتوان در سنگ نبشتههاي باستاني يافت. اين شرايط و نشانهها را ميتوان در جهان مدرن پيدا كرد. يكي از شخصيتهايي كه در ايران به مساعد بودن تقريبي و نسبي چنين شرايطي پي برد زنده ياد جبار باغچهبان بود. »
درويشيان گفت: « او پايهگذار كودكستان در ايران و از نخستين نويسندگان جدي و آگاه ادبيات كودكان است. پس از او نويسندگان ديگري هم در اين زمينه كوشيدند. برخي هم از روي تفنن، گاه در نوشتههاشان نظري به سوي كودكان داشتند؛ اما كسي كه به طور عملي و نظري و جدي به ادبيات كودكان جان و رونقي فراگير داد صمد بهرنگي است. او فقط بيست و نه سال زندگي كرد اما در اين مدت كوتاه چنان تاثيري بر ادبيات كودكان گذاشت كه در تاريخ ادبي ايران بيسابقه است. تيراژ كتابهاي او از سال چهل و شش تا پنجاه و هشت به پانصد هزار نسخه رسيد. پس از آن سال تا اين اواخر، كتابهايش مجوز نشر نداشتند و هنگامي كه مجوز نشر گرفتند ( سي و دو سال پس از مرگ او ) بيش از ده ناشر كتابهاي او را با تيراژهاي زياد منتشر كردند و اين كار همچنان ادامه دارد. پس از صمد بهرنگي نوشتههاي زنده ياد احمد شاملو براي كودكان مورد استقبال قرار گرفت و نيز از نوشتههاي مهدخت كشكولي براي كودكان بايد نام برد. »
وي گفت: «صمد بهرنگي آغازگر دوره تازهاي در ادبيات كودكان و نوجوانان بود. سازنده و آفريننده بود. او به ادبيات كودك استقلال، رسميت و هويت بخشيد. نوشتن براي كودك در نظر او يك هدف اجتماعي بود. پيش از صمد بهرنگي ادبيات كودكان و نوجوانان ايران داراي پشتوانه نظري نبود اما او اين بنياد نظري را بنا نهاد و معيارهاي تازهاي براي اين نوع ادبي فراهم كرد. اين نظريات و معيارهاي او وضعيت ادبيات كودكان و نوجوانان را از بيخ و بن دگرگون كرد. اين دگرگوني باعث رشد ادبيات كودكان شد.اين توجه به ادبيات كودك البته بر محور تربيتي ـ آموزشي قرار داشت.
اين داستاننويس با بيان اين كه صمد بهرنگي آموزگار روستاهاي دور افتاده آذربايجان بود و با كودكان زحمتكش روستاها كه اغلب از خانوادههاي بيچيز و فردوست بودند سروكار داشت، به گزارش ايسنا تصريح كرد: « شما در جهان نويسنده، شاعر و پژوهشگري را پيدا نميكنيد كه ديدگاه فلسفي و تجربيات زندگي خودش را در آثارش بيان نكرده باشد. تازگيها گابريل گارسيا ماركز در مصاحبهاي گفته است كه تمام نوشتههايش حاصل تجربيات و مشاهدات شخصي او است. »
او تاكيد كرد: « اگر نويسندهاي بگويد كه من در نوشتههايم بيطرفم كاملا دروغ ميگويد. آيا هانس كريستين آندرسن در داستان ” دختر كبريت فروش “ و ” لباس نو براي امپراتور “ جهان بيني و فلسفه خود را ارايه نميدهد؟ او واقعا در آثارش بيطرف است؟ نويسندهاي كه در آموزشگاههاي غيرانتفاعي شمال تهران تدريس ميكند، با نويسندهاي كه در خيابان خيام (دروازه غار) و جنوب شهر تدريس ميكند، نسبت به بچهها يك جور برداشت دارد؟ آيا بچههاي اين دو ناحيه يك جور زندگي ميكنند؟ »
درويشيان با تاكيد بر اينكه جهتگيري هنرمند امري اجتنابناپذير است، توضيح داد: « هيچ هنرمندي دور از سياست نيست. در اينجا منظور از سياست، شناخت و آگاهي و حساسيت نسبت به مسايل پيرامون هنرمند است وگرنه ادبيات و هنر در برابر سياست انحصارطلبانه و اقتدارگرايانهاي كه قدرت را براي سركوب مردم در دست گرفته ميايستد. جرياني كه صمد بهرنگي را به نوشتن واداشت هيچ مسالهاي جز توجه و حساسيتش نسبت به كودكان محروم روستانشين نبود و البته با مطالعات گستردهاي كه داشت همه زمينههاي آغاز به كارش را فراهم كرده بود. از سوي ديگر، او نيز چون هر نويسنده، شاعر و هنرمند مسؤول و متعهدي علاوه بر ارايه آثارش در اين انديشه بود كه با چه وسيلهاي عملا ميتواند يك رژيم ديكتاتوري سراپا مسلح را كه پشتيبان پر قدرتي چون آمريكا داشت و عامل اصلي فقر و بدبختي مردم بود از پاي درآورد؛ رژيمي كه روشنفكران و انديشمندان را به زندان ميانداخت، شكنجه ميكرد و به جوخههاي اعدام ميسپرد. در برابر چنين رژيمي كه غلامان، چاكران و كاسهليسان دور و برش را پر كرده بودند، دست به مبارزه زدند. تصاوير اين مبارزهها را در آثار داستاني و پژوهشي اواخر دهه چهل ميبينيم. از جمله در آثار صمد بهرنگي، بهروز دهقاني، سعيد سلطانپور، عليرضا نابدل، حميد مومني و غلامحسين ساعدي. »
او يادآور شد: « در طيف نويسندگان دهه پنجاه كم نيستند كساني كه در هر دو عرصه سياست و ادبيات فعاليت داشتهاند. ادبيات متعهد دهه چهل و پنجاه عرصه ادبي جنبش سياسي بود و مشخصههاي آن جنبش (چه چريكي و چه غير آن) را در شكل ادبي خود داشت. سمبل و نماد، استعاره و كنايه، بيش از آن كه عناصري ادبي باشند جان پناه و محل و مركز فعاليت انديشهها و سخنان ممنوع بودند. به كاربردن نامهاي مستعار به وسيله نويسندگاني كه كارهاي سياسي نيز ميكردند رواج داشت و در اين ميان بيشترين نام مستعار از آن صمد بهرنگي بود. »
اين نويسنده در ادامه تصريح كرد: « برخي ميخواهند از قلمرو ادبيات ايدئولوژيزدايي كنند در حالي كه خود در چنبره ايدئولوژي نئوليبرالي گرفتارند. اينها ميگويند تو ننويس تا من كه به وضعيت موجود گردن نهادهام بنويسم. تو خفه شو تا من كه نوكري سرمايهداري حاكم را پذيرفتهام حرف بزنم. به هر حال هر فردي نوشته يا اثري را كه با تفكر او سازگاري ندارد سياسي ميخواند تا از ميدان بيرونش كند. »
درويشيان گفت: « پس از سال پنجاه و هفت ادبيات كودك و نوجوان شديدا دچار بحران شد.آثاري شتابزده نوشتند. سانسور مشكل بزرگي شد كه روي ادبيات و هنر بويژه ادبيات كودك تاثيري نابود كننده گذاشت. ايجاد سه گروه بررسي كتاب كودك ( در مورد كتاب بزرگسالان يك گروه سانسور وجود دارد) باعث پديد آمدن چهرههايي فرصتطلب در ادبيات كودك شد. برخي نويسندگاني كه نوشتههاشان در كنار آثار صمد بهرنگي نمودي نداشت بر ضد او و نويسندگان تئاثر از او شروع به قلمفرسايي كردند و براي كسب موقعيت در شرايط جديد و نزديك شدن به قدرت بر ضد آنان مقالهها نوشتند و گاه پروندهسازيها كردند در حالي كه آثار خودشان تقليدي ناشيانه و آبكي از صمد بهرنگي و ديگر ادامه دهندگان راه او بود، با رياكاري آثار آنان را سياسي و ايدئولوژي زده خواندند و خود در خدمت سياست ديگر و دفاع از تفكر و سياست ايدئولوژي و طبقه حاكم در آمدند و از سانسور دفاع كردند و حتي برخي از آنها با سانسورچيها همكاري كردند. براي چنين به اصطلاح نويسندگاني به طور گستردهاي تبليغ شد. كتابهايشان بدون هيچ مانعي منتشر شد. براي فيلم شدن و ترجمه نوشتههايشان سفارش داده شد. اينها روز به روز پروارتر شدند و تن به انواع خفتها دادند تا راه براي معرفي و ترجمه كارهاشان باز شود. »
وي با اشاره به اينكه ترجمه آثار خارجي هميشه كمك بزرگي به ادبيات داستاني ما كرده است، به گزارش ايسنا در عين حال خاطرنشان كرد: « اين كمك البته در زمينه ادبيات كودك هم موثر بوده است. اكنون طبق آمار هفتاد و پنج درصد توليد ادبيات كودك ترجمه آثار خارجي است و بيست و پنج درصد به تاليف نويسندگان ايراني اختصاص دارد. هنگامي كه نويسندگان مستقل كودك و نوجوان به راحتي نميتوانند زندگي و خواستههاي كودكان ايراني را به تصوير بكشند و براي آنها بنويسند، هنگامي كه تصويرگري كتاب كودك جز در برخي موارد استثنايي، از كيفيت بالايي برخوردار نيست ناچار كتابهاي خارجي جاي آنها را ميگيرد. »
به گفته اين داستاننويس: « در اين سالها آثار بسياري از نويسندگان سراسر جهان به فارسي ترجمه شده است كه البته اگر با نثري ساده و روان و بدون اشكال و حفظ امانت به فارسي ترجمه شوند به هيچ جا آسيبي نميرساند و از لحاظ اين كه نويسندگان نوپاي ادبيات كودك ميتوانند چيزهاي تازهاي از اين ترجمهها بياموزند مفيد هم خواهد بود در صورتي كه در اين ميان فرهنگ و آداب و رسوم ايراني فداي فرهنگ ديگر ملتها نشود. از سوي ديگر خواندن و ديدن اين كتابها سطح توقع خوانندگان ايراني را بالا مي برد و هر اثر پرتي به سادگي مورد قبول آنها قرار نميگيرد. اين روزها كتابهاي خانم جي كي رولينگ مورد توجه نوجوانان ايراني قرار گرفته است. آثار او آثاري ابتكاري و خلاقانه است. چنين آثاري در جوامعي به وجود ميآيند كه در آنجا آزادي انديشه و بيان و قلم باشد و سانسور پيش از چاپ كتاب وجود نداشته باشد. »
درويشيان باور دارد: « وقتي انديشه آزاد باشد، ميتواند راههاي جديدي را كشف كند و دست به خلاقيت بزند. اين شگفتآور است كه چهارهزار نفر نوجوان در مكاني جمع بشوند تا خانم رولينگ چند صفحه از كتابش را براي آنها بخواند؛ اين است راه جهاني شدن ادبيات يك ملت. »
اين نويسنده گفت: « اينك در كشور ما اسامي نويسندگان خارجي كه براي كودكان و نوجوانان مينويسن اسامي ناآشنايي نيستند. خوانندگان ايراني امروز اين اسامي را خيلي خوب ميشناسند؛ هانس كريستين آندرسن، لافونتن، برادران گريم، رولد دال ( غول زيباي من) ولاديمير سوتهيف ( قصهها و تصويرها) ميكائيل انره ( داستان بيپايان) آستريد ليندگرن ( پيپي جوراب بلند) ژ - كريستان ( پيروزي بر شب) ياشار كمال ( سلطان فيلها) اريش ازر ( قصههاي من و بابام) ولاديمير بوگومولوف ( كودكي ايوان) دومينيك هالهپي ( ستاره و كودك) وجي . كي. رولينگ ( هري پاتر ). »
امين فقيري
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان امين فقيري (داستاننويس) كه در اهواز و در جشنواره فرهنگي ـ هنري كودك درباره ” بنمايههاي ادبيات كودكان و نوجوانان “ سخن ميگفت ابتدا داستان ” كوچ “ يكي از داستانهاي مجموعه داستان ”دهكده پرملال“ خود را خواند و سپس با طرح بنمايههاي اصلي اين داستان خاطرنشان كرد:« در اين داستان پسرك (دمبه) به خاطر غرور خود به روش خودش از همكلاسيهايي كه او را آزردهاند انتقام ميكشد؛ دست به دزدي ميزند و مدادهاي همكلاسيهايش را بر ميدارد. او معني دزدي را نميفهمد و در واقع ميخواهد اضطراب بنيانكن خود را در وجود بچههاي ديگر ببيند. پدرش كه ” كبوتر “ نام دارد كوليوار زندگي ميكند ولي مغرور است. »
به گمان وي ” مفهوم آزادي “ يكي بزرگترين دستمايههايي است كه نويسندگان كودك و نوجوان ميتوانند آن را در آثارشان به كار گيرند و رسالت آنها نيز همين است كه اين مفهوم را به كودكان گوشزد كنند و كساني كه چنين نميكنند در واقع نسبت به جامعه خود كم لطف هستند. »
فقيري تصريح كرد: « نويسندگان بايد لزوم آزادي را به جامعه كه خواننده كتاب آنها هستند گوشزد كنند و اگر اين كار انجام شود، ديگر كسي به خود اجازه نميدهد آزادي آنها را سلب كند. »
وي خاطرنشان كرد: « صمد بهرنگي در داستان ” ماهي سياه كوچولو” از ماهي كوچكي صحبت ميكند كه ميخواهد بداند خارج از اين دنياي تنگ و محدود چه ميگذرد و آزادي او رسيدن به دريا است اما در اينجا رسيدن به آزادي در درجه دوم اهميت قرار دارد چون منظور نويسنده انديشيدن است. همچنين كودك بعضي سوالات مطرح شده در داستان را پاسخ نميگيرد و بايد جاي ديگري جواب آنها را پيدا كند. بهرنگي در ماهي سياه كوچولو از عنصر سفر و آزادي استفاده ميكند كه از بنمايههاي بزرگ و اصيل داستان كودك است. سفر و رويارويي با تنش باعث تعالي و تكامل قهرمان داستان ميشود كه نمونه آن در داستانهاي ” سند باد” هم ديده ميشود. »
فقيري بنمايه ديگر كه استفاده از آن ميتواند به پويايي جامعه كمك كند را عنصر مبارزه دانست و افزود: « بايد براي كودكان گفته شود كه در رويارويي با ظالم خود را نبازند و نيروهاي خود را به كار گيرند تا نيروي شر را از بين ببرند. در اين نوع داستانها كودك بايد لزوم همدلي و وحدت با ديگران را دريابد. البته اثرات اين تفكر بيشتر در سالهاي آخر سنين نوجواني يا ابتداي جواني نمود مييابد. »
او تصريح كرد: « مبارزه با ظلم در هر شرايطي موضوع خوبي براي نوشتن داستان براي كودكان و نوجوانان است به شرطي كه از كليشههاي موجود دوري كنيم زيرا تكرار هر مساله ابتذال ميآورد و نشخوار موضوع، اصل موضوع را از بين ميبرد و همين است كه كودك با ديدن برنامههاي كه به صورت كليشهاي و سطحي مسايل را مطرح ميكنند به سمت برنامههاي مبتذل ماهوارهاي جذب ميشود و آنها را ترجيح ميدهد. »
وي با طرح اين پرسش كه آيا صداي گريه حزنآلود كودكان جهان قلب ما بزرگترها را نميلرزاند، تاكيد كرد:« بايد به كودكان بها دهيم و آنها را براي مبارزه با نيروهاي آشنا كنيم. اگر چنين كنيم، ميتوانيم به آينده كودكان وطنمان اميدوار باشيم. »
محمد بهارلو
محمد بهارلو در روز دوازدهم مهر ماه در اهواز گفت: « قصه عاميانه براي كودك است و چشم و گوش كودك با قصههاي عاميانه باز ميشود. در واقع، قصه كودكانه همان قصه عاميانه بوده است و آغازگاه ادبيات كودك قصه عاميانه است. »
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان، اين داستاننويس و منتقد كه در نخستين جشنواره فرهنگي ـ هنري كودك سخن ميگفت با اشاره به اين نكته كه شايد پيدايش قصههاي عاميانه همزمان با پيدايش زبان باشد، توضيح داد: « قصه عاميانه در زبان فرنگي ” فولكور “ گفته ميشود؛ “ فولك “ به معناي ” توده “ و ” لور “ به معناي فرهنگ است.»
وي خاطرنشان كرد: « اول بار صادق هدايت در جلو اين اصطلاح ” فرهنگ توده “ را گذاشت و بعدها ديگران آن را قصه عاميانه ناميدند. خطاب اين قصههاي عاميانه كودك است. »
بهارلو با تاكيد بر اينكه پيش از اينكه كودكان وارد مدرسه و نهادهاي اجتماعي شوند در همان كنج خلوتي كه مادر و مادربزرگ برايشان فراهم ميآورند با دنيايي آشنا ميشوند كه دنياي خيالي است؛ دنيايي كه آنها را از چارچوب تنگ زندگي روزمره فراتر ميبرد، تصريح كرد: « اين فراروي از واقعيت غير از فرار از واقعيت است. تخيلي كه در قصههاي عاميانه سرشته است، تخيلي است كه باعث جستجوگري ذهن كودك شده و باعث ميشود كه چشم و گوش كودك به فراسوي چشماندازهايي كه به طور فيزيكي ميتوان ديد يا شنيد، ميل پيدا كند. »
او يادآور شد: « اولين بار وقتي در انسان ميل به پرواز كردن به وجود آمد، اين آرزو در همين قصههاي عاميانه تجلي پيدا كرد و وقتي انسان ميتواند بيست هزار فرسنگ زير دريا رفته يا همين اندازه به آسمان صعود كند اينها به اعتبار قصههاي عاميانه بوده است.»
اين منتقد افزود: « اجداد پشمالوي ما وقتي بعد از كار روزانه در غارها دور هم جمع ميشدند حتما براي هم قصه ميگفتند. همه شواهدي كه از غارها و سنگنوشتهها هست حاكي از اين است كه اجداد ما قصه را ميشناختهاند. حتما كسي كه هليكوپتر يا هواپيما را اختراع كرده از روي دست قصهگوي اجدادي ما نگاه كرده است. من ترديد ندارم كه منشا اختراع تخيل پرواز در قصه عاميانه است. »
وي گفت: « ما اول آرزو ميكنيم، خيال ميكنيم، در ذهنمان چيزي را پرورش ميدهيم و بعد تلاش ميكنيم كه آن را به دست بياوريم. اگر آرزو را از انسان به ويژه كودكان - كه احساساتشان قوي است و از طرف ديگر نميتوانند با عقلانيت آنچه ميبينند را توضيح دهند - بگيريم، چه خواهد شد!؟ پرسشهاي كودكان از هوا به كله آنها نميآيد؛ اين پرسش از آن حس قوي كودك ناشي ميشود. »
بهارلو كه با موضوع ” معناشناسي قصههاي عاميانه (كودك) در اهواز سخن ميگفت، تاكيد كرد: « اهميت قصه عاميانه هم در اين است كه نويسنده يا گوينده آن خود را فراتر از فهم كودك قرار نميدهد كه البته اين بيشتر در مورد قصههاي شفاهي صادق است تا درباره قصههايي كه به صورت مكتوب درآمده است. »
اين نويسنده توضيح داد: « يكي از كساني كه بيش از هر كس ديگر روي ادبيات عوام و فرهنگ عاميانه و جمعآوري قصههاي عاميانه تلاش كرده زنده ياد محجوب است. محجوب خودش تهراني است ولي از مادربزرگ يا پيرزني در خانهشان ياد ميكند كه از عشاير خوزستان بوده است. وي ميگويد من با قصههاي او بود كه دنيا را شناختم و وي تاثير اين قصهها را در خود بسيار عميق ميداند. »
به گفته بهارلو: « ناقل قصههاي شفاهي عاميانه عليالعموم زنها هستند حال آنكه غالبا اين قصهها توسط مردها است كه نوشته شده است. متاسفانه به ندرت نام زني را ديدهام كه اين قصهها را نوشته باشد. اين قصهها فقط براي اين گفته نميشود كه كودكان يا بزرگترها را سرگرم كند. اين قصهها شاخصي است براي تعيين فرهنگ يك جامعه؛ نمادي است كه بفهميم يك جامعه، خواستهها، كشمكشها و... چيست. در اين قصهها، بهويژه همان تخيلي كه عرض كردم ، مايهاي است براي جامعهشناس، روانشناس و مردمشناس معاصر ما و همه نحلههاي انديشهگي. اين قصهها رنگهاي بسيار متنوعي دارند. مثلا همان قصههاي هري پاتر كه در دنيا معروف شده فقط مايه خرافيشان مطرح نيست اقتصاد، نحوه زندگي، توليد كالايي و... پشتاش قرار ميگيرد. به همين خاطر است كه در زادگاه نويسنده آن كشمكشهاي فراواني بر سر اين كتاب برپا است و مثلا كليسا هزاران هزار جلد از اين كتاب را جمعآوري كرده و كتاب سوزان به راه مياندازد. »
وي گوشزد كرد: « اما در كشور ما متاسفانه - به خصوص در سالهاي اخير - اين قصهها خيلي فقير و بيمايه شدهاند؛ يعني شكل رسمياش كه در قالب كارتون يا فيلم و غيره ديده ميشود خيلي بيخون و بيرنگ شده و تاثير خود را ندارد و اين به خاطر مديريتي است كه پشت اين كارها قرار دارد. »
نويسنده ” بانوي ليل “ با بيان اينكه با ترجمه قصههاي هزار و يك شب در سيصد سال پيش اين تخيل شرقي باعث ايجاد ادبيات و مكتب رمانتيسيسم شد، خاطرنشان كرد: « اما ترجمه اين كتاب به فارسي هنوز بدون حذف و دستكاري چاپ نشده است .از اين اثر در زبان فرانسه، آلماني و... هر كدام سه ترجمه وجود دارد ولي در زبان فارسي فقط يك ترجمهاش هست. البته يكي از دلايل اينكه ميل و رغبت براي كار پديد نميآيد مساله سانسور است چون شما وقتي كاري انجام ميدهيد، دوست داريد به شكل كامل و دستكاري نشدهاش، چاپ شود نه مغلوط و دستكاري شده. »
بهارلو تصريح كرد: « مدرنيسم يكي از ادعاهايش اين بود كه زبان ادبيات و زبان داستان ادبي را به زبان داستان زنده تبديل كند. قصه عاميانه هزاران سال است اين كار را ميكند و به زبان جاري و زنده مردم نقل ميشود. همه اصطلاحاتي كه در قصههاي عاميانه هست وجود كنايي و لزوما وجه شوخيآميز دارند. خشن و عصا قورت داده نيستند. اين چيزي است كه ادبيات ما به آن نياز دارد و فقر آن هم احساس ميشود. اگر نويسنده همان طور كه در عالم واقع حرف ميزند و همان گونه كه حرفهاي ديگران را ميشنود، بنويسد بسيار راحتتر ميتواند با مخاطب ارتباط برقرار كند. »
منبع: اخبار روز