کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
______________________________________________________________
گفت وگو با علي اشرف درويشيان: مبارزه عليه سانسور تا آخرين لحظه
سوم
شهريور مصادف با
سالروز تولد علي اشرف
درويشيان، يکي از نويسندگان تاثيرگذار در حوزه ادبيات معاصر
ايران است.
علي اشرف درويشيان در سال
1320 در کرمانشاه متولد شد. تحصيلات
ابتدايي و متوسطه را در
کرمانشاه گذراند. سپس به تهران آمد و از دانشكده ادبيات
دانشگاه تهران ليسانس گرفت.
او پس از آن در رشته علوم تربيتي از دانشكده علوم
تربيتي همين دانشگاه به
دريافت فوق ليسانس نائل آمد.
درويشيان كارش را از
18سالگي با آموزگاري در
روستاهاي کرمانشاه آغاز كرد وپس از ادامه تحصيلات دبير
دبيرستان شد و در حال حاضر
وي بازنشسته وزارت آموزش و پرورش است.
اوكتاب هاي
فراواني از جمله: از اين
ولايت (1352) آبشوران (1355) فصل نان (1357) همراه آهنگ
هاي بابام (1357) ابرسياه
هزارچشم (1357) رنگينه (1358) و آتش در كتابخانه بچه
ها(1358)روزنامه ديواري
مدرسه ما، سلول 18، قصه هاي بند، سالهاي ابري (4 جلد)،
درشتي، هفت مرد، هفت داستان
و خاطرات صفرخان را تأليف كرده است.
كتاب فصل نان
از طرف شوراي كتاب كودك به
عنوان كتاب برگزيده سال (1358) انتخاب شد. كتاب از اين
ولايت او به زبان روسي
ترجمه شده است. مجموعه آثار او براي كودكان و نوجوانان توسط
يكي از سازمان هاي فلسطيني
به عربي برگردانده شده است. گفتگوي نشريه اينترنتي
"ايران ما" را با او
ميخوانيد.
از خودتان بگوييد و
اينکه در چه
خانواده اي به دنيا آمديد؟
ــ 65سال پيش، در سوم
شهريور سال 1320، در
كرمانشاه و در يك خانواده
كارگري متولد شدم. پدرم كارگر ساده اي بود كه بعدها به
شغل آهنگري روي آورد و
مادرم نيز در دوره اي گيوه كرمانشاهي مي بافت.
من فرزند
اول خانواده بودم و پس از
من ، 3 برادر و 2 خواهر متولد شدند. 5 ساله بودم كه كار
كردن را شروع كردم، پدرم
مرا با خود به آهنگري مي برد در آهنگري كار من ديدن آتش
بود كه كاري بسيار دشوار
بود و چون پايم به ركاب نمي رسيد، مجبور بودم كه چند آجر
زير پايم بگذارم.
دوره ابتدايي و دبيرستان را
در كرمانشاه گذراندم و از همان
اوائل دوره دبيرستان بود كه
انشاهايم مورد قبول معلم ها قرار گرفت و از اين جهت
مورد تشويق قرار گرفتم كه
اين اولين سنگ بقاي نوشتن براي من بود. در آن سال ها با
حضور پر توان مصدق ، فضاي
جديدي در ايران به وجود آمده بود كه در تاريخ ايران بي
سابقه بود و هست. در مردم
شوق بسيار زيادي براي خواندن، دانستن و در بحث هاي سياسي
شركت كردن به وجود آمده بود
كه من نيز از اين فضا دور نبودم.
پس فعاليت
سياسي را از همان زمانها
آغاز کرديد ؟
ــ بله، خانه ما يكي از
مكان هايي بود
كه در آن هر لحظه بحث هاي
كارگري و سياسي داغ بود؛ از همان 12 سالگي بود كه من نيز
وارد جريانات سياسي شدم و
در كنارش به خواندن آثار نويسندگاني چون «ماكسيم گوركي» و
نشرياتي چون «چلنگر» مي
پرداختم.
در آن روزها، معلمان با شور
و حرارت وصف
ناپذيري ما را به خواندن،
نوشتن و شركت در بحث هاي سياسي دعوت مي كردند و با دادن
سوژه هاي مناسب براي نوشتن،
ما را با دنياي جديدي رو به رو مي كردند.
و
چه شد که معلم شديد ؟
ــ پس از اتمام دبيرستان،
پدرم ديگر كار آهنگري را رها
كرده و باغي را اجاره كرده
بود. من نيز بيكار ننشستم و مدتي در مكانيكي و پس از آن
به بنايي روي آوردم؛ چرا كه
مجبور بودم هم هزينه خانواده و هم خرج تحصيلم را تهيه
كنم. در همين روزها بود كه
در دانشسراي مقدماتي ثبت نام كردم و پس از اتمام دوره دو
ساله با تعهدي كه براي درس
دادن داده بودم، مدت 5 سال به روستاهاي اطراف كرمانشاه
رفتم. ابتدا مرا به گيلان
غرب و پس از آن به شاه آباد كه امروزه به اسلام آباد
تغيير نام داده است. آنجا
معلم شدم و همانند معلم هاي خود بچه ها را به خواندن
دعوت كردم، اما آن روزها با
اين كه سال ها از شكست 28 مرداد ميگذشت، فضا هم چنان
آشفته و سنگين بود و حرف
زدن ما را با دشواري مواجه ميكرد.
چه زماني به
دانشگاه رفتيد ؟
ــ7 سال بود كه معلم بودم
كه در دانشگاه تهران در رشته زبان
و ادبيات فارسي و حقوق
سياسي قبول شدم و به دليل اين كه در شهرستان معلم بودم،
مجبور شدم كه ادبيات فارسي
را برگزينم تا بتوانم سر كلاس غايب باشم. سال دوم يا سوم
بودم كه از سوي دانشسرا در
رشته راهنماي تحصيلي و مشاوره در دانشگاه تهران پذيرفته
شدم و هر دو رشته را همزمان
ادامه دادم؛ ضمن آن كه قبول شدن در دانشگاه تهران مرا
با استاداني چون «اميرحسين
آريان پور»، «سيمين دانشور»، «جلال آل احمد» و «محمد
جعفر محجوب» آشنا كرد.
با «سيمين دانشور» در
دانشكده ادبيات، واحد زيبايي شناسي
هنر و با «جلال آل احمد» در
دانشسراي عالي، درس «آيين نگارش» داشتم كه اين باعث شد
تا من به خانه جلال و سيمين
راه پيدا كنم و اين رفت و آمد براي من كه تشنه خواندن و
دانستن بودم، بسيار
تاثيرگذار بود.
اولين اثرتان چه زماني
چاپ
شد؟
ــ اولين اثري كه از من
منتشر شد مقاله اي درباره «صمد بهرنگي» بود كه
بعدها اين مقاله شكل
وسيعتري به خود گرفت و به صورت يك كتاب تحت عنوان «شناخت
نامه صمد بهرنگي» منتشر شد.
دليل علاقه من به صمد نيز همذات پنداري بود كه با او
داشتم؛ او همانند من معلم
روستا بود و مي نوشت و دغدغه اش مسائل كارگري و تضاد
طبقاتي بود؛ البته آن روزها
چندين بار در خانه جلال آل احمد و دانشور ديده بودمش و
رابطه اي نيز بين ما شكل
گرفته بود.
اما اولين اثر داستاني من
مجموعه داستاني به
نام «از اين ولايت» بود كه
در سال 1352 منتشر شد و پس از آن مجموعه داستان «آب
شوران» را به دليل اين كه
در زندان به سر مي بردم، با نام مستعار «لطيف تلخستاني»
منتشر كردم كه مورد استقبال
قرار گرفت و تا پيش از انقلاب اين دو اثر 22 بار تجديد
چاپ شد، اما پس ازانقلاب
مجوز تجديد چاپ به اين دو كتاب داده نشد كه اخيرا «نشر
چشمه» توانسته است مجوز
انتشار اين دو كتاب را از وزارت ارشاد بگيرد و به زودي
منتشر خواهند شد.
گويا شما کارهايي هم
براي کودکان ونوجوانان انجام داده
ايد؟
ــ بله اما متاسفانه مجموعه
داستان ها و آثار من براي بچه ها، پس از
انقلاب همه خمير شدند ؛ اما
اخيرا مجوز انتشار تعدادي از اين كتابها توسط «نشر
چشمه» گرفته شده است.
پس از انقلاب، مانند بسياري
ديگر به من اجازه كار و مجوز
انتشار آثارم داده نشد، از
اين رو بر آن شدم تا كارهاي نيمه كارهام را به انجام
برسانم، البته همزمان با
اين خانه نشيني و جمع آوري افسانه ها كه دوست و همكارم
«رضا خندان مهابادي» همراهم
بود، بيكار ننشستم و به نوشتن رمان «سال هاي ابري»
پرداختم كه اين رمان در سال
1370 منتشر شد و تا به امروز به چاپ پنجم رسيده است. تا
به امروز توانسته ام ، 16
جلد از مجموعه افسانه را منتشر كنم و جلد 17 آن نيز در
راه است.
من با توجه به زندگي كه
داشتم، طبعا آثارم بايد از زندگي خودم و
اطرافيانم مايه بگيرند؛ من
نويسنده طبقه كارگر هستم و نمي توانم از زندگي اشراف سخن
بگويم و هرگز چنين نكرده و
نمي كنم.
به هر حال شما هم يکي از
قربانيان
سانسور در ايران هستيد. در مورد
سانسور چه نظري داريد؟
ــ من از همان 12
سالگي به فعاليت سياسي
علاقه مند بودم و خودم را درگير اين مسائل كردم و از زماني
كه عضو كانون نويسندگان
شدم، به شكل جدي با سانسور پيش از انتشار كتاب به مبارزه
پرداختم و تا به امروز هم
از عقيده خود دست نكشيده ام و بر آنم كه تاآخرين لحظه
عمرم، عليه سانسور مبارزه
كنم.
نظر شما در مورد ادبيات
کارگري در ايران
چيست؟
ــ در ايران، هرگز به آن
شكل كه در كشورهاي ديگر ادبيات كارگري وجود
دارد، ادبيات كارگري وجود
نداشته و ندارد و اين ناشي از اين موضوع است كه در ايران
احزاب كارگري آزاد نداشته
ايم تا در اين تشكيلات، كارگاه نويسندگي راه اندازي شود و
كارگران بتوانند از دردها و
مشكلات و زندگي خود بنويسند؛ از اين روي، ادبيات كارگري
در ايران مثل همه گونه هاي
ادبيات رشد نكرده است.