کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
_______________________________________________________________
گفت و گوی منتشر نشده ای با شيخ عزالدين حسيني /
كردها؛ ايران؛ انقلاب اسلامي
آژانس خبری کوروش / 14
فروردین 1385
عرفان قانعی فرد
1. از چه زماني وارد فعاليت سياسي شديد ؟
ج . خانواده مادر شهربانه سکونت داشتند . پدرم شیخ صالح شخصیتی محترم وازسادات
برزنجه بود وباشیخ محمود حفید رهبرجنبش کردستان عراق مرتبط بود و به ایشان ارادت
داشت . آنموقع درفضای خانواده ما یک روحیه ملی حاکم بود ودرشهربانه واطراف آن هم ،
مردم طرفدار این اندیشه ملی بودند . اما نه درقالب یک تشکیلات حزبی وسازمان یافته .
تقسیم واشغال کردستان درمیان پنج کشورونیزجنبشهای دیگری هم که درمناطق دیگرکردستان
علیه استعمارانگلیس ورضاشاه وترکها درجریان بود ، برافکارمردم تایثرزیادی داشت .
این جنبش اجتماعی وملی درحال رشدبود . من هم درآن ایام جوانی ازیک روحیه
شورانگیزملی ، امابصورت ساده وعادی برخوردارشدم .
پدرم که ازحکومت رضاشاه ناراحت بود واوراظالم وستمگرومخالف دیانت می دانست ،
برروحیه من تاثیر بیشتری گذاشت . درسال 1317 شمسی . هنگامیکه طلبه بودم برای ادامه
تحصیل به یکی ازآبادیهای اطراف سردشت رفتم . درآن مناطق یک قیام مسلحانه به
فرماندهی کاک عمرحمه سوركه مركزفرماندهییش درروستای "قه له ره شه" بود ، علیه
نیروهای ارتش وحکومت مرکزی رضاشاه درجریان بود ، که تاثیرعمیقی درمیان مردم آن
مناطق بوجود آورد ودرضمن به نیروهای رضاشاه تلفات سنگین وکوبندهای واردشد . بازهم
روحیه دفاع ازملتم وعلاقه برای نجات ازستمگریهای حکومت دردرون من رشدوپرورش یافت .
درتابستان 1320 حکومت رضاشاه سقوط کرد که مژده نسیم آزادی ورهایی ازستم برای همه
مناطق کردستان در دلها شعله ورشد ، درهر منطقه ای به شیوه خاص خود . در شهر بانه
این روحیه مبارزاتی اوج گرفت . زیرا محمدرشید خان بانهای که درمبارزات با رضاشاه
به منطقه "شلیر"فراری شده بود ، به بانه برگشت وپادگان نظامی بانه راتسخیروخلع سلاح
کرد وحکمرانی شهر بانه رابه دست گرفت . اومانع این شد که کسی بر دیگری ظلم وستم
روادارد . نیروهای حکومت آنمناطق راترک کردند ومحمد رشیدخان برای تسخیر سقزبه آنجا
حركت كرد، اما مردم آن مناطق ازبرخوردمحمد رشیدخان ناراضی بودند . روحیه آزادیخواهی
ومبارزاتی مردم مناطق كردستان اوج گرفت و درافكارواندیشههاطبیعتا رشدوتکامل
بوجودآمد .
سال 1321 به منطقه مکریان آمدم . فعالیتهای سیاسی وملی درآن مناطق اوج بیشتری داشت
. مردم آن سامان ازنظرسوادومعلومات پیشرفته تربودند . بسیاری ازخاندانهای بزرگ
کردستان قبل ازسقوط حکومت رضاشاه بر علیه نظام حاکم تبلیغ میکردند . روشنفکران
مهاباد وبوکان درراس فعالیتهای سیاسی وملی قرارداشتند .
در همین شرایط واوضاع بود که کومه له ژ.ک( سازمان احیای کردستان) تاسیس شده بود
وفعالیت گسترده ای راشروع کرد ومردم به عضویت این سازمان درآمدند . نیروهای دولتی
منطقه مکریان راهم تخلیه کردند واین مناطق آزاد شد . نه نیروهای متفقین ونه ارتش
روسیه در آنجاوجود نداشت ومستقرنبودند . اماکومه له بصورت علنی فعالیت نمی کرد .
بینش آزادیخواهی وناسیونالیستی ژ. ک . درآن مناطق نفوذ واعتبارزیاد پیداکرد . در
آنموقع بود که به عضویت کومه له ژ.ک . در آمدم وفعالیتم را گسترش دادم . درسال 1332
طرفدارحرکت مصدق بودم وبه پشتیبانی از آن فعالیت می کردم . درهمان سالهاجنبش
دهقانان منطقه بوکان شروع شد . همراه بسیاری ازروحانیون ودهقانان ومردم منطقه درآن
شركت كردیم و به مبارزه پرداختم . ولی بعداكه این حركت شكست خورد ، ماوروحانیون
دیگر را ازآن روستاهااخراج کردند . در سالهای 46 و47 در مهاباد باکمیته انقلابی
همکاری می کردم که شرح آن مفصل است ودر اینجانمی گنجد . درکردستان بانویسندگان
وروشنفکران وبویژه دانشجویانی که درخارج ازکردستان تحصیل میکردند ، ارتباط نزدیک
داشتیم .
2. شما كه عضو كومله ژ.ك بوده ايد ؛ لطفادر آن باره توضيح بفرماييد .
ج . در سال 1322 با نام مستعار " هه وین " به عضویت کومه له در آمدم . اهداف
کومه له ژ.ک . استقلال کردستان وتشکیل دولت کردی بود . کومه له یک سازمان ملی
واجتماعی وناسیونالیستی بود . روحیه صداقت وهمکاری وپاکدامنی برکل بدنه آن غالب بود
. سازمان ژ. ک در بخشهای دیگر کردستان هم فعالیت میكرد . ازجمله شاخه وتشکیلات آن
در شهر سلیمانیه فعال بود واستادابراهیم احمد مسئول تشکیلات آن بود . کومهله باحزب
هیواهمکاری وارتباط حسنه ای داشت ودر کردستان شمالی وترکیه قاضی ملاعبدالوهاب مسئول
ژ. ک ورابط آن بود . رهبران ژ. ک افرادی باسواد وروشنفکر بودند . مقالاتی که به
زبان کردی درارگان آن منتشرمی شد ، آگاهی توده های مردم را افزایش می داد . ژ . ک
برای انتخاب اعضاخیلی بادقت ومسئولانه برخورد می کرد . آنهارا آزمایش می کرد
وتااطمینان کامل پیدا نمی کرد ، به عضویت کومه له در نمی آمد .
سالها بود که حکومت رضاشاه ، در مناطق کردستان ایران پوشیدن لباس و ترویج فرهنگ
کردی وخواندن به زبان مادری را تحریم کرده بود وزیان وضرروفشارواختناق در کردستان
ونیزدر سراسر ایران بیداد می کرد . باوجود اینکه بعدازشهریور 1320 کارمندان غیربومی
ادارات ونیزنیروهای حکومتی مکریان را تخلیه کردند ، اما کومه له ژ. ک همچنان
مخفیانه فعالیت می کرد . نیروهای روسیه وانگلستان خیلی تلاش کردند که سران حزب را
شناسایی کنند ، ولی موفق نمی شدند . یکی ازاقداماتی که ژ. ک درپیشبرد آن موفق شد ،
مبارزه علیه اختناق وارتجاع بود . کومه له توانست با انتشار ارگان "نیشتمان"
ونیزپخش تقویم کردی ورساله واشعار "دیاری مهلای كۆیه "در احیای زبان وادبیات کردی
نقش بزرگی را ایفا کند . شاعرانی مانند هه ژار وهیمن وخاله مین وحقیقی و... رشد
کرده وفعالتر شدند .
3. با قاضي محمد در ارتباط بوده ايد ؟
من بازنده یاد قاضی محمد ارتباط شخصی نداشتم ، ولی مدتهابود که پیشوا رامی
شناختم . قبل ازتشکیل کومه له ژ . ک وگسترش جنبش رهاییبخش ملت کردقاضی شخصیتی مشهور
ونامداربود . خانواده های قاضی عموما افرادی فرهنگی وعلمی بودند . بویژه شخصیتهایی
مانندسیف القضات وشیخ احمد سریل آباد وآنهاییکه به تهران وتبریز آمدند . همچنین
محمدقاضی مترجم ونویسنده نامدار . قاضی محمدوصدرالاسلام هم ازبزرگان چنین رجالی
بودند .
شادروان قاضی محمد 3 نوع برجستگی خاص داشت . اول اینکه ایشان یک شخصیت فاضل وعالم
وروحانی بلند پایه واهل نفوذ بود . دوم ازاعیان واشراف منطقه بود که مشکلات مردم را
حل وفصل می کرد وخدمتگزارآنها بود . دیگر اینکه ، ایشان ازمالکان و ثروتمندی مشهور
بود که سخاوت ومردانگی خاصی داشت ودولت هم به آنهااحترام قائل بود .
4. هدف وي از آن جمهوري چه بود ؟ جدايي از ايران يا خود گرداني تحت حكومت مركزي
؟
ج . قاضی باجنبشهایی که قبلا دربخشهای دیگر کردستان جریان داشت در ارتباط وتماس
بود . اومبارزه را تنها در دوران کومه له ژ. ک شروع نکرده بود بلکه سالها بود که
بامبارزات وجنبشهای آزادیخواهانه ای که در ترکیه وعراق وجاهای دیگردر جریان بود
ارتباط داشت . آنموقع که در مهاباد بودم ، در مجالس سخنرانی وخطبه های قاضی
محمدشرکت می کردم . هنگامیکه یک طلبه علوم دینی فارغ التحصیل شد ودر مسجد بازار
مهاباد جلسه ای به همین مناسبت برگزار شد ، قاضی در آن جلسه شرکت داشت وسخنرانی کرد
. اودرآنجا چنین گفت که ما دو وظیفه بزرگ داریم . یكی وظیفه دینی واسلامی كه باید
به بهترین شیوه آنرا تقویت وادامه دهیم . دوم وظیفه ملی که بایدبه عنوان یک ملت
ازآن حقوق پشتیبانی کرده وبرای دستیابی به این اهداف برماواجب وضروری است كه اتحادو
اتفاق کامل داشته باشیم .
اودرجلسات سخنرانیش که هم درمیدان چوار چرا شهرمهابادوهم در مسجد عباس آقا ایراد می
داشت ، چنین می گفت : سرزمین جغرافیایی ملت کرد ، بعدازجنگ جهانی بین الملل اول
مابین چند کشورمنطقه تقسیم شده است . ما در این کشورها زیرانواع ظلم وستم واهانت
وقتل وکشتارواقع شده ایم . ملت کرد باید برای رهایی خود ازهرگونه ظلم وتبعیض
ازهرفرصتی مناسب استفاده کند . ملت ما امروزآگاه وهشیارودر حال ترقی وپیشرفت است .
من ازحقوق پایمال شده اش دفاع می کنم .این محتوای سخنرانیهای مرحوم قاضی محمد بود .
متاسفانه در آن زمان امکان دستگاههای ضبط وبایگانی خیلی ضعیف بود . به همین خاطر
است که نوشته های قاضی محمد ویاجمهوری کردستان کمتردر اختیارعموم قرار گرفته است .
ایشان کردستان رایک واحد جغرافیایی می دانستند .
اما اینکه اهداف جمهوری جدایی ازایران ویاخودگردانی باشد . در آن شرایط هیچکدام
مطرح نبود. مدت چهارسال بودکه خودمختاری درمهابادو منطقه مکریان عملابه اجرادر آمده
بود . همچنانکه اشاره شدنیروهای حکومت مرکزی ازآنجافرارکرده بودند . از مناطق
دیگرکردستان نمایندگانی به مهاباد آمدند وهیاتی به نام "هیات رئیسه ملی" انتخاب
کردند که ریاست آن به عهده پیشواقاضی محمد بود.
در تابستان 1325 که قاضی محمدبه تهران رفت خواستهای خود را بصورت یک طرح خودمختاری
که شامل 7 ماده است ، به دولت قوام السلطنه عرضه داشت که این سند رسمی هنوز باقی
است . این سند در ضمن یک مصاحبه مطبوعاتی پیشوا قاضی محمد که قبلاهم درمطبوعات
انتشاریافته بود ، در روزنامه شهبازدر دیماه 1324 به چاپ رسیده است . قاضی هنگام
ملاقات باپیشه وری هم در باره این خواستها با اوصحبت وگفتگوکرد .
در آن طرح آمده است " ملت کرددر داخل ایران دراداره امورمحل ، خودمختاروآزادباشد
ودرحدوددولت ایران خودمختاری رابدست گیرد . زبان کردی درمدارس ودوایررسمی باشد .
مامورین دولتی ازاهل محل باشند . ...
موقعیکه روسهاازشمال ایران فراخوانده شدند وپیشوا ازآنها نا امیدشد ، تلاش کرد
حداقل حقوق ملت کرد ازطرف دولت تامین گردد .
5. گويا شما شاگرد وزير عدليه جمهوري كردستان بوده ايد (حاجي ملا حسين مجدی) ؛
بينش آن حكومت چگونه بود ؟
ج . بله . من روز14 فروردین ماه 1325 شمسی به مهاباد آمدم که حکومت جمهوری
کردستان دراوج فعالیت خودش بود وحدود 6 ماه در مدرسه مسجدبازار درحضوراستاد حاجی
ملاحسین مجدی به تحصیل ادامه دادم . در آنجاکتاب شرح مواقف رامی خواندم . استاد
شخصیتی عالم ، خردمند و دوراندیش بودوبه تثبیت حکومت اطمینان چندانی نداشت . بسیاری
هم بااوهم عقیده بودند ، خصوصا وقتیکه روسها ازایران عقب نشینی کردند . متاسفانه
ازآنموقع تبلیغات از سوی عوامل مشکوک علیه حکومت اوج گرفت . به همین خاطربود که
قاضی درتلاش بود که باحکومت مرکزی ، سازش وتوافق کند . تاحداقل حقوق ملی ملت کردرا
ازطریق صلح وگفتگوبه هرشیوه ای حل وفصل كند .
فرارنیروهای حکومت مرکزی بعدازسقوط رضاشاه ، دگرگونیهاوتغییراتی عمده در روحیه مردم
واوضاع مهاباد ومنطقه بوجود آورد . در زمان حکومت پرچم کردستان برافراشته شد وهیات
دولت تشکیل گردید . سازمانهای اجتماعی وملی ایجادشده بود ومدرسه زبان کردی هم دایر
شد وامنیت داخلی دراختیار مردم بود . حکومت کردستان درنظرداشت اداره امور داخلی
کردستان در اختیار خودمردم باشد . وسطح زندگی مردم ورفاوآسایش برقرارگردد .
همچنانکه درخواستهای پیشواقاضی محمددر دیدار باقوام السلطنه مطرح شده بود .
6. آيا دردوران شاه به زندان رفتيد ؟
روزی مرابه پادگان جلدیان بردند وتانیمه شب درآنجابودم . مرابازجویی کردند
واتهاماتی به من نسبت داده شده بود ونیز گزارشهایی علیه من به حکومت رسیده بود ،
اما آنهاراتکذیب کردم . درمهاباد می خواستند تظاهرات راه بیندازند . انجمن
شهرمهاباد واستاد ملاحسین مجدی وروحانیون دیگرخیلی تلاش کردند وازمن پشتیبانی
نمودند . عده زیادی ازروحانیون دیگرومردم هم بازداشت شده بودند .
بارهادرمهابادمرافراخوانده اند وحتی تهدید کردندکه خلع لباس روحانیت می شوم . انجمن
شهرمهابادوبزرگان ومعتمدان شهرازمن دفاع کرده اند . من درزمان شاه تحت فشاربودم ،
اما به دلیل موقعیت ونفوذم درمیان مردم نمی خواستندکه به من زیان برسانند .
7. با شاه ديداري داشتيد ؟
ج . شاه هنگامیکه به مهاباد آمد . من هم همراه روحانیون دیگرازجمله استاد حاجی
ملاحسین مجدی به ملاقات او رفتیم . باشاه گفتگوودیدار دوجانبه نداشتم .
8. در آن زمان انقلاب ايران در 1357 ، شما در مهاباد چه مسئوليتي داشتيد ؟
(آغاز 1357 )
ج . آنموقع من دست بالایی در انجام پیشبرد انقلاب وبرگزاری تظاهرات ضد سلطنتی
ایفاکردم . هنگامیکه شادروان عزیزیوسفی برای تشییع جنازه ازتهران به مهاباد آورده
شد . روز پانزده هم خرداد ماه 1357 در آن مراسم به عنوان یک روحانی شرکت کردم
ودرضمن سخنرانی وخواندن شعرکردی مردم رابه مبارزه دعوت وتشویق کردم ومردم به جوش
وخروش درآمدند . بعدازتشییع جنازه بمدت 3روز مراسم فاتحه خوانی درمهاباد ادامه داشت
وروزسوم (17خردادماه) مردم ازشهرهای دیگرکردستان به مهاباد آمدند وتظاهرات باشکوهی
ازگورستان شهرشروع وبرگزار گردید واین حرکت سرآغازمبارزات علنی مردم علیه رژیم
سلطنتی درمهابادبود .
من کسی بودم که این قیام وحرکتها را با همکاری طبقات مختلف مردم بویژه دانشجویان
وجوانان وبازاریان وروشنفکران وفرهنگیان و... هدایت ورهبری کردم . اگرکسی شهید می
شد ، همه مسئولیتها را ما عهده دار بودم وفعالیتهای بسیاری انجام دادم . بزرگترین
نقش رادر منطقه ایفاکردم . در شهرهای دیگرکردستان مانند بوکان ، سقز ، نقده اگر کسی
شهید می شد بمحض اطلاع به آنجا سفرمیکردیم . بعضی اوقات در اواخرشب دنبالم می
آمدند وبه آنجاها می رفتم . تا آنکه بعدها که زندانیان سیاسی آزاد شده بودند ، هسته
های احزاب سیاسی شروع به فعالیت کردند و من بزرگترین نقش رادرمرکزیت رهبری وهدایت
مبارزات علیه رژیم سلطنتی ایفاکردم .
در آبانماه 1357که ترس ووحشت نیروهای حکومت راهراسان کرده بود ، باهمکاری مردم
مهاباد ومنطقه یک شورای اجتماعی برای برگزاری تظاهرات عمومی برعلیه حکومت سلطنتی
واداره بخشی ازامورشهرتشکیل گردید که مرابه ریاست آن شورا انتخاب کردند .
بعدهادرشهرهای دیگر آذربایجان وکردستان هم شوراهاوکمیتههای دیگرتشکیل شدند .
9. در داخل كردها از نظر سياسي و اجتماعي ، چه نفوذي داشتيد ؟
ج . به عنوان یک شخصیت روحانی ومبلغ اسلام مترقی درکردستان ودرمیان طبقات مختلف
ملت کرد ازاحترام زیادی برخوردار ومورد اعتمادومرجعیت بودم . مرا آزادیخواه
وروشنفکرمی دانستند زیرابرعلیه خرافات ومسائل عقب افتادهای که درجامعه رواج داشت ،
تلاش وفعالیت می کردم . همیشه شیفته بررسی وتحقیق بودم وانواع کتابهارا مطالعه می
کردم ، هم دینی وسیاسی ، هم اجتماعی وفرهنگی ودرباره همه افکارو واندیشه ها
وعقایدومذاهب مختلف به جستجو وتحقیق پرداخته وازاین طریق مسائل رابررسی می کردم .
بمدت 30 سال تدریس کرده ام درباره فقه وحدیث وتفسیروفلسفه وادبیات . عمیقا به آزادی
ودمکراسی علاقه داشته ام . افرادی که مرامی شناختند ، این را می دانستند . البته
رسما بعد ازکومه له ژ . ک در یک تشکیلات سیاسی کارنمی کردم ، همچنانکه بسیاری
ازاعضا کومه له هم مستقلا فعالیت داشتند . هنگام سخنرانیها درمجالس عمومی برطبق
شرایط واوضاع صحبت می كردم ، مثلاموقعیکه کردهای عراق یعنی طرفداران ژنرال ملامصطفی
بارزانی به مکریان آمدند وآواره شدند ، در مهاباد وهمه جابه آنهاکمک کردند وازآنها
استقبال نمودند . روزی در مسجد جامع مهاباد در سخنرانیم در باره هجرت پیغمبر اکرم
ازمکه به مدینه صحبت کردم که مردم مدینه به گرمی ازآنهااستقبال کردهاند ودرمنازل
خود آنها راجادادند وپشتیبانی کردندواین رابرخود واجب می دانستند. دراین باره به
تفصیل صحبت کردم ودرضمن زمان مهاجرت كردها رابه دوران پیغمبر( ص )تشبیه می کردم ،
که واجب است همانند مردم مدینه کمک کنیم ودر منازل خود ازآنها استقبال کنیم .
هنگامیکه ازمسجد بیرون آمدیم مردی به اسم مام سعیدکه بامن آشنایی داشت واهل
ههولیردر کردستان عراق بودومردی متین ومهربان بود ، پیش من آمد وتشکرکردوگفت ؛ این
خطبه ای برای ما بود .
موقعیکه دختر زنده یادمحمدامین معینی خواهرمعینی ها فوت کرد ، در مراسم تشییع جنازه
اش که بسیارگسترده بود ، اورابه زبان کردی تلقین کردم که این هم خود تاثیر بزرگی
داشت . اما در قالب دینی ومذهبی این سخنرانیهارا تقدیم می داشتم .
روحانیون زیادی درحجره من فارغ التحصیل شده اند وازنظر افکارواندیشه پرورش یافته
اند وبسیاری ازآنهابه دانشگاهها رفتندوشماری ازآنها مقام علمی ودکترارا دریافت کرده
اند . بعضی از آنهادراحزاب سیاسی شروع به کارکردند وهنوزهم فعال هستند . مثلا زنده
یاد ملااحمد شلماشی معروف به ملا آواره که درحجره من بودجزوآنهابود . اوازهمان
اوایل جوانی هوشیار وفعال وبا استعداد بود.
ازنظرسیاسی واجتماعی هم به عنوان انسانی آزادیخواه وروشنفکرازهمان دوران طلبگی
وآنموقع که به مکریان آمدم بیشترباجریانات فعال سیاسی آشنیایی پیداكرم وبه من
اطمینان کامل داشتند . ناگفته نماندافرادی هم بودندکه بر علیه ماتبلیغات می کردند .
به ما می گفتند که وهابی هستیم یا بهائی ویاکمونیست . این به خاطراین بود که
افکاروروش ما با مصالح آنها سازگار نبود . چون آنها می خواستند که مردم ما همچنان
عقب مانده بمانند . ازدوران انقلاب به بعد هم همچنانکه قبلا اشاره کردم ، دست
بالایی درمسایل کردستان داشتم ومرا به عنوان رئیس نمایندگی هر هیاتی که بادولت در
باره کردستان درتماس وگفتگو خواهد بود تعیین کردند وازپشتیبانی ملت کرد درکردستان
برخوردار بودم . نمونه اش استقبالهای باشکوه وعظیمی بود که در شهرهای مختلف کردستان
ازمن شد که در این باره نمی خواهم زیاد صحبت بکنم .
10. آيا در قبل از انقلاب با روحانيت مبارز تشيع در ارتباط بوده ايد ؟
ج . ارتباط زیادی داشتم . آنهایی که در مهابادتبعید بودند ، همه را می شناختم
وباآنها ارتباط وملاقات داشتم . باهمدیگر دیدار وگفتگومی کردیم وبه منزل ما می
آمدند. برای همدیگراحترام متقابل داشتیم . در اوایل اردیبهشت ماه 1357 عده ای
ازروحانیون ونمایندگان درسنندج نامه ای را برای شاه نوشته بودند وبدون اطلاع اسم
مراهم قید کرده بودند ، برعلیه آقای خمینی وانقلابیون . من هم جوابی نوشتم وبه
روزنامه کیهان دادم . روزنامه کیهان هم آنراچاپ ومنتشر ساخت که در آرشیوکیهان موجود
است . همان روز آقای مکارم شیرازی وآقای قرائتی وگروهی ازروحانیون به دیدن من آمدند
وخیلی خوشحال شدند ازجوابیه ام به ردآن اعلامیه . به من گفتند که چطور جرات داشتی
که این جواب رابنویسید . من هم گفتم : چون در این جریان دخالت نداشتم وهیچکس هم حق
اینراندارد به اسم من چنین کاری را انجام دهد بر خود واجب دانستم که آنرا منتشر
سازم تاکسی نتواند خودش را وکیل من بخواند وبه همین شیوه ازافكارواندیشه خودم دفاع
می کنم .
آقای صالحی هم بود که به خاطر کتاب شهیدجاوید تبعید شده بود ، روابط خوبی داشتیم .
آقایان جنتی وایت اله مدنی اغلب اوقات به منزل ما می آمد . آیت اله طاهری هم بود که
از اصفهان به مهابادآمده بود ، به دیدن من آمد . من هم به دیدن او رفتم ویک سجاده
دست بافت کردی هم به او هدیه کردم . برادرگرامیم شیخ جلال هم دربانه خیلی فعال بود
. ما باهم زیادهمکاری می کردیم . آنموقع که در جریان جمهوری کردستان در مهاباد
بودیم ، شیخ جلال شعر می سرود و 2 قطعه شعردر ارگان کردستان منتشر ساخت . من به
زندگی خودم وبه مبارزاتم افتخار می کنم . ممکن است در رفاقت با اشخاص اشتباهاتی
داشته باشم ویاافرادی را تایید کرده باشم که بعدها متوجه اشتباهم شده ام . چون
انسان اشتباه می کند .
11. چه ارتباطي بين شما و آقاي مفتي زاده بود ؟ صباغيان معتقد است كه مفتي زاده
گفته است من شريعتي منطقه كردستانم .....
ج . من سالها بودکه با مرحوم مفتی زاده ارتباط داشتم . اومردی عالم
ودانشمندوروشنفکربود . ایشان اززمره کسانی بود که تفکرش بامانزدیک بود ، مادرباره
مسائل ملی وتفكردینی هماهنگی داشتیم.
مثلا درارتباط با مسائل شرعی ومبارزه باخرافات مذهبی وعقب افتادگی ویاردطریقت ومکتب
تشیخ همفكربودیم . دردوران حكومت شاه بارهاهمدیگررادر سنندج وبوكان ومهابادملاقات
كردیم وباهم گفتگوداشتیم . اوطرفدار یک حکومت دینی همانند مکتب واندیشه سیدقطب بود
، اما من افکارواندیشه های شیخ محمدعبده راتائید می کردم وکتاب رساله التوحید او
راتدریس میکردم وكتابهای دیگراورابه دیگران پیشنهادمیكردم . ازاین جهت باهم
اختلاف نظرداشتیم .
دردوران انقلاب هم باهمدیگر همکاری کردیم وچندین بارملاقات داشتیم . مثلا
درآواخراسفندماه 57 درشهرسقز اجتماعی ازروحانیون در منزل مرحوم ملاعبداله محمدی
داشتیم که زنده یادمفتی زاده هم شرکت داشت . درآنجا مشرکانامه ای به دولت بازرگان
نوشتیم که روی 3 اصل تاکیدکردیم . اولا حکومتی که تشکیل می شود در آن علمای اهل سنت
شریک و دخالت داشته باشند . دوم اینکه خودمختاری کردستان به رسمیت شناخته شود .
دیگر اینکه اوضاع اقتصادی به نفع جامعه وفقرا وزحمتکشان دگرگون شود . در اوایل
تابستان 1358 درروستای بغده کندی باهم ملاقات وگفتگوکردیم ویک بیانیه مشترک
امضاومنتشر ساختیم .
من برای اورحمت می فرستم ، هرچنداشتباهات زیادی رادچار شد و آخوندهافریبش دادند وچه
ستم هادرحق اوروانداشتند . اوسالهادرزندان بودوموقعیکه دانستند که درزندان فوت
خواهدکرد ، اوراآزاد کردند ، تانگوینداورادر زندان کشته اندوشهیدقلمدادكنند . در
مورداین گفته صباغیان که گفته است شریعتی کردستان است ، دراین باره تردید دارم .
البته اهل سنت بودوخیلی هم متعصب . ولی مفتی زاده هم مانندبسیاری ازروشنفکران که می
گفتند : باید تجدیدنظرکردوبرعلیه خرافات مبارزه کرد ، مانند عالم مرحوم ملاهادی
دربوکان وبسیاری دیگرازروشنفکران افکارواندیشه اش نزدیک بود .
12. از شما به عنوان رهبر مذهبي ياد مي كنند ؛ بنا به اعتقاد خودتان شما رهبر
بوديد ؟
ج . رهبربه این معناکه ازسوی یک حزب سیاسی انتخاب شده باشد ودرسطح
امورقراربگیرد ، نه خیر اینطور نبود . اما به عنوان یک روحانی که در راس جریانات
سیاسی ودینی مردم باشد ومورداطمینان آنها باشد وازاوپشتیبانی می کنند ، چه
درتظاهرات واجتماعات عمومی وچه ازسوی نمایندگان شهرهای مختف کردنشین واحزاب سیاسی ،
بله چنین موقعیتی را داشتم . جریان یک جریان معنوی واجتماعی بود . سالهابرای مردم
کردستان ومنطقه معروف وسرشناس وفعال بوده وهستم .
13. در جريان انقلاب برنامه و هدف شما چه بود ؟
ج . سرنگونی رژیم دیکتاتوری سلطنتی وبرقراری یک حکومت آزاد ودمکراتیک که عدالت
اجتماعی در ایران برقرار شود . بعد ازسرنگونی شاه ، برنامه وهدف رسمی ماهمان نوشته
هاوقطعنامه هاواسنادی بود که در مراحل مختلف به صورت خواستهای ملت کردتسلیم
نمایندگان حکومتی شد . که این اسناد درآرشیو وبایگانی هاموجود هستند . تاجایی که به
یاد دارم در 7 الی 8 موردتحویل نمایندگان حکومت داده شد .
مهمترین آنها همان طرح 26 ماده ای هیات نمایندگان کردستان است . مثلا ما می خواستیم
که حقوق ملی ملت کرد به رسمی شناخته شود ودر قانون اساسی کشور درج گردد . مناطق
کردنشین که در بین 4 استان آذ ربایجان ، ایلام ، کرمانشاه وکردستان تقسیم شده است ،
بعنوان یک واحدجغرافیایی ، تحت نظارت مجلس ملی کردستان اداره شود . زبان کردی به
عنوان زبان رسمی تدریس ومکاتبه درمدارس وادارات وموسسات کردستان در قانون درج
گرددورسمیت یابد . نمایندگان ملت کرد در اداره امور حکومت مرکزی سهیم وشریک باشند .
انتظامات داخلی وآسایش وامنیت را خود کردها اداره کنند . از بودجه عمومی کشور سهمی
به کردستان اختصاص یابد واقتصاد کردستان که به خاطر ستم ملی عقب افتاده است جبران
گردد ونیز آزادی مطبوعات ، اجتماعات ، احزاب ومذاهب وعقیده در سراسر ایران تامین
گردد .
مسئله دیگراین بود که اهل سنت همانند شیعه درحکومت مرکزی سهیم و دخالت داشته باشدو
علما و دانشمندان وروشنفکران کردستان مستقلا درتصمیم گیری مشارکت یابند . اوضاع
اقتصادی واجتماعی کردستان روبه راه شود وفرهنگ وادبیات کردی پیشرفت کند .
اما در اصل معنا ملت کرد سرزمین خود رااشغال شده می داند که در میان چندین کشور
تقسیم شده است وخود رایک ملت حساب می کند . همچنانکه اهداف کومه له ژ . ک بود که در
دراز مدت زمینه رابرای تشکیل یک دولت کردی فراهم سازد وحق سرنوشتش را خود تعیین کند
که این حق انسانی ومشروع خودش است ودرشرایط واوضاعی که پیش می آید به شیوه های
مختلف برای رسیدن به این استراژی مبارزه را ادامه دهد ، همچنانکه هم اکنون در قالب
فدرالیسم به این مبارزه ادامه می دهیم . نیروهای کرد برای آزادی ودمکراسی مبارزه
کرده اند .
14. چرا به جاي خودگرداني بيشتر از خودمختاري استفاده مي كرديد و حساسيت دولت
مركزي را بر انگيخته كرديد ؟
ج . باید این مسئله راتوضیح بدهم . هیچ موقع دولت نمیخواست در باره مسائل ملی
باملت کرد موافقت وخواستهایمان رابررسی وبامادرمیان بگذارد . نه قبل ازجنگ سه ماهه
درکردستان ونه هنگامیکه هیات نمایندگی خلق کرد رسماواردمذاکره شد . نمایندگان دولت
به هیچ عنوان حاضر نبودند که در این باره جدی گفتگوومذاکره کنند . سرگرم تلف کردن
اوقات ودرصدد تفرقه اندازی واختلاف بودند . دولت حتی حاضرنبود همان خودگردانی راهم
به اجرادرآورد که خودپیشنهاد آنرا کرده بود . ما اگردر باره دوران حکومتهای گذشته
هم صحبت کنیم ، می بینیم که هم دردوران رضاشاه و هم محمد رضاشاه انواع
ستمگریهاوکشتار وقتل برعلیه ملت کرد درکردستان مرتکب شدند . سران حکومت تازه هم
همین روش راشدیدترادامه دادند .
هنگامیكه دولت درجریان مذاكرات با هیچکدام ازمواد پروژه خودمختاری موافقت نكرد ،
درآخرین مرحله طرحی به نام خودگردانی آوردند كه ما با آن موافق نبودیم وروزبعد
آقای دكترقاسملو هم در یک سخنرانی درمهاباد آنرا قاطعانه ردكردودرضمن گفت : كه
مادیشب درمجلسی بودیم ازخودگردانی صحبت می كردیم وازپسربچه ای پرسیدم كه این
خودگردانی راچطور می بینی؟ اوگفت یعنی سرگردانی . بعداهیات نمایندگی خلق كرد هم
آنرا ردكرد ومردم كردستان هم آنرا مردوددانستند وبه همین خاطرغنی بلوریان گفته است
كه قاسملوفریب بچه ای راخورده است .
هنگامیکه ما هیات نمایندگان کردستان راتشکیل دادیم ، همه ما متفق بودیم که قاطعانه
وباحسن نیت کامل بادولت گفتگوبکنیم وازخواستهایمان دفاع کنیم . ما می گفتیم که
بایدهماهنگ وهمصدا بادولت گفتگوكرد . زیرا میدانستیم که آنها می خواهند درصفوف ما
تفرقه اندازی کنند . ما خیلی تلاش کردیم که دولت باما رسما واردمذاکره شود .
البته ماحساسیت دولت مرکزی رابرانگیخته نکردیم . همچنانکه بارها گفته ایم دولت
ازهمان اوایل حاضرنبود که مسائل کردستان را حل کندوبه خواستهای ما جواب بدهد . هم
اکنون بعداز27 سال همچنان مردم کردستان ناراضی هستند ودرهرفرصتی مبارزات خودشان را
ادامه می دهند . مثلا حالاهم مسئولان مناطق کردستان اغلب افرادی غیربومی هستند ونه
تنها امنیت دراختیار مردم نیست ، بلکه اغلب شهرهای کردستان ازسوی نیروهای حکومتی نا
امن خواهدشد ومانع فعالیت نویسندگان وروزنامه نویسان وفعالان فرهنگی ومدنی هستند
وآنها را بازداشت وزندانی وتهدیدوتحقیرمیکنند .
مسئله خودمختاری در چهار چوب ایران از همان دوران جمهوری كردستان در برنامه حزب
دمكرات كردستان گنجانده شده بود وازآن موقع درمیان مردم كردستان یك خواست عمومی بود
كه حكومت شاه به هیچ عنوان آنراقبول نداشت .
15. سحابي مي گويد كه شما حس رقابت و برابري با خميني داشته ايد ...چون هميشه
گفته ايد كه من رهبر اهل تسنن كردها هستم ... صحت دارد ؟
ج . بنظرم این نادرست است . من به این اعتقاد نداشتم که روحانیت درراس قدرت
باشد وبردستگاه دولتی مسلط شود . معتقدم که دین ازدولت بایدجداباشد و روحانیت برای
آزادی مردم مبارزه کنند اما نبایدقدرت مطلقه رادر اختیاربگیرند . هدف خمینی این بود
که قدرت دراختیار روحانیت شیعه باشد و ولایت فقیه حاکم گردد . ماوخمینی درمورداین
مسئله هیچ توافق ووجه مشترکی نداشتیم . من در مصاحبهای که متن آن هم موجود است
وسئوال شده است که چرالباس روحانیت راکنارنمی گذ ارم؟ گفتهام : که اگر جنبش ملت
کردپیروزشود من دوباره به مسجد بازمی گردم وبه همین خاطرلباس روحانیت رامحفوظ نگه
می دارم .
سحابی که درنشریه چشم انداز صحبت می کند ، مسائل زیادی راروشن می سازد . در آنجامی
گوید که بماگفته اندچراباآنهامذاکره می کنید ؟ می گوید بمادستورداده اند . ماباید
باآنهاگفتگو کنیم تادرمیانشان تفرقه واختلاف ایجادگردد وخمینی بماگفته است که
بعدهابه آنها حمله کنید . زیراهم اکنون نفوذ دارند . باید آنهارابی
اعتمادکردونفوذشان را درهم شکست وبعدا می توانیم آنهاراسرکوب کنیم ، که تاحدودی هم
به اهدافشان رسیدند .
16. مشروعيت مرجعيت و فقاهت شما در كجاست ؟
ج . اهل سنت مانند مذهب شیعه نیست که همانند پاپ در راس دستگاه رهبری یک نفر
قراربگیرد و نماینده امام زمان وولایت فقیه وجود داشته باشد . در فقه سنت مسائل به
صورت شورایی ودستجمعی بررسی می شود . مسئله این است که این شخص تاچه اندازه می
تواند در جامعه ای که روبه رشد وتکامل است ، موثرباشد وبه نفع مردم تلاش کند .
مرجعیت وفقاهت در کردستان بدین صورت است که این فرد چگونه دراین جامعه دگرگونی
ایجاد می کند . دراین جامعه مردم این شخصیت روحانی راآزمایش وبررسی کرده وبه
آنهامراجعه می کنند . روحانیون زیادی درکردستان مرکزمراجعه واطمینان مردم قرار
گرفته اند . من خود درکردستان دردورانی که سرگرم تدریس بودهام ، مسائل رابررسی
کرده ام وتحقیقات ومطالعاتم راگسترش دادهام . در آنجا آقای موفقی خیلی خدمتگزار
بود . بسیاری اوقات کتابهایی از مصرودمشق به مهاباد می رسید . تفسیرهای مختلف
وکتابهای فلسفی مانند فلسفه اشراق وفلسفه مشا وفقه وکتابهای دیگری درباره سیاست
وعلوم اجتماعی وفرهنگی در آنجا یافت می شد . در کردستان وجاهای دیگر اینطورنبود که
شخصیت روحانی ازطرف یک دستگاه تعیین شود ودر راس قرار بگیرد . این شخصیت در اثر
تلاش وآگاهی خود ، ممکن است به درجه مرجعیت واعتمادمردم برسد . اما اینکه مانند یک
شخصیت طرفداران وپیروان زیادی داشته باشد ، این بستگی به فعالیت ومقام بلندپایه این
شخص دارد . در کردستان ودر بین جامعه اهل تسنن افق فکری بازاست . آزادی که دراین
جامعه وجود دارد ، غیر ازآزادی است که درجامعه تقیه ومتعصب شیعه موجود است . این
سلسه مراتب که میان شیعه هابه عنوان مکتب در جریان است ، در میان اهل تسنن وجود
ندارد . ما درجامعهالازهر وجاهای دیگر هم این رامی بینیم .
17. رابطه شما و بازرگان چگونه بود ؟
ج . من ازاوایل با مهندس بازرگان ارتباط نداشتم . در اوایل انقلاب نوشته هایی
که ازایشان می رسید ، مطالعه می کردم وایشان را شخصیتی مومن وآزادیخواه می دانستم .
طرزتفکرش بر خلاف بسیاری از آخوندها بازتر بود ودر خارج ازکشور هم تحصیل کرده ومردی
دانشمند بود . چند روزی بعدازانقلاب 22بهمن ازدفتر بازرگان بامن تماس گرفته شد ودر
باره اوضاع کردستان بحثهایی صورت گرفت ، که نتیجه اش این شد که دراوایل اسفند 1357
نمایندگان دولت ازتهران به مهاباد آمدند وما باآنهاوارد مذاکره شدیم . آنهامدت 3
روز در مهاباد ماندند که این خود شرح مفصلی دارد . موقعیکه به تهران رفتیم در دفتر
نخست وزیری باایشان دیدار وگفتگو کردیم .
18. با فروهر و امير انتظام رابطه تا ن چگونه بود ؟
ج . بازنده یاد فروهرمیانه مان دوستانه بود . اوفردی آگاه وخردمند بود وباافراد
دیگر کابینه دولت فرق اساسی داشت . باایشان می توانستم راحت صحبت کنم . زیرا
اومکتبی نبود وبیشتر پان ایرانیست بود و چون تصور می کرد که کردها هم ایرانی هستند
، علاقه ای خاص به کردستان داشت . مثلا ازجنبش کردهای ترکیه وحرکت عبداله اجلان
پشتیبانی کرد . کیانوری در خاطراتش می گوید که فروهر مردی خوش قلب است ومقدمات
مذاکرات کردستان راما فراهم کردیم . اونقل می کند که فروهرمی گوید که هیات نمایندگی
خلق کرد را دیگران متلاشی ساختند ، نمی گوید که اودخیل بوده است . می گوید فراکسیون
فلانی . در رابطه باامیر انتظام یادم نمی آید . ولی می دانم آنموقع که سخنگوی دولت
بود ، فعالیتهایی در ارتباط باکردستان داشته است .
19. در 1358 كه هيات به سنندج آمد شما در مذاكره چه فرموديد ؟
حتما منظورتان جنگ خونین نوروزسنندج است . هنگامیکه این درگیریها روز27
اسفندماه شروع شد ما درشهر سقز بودیم . در آنجااجتماعی داشتیم با گروهی ازروحانیون
بلند پایه کردستان در منزل ملاعبداله محمدی که مرحوم احمدمفتی زاده وملامحمدربیعی
هم حضورداشتند . ما در آنجا سرگرم یک پروژه 3 ماده ای بودیم که آنرا امضا وتسلیم
دولت کردیم . همآنجابه ماخبر رسید که صفدری مسئول کمیته امام درسنندج به مردم
تیراندازی کرده وعده ای ازمردم کشته وزخمی شده اندوپادگان لشکر28 سنندج هم دخالت
کرده و باانواع سلاحهابه داخل شهرتیراندازی می کند . ازماخواستند که هرچه زودتربه
سنندج برویم ، تااینکه بتوانیم صلحی برقرار کنیم واین جنگ خاتمه پیداکند .
ماصبح روز28 . 12 . 1357 به شهرسنندج رسیدیم که در نقاط مختلف شهر صدای
رگباروتیراندازی شدید بود ودرمنزل مرحوم داداش پورکه اوراقبلا نمی شناختم وبه
ماخیلی احترام گذاشت مهمان شدیم . کوشش کردم که بانمایندگان شهر تماس بگیرم .
باآنهااجتماعی تشکیل دادیم وازطریق سرهنگ امینی فرماندارمریوان و نماینده
استاندارسنندج با ارتش وپادگان تماس برقرارکردیم تااینکه وارد مذاکره شویم . بعدابه
مرکزرادیوتلویزیون سنندج رفتم وباانتشار بیانیه ای ازنیروهای ارتش ومردم خواستم که
هرچه زودتر درگیریها قطع گردد . در همین اثنابود که اعلامیهای ازسوی آقای خمینی
وبعدا رئیس ستاد کل ارتش پخش گردید ومردم سنندج را ضدانقلاب خواندند که متن همه این
نوشته ها موجود است . مادرآنجامتعجب شدیم ، ازیک طرف تلاش می کنیم که صلح برقرار
شودوازسوی دیگربا انتشار این نوع بیانیه ها احساسات مردم رابرمی انگیزند وبه
آنهاتوهین میکنند .
بعداز این جریان بانمایندگان مردم سنندج که آقای مفتی زاده هم بود یک نامه مشترک
امضا ومنتشر ساختیم که اعلامیه های دولت درتهران راتکذیب کردیم وصفدری وارتش
وپادگان لشکر 28 سنندج رامقصردانستیم وخواستار آتشبس فوری شدیم ومن نامه ای به
آقای طالقانی نوشتم وازاوخواستم که ازنفوذخودش استفاده کندوبرای پایان دادن به این
جنگ دخالت کند وآقای صارم خان صادق وزیری هم در تهران خواستاررفتن هیاتی ازتهران به
سنندج شد . بلاخره ماروز29 اسفندماه توانستیم تاحدودی آرامش رابرقرار کنیم وپادگان
سنندج قراربودزندانیان کرد را آزادسازد . من عصرهمان روزکه شب نوروزبودبه مهاباد
برگشتم . ارتباط تلفن ومخابرات هم باشهرهای خارج ازسنندج قطع شده بود.
روزنوروز بازهم به من خبردادند که اوضاع سنندج متشنج است وقرار است هیاتی هم به
ریاست آقای طالقانی ازتهران به استان کردستان حرکت کند وازمن تقاضاکردندکه بازهم به
سنندج برگردم . ماهم سوار ماشین شدیم وشبانگاه درراس هیاتی به سنندج رسیدیم ،
اماهواپیمای هیات که قراربود به سنندج بیاید ، به آنجا نرسیده بود ومامطلع شدیم که
هواپیمادرکرمانشاه توقف کرده وجمعی ازاین هیات ازطریق ماشین بسوی سنندج در حرکت
هستند . اوضاع شهر بازبحرانی بود وماتلاش کردیم درخانه یکی ازآشنایان اجتماعی ترتیب
بدهیم وفرستادیم آقای مفتی زاده هم بیاید . جناب صادق وزیری هم رسیدو به خانه ای
آمدکه ما درآنجامستقر بودیم . آنجاجلسه ای مشترک تشکیل دادیم که روزبعد قرار ملاقات
باوزیر کشورداشتیم . ولی ماکه منتظرمفتی زاده بودیم ، بعدازنیمه شب پیداشد
ودرآنجاحرفهایی زدکه نمایندگان دیگرسنندج موافق حرفهایش نبودند . چهارچوب
صحبتهایمان راتعیین کردیم و بعد ازکمی استراحت به مدرسه تربیت معلم رفتیم وسرهنگ
صفری هم فرمانده پادگان همراه ما بود وبه آن جلسه آمد . حدود ساعت 10 دومین
روزنوروزجلسه را باحضور صدرحاجی سیدجوادی وآقایان صادق وزیریها وابراهیم یونسی وچند
وکیل ونمایندگان سنندج تشکیل دادیم که صلح برقرارشود ، امامفتی زاده به آن جلسه
نیامد . ما اطلاع نداشتیم که طالقانی وهیات همراهش به سنندج می آیند ومفتی زاده
تنهابه استقبال آنهامی رود . حتی اینراآقای حاجی سیدجوادی وزیرکشورهم به مانگفت .
ما در آنجلسه سرگرم مذاکره بودیم ، که هواپیماها آمدند وبرفرازآسمان دیوار صوتی
شکستند وجلسه متشنج شد وسیدجوادی هم ازآمدن هواپیماناراحت شد وازطریق بیسم
شیروخورشید سنندج برای قرنی تلگرافی فرستاد که مانع پرواز هواپیماهاشود ، ولی قرنی
به اوگفته بودکه اوفرمان امام را اجرامی کند .
در آنموقع بماخبر رسید که طالقانی وهیاتش به سنندج رسیده اند وهمراه نمایندگان
دیگرپیاده به دانشگاه رازی محل اقامت آنهارفتیم . در حالیکه دههاهزار نفرازمردم
سنندج درخیابانهااجتماع کرده بودند وشعارمی دادند . طالقانی وهمراهانش ازما استقبال
گرمی بعمل آوردند وما باآنهامذاکره کردیم . ما درمورد چند مسئله توافق کردیم مانند
: 1 ـ این جنگ ودرگیری فوری پایان یابدوپادگان آتش بس راقبول کند . 2 ـ زندانیان
پادگان آزاد شوند . 3 ـ عوامل این درگیریها محاکمه شوند . 4 ـ شهرسنندج از طریق
نمایندگان شهراداره شود . بعضی ازنمایندگان شهرخواهان منحل شدن 2 کمیته امام (صفدری
) وکمیته مفتی زاده شدند که بعدا این خواسته ها هم عملی شد . تا جایی که یادم هست
اخبار رادیو تلویزیون سراسری گزارش این جلسه را منعکس کرد .
20. اينكه بني صدر در خاطراتش مي گويد كه طالقاني از شما عصباني شده كه چرا با
تفنگچي آمده ايد به آنجا ؛آيا صحت دارد ؟
ج . ازمهاباد که باردوم به سنندج آمدم غیرازچندمحافظ ، هیچ نیروی نظامی وپیشمرگ
جنگجوهمراهم نبود ، ما با 2 ماشین سواری آمدیم ویک کامیون حامل آذوقه ومواد خوراکی
ازکمکهای مردم مهاباد برای مردم سنندج همراه داشتیم . با طالقانی وهیات همراهش
هیچگونه برخوردی نداشتم . ما به آنهااحترام گذاشتیم وآنهاهم به ما خیلی احترام
داشتند . اجتماع آن روز( روز دوم فروردین ماه ) سنندج جلسه بزرگی بود . بیش از20
نفر درآن شرکت داشتند . در خارج ازدانشگاه که جمعیت زیادی اجتماع کرده بودند شعار
می دادندوتظاهرات می کردند . طالقانی می خواست که برای مردم سخنرانی کند که مااین
زمینه رابرایش فراهم کردیم . اما مردم مانع سخنرانی بنی صدرشدند ، زیرااوگفته بود
که اگرکردها خودمختاری یااستقلال داشته باشند نمی توانند خودشان را اداره کنند وبه
بیگانگان وابسته خواهندشد.
21. طالقاني توانست شما را آرام كند ؛او را چگونه فردي ديديد ؟
ج . این اشتباه است . من با طالقانی هیچ برخوردی نداشتم كه مرا آرام كند .
هنوزدر تهران ومناطق دیگربرعلیه مبارزات ملت كرد واحزاب سیاسی ودیگررهبران كرد
تبلیغات می شود زیراعلیه دستگاه ولایت فقیه وحکومت کنونی درحال ادامه مبارزه هستیم
.
طالقانی شخصیتی روشنفکروفاضل ومتین بود . در میان آخوندها وروحانیون جناحهای مختلفی
وجود دارند . جناحهای تندرو ومتعصب که تحمل افکار دیگران را ندارند. من فکر می کنم
مرحوم طالقانی در زمره افرادی بود که بینش جداگانهای ازتشیع واسلام داشت .
بااومیشد راحت صحبت کرد . در سنندج تقریبا ازهمه خواستهای ما کردها پشتیبانی کرد .
حتی موقعی که نمایندگان سنندج اصرار داشتند که کمیتههای صفدری ومفتیزاده منحل شود
، آنراقبول کرد وهنگامیکه به تهران بازگشتند سرلشکرقرنی را ازکاربرکنار ساختند .
موقعی هم که ماپیشنهاد تشکیل یک شورای موقت 5 نفری نمودیم ، آنهاهم تاییدکردند ، که
چهارنفر راما کردها انتخاب کردیم ونفرپنجمی را دراختیار طالقانی گذاشتیم که
اوانتخاب کند . اوهم این خواست ما راپسندید ودکترمظفرپرتوماه راانتخاب کرد . کمیته
موقت هم اداره امورشهر سنندج رابه عهده گرفت ومقدمات انتخابات شورای 11 نفری شهر
رافراهم ساخت که بعدااین انتخابات درسنندج برگزارگردید .
22. درهنگامي كه مذاكره شروع شد و دوهواپيما بر فراز سنندج ظاهر شدند ؛مهتدي يا
كمانگر شعار داده و شما دستتان را بر روي ميز كوبيدهايد كه من ديگر با دولت مذاكره
نمي كنم ... چرا ؟
ج . همچنانکه اشاره کردم ، هیات همراه وزیر کشوروآقایان یحیی خان وصارم خان
صادق وزیری ودکتر پاکنژاد ودکتریونسی ازطریق ماشین شب قبل به سنندج آمده بودند ، که
قبل ازظهرروز دوم فروردین ماه (58)در حال مذاکره هواپیماها آمدند وبرفرازآسمان
شهرغرش کردند ودیوار صوتی شکستند وبرای نشان دادن قدرت می خواستندما را بترسانند ،
یعنی دراین موقعیت وشرایط بحرانی وآشفته شهرسنندج . این شخص هم زنده یاد صدیق
کمانگربود که همصدا بانمایندگان دیگر اعتراض کرد ، حتی خود حاجی سیدجوادی اعتراض
داشت . من هم نگفتم که مذاکره نمی کنم همان جمله مشهور راگفته ام که : فرق تاج
وعمامه چیست ؟ همچنانکه کاک یوسف اردلان ازقول من نقل می کند . الان می دانم که
هردوتایکی هستند . كسانی این حرفها رامی زنند كه خیلی ازجمهوری اسلامی نزدیك هستند
. اینها می گویند كه كرد قومی ازفارس است وزبان كردی بازبان فارسی فرق زیادی ندارد
. ما آنموقع به آقای حاجی سیدجوادی خیلی احترام قائل بودیم . هیچی نداشتیم كه به
اوهدیه بدهیم ، چون زحمات زیادی كشید ، ما تقدیرنامه ای برایش فرستادیم یعنی هیات
كردهاكه درسنندج بودیم وگفتیم این تنهاهدیه ماست . اوهم خیلی خوشحال شده بود .
آنموقع كه من هم به تهران رفتم برای ما خیلی تلاش كرد . دراین اواخرآنقدربه اوفشار
آوردند كه مواضعش تغییر كرده است .
23. در منزل باقر خان وكيل چه اتفاقي افتاد ؟
ج . خانواده آنها محترم وقابل احترام هستند . آقای یحیی خان مرا به آنجا دعوت
كرد وحاجی سیدجوادی هم آنجامهمان بود. در آنجایك مجلس عادی وغیر تشریفاتی بود .
مسلم است كه در باره اوضاع كردستان هم صحبت كردیم ونیزمسایل عمومی . بعداازآنجا
باردوم به دیدن طالقانی رفتم . آنهاسرگرم شام بودند . مرا پذایی كردندوگفتم كه می
خواهم یك جلسه خصوصی با آقای طالقانی داشته باشم . آنجا یك اطاق كوچكی بود رفتیم
برای گفتگوكه بهشتی ویحیی خان هم حضورداشتند . نمی دانم حاجی سیدجوادی بود یانه ،
دقیقا یادم نیست . من درباره اوضاع كردستان ومسئله ملی ملت كرد با طالقانی بحث
وگفتگوكردم . اوبه من گفت اینهایی كه می گوئید همش درست است وحل می شودو
شماخودمختاری میتوانیدپیاده کنید ، گفتم نه اینطورنمی شود ، باید رسماوكتبا باشد .
گفت باشد خواسته هایتان رابنویسید وبه ماتحویل بدهید . منهم ازاوتشكركردم
وبانمایندگان دیگر جلسه ای تشكیل دادیم وخواستهای خودمان را بصورت نوشته ای تسلیم
آنهاكردیم وهمانجاگفتند كه وقتی برگشتیم دركابینه دولت مطرح می كنیم ، زیراما
اینجانمی توانیم جواب همه خواسته هارابدهیم . بعداوقتی به تهران بازگشتند باگروهی
ازنمایندگان دولت تركیه درتهران ملاقاتی كردند ونماینده تركیه به آنهااعتراض كردكه
دولت مابه هیچ عنوان حاضرنیست وقبول نمیکندكه خودمختاری به كردهاداده شود
وهمانجاحاجی سیدجوادی به آنهاگفته بودكه مااین كار رانخواهیم كرد وماهم نگرانی شما
رادرک میکنیم .
24. وقتي يونسي استاندار شد چرا با او همكاري نكرديد ؟
ج . من در انتخاب 2 نفر موثربودم یكی فرماندار مهاباد مرحوم سید حسن باباطاهری
كه درتبریزبود واوراپیشنهادوپشتیبانی كردم ، كه انتخاب هم شد . دیگری یونسی بود .
ازاوهم پشتیبانی كردم . حتی گروهی مخالف بودند . مرحوم مفتی زاده میگفت که او
لامذهب وتودهای است ونیروهای انقلابی هم مخالف بودند ومی گفتندکه تودهایها
اورافرستاده اند . مفتی زاده اصرارداشت که یکی ازهمکاران خودش دکترخسروی استاندار
شود . وقتی ازمن پرسیدند ، ازاخویم شیخ جلال سئوال کردم که اورابهترمی شناخت
اوموافق بود وگفت این سابقهای که آنهامیگویند ، مربوط به گذشته است وعقایدش فرق
کرده است . هنگامیکه می خواست استعفابدهد تلگرافی برای اونوشتم که کارش راادامه
بدهد . که متن تلگرام موجوداست .
25. چرا در هنگام بدرقه طالقاني و هيات همراه به فرودگاه نرفتيد و به سقز رفتين
؟
ج . آخرین بار كه مادرسنندج باطالقانی دیداركردیم قراربودكه به تهران برگردند .
اما مسئله آیین نامه شورای 11 نفری سنندج پیش آمد كه هیات دولت وطالقانی تصمیم
گرفتند یك روزدیگر بمانند . بعداز تسلیم خواستههایمان كارمن هم تمام شده بود وماهم
خودمان در سنندج مهمان بودیم . جماعت زیادی هم همراه من بودند ونیزگروهی ازروحانیون
. كارهم زیاد داشتیم واز طالقانی خداحافظی كردیم واوهم مارابدرقه کرد . مسئله آشتی
وصلح هم تمام شده بود . طالقانی كه آمده بود مهمان مفتی زاده بود وماهم آنجاخودمان
مهمان مردم بودیم . طالقانی بامن میانه اش خوب بود . منهم برای اواحترام قائل بودم
. آنموقع كه طالقانی رادیدم به اوگفتم كه مانمی دانستیم كه شما آمده اید . متاسفانه
مفتی زاده كارشكنی زیادمی كرد . اما اوموفق نشد . نیروهای تندرودیگر هم برعلیه مفتی
زاده تبلیغات و کارشکنی می کردند . مادر آنجابرای هماهنگی و وحدت واتفاق همه نیروها
تلاشهای زیادی کردیم ودراین باره موفقیتهای چشمگیری بدست آمد . اقداماتی که همراه
نیروهایی روشنفکر ومبارز درسنندج انجام دادیم بخشی ازافتخارات ما است . همه آنهایی
كه در آنجا تلاش كردند ، ازاین اقدامات باافتخاریادمی کنند . اسنادومداركی كه موجود
است ، این راتاییدمی كند .
26. چرا رفراندم را تحريم كرديد ؟
ج . آنروزها نظرات من بصورت اعلامیه ای منتشرونیزدرنشریات منعكس گردید . من
خواهان یک حکومت آزادوشورایی وائتلافی بودم که ازطریق یک مجلس موسسان تشکیل شود .
اساسا ازهمان ابتدا مخالف حكومت آخوندی وسلطه ولایت فقیه بودم وآلان هم
برعقایدوافكارخودم ودمكراسی ومردم سالاری استواروپایدارهستم . ازسوی دیگر ما
معتقدبودیم كه باید یك حكومت آزاد ودمكراتیك برقرارشود . ونمایندگان همه ملتها و
احزاب ونیروهای آزادیخواه مشتركا حكومت راتشكیل دهند . درست است كه روحانیت باید
محترم باشد ودرخدمت مردم وبرای آنها فعالیت كنند ، اما نباید در راس حكومت
قراربگیردومردم از دیكتاتوری سلطنتی رهایی یابند وزیرباردیكتاتوری ولایت فقیه
اسیرشوند وبدترهم بشود ، زیرااین حكومت هم جنبه مذهبی دارد وهم جنبه قدرت و این به
زیان دیانت خواهدبود ، ونیز به ضررسیاست .
این اقدام من خیلی مثبت بود . كسانی هم كه آنموقع پنهانی یا آشكارابه مردم می
گفتندكه رای بدهید . هم اكنون آنهاهم می گویند كه ما هم تحریم كرده بودیم . من
هنوزمعتقدم كه دین بایدازسیاست جداباشد . درعین حال كه دین باید مورداحترام
قراربگیرد ، اما نباید در راس یک حكومت مكتبی قرار بگیرد . نه تنها دین هرمكتبی
دیگر كه باشد سرانجام به دیكتاتوری كشیده می شود واغلب نتیجهاش کشتاروخونریزی
خواهدشد . دنیای امروزیك دنیای علم ومعرفت وتكامل وپیشرفت وصنعت است . دنیای قدیمی
وكهنه كه شعورانسانها ضعیف بودودین ومکاتب افراطی یگانه قدرت بودند وفكرمردم را
تسخیركرده بودند ، سپری شده است .
27. در ديداربا امام در قم چه اتفاقي افتاد ؟
ج . ازطرف وزیرکشوروقت صدرحاجی سیدجوادی دعوتنامهای به تمایل آقای خمینی برایم
آمد . روز22 اردیبهشت 1358 همراه گروهی ازروحانیون بلند پایه کردستان درحالیکه
شهرمهاباد تعطیل عمومی شد ، درمیان استقبال بزرگ مردم ازطریق نیروی هوایی به سوی
سنندج حرکت کردیم . نهارمهمان استانداری بودیم وهمان روزازفرودگاه سنندج
باهواپیماعازم تهران شدیم . درفرودگاه تهران ازسوی آقایان صدرحاجی سیدجوادی ، یحیی
خان وصارم خان صادق وزیری وگروهی دیگرازشخصیتهای کردوغیرکردمورداستقبال گرم
قرارگرفتیم . روزبعدبرای احترام ازشهدای قیام ایران به گورستان شهدارفتیم . همان
روزمیخواستیم به دیدار آقای خمینی درقم برویم . اما به ماگفتندکه دفتر امام قرار
است ما را مطلع سازد .
آقای صالح نیکبخت یک مصاحبه مطبوعاتی برای ماترتیب داد که خبرنگاران داخلی وخارجی
شرکت داشتند وآنهاگفتگوهای مارا منعکس ساختند . روزسوم با آقای طالقانی بمدت 2ساعت
دیدار و گفتگو کردیم . اولین بار اورا درشهر سنندج ملاقات کرده بودم ودرجریان جنگ
برادرکشی نقده هم ازایشان استمداد کرده بودیم که برای پایان دادن به آن جنگ
خانمانسوز هیاتی ازسوی دفتر ایشان به شهرستان نقده بفرستد . در تهران هرروزچندین
ملاقات باگروههای مختلف مردم ونیروهای سیاسی وشخصیتهای کردوتهرانی داشتم ، همچنین
باخانوادهای شهدای سازمان مجاهدین خلق وچریکهای فدائی ونیزجمعیت کردهای مقیم مرکز .
بعدا ازسوی جمعیت کردهای مقیم مرکزمتینگی برای زنده یاد اسماعیل شریف زاده وشهدای
دیگرکردستان دردانشگاه صنعتی شریف برگزارشد ، جناب صارم خان صادق وزیری مرادعوت کرد
که درآنجاسخنرانی کنم . موقعی که آنجارفتیم یک جمعیت بیش از 10 هزارنفری درآنجا
اجتماع کرده بودند وشعارهایی برای من ونیزحقوق ملت کردمی دادند . در آنجا یک
سخنرانی شورانگیزی ارائه دادم که بااستقبال گرم جمعیت روبروشد .
بعدازظهر روز 28 اردیبهشت ماه (58) که قراربود برای دیدار خمینی به قم حرکت کنیم ،
همراه وزیرکشوربه دانشگاه افسری رفتیم که به وسیله هیلی کوپتر به آنجابرویم .
فرمانده مسئول گفت که هواخراب است ونیروی هوایی نمی تواند ، پروازکند . حاجی
سیدجوادی گفت که برگردیم وفرداخواهیم رفت . من هم گفتم كه مدت زیادی است
دراینجاهسیم ودركردستان كارزیاد داریم و باهمین ماشینهای دوستانمان که مارا آورده
اند خواهیم رفت . آقای صادق وزیری هم آنجابود وموافق رفتنمان بود . به منزل آقای
خمینی رسیدیم وازما استقبال گرمی کرد . در باره 3 مسئله باهم صحبت کردیم . 1ـ اینکه
یک حکومت اسلامی باشد نه شیعه ونه سنی . بلکه احکام اسلام پیاده شود . زیرادر ایران
مذاهب وادیان دیگری هم هستند . دراین باره مفصلاگفتگوکردیم . 2 ـ مسئله ملت کرد ،
اینکه کردهاخواهان حق تعیین سرنوشت خود به صورت خودمختاری هستند واین مسئله راهم
برای اوتشریح کردیم که ازلحاظ سیاسی وفرهنگی واقتصادی دردوران حکومتهای رضاشاه وشاه
انواع ستم ها به کردها ازجمله ستم ملی واردشده است .
خمینی در این باره بازهم واردجزئیات نشد وگفت که ماکوشش میکنیم همه چیزدرست بشود .
به قم وتهران هم ظلم شده است وفرقی مابین کردوفارس وآذری نخواهد شد . 3 ـ مسئله
امنیت ودخالت نیروهای کمیته ها وارتش وژاندرمری درکردستان که موجب درگیریهایی
مانندجنگ خونین سنندج وجنگ اخیرنقده شده است ومنشی امام یاداشتهایی رادیکته میکرد .
مرحوم حاجی ملاصالح نقده هم گزارشی دقیق ازجنگ برادرکشی نقده به اطلاع اورساند ، که
حتی ظاهرا خمینی هم متاثرشد . بعداعکسهای متعدد دستجمعی ازماگرفتند . آقای خمینی
ازماخواستند که شام آنجابمانیم . اما آقای حاجی سیدجوادی گفت که مامهمان آقای
شریعتمداری هستیم وبه ایشان قول دادهایم .
هنگام خداحافظی خمینی آستین عبای مراگرفت وگفت که امنیت کردستان را ازشما میخواهم
. من هم درحالیکه آستین اوراگرفتم به اوگفتم: که من هم خودمختاری کردستان را ازحضرت
آیت اله میخواهم . شامگاه همان روزرادیوتلویزیون سراسری گزارش این ملاقات
رامنتشرساخت. چندروزپیش ازمسافرت به قم درشهرهای کردستان تظاهرات عمومی به پشتیبانی
ازما ونیزبرعلیه دستگاه سانسوررادیوتلویزیون ومطبوعات کشوردرسطحی گسترده وباشکوهی
فراوان برگزارگردید .
28. گويا يك ديدار خصوصي هم با طالقاني داشتيد ؛ در آن ديدار بحث بر سر چه بود
؟
ج . بله ، همچنانکه اشاره شد ، سفرما برای دیدار آقای خمینی به تعویق افتاد ،
ماروزسوم اقامتمان درتهران عصرگاه به دیدارآقای طالقانی رفتیم . ازما استقبال گرمی
کردوخیلی خوشش آمد وبه ماخیلی احترام گذاشت . اساساطالقانی انسانی خوش قلب بود .
برحسب اتفاق آقای هانی الحسن سفیرفلسطین ونماینده یاسر عرفات هم آنجابود که
هنوززنده است و خیلی بامحبت بامن برخوردکردومراازدور میشناخت وباهمدیگرزیاد صحبت
کردیم .
با آقای طالقانی در باره مسائل کردستان واوضاع عمومی گفتگوکردیم . حتی بحث مسائل
فقهی هم کردیم . طالقانی به ما گفت که من بخاطرکارهای زیادی که دارم ، نمی توانم
همیشه درموقع خودنمازهایم را ادا کنم . بعضی اوقات آنهاراجمع می کنم . آیا به
نظرشما اگرانسان کارهایش زیادباشد ، میتواندنمازهایش راجمع کند ؟ منهم برای
اوحدیثی ازمسلم قرائت کردم وشرح دادم که اومیگوید اگر کسی کارزیادداشت ودرمسافرت
هم نباشد ، میتواند نمازهایش راجمع کند . یک دیداردوستانه بود . ازاوهم تشکرکردیم
که درجریان جنگ نقده ، هیاتی که اوفرستاده بود تلاشهای مثبتی انجام دادند . طالقانی
دیدگاهش بازترازبسیاری ازروحانیون وآخوندهای دیگر بود . درسطح ایران ازکارکمیتههای
انقلاب که بوجود آمده بودند ، ناراضی بود . دراین باره خیلی تلاش میکرد . حتی
فرزندانش هم موردآزاروناراحتی قرارگرفتند وخودش هم به عنوان اعتراض مدتی ازتهران
خارج شد . مشهوراست که گفته است که چطور میشود درتهران یاقم چندنوع حکومت داشته
باشیم وهرکسی خواست قدرت بدست بگیردودیگری راسرکوب کند .
29. اما يونسي معتقد است رابطه و ديداري سرد بوده و شما به عمد خود نمايي و
اغراق كرده ايد ؟
ج . آقای ابراهیم یونسی دردیدار قم همراه ما نبود .
30. در ديدار با بهشتي و رفسنجاني و شريعتمداري چه حرفهايي زده شد ؟
ج . درتهران بابهشتی ورفسنجانی دیدارنداشتم . آنهارا درآن جلسات شهرسنندج
ملاقات کرده بودم . بعدازملاقات باخمینی مامهمان شریعتمداری بودیم که ازمایک
پذیرایی تشریفاتی به عمل آورد . با ایشان هم درباره مسائل سیاسی وملی هردوملت
آذربایجان وکردستان بحث شد . آقای حاجی سیدجوادی هم همراه مابود . باآقای
شریعتمداری یک جلسه خصوصی 2 نفری داشتیم وبه اوگفتم که شماهم درآذربایجان
ازنفوذزیادی برخوردارهستید وبه دفاع ازمردم آذربایجان بپردازیدومامیتوانیم که
دوتایی به دولت فشاربیاوریم وخواستهایمان راتحقق بخشیم وحالاحزب خلق مسلمان
درآذربایجان فعالیتش راشروع میکند . شریعتمداری گفت هرچه به کردهابدهندباید به
آذربایجان هم داده شود . بعدازصرف شام همان شب به تهران برگشتیم . فردای آنروزبازهم
یک کنفرانس مطبوعاتی درتهران برگزارشد .
شامگاه همان روزدرمنزل آقای سیدجوادی مهمان بودیم که آقایان طالقانی ، فروهروگروهی
از فرماندهان ارتشی هم آنجاحضور داشتند ودرآنجا گفتگوهای زیادی صورت گرفت . حتی ما
رابرای زیارت مشهد دعوت کردند ومن درجواب گفتم که درکردستان کارزیادداریم
وفعلابایدبرگردیم .
قبل ازظهرروز 30 اردیبهشت ماه دردفترنخست وزیری بابازرگان دیداروملاقات داشتیم
وهمانجاهم مسائل وخواسته های خودرامطرح کردیم . بازرگان شخصیتی صمیمی ومتین بود .
امانسبت به قضیه کرد توجه زیادی نشان نمی داد ، حتی می گفت که گروهی می خواهند دولت
مستقل کردستان داشته باشند . من هم به اوگفتم که این یک آرزواست وآرزوها باواقعیات
فرق می کند . بعدا متوجه شدم که اطرافیان بازرگان مانع خبرنگاران شده بودندکه دراین
دیدارگزارش تهیه کنند .
بطورکلی بعدازدیدارقم برخوردمقامات تهران هم باماعوض شد . زیرا گفتگوهای ماباخمینی
تاثیرگذاشته بود وباحسن نیت کامل بااوبحث کردیم . ماهمان روز (30
اردیبهشت)بعدازظهرازطریق هواپیما به سنندج بازگشتیم . خلبان هواپیما می خواست ما
رادر کرمانشاه یاجایی دیگرپیاده کند که ماگفتیم به سنندج خواهیم رفت . هنگامیکه به
فرودگاه سنندج رسیدیم ، هزاران نفرازمردم سنندج ازما استقبال کردندودر میدان اقبال
(آزادی)سنندج برای آنهاسخنرانی کردم . ما شب درسنندج ماندیم وروزبعد در میان
استقبال گرم وپرشکوه مردم بخشهاوروستاها وشهرهای دیواندره وسقز شبانگاه به بوکان
رسیدیم . شب هم درآنجاماندیم وروزبعدمردم بوکان مارا بدرقه کردند ودرمیان استقبال
روستائیان منطقه ومردم شهرمهاباد که کیلومترها به خارج شهرآمده بودند به مهاباد
رسیدیم
31. چرا منتظري در خطبه نماز جمعه به شما توهين كرد و گويا شما را اعراب بني
قريضه خواند ؟
ج . اگرتوانستی ازخودش بپرسید وبه اوبگوئیدکه آلان خودش کجاست ؟ .
32. وقتي امام حكم ارتداد شما را صادر كرد ؛ پس از حمله نظامي ها به كردستان
آيا گفتگويي بين شما و حكومت صورت گرفته ؟
ج . حتمامنظورتان همان سخنرانی اولین جلسه مجلس خبرگان است که خمینی هم به من
وهم به مرحوم دکترعبدالرحمان قاسملوتوهین کرد وروزبعدفرمان حمله به کردستان
راصادرکرد . در آن دوران بمدت سه ماه درسراسر کردستان جنگ وکشتار ادامه داشت واین
هم خودش ماجرای مفصلی است . مردم شهرهای کردستان درهمه جاقیام کردند وتظاهرات عظیم
ضددولتی برپاشد. درآبانماه همان سال فروهروهیات همراهش 2 دفعه بامن ونیزبانیروهای
سیاسی سهیم درجنبش کردستان ملاقات ومذاکره کردند که ازطرف آقای خمینی مامورشده بود
. بعدازپیام 26 آبانماه خمینی ، ماهیات نمایندگی خلق کرد راتشکیل دادیم وحدودا شش
ماه تلاش کردیم که به اهداف ونتایجی برسیم . امانمایندگان دولتی حاضربه خواست ملی
وحل قضیه کردها نبودند . بعد ازپایان کارهیات نمایندگی کردستان هیچ نوع مذاکره جدی
میان دولت وکردها صورت نگرفته واگرتلاشهاوتماسهایی هم بوده است ، بخاطرضربه زدن
ویاضعیف کردن جنبش آزادیبخش کردستان بوده است . خلاصه مطلب این است که کردهاهیچوقت
حل مسالمت آمیزقضایاو مسائل کردستان را ردنکردهاند .
33. در هيات حسن نيت ؛چمران چگونه بود ؟
ج . چمران عضوهیات حسن نیتی که آقای فروهرریاست آنرا داشت ، نبود . اوانسانی
خشن وجنگ افروز بود .
34. شماچه سابقه اي سياسي و ديپلماتيك داشتيد در آن زمان ؟ چرا با همديگر توافق
نداشتيد و مثلا يك نفر را از طرف كل كردستان نماينده صحبت و مذاكره با حكومت نكرده
ايد؟ به عبارتي چرا كسي كسي را قبول نداشت ؟
ج . اگربه دوران قیام خلقهای ایران برگردیم ، میبینیم که ملت کردهمانند همه
خلقهای دیگر فعالانه در انقلاب شرکت کردوشهدای زیادی فداکرد وتلفات وخسارات بیشماری
متحمل شد . من شخصادراین قیام ومبارزه نقش بزرگی را درهدایت ورهبری داشتهام .
آنموقع که سازمانها ونیروهای سیاسی که بعد ازپیروزی انقلاب واردصحنه شدند ، وحدت
وهماهنگی واتحادواتفاق درمیان همه مردم کردستان برقراربود . صف نیروهای مردم
یکنواخت بود ویک مبارزه عمومی برعلیه رژیم دیکتاتوری شاه هم درسطح سراسری وهم
درکردستان به بهترین شیوهای به پیش رفت . دراین دوره هرروزشعارهای تازه ای
درخیابانهاواماکن عمومی داده میشد ودرکردستان ازهمان روزهای اوایل قیام شعارهای
ماباشعارهای شهرهای خارج ازکردستان فرق داشت وبیشتر ، شعارهای ملی وبرای آزادی
ودموکراسی وبه دفاع ازخودمختاری وحقوق ملت کردبود . درصفوف مردم این وحدت واتفاق
راباهمه امکانات حفظ کردیم . اگر گاهی اوقات درجایی برخوردی یااختلافی بروزمیکرد ،
به آنجامیفرستادم واختلاف وجدلهاحل میشد .
احزاب و سازمانهای سیاسی که پیداشدند کم کم اختلافات ودودستگی ظهورکرد وهرکسی برای
خودش وگاهی برعلیه دیگری کارمی کرد . این هم یک امرطبیعی بود . تنهادرکردستان
اینطورنبود ، درسراسر ایران میان احزاب ونیروهاوسازمانهای سیاسی اختلاف وبینش ها
وسلیقه های متفاوت وجود داشت .
ازطرف کردستان ، یعنی هم ازسوی نمایندگان شوراهای شهرهای کردستان وهم احزاب سیاسی
ونمایندگان مردم من به عنوان رئیس هیات مذاکره کنندگان بادولت انتخاب شدم وما دراین
باره خیلی تلاش کردیم وموفقیتهای چشمگیری هم داشتیم ودستجمعی واردمذاکره شدیم .
ماهیات نمایندگی کردستان راتشکیل دادیم که یکی ازمهمترین دستاوردهای ملت کردبود .
درست است که این هیات نمایندگی درکارش موفق نشدوبه اهدافش نرسید ، این مسئلهای
دیگر است . امااین وحدت وهماهنگی تلاش مثبتی بود . احزاب وجمعیتهای دمکراتیک
وآزادیخواه وضداستبداد ، ماراتحسین وتشویق میکردند . اماحکومت وسران حاکم ایران
نمیخواستند که حقوق ملت کرد راقبول کنند . بویژه افرادی مانند همفکران صباغیان
باتمام وجود مخالفت می کردندوحتی ازطریق حزب توده که درمیان صفوف حزب دمکرات
کردستان نفوذپیداکرده بود ، اختلافات میان آن حزب راباافراد حزب ونیروهای دیگرگسترش
میدادند . فشار حکومت هم دردهات وشهرهای کردستان روزبه روزبیشتر میشد .
پادگانهاراتقویت می کردند ودرصددتشکیل نیروهای بسیج ومسلح کردن افرادی غیرمسئول
بودند . این همه قتل های عمومی ودستجمعی درسراسرکردستان در قارنه وقلاتان وجاهای
دیگر راه افتاد وزندانها پرشدند . حرکت وجنبش ملت کرد یک حرکت رسن واصیلی بود .
نیروهای سیاسی مسئول همه موافق بودند که به هرشیوهای حداقل خواستهای ملت کرد تحقق
یابد . خمینی خودش فرمان جهاد داد . این که برکسی پوشیده نیست وبعدابنیصدرهم این
فرمان اورا دوباره تکرارکرد .
35. آيا مي توان پرسيد كه شما به عنوان يك روحاني چگونه با كومله و يا حزب
رزگاري ویا دمكرات نزديك بوديد ؟ مثلا روابط شما با فواد سلطاني ؛ قاسملو ؛ و ...
و تا چه حد افكارتان و نگاهتان به آنان متمایل بوده است ؟
ج . اول اینکه من بانیروی رزگاری هیچگونه رابطهای نداشتهام ونمی دانم چطور
درست شده است . درباره نیروهاواحزاب سیاسی کردستان هم هرکدام ازما راه وبینش ونظرات
خودمان را داشته ایم . من به عنوان یک روحانی روشنفکرطرفدار آزادی وهمکاری همه
نیروهای سیاسی وملی بودم . مرحوم دکترعبدالرحمان قاسملوبه عنوان رهبرحزب دمکرات
وزنده یادمهندس فوادمصطفی سلطانی به عنوان رهبرکومهله دریک مسئله مشترک اتفاق
نظرداشتیم . دفاع ازدمکراسی وآزادی ورسیدن به حق مشروع ملی ملت کرد و برای همین
مسئله باهمدیگر هماهنگی وتمایل همکاری داشتهایم . من با مفتیزاده هم همکاربودم ،
قبل ازاینکه به کرمانشاه وبلوچستان برودوبادولت هماهنگی وهمکاری داشته باشد .
دردوران انقلاب بینش نیروهای چپ به نوعی به چشم میخورد ، هم دردرون حزب دمکرات وهم
درکومهله . آنموقع كومهله یک سازمان کردستانی بود وبه نام سازمان انقلابی
زحمتکشان کردستان کارمی کردومسئله ملت کردمطرح بود . هنگامیکه میخواستند حزب
کمونیست ایران را تشکیل دهند ، به آنها اخطارکردم واعتراض خودم رانوشتم واشتباهات
آنهاراگوشزدکردم . زیراماتجربه ناخوشایندهمکاری ومبارزه را درزیرچترنیروهای
دیگرچشیده بودیم واساسامن به کمونیست اعتقاد ندارم .
امروزبعداز27سال افكاروعقایدمردم تکامل یافته است ومبارزه برای رساخیزملی
بطورگسترده درجریان است وبرطبق شرایط واوضاع روزومنطقه مبارزات ملی ومسئله دمكراسی
ومردم سالاری واهداف آزادیخواهانه بصورتی پیشرفته تردرحال تکامل وترقی است
وسیرطبیعی خود راادامه میدهد.
علاوه براین درتهران باجمعیت کردهای مقیم مرکزبویژه جناب صارم الدین صادق وزیری
همکاری کرده وباایشان مرتبط هستم وباسازمانهای سیاسی سراسری وجمعیتهاونیروهای
دمکراتیک وآزادیخواه وضد استعماری درارتباط بودم وهمچنین بااحزاب ونیروهای سیاسی
دربخشهای دیگرکردستان . موقعی هم که به اروپا آمدم فعالیتهاومطالعاتم راگسترش
دادهام وباارتباطات جمعی درتماس هستم ودرجلسات کنگره ملی کردستان دربروکسل
وکنفرانسهایی در کشور آلمان واستهکلم وپاریس شرکت داشته ام . سال 1982 که به فرانسه
مسافرت کردم ، آقای احمداسکندری نماینده خودم رابه واتیکان درروم فرستادم که
مسافرتش هم سودمند بود واز همان موقع باواتیکان درارتباط هستم.
درعالم سیاست ومبارزه ارتباط وهمکاری بانیروهایی که برای تقویت وپشتیبانی یک ملت
ستم دیده تلاش میکنند ، یک امرطبیعی وضروری است .
حکومت جمهوری اسلامی ، یابه عبارت دیگررژیم ولایت فقیه ازهمان اوایل باحکومت برژنف
در شوروی وفیدل کاسترو درکوباو ونوزوئلا رابطه نزدیک داشت وحالا هم باآنهاهمکاری
میکند .
36. سحابي و ديگران معتقدند كه كومله اي ها در ميان مردم بد نا م بوده اند ...
شما چرا استقلال نداشتيد ؟
ج . مسلماسحابی باید چنین بگوید . چون درکردستان مقاومت وجود داشت . کومهله
درسنندج ومناطق جنوب ازنفوذ بزرگی برخوردار بود ویک سازمان مقاوم وانقلابی بود .
چطور باید حرفهای سحابی دراین باره سندباشد . سحابی که خودش می گوید ماتصمیم داشتیم
آنها راضعیف کنیم یعنی همه نیروهای كردستان را وبعدابه فرمان خمینی به آنهاحمله
کنیم . باید درباره یک سازمان سیاسی که برعلیه اوفعالیت می کرد ، اینطوربرداشت
وتبلیغ داشته باشد . سحابی وهمنظرانش اینگونه حرفها را اغلب ازکسانی اقتباس
کردهاند که درکردستان بانیروهای دولتی همکاری داشته اند وبرعلیه نیروهای مقاومت
کردستان فعالیت کرده اند .
من استقلال خودم راحفظ كرده ام وبه عنوان یك شخصیت روحانی مترقی وروشنفكر درمبارزات
ملت كرد نقش جدی ومهمی داشته ام . كومه له را هم یك نیروی مترقی وانقلابی درصف
مبارزات خلق كرد میدانستم ومانند احزاب دیگركردستان كه فعال بودند ، از او هم
حمایت كردم . مادر كردستان برای حقوق ملی كرد مبارزه می كنیم وهرنیرووجریانی سهیم و
شریك باشد ، موردتاییدماست . هم اكنون دركردستان احزاب ونیروهای زیادی فعال
هستندوضرورت اتحادوهمكاری بیشتر لازم وواجب است
37. چرا به اسلحه پناه برديد ؟
ج . من شخصا هیچ موقع مسلح نبودم وبسوی كسی هم تیراندازی نكرده ام . این
خودحکومت بود که جنگ ودرگیری راشروع کرد . در جنگ سنندج که به نوروزخونین لقب یافته
حدود 200 نفر کشته وصدهاتن زخمی شدند . در جریان پاوه چه جنایات وکشتاری روی داد .
مگر خمینی خودش درمردادماه 1358فرمان جهاد صادر رانکرد . این همه کشکرکشی وقتل
عامهای دستجمعی راه نیافتاد . مگر صباغیان که عضوهیات ویژه دولت برای مسائل کردستان
بود ، نمی گوید که مامیخواستیم به آنها حمله کنیم وقتل عامشان کنیم ، ولی
خیابانهای مهاباد کوچک بودند برای حرکت تانکها وبیشترمردم مسلح بودند .
آنها بودند که به کردستان حمله کردند . ماهیچ موقع جنگ رابه نفع ملت نمی دانیم .
پیشمرگان دلاورکردستان وهمه نیروها هم حزب دمکرات وکومه له وهم شیخ جلال رهبرسازمان
خهبات ونیروهای دیگرونیزمردم کردستان در مقابل این یورشهای عظیم مقاومت کردیم . به
عنوان یک روحانی در این جریان مقاومت شرکت داشتم ونقش بزرگی هم ایفاکردم . ازمقاومت
مردم کردستان وهمه پیشمرگان دفاع کرده ام . همه ماطرفدار صلح وآشتی وراه حل مسالمت
آمیزبودیم ، حتی به کمترازحقوق واقعی خودمان هم رازی بودیم . اما مقامات حکومتی هیچ
حقی قایل نبودند وآنهاراه خشونت وسرکوب وکشتارراانتخاب کردند . در بهار1359 دوباره
این فرمان صادر شدیعنی به عنوان فرمانده کل قوا . مگر نگفتند که بندپوتینهایتان
رابازنکنیدتاسرکوب خواهید کرد وغائله تمام خواهدشد . این همه اعدامهای دستجمعی
وکشتار مردم بیدفاع وزندانیان وتبعیدیهاراچه کسانی مرتکب شدند ؟.
38. نقش جلال طالباني در آن هنگام چگونه بوده ؟
ج . آقای جلال طالبانی رهبراتحادیه میهنی کردستان وبه عنوان یک شخصیت سیاسی
منطقه بزرگترین نقش مبارزاتی رابرعلیه رژیم دیکتاتورعراق برعهده داشت واین وظیفه
خطیرخود راباموفقیت به انجام رسانید وبرای هماهنگی و وحدت نیروهای کردستانی وعراقی
برای پیروزی مبارزه نقش عمدهای داشت . اوهمیشه می گفت که خوشحال خواهد بود
اگربرادران کرد ایرانیم به حقوق ملی خودشان برسند ودراین باره خیلی تلاش کرد .
درجریان جنگ سه ماهه درسال 1358 نقش اساسی را برای ملاقات میان زنده
یادفروهروهمراهانش وهیاتی که همراه من بود ، ترتیب داد . هم درروستای بنوخلف وهم
بیوران سردشت حضورداشت . اتحادیه میهنی كردستان هم ازنظرسیاسی وهم ازلحاظ امنیت
ازماپشتیبانی کرد.
39. بني صدر به شما چه مي گفت ؟
من بابنی صدرهیچوقت گفتگوی دو نفری نداشتم . نه به صورت خصوصی ونه درجلسه جمعی
. بنی صدرهمیشه برعلیه کردهاصحبت میکرد . به همین خاطربودکه درسنندج خیلی به
اوحمله کردند . دربهار 1359 همین بنی صدربودکه در مقام فرماندهی کل قوابه نیروهای
نظامی فرمان داد که بندپوتینهایشان رابازنکنند تا حرکت وغائله کردستان تمام می شود
، بدون اینکه از اوضاع وشرایط منطقه و روحیه درونی ومعنوی مناطق کردستان آشنایی
داشته باشد وبرای ترکمن صحراهم همینطورگفت . درسال 1361 هم هنگامیکه به فرانسه رفتم
وازمن سئوال کردند که آیا عضو شورای ملی مقاومت خواهیدشد ؟ گفتم نخیر . گفتند چرا ؟
گفتم چون بنیصدرآنجااست ونسبت به ملت کرد خیلی مغرض بوده وخرابکاری کرده است .
آنموقع هم که شایعه کردند به کردستان می آید ازمن پرسیدند که نظرت چیست ؟ گفتم :
نمی گذارم که بندپوتین هایش رابازکند .
40. آيا كومله ونیروهای دیگراز عراق پول و پشتيباني مي گرفتند ؟ مثلا با وساطت
طالباني ؟
ج . این مسائل یک مسائل سیاسی است ومربوط به تشکیلات مخفی ودرونی احزاب
وسازمانهای سیاسی است . چون سرزمین کردستان ازسوی کشورهای اشغالی احاطه شده است
وموردتعرض دشمنانش قرارگرفته است ، هربخشی ازآن مناطق می توانندازتضادمیان این
حکومتها استفاده کرده واین جریانات سیاسی مربوط به خودشان است که این ارتباطات
وعلاقات را به چه شیوهای پیش خواهندبرد . گفتن یک مسئله راضروری میدانم ، همه
نیروهای سیاسی اصیل کردستان که سرگرم فعالیت سیاسی ونظامی درخاک وسرزمین خودشان
برای بدست آوردن حقوق ملی هستندو مبارزه می كنند ، عمیل ودست نشانده هیچ حکومتی
نیستندبلکه به خاطرضرورت ادامه مبارزاتی با این دولتها درارتباط هستند وآنها ضرورتا
از این تضاد استفاده کردهاند . آقای طالبانی خودش یکی ازمخالفان سرسخت دولت عراق
بوده است . چطورمی تواند به قول شما وساطت کند ؟ .
41. از خارجي ها چطور ؟ مثلا مشهور است كه "سیا " و بعثي ها ؟ آيا اصولا شما
رابطه اي داشته ايد ؟
ج . من فکر میکنم ازهمان دورانی که درهربخشی ازکردستان جنبشی راه افتاده است ،
حکومتهای دیكتاتوروحاکم به هرشیوهای کوشش کرده اند که مجریان ورهبران این حرکتهارا
به دولتهای بیگانه یااستعمارگران وابسته نسبت دهند . مادرتاریخ مبارزات خلقهای
انقلابی دیگرهم این نوع تبلیغات راشنیده یامطالعه کردهایم . این نوع تبلیغات را
حاکمان وعوامل حکومتهای گذشته هم به انواع مختلف انتشارداده اند . همچنین افرادی که
خودشان قبلا بانیروهای جنبش همکاری کرده اند وبعدا به هرعنوانی خودرا تسلیم کرده
وباحکومت رابطه برقرارکرده اند ، به این نوع برچسبها دامن زده اند . تا اینکه مقامی
یاشغلی کسب ویاخودرا درامان نگه دارند . من اپوزیسیون نیروهای کرد را درتمام بخشهای
کردستان یک اپوزیسیون غیروابسته می دانم . اگراین نیروها رابطهای با یکی ازحکومتها
داشتهاند تنها یک ارتباط مصلحتی است ومجبوربودهاند که این علاقات وارتباطات
راداشته باشند . موقعیت کنونی جغرافیایی کردستان به شیوهای است که ارتباط آن با
جهان خارج تنها زیرسلطه یکی از این حکومتهای اشغالگر امکان دارد .
42. نظرتان راجع به خاطرات غني بلوريان چيست ؟
ج . کتاب خاطرات غنی بلوریان را یک کتاب مستند تاریخی که حقایق رابیان کرده
باشد ، نمی دانم . خاطره نویسی یابه عبارت دیگر مروربر تاریخ شرط وشروطی دارد که به
خواننده نباید کینه توزی ویاوارونه کردن حقایق ، یاد داد وبه تصفیه حسابهای شخصی
پرداخت . قضایا راهمانطور که روی داده ، باید بیان کند . کسان دیگری هم که به این
شیوه خاطره نویسی کرده اند ، خالی ازبغض وکینه توزی نبودهاند .
43. توده اي ها و محمد علي عمويي در آنجا بين رزگاري ها و شما چه مي كرد ؟
ج . با تودهایها ورزگاری هیچ ارتباطی نداشته ام . تودهایها که طرفدار شوروی
وعامل آنهابودند ، برخلاف اعتقاداتشان برای بدست آوردن قدرت وامتیاز ازحکومت
پشتیبانی میکردند ودررفراندوم وهمه انتخابات دیگرشرکت کردند . رهبران حزب توده
پاداش اعمال حسن نیت خودشان را درسیاهچالهای زندانها دریافت کردند وازاعتقاداتشان
عقب نشینی کردند .
44. الان آيا از عملكرد خود در آن زمان رضايت داريد ؟ به نظرتان عيب هايتان كجا
بوده ؟
ج . مسلم کسی که مبارزه راشروع کرد ، می تواند اشتباه هم بكند . بویژه
درسرآغازاین مبارزه که یک فضای بحرانی وغیرطبیعی وغیرعادی حاکم است ومرزبندیهاوچند
دستگی هایی وجود دارد . هیچ سیاستمداری نمی تواند بگوید که من درفعالیتهای
خوداشتباه نداشته ام . اما اشتباه باخیانت فرق می کند . به طرفداری ازدشمن
سرکوبگروبرعلیه ملت توطئه وجنایت ، این مسئله ای جداگانه است وبه طرفداری ازمردم
ودرجهت منافعشان فعالیت ومبارزه کردن هم مسئلهای دیگر است . نه تنهامن همه
سازمانهای سیاسی اشتباه داشته اند . تجربیاتی که الان داریم ، اگر آنموقع می داشتیم
، طرزدیگرمعامله می کردیم .
45. آيا قصد شما جدايي طلبي و تجزيه بود يا خود گردان تحت نظارت حكومت مركزي ؟
ج . درمدت سالهای گذشته خواستها وبینش کردها تغییر کرده است وبه شیوههای
دیگرخواستهایشان رامطرح میکنند . آنموقع ما بصورت خودمختاری درچهارچوب ایران که یک
حکومت آزاد ودمکراتیک ایجادگردد ، خواستهایمان رامطرح ساختیم . ما خواستار حق تعیین
سرنوشت خودبودیم به شیوه خودمختاری ، نه به صورت خودگردانی . ما آنموقع این
خودگردانی را مردود دانستیم ، هم مردم کردستان وهم هیات نمایندگی خلق کرد . حتی
بعدا این خودگردانی را هم تغییر دادند وبه صورتی دیگر درقانون اساسی گنجاندند
وتاکنون آنراهم اجرانکردهاند . درمورد جدایی طلبی هم ماخواستار آن نبودیم وآنموقع
در مصاحبهای که صفاحایری هم شرکت داشت ، گفتم که ماچطور ازاین همه نفت
کشورصرفنظرمیکنیم .
46. چرا نتوانستيد در داخل موزايييك قدرت حكومت – مجلس ، دولت و.... - جايگاهي
بيابيد ؟
ج . من شخصا درصدد جایگاه ومقام نبودم . به تنهایی هم نمیخواستم تصمیم بگیرم .
ما متعهد بودیم به خاطر مصلحت ومنافع ملت کرد باهمدیگرهمکاری کنیم . هم حزب دمکرات
، هم شیخ جلال وهم کومهله ونیروهای دیگر .
47. صدر حاج سيد جوادي معتقد است كه اختلافات و عدم سازگاري و پيگيري شما موجب
سرخوردگي دولت شد وگرنه كسي با شما مخالف نبوده ؛آيا اين حرف را قبول داريد ؟
ج . نخیر. اینطورنبود. همچنانکه قبلااشاره کردم این دولت بودكه باعث اختلاف
وتفرقه می شد . درحالیكه ما با اتحادواتفاق آمادگی كامل داشتیم كه واردمذاكرات شویم
وهیات نمایندگان کردستان هم داشتیم . مقامات دولتی حاضرنبودند كه خوستهای مارا
بررسی كنندوباماكناربیایند. چطورمیشود كه كسی بامن مخالف نباشد ؟ چون من درراس
جریانات سیاسی بودم وازملت كرد دفاع میكردم حتی بارهابرعلیه من توطئه چینی كردند كه
مراتروركنند .
پس اگرچنین باشد !!! چراباآقای حاجی سیدجوادی وهمكارانش درنهضت آزادی چنان
رفتارکردند ؟.
جهت ارتباط :
Erphan.qa (at)
gmail.com
www.hasbohal.blogspot.com