به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

ما و این کاریکاتورهای لعنتی...

19-02-2006

بابام جان:
قول داده بودم در باره دو نکته برايت بنويسم، يکی در باره برنامه هسته ای ايران و ديگری هم در باره کاريکاتورها. بدی روده درازی های من اين است که اغلب نمی توانم به وعده وفا کنم. يعنی اين قدر وراجی می کنم که حساب کار ازدستم در می رود.
نمی دانم چه جوری احساسم را برايت بنويسم؟ هروقت به برنامه هسته ای ايران فکر می کنم - يعنی اگر اينها به راستی دنبال بمب اتمی باشند- اين مرا به شدت می ترساند. برايت نوشتم من با شمشير و گرز و چماق مخالفم تا چه رسد به بمب اتمی که هم خيلی خرج دارد و هم اين که قدرت تخريبی اش خيلی خيلی زياد است. فکر می کنم اگر اين حضرات بمب اتمی هم داشته باشند ديگر به قول معروف، شمر هم جلودارشان نيست. از آن طرف، هر وقت فکر می کنم که اين امريکائی های ديوانه اگر به تهديدشان عمل کنند- لابد خوانده ای که حتی استفاده از بمب اتمی را هم نفی نکرده اند- آن وقت از اين ايرانی که اين همه عاشقانه دوستش دارم چه باقی می ماند! از آن طرف، وقتی نگاه می کنم و اندکی به اين دعوای به گمان من بچگانه ای که در گرفته دقت می کنم دلم می خواهد قدرت می داشتم و توی گوش چند تا از اين کله گنده ها- از آقای بوش بگير تا آقای خامنه ای از آقای احمدی نژاد بگير تا خانم دکتر ايس- يک سيلی آبدار می نواختم که خر خدا: خودتان به جهنم با جان و مال ميليونها آدم که کسی حق ندارد اين طوری بازی بکند؟ ولی حيف که از اين قدرت ها ندارم.
و اما در خصوص کاريکاتورها: مسئله اينجا خيلی از آن چه که به نظر می رسد جدی تر است. يعنی اگر می خواهی درست و حسابی به اين مسئله بپردازی بايد برگردی به خيلی چيزها، بايد قبول کنی که حتی اگر «شرق» و « غرب» هم نداشته باشي، ولی چيزی داری به اسم اقتصاد سرمايه داری که سير نمی شود و سيری ندارد. يک جا، تشنه نفت است و يک جای ديگر هم گرسنه کار ارزان و يا مس و آهن واورانيوم. و اگر چه خيلی ها اين روزها، عاشق و کشته و مرده اين نظام غارت و چپاول شده اند، ولی واقعيت اين است که اين نظام شيک و خيلی هم مدرن، فقط يک اصل بيشتر ندارد. به هر قيمت، «سود» را عشق است! «آزادی» و «انسانيت» و خيلی چيزهای ديگر به واقع حرف مفت است اگر با «سود» در تناقض قرار بگيرد. اين سرزمين های «اسلامی» هم «نفت» زيادی دارند و اوضاع در پيوند با نفت هم دارد اندکی شير تو شير می شود. صدام، اندکی زيادی «دم» در آورده بود، خوب، بايد ادبش می کردند که کوشيدند. طالبان هم، که در دامن پرمهر همين «متمدن ها» بزرگ شده بودند، اندکي، «ناباب» درآمدند، خوب بايد به زباله دانی تاريخ می فرستادنشان (اگر اوضاع در اين دو کشور خيلی خيلی شير تو شير است، توضيح اش سخت نيست. اين جماعت، بمب های زيادی دارند ولی به همه کاری که توانا نيستند.) حالا براين گمان اند که اگر بتوانند اين جمهوری عوضی اسلامی را از سر راه بردارند، احتمالا منطقه «آرام» می شود و می شود اندکی بی سرخر«زندگي» کرد- يعنی نفت را برد و به جايش فانتوم و موشک و «اسباب بازی هاي» ديگر داد. اين ادعا که اين حضرات، نگران آزادی و دموکراسی در اين منطقه اند يکی از آن دروغ های بی شرمانه ای است که نه فقط از سوی خودشان بلکه از سوی بعضی از «روشنفکران خود باخته» ايرانی هم تکرار می شود. می دانم تکراری است، ولی مگر 25 سال تمام با سرکوب حکومت شاه در ايران مسئله داشتند! مگر با آن چه مشرف در پاکستان می کند، مشکلی دارند! و اگر سعودی های دست از حمايت از «القاعده» بر دارند، مگراين سياست عهد دقيانوسی عربستان سعودی برای اين «متمدنها» مسئله آفرين است! و اما ربط اش به کاريکاتور در چيست؟
سعی می کنم در همين يادداشت، جوابش را برايت بنويسم. ولی اجازه بده قبل از آن اندکی حاشيه بروم.
من بارها برايت نوشته ام که ما اگر می خواهيم يک اپوزيسيون جدی و واقعی باشيم بايد در همه عرصه ها بديل آن جرياناتی باشيم که مدرن و پيشرو به اصطلاح اين زمانی نيستند. برای اين که نکته ام روشن بشود بايد توجه ات را به چند مسئله جلب کنم.
- يکی اين که آن چه دارد اتفاق می افتد، برخورد تمدن ها نيست. اگر دقت کرده باشي، اغلب از اين به عنوان برخورد دموکراسی سکولار غربی دربرابر اسلام ياد می کنند. يعنی کليت غرب در برابر اسلام يا اسلام در برابر کليت غرب. اجازه بده همين جا اندکی مکث کنم. اگر چه می دانی ولی بايد تکرار کنم که من به هيچ مذهب و به هيچ خدا و پيغمبری هيچگونه اعتقاد و ولبستگی ندارم. البته به هيچ پيغمبری هم بی حرمتی نمی کنم ولی فقط می گويم باور به اين ها، به زير زبان من مزه ندارد. اين را گفتم که وضعم از همان اول معلوم باشد. که قصدم دفاع از اسلام يا هيچ مذهب و آئين ديگری نيست ولی، اين حضرات غربی، کل قضيه را بدجوری سفسطه می کنند. و اين سفسطه کردن حتی دامن گير به اصطلاح اپوزيسيون ايرانی هم شده است.
اين درست که حکومت های سرکوبگر مثل جمهوری عوضی اسلامی دارند از اين جريانات بهره برداری سياسی می کنند و اين کار بايد افشاء شود ولی يادت باشد که الان 28 سال است که که دارد از اسلام و از اعتقادات مردم سوء استفاده سياسی می شود. حتی فراتر رفته می گويم که در اين ايران آباد شده تا ذهن بشر به ياد دارد از دين و مذهب استفاده ابزاری و سياسی شده است. اين حضرات کاری که کرده اند اين است که اين استفاده و يا سوء استفاده را علنی تر کرده اند والی نفس کار اصلا تازه و جديد نيست. و من حرفم اين است که محکوم کردن اين کار غلط- انتشار اين کاريکاتورها را می گويم- نبايد تحت الشعاع هيچ چيز ديگری قرار بگيرد. چرا اين محکوم کردن لازم است، برای اين نشان بدهيم که در شرايطی که خيلی چيزها مقدس است، غربی ها حق ندارند، برای همگان ميزان تقدس اندازه گيری بکنند که چه چيزی می تواند مقدس باشد و چه چيزهائی هم نبايد اين چنين باشد! بی تعارف، اين ديدگاهی که از سوی اغلب غربی ها ارايه می شود. چرا به حرفهای پرت احمدی نژاد در باره قتل عام کليمی ها به اين صورت اعتراض می کنند، برای اين که اين ابله به «مقدسات» غربی ها، تجاوز کرده است. چرا از انتشار دوباره و هزار باره اين کاريکاتورها، حمايت می کنند، برای اين که اين «مسلمانها» غلط می کنند، بگويند پيغمبرشان «مقدس» است. ميزان تقدس را «ما» تعيين می کنيم! همين جا بگويم، که البته دولت های سرکوبگری مثل جمهوری عوضی اسلامی، البته که احساسات مردم برايشان ارزشی به قدر هيچ دارد، بلکه، اين را وسيله ای يافته اند تا ارگان های سرکوب خود را بهتر سازماندهی کنند و بهتر و موثرتر سرکوب کنند ولی من فکر می کنم، من و تو، بايد نشان بدهيم به عقايد و احساسات ميلياردها انسان احترام می گذاريم و به همين خاطر است که من هم انتشار اين کاريکاتورها را محکوم می کنم و هم حمله به سفارت و آتش زدن پرچم را. در همين رابطه، اين ادعای بعضی از روشنفکران خود باخته ما، که درغرب آزادی بی حد و حصر وجود دارد و در جاهای ديگر، نه، حرف بی ربط و مزخرفی است. البته که در غرب آزادی خيلی بيشتر از جوامعی چون جامعه خود ماست ولی بابام جان، اين ادعا به هيچ وجه درست نيست که در اين جاها، آزادی حد و حصر نداشته باشد. می دانم اين مثال من تکراری است ولی اگر اين طوری است پس مورخ دست راستی اروين را به چه اتهامی دارند محاکمه می کنند؟ يا در طول تظاهرات خيابانی لندن، چرا دانشجوئی به نام عمر خيام- را بازداشت کرده به زندان فرستادند؟ آگر آزادی بيان در غرب بی حد و حصر است، پس چرا اين بابا اجازه نداشت با آن لباس در تظاهرات شرکت کند؟ اشتباه نکن. من تحت هيچ شرايطی از عمليات انتهاری دفاع نمی کنم ولی حرفم اين است که شتر سواری دولا دولا نمی شود. و باز مبادا اشتباه کني، من حتما موافقم که کسانی چون اروين در يک دادگاه صالحه محاکمه و مجازات هم بشود و موافقم که عمرخيام هم، پس از محاکمه، به زندان برود. ولی از کسانی که از اين کارها می کنند، ديگر بر نمی تابم که اين جوری برای من و امثال من، لاف در غريبی بزنند! و اگر لازم است تاکيد کنم که من حمله به سفارت خانه و آتش زدن پرچم کشورها را شديدا محکوم می کنم. حمله به سفارت خانه به بی قانونی دامن می زند و آتش زدن پرچم هم اهانت آميز است و کسی حق ندارد به يک ملت ديگری، اهانت کند.
سرکوبگران به خواسته ها و احساسات مردم بی اعتنائی می کنند. من نوعی حق ندارم که به همان صورت، به خواسته ها و احساسات بی توجهی کنم. به همين خاطر است که من انتشار اين کاريکاتورهای مسخره را هم شديدا محکوم می کنم، به همان شدتی که حرفهای صد تا يک غاز اروين و يا اين جناب احمدی نژاد را در انکار کشتار يهودی ها محکوم می کنم.
من به عقل ناقص خودم نمی پذيرم که انتشار اين کاريکاتورها، فقط تمرين دموکراسی بوده است. البته در تائيد اين نکته، لابد می دانی، و خبر داريم که همان نشريه کاريکاتورهای مسيح را سانسور کرد و باز می دانيم که اين روزنامه هائی که از چپ و راست، ظاهرا به عنوان دفاع از آزادی بيان، اين کاريکاتورها را بازچاپ کرده اند، نه کاريکاتورهای مسيح را برای همين منظور پذيرفته اند و نه می توانند همان لاطائلات اروين را کاريکاتور کنند. اين که پس چرا بند کرده اند به کاريکاتورهای حضرت محمد، من، باور کن، بابام جان، به جد فکر می کنم که اميدشان اين بود که کسی غير از دولت ايران و سوريه و بنيادگراها در اين دو کشور به آن عکس العمل نشان ندهند و بعد، بشود از آن استفاده تبليغاتی کرد. حالا بماند که به آن چه که ناطقين چپ و راست در ايران گفته اند و می گويند و با شيوه های ناشيانه ای که حمله به سفارت خانه ها سازمان دهی شد، خود اين حضرات اين کار را برای «توطئه چينان» انجام داده اند. تو هم لابد اين عکس ها را ديده ای يا لابد خوانده ای که ناطقی به «تظاهرات کنندگان حرفه ای» می گويد، «سخنران مراسم که با موج سنگ پرانی حضار مواجه شده بود، چندين بار از تجمع کنندگان خواست سنگ پرتاب نکنند ولی وقتی با بی توجهی جمعيت مواجه شد، گفت: "طبقه اول مغازه مردم است، به آن آسيبی نرسانيد، ولی در مورد طبقه دوم و سوم (محل سفارت) به تکليف شرعی خود عمل کنيد!"»
باور می کنی وقتی ياد مادر و مادر بزرگ خودم می افتم دلم برايشان به شدت می سوزد و خوشحالم که نيستند تا ببينند بر سر آن چه که با منتهای صميمت باور داشتند چه آمده است که سنگ پرانی به ساختمان در آن «تکليف شرعي» شده است! باری بابام جان: خيلی دنيای خر تو خری شده است. ولی فعلا اندکی بيشتر از هميشه مواظب جسم و جانت باش چون می دانی هر وقت که رابطه با دنيای بيرونی اندکی «حساس» می شود، معمولا هزينه اش را آدمهای داخلی می پردازند.
فعلا تا فرصت ديگر

 

منبع: وب نوشت های یک آدم شکاک