به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

شانزده آذر هشتاد و چهار ، پیام آور دوری نوین
 از مبارزات دانشجویی

 

وریا محمدی

www.koorso.blogfa.com

مراسم 16 آذر درست از زمان پس از کودتاي 28 مرداد  سيا در سال 1332 آغاز شده است. سالگرد 16 آذر 1332، از سوي نسلي از دانشجويان ايران است،  که براي دموکراسي در زمان رژيم شاه مبارزه کردند.

پزشكي قانوني، گزارش خود از معاينه‌ي پيكرهاي بزرگ‌نيا، شريعت‌رضوي و قندچي را در تاريخ 17 آذر 1332 منتشر كرد.

به گزارش گروه تاريخ خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) در اين گزارش آمده بود:

« علت فوت سه نفر دانشجويان دانشگاه از طرف اداره‌ي پزشكي قانوني چنين تشخيص داده شده است:

1-مصطفي بزرگ نيا دانشجوي دانشكده ي فني بر اثر يك گلوله كه از طرف راست سينه وارد شده و از زير بغل چپ او خارج گرديده فوت كرده است. بر اثر اين گلوله استخوان بازوي وي به كلي خرد شده و خونريزي زياد باعث مرگ وي گرديده است. بر پشت شانه راست مقتول نيز اثر زخم سرنيزه ديده مي‌شود كه تا 15 سانتيمتر زير پوست فرو رفته بود.

2-شريعت رضوي دانشجوي مقتول ديگر فقط به علت زخم سرنيزه فوت كرده است. سرنيزه استخوان ران راست وي را به كلي خرد كرده و شريانها را پاره نموده و در نتيجه‌ي خونريزي زياد مجروح درگذشته است. يك گلوله نيز به دست راست وي اصابت كرده كه جلدي بوده و نمي‌توانسته باعث مرگ باشد.

3-مقتول ديگر احمد قندچي نام دارد و به علت اصابت گلوله‌اي كه وارد شكم وي گرديده و احشا داخلي را پاره نموده درگذشته است.

ديروز و امروز اداره‌ي پزشكي قانوني با حضور نماينده‌ي دادسراي نظامي اجساد را معاينه كرد ولي هنوز گزارش رسمي در اين زمينه تهيه نگرديده است.»

لازم به يادآوري است كه سند فوق روز سه شنبه 17آذر 1332 در روزنامه‌ي" اطلاعات" درج شده است.

خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر تمام دانشگاه‏هاى تهران و اغلب شهرستان‏ها در اعتصاب كامل به سر بردند؛ حتى بسيارى از دبيرستان‏ها هم با تعطيل كردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهيان در تظاهرات عليه فجايع 16 آذر و سفر نيكسون به تهران شركت كردند. 

براى كم رنگ كردن واقعه 16 آذر، جنايت كاران شروع به سفسطه كردند. در مقابل خبرنگاران گفتند كه: «دانشجويان براى گرفتن تفنگ سربازان حمله كردند و سربازان نيز اجبارا تيرهايى به هوا شليك نمودند و تصادفا سه نفر كشته شد.» در همان روزها يكى از مطبوعات نوشت: «اگر تيرها هوايى شليك شده، پس دانشجويان پر درآورده و خود را به گلوله زدند!» 

رژيم براى اين كه واقعه 16 آذر زودتر از يادها برود از برپايى مراسم يادبود شهدا جلوگيرى كرد.

اکنون و پس از گذشت بیش از نیم قرن از این فاجعه و در حالی که در پنجاه و دومین سالروز برگزاری مراسم شانزده آذر قرار داریم  ،فقط رویدادهای یک ماه مانده  به سالروز شانزدهم آذر ماه امسال را مرور کنیم  شاهدیم اگراعتراض برحق گروهی از دانشجويان دانشگاه تهران در اعتراض به عزل رئيس اين دانشگاه و انتصاب يک روحانی به جای اوهستیم ، اگر میبینیم که گروهی از دانشجويان با برگزاری تظاهراتی در دانشگاه تهران، خواهان پايان دادن به به نقض گسترده حقوق بشر در كردستان و حل دموكراتيك مساله كرد میشوند ، اگر در چند هفته مانده به شانزده آذر شاهدیم که تريبون آزاد دانشجويی «آزادی بايد زنده بماند» با محوريت اعتراض به وضعيت وخيم جسمانی اکبر گنجی و شکنجه وی در زندان در پلی تکنيک برگزار میشود و نفس اعتراضشان به این است که امروز ايران به دست اقليتی افتاده که هيچ احترامی به خواست و رای اکثريت نمی گذارد و سعی می کند در برخوردهايش شقاوت و وحشی گری را تا سر حد ممکن اعمال نمايد و مساله انسداد سياسی در كشور و فضای سياسی داخل دانشگاه ها كه روز به روز پليسی تر می شود را به چالش میکشد و در برابر آن علامت سوالی به بزرگی عرصه دانشجویی ایران میکشد و در مجموع اگر کاملاً تقابل جنبش دانشجویی و ساختار موجود سیاسی امروز ایران محرز است ، در همان حال که دمیدن روحی مجدد به کالبد حرکات دانشجویی است ،  به همان اندازه نیز رویای شیرین حکومتگران اسلامی و علی الخصوص جناح تندرو حکومتی را برهم زده و آنان را دچار نگرانی و هراس نموده است.

وحشتی که دامنگیر جمهوری اسلامی شده است را نباید چندان هم بی دلیل و ناشی از مجموعه اعتراضات اخیر دانست چرا که این ترس و واهمه دارای ریشه­های واقعی و پردامنه است که کوتاه بدان اشاره خواهد شد.

 ابتدا اینکه پایه­های جنبش مقتدر و آگاه دانشجویی علاوه بر اینکه از زیرسازی محکم فکری و نظری  برخوردار است و سالهای متمادی از ظهور آن  میگذرد، دارای خصوصیت اثرگذاری  بر دیگر حرکات و جنبشها سیاسی و اجتماعی نیز هست.

تجربه به نبرد رفتن با جمهوری اسلامی در دو کارزار مهم یعنی اعتراضات 6 روزه تیرماه 78 و خردادماه 82، شانس مغلوب ساختنهای دوباره  را آنهم به سهولت برای این رژیم دشوار کرده است.

 دچار شدن رژیم سلطه­گر اسلامی به بحرانهای چند وجهی در یک زمان ،از دیگر امتیازاتی است که میدان مانور جنبش دانشجویی را افزایش داده است.

  بنابر اعتراف وزیر علوم جمهوری اسلامی و دوتن از معاونان وی، بیش از 500 کانون در دانشگاهها تشکیل شده و به قول یکی از معاونان وزیر، این کانونها خارج از حیطه قانونی­شان با آزادیهای بیشتری تشکیل شده­اند.

وجود 500 تشکل به اصطلاح غیر قانونی دانشجویی از دید رژیم، بیگمان مصیبت بزرگی برای رژیم تلقی می­شود و همانگونه که خود اعتراف کرده­اند کنترل پانصد کانون در دانشگاههای مختلف کاری دشوار است. آری با تعاریف و قواره­هائی که خود جمهوری اسلامی در قالب مصوبات انقلاب فرهنگی از تشکل و تجمع کرده است، حضور شماری اینگونه نه تنها خارج از تصور نیست که هیچ، بلکه وحشت آفرین و تنش­زا در درون سیستم سیاسی موجود خواهد بود، زیرا برآیند این کانونها، دسته­بندیهای سیاسی و گروهی شده است، دسته بندیهائی که هرچند نه به طور واضح  اما عملاً دارای مرزبندیهای روشن با خطوط قرمز  جمهوری اسلامی هستند و کار در چهارچوب قاعده­های آنرا برنمی­تابند.

از دیگر سو درجريان اتهاماتی كه به دانشگاه آزاد می‌زنند و زمزمه‌هائی كه دولت احمدی نژاد برای بردن آن به زيرمجموعه‌های دولت می‌كند، اعلام شد: در حال حاضر در دانشگاه آزاد يك ميليون و 200 هزار دانشجو با 25 هزار عضو هيات علمی، 30 هزار پرسنل در 330 واحد و مركز دانشگاهی درس می‌خوانند. با توجه به همين آمار و ارقام است كه كارشناسان پيش بينی می‌كنند طی 10 سال آينده، رقم فارغ التحصيلان دانشگاهی ايران به 60 در صد خواهد رسيد.

این آمارها با آنچه که در ايران بعد از انقلاب و خصوصاً در سالهای اخير دنبال شده است و سیاست رسمی اما پنهان رژیم اسلامی بوده ، یعنی مقابله با علم و رشد علم و پرورش انسانهای وارسته و آزاد، قطعاً با بنیادهای سیاسی ساختار موجود دچار پارادوکس است ،زيرا در عامیانه­ترین تعریف از این مسله باید گفت : انسان دانا و آزاد هر چيزی را قبول نمی کند.

جنبش دانشجويی و اعتراض و مقاومتی که جامعه در برابر نابخردیهای رژیم که آخرین نمونه آن انتصاب یک بیسواد فاقد مدارک داشگاهی به ریاست مهمترین دانشگاه ایران است حکايت از تحرک و آمادگی جنبش عليرغم ظاهرمسدود آن دارد.

 همانگونه که پيش بينی مي شد و برخلاف ديدگاه هاي نااميدانه ای که همه چیز را سیاه و سپید میبینند ، در آستانه سالروز شانزده آذر امسال  جنبش دچار انسداد نيست و مانند هر جنبش مشابهی در هر کشور جهان، يک حادثه و يا رويداد مي‌تواند به کبريتی تبديل شود که به انبار باروت کشيده می شود.

جنبش مردم ایران و مشخصاً در آن میان جنبش پر اهمیت و بالنده داشجویی دارای خواست ها و حامل تضادهايی با بخش مافياي ثروت و قدرت در جمهوری اسلامي است و تا اين تضاد حل نشود جنبش به قوت خود باقی است. تغييرات سياسی در حاکميت نيز چيزی نيست جز به زير کشيدن رهبران اين مافيای ثروت از قدرت سياسی.

 از همین رو اقدامات ریز و درشت دانشجویان و گرایشات بر خواسته از تشکل سازی آنها، در شرایطی که این رژیم دچار سه معضل غیر قابل حل به نامهای اختلافات درون حکومتی که تفاوت آن با هشت سال گذشته در حذف به نام اطلاح طلبان دولتی و تنگتر شدن حیطه درگیریها در حوزه محافظه کاران است ، ایجاد شکاف وسیع میان حاکمیت و مردم و انزوای بی مثال بین­المللی است که محصول بلندپروازی در گرایش به سمت ملیتاریزم هسته­ایست ، در واقع تهدیدی جدی برای جمهوری اسلامی قلمداد میشود.

 بر این اساس با توجه به شرایط سیاسی ایران که امکان وقوع تحولات سریع در آن بسیار است، رژیم از ظرفیت بالای جنبش دانشجویی در تغییر رژیم سیاسی، هراسی غیر قابل وصف یافته است.

این هراس از آنجا حقیقی است که دانشجویان در کشورهایی که دیکتاتوری و سرکوب عریان حاکم است ،  یکی از خوش شانس ترین گروهها هستند. خوش شانس از این جهت که دانشجویان  در ایندسته از کشورها  که نبود آزادیهای سیاسی امکان تجمع و گردهمایی و بحث و جدل در جامعه را از بین می برد محل  مناسبی برای تجمع دارند.

رشد گسترده‌ی دانشجویان در ایران که حدود بیست درصد جمعیت کشور را شامل می‌شود و نسبت به پیش از انقلاب رشدی سریع داشته ، سبب شده است که با وجود تصفیه‌های مکرر در دانشگاه‌ها، تعطیلی دانشگاه و حتی کشتار هزاران دانشجو در دو دهه‌ی گذشته بار دیگر جنبش دانشجویی ایران نقش پیشروی خود را در اعتراضات و سازماندهی آن‌ها را بازیابد.

 قد علم کردن جنبش دانشجویی در سالهای اخیر دارای یک مولفه­ی اصلی و یک تعریف کلی است. در این مولفه جنبش دانشجویی سعی دارد که به دستگاه دیکتاتوری دینی بفهماند به رغم آنکه چشمه­هائی از سرکوب وحشیانه توسط این رژیم را دیده است و میداند اکنون نیز که سیاست پردازان جمهوری اسلامی با معطوف ساختن نگاهی بین­المللی به بحران اتمی، دست بازتری در توحش پراکنی لجام گسیخته یافته­اند، بازهم خواستهای جنبش پس گرفتنی نیست و عقب نشینی از آنها ناممکن است.

 اما عقب نشینی نکردن بدون وجود داشتن برنامه­ای مدون و روشن مفید نیست و سنگرهای جنبش دانشجویی قابل تسخیر کردن خواهد بود.

 جنبش دانشجویی برای حفظ دستاوردهای تاکنونی خود و افزودن بر گستره­ی آن باید توجه کند که مشکل جمهوری اسلامی تحریم این جنبش نیست و مشکل مردم ایران هم مشروعیت جمهوری اسلامی نیست . جامعه ایران این هردو فازتحول سیاسی را پشت سرنهاده است. مساله درحال حاضر و درست درهمین لحظه ها این است که چگونه باید از مسلط شدن جمهوری اسلامی بر بحران موجود جلوگیری کرد که به راحتی نتواند امروز از خواسته­های دانشجویان چشم بپوشد که فردا از آن ساده­تر از مطالبات مردم گذر نماید.

آسیب زننده ترین تحلیل این است که توانایی و امکان های واقعی رژیم در توحش و سرکوب به صرف تحمل فشارهای جهانی، نادیده گرفته شود یا کم ارزیابی شود.

اتحاد و یکدست شدن جنبش دانشجویی یا به عبارت دیگر تک شعاری کردن حرکتهای دانشجویی یقیناً در اعتلای آن موثر خواهد افتاد.

 ترکیب جنبش دانشجویی، آزار دهنده­ای به تمام معنا برای رژیم حاکم است زیرا جنبشی که از لایه­های متفاوت جامعه و اقشار و طبقات گوناگون تشکیل شده است، دارای پتانسیلی پر ارزش در حرکتهای مردمی است.

حضور شمار میلیونی دانشجویان ایرانی در صف جنبش دانشجویی با احتساب خانواده­های آنان، درصد فراوانی از کل جامعه را شامل میشود.

 پراکنده شدن میلیونها دانشجو در جامعه ایران، این قابلیت را به جنبش دانشجویی می­بخشد که با دیگر حرکات و جنبشهای موجود ارتباط به وجود آورد. به عنوان نمونه وجود فراتر از پنجاه درصد دانشجوی زن در صفوف جنبش دانشجویی، پیوندی ناگسستنی میان جنبش زنان و جنبش دانشجویی آفریده است که باید به بهترین وجه از آن بهره جست.

اعتراضات دانشجویی که در حقیقت بیان اعتراضات مردمی است، ضربه­ای کاری بر رفرمیسم و اصلاح طلبی نیز که به حاشیه رانده شده محسوب میشود منتها این جوشش­ها تا زمانی که پیوند اجتماعی با طبقات و اقشار مهم جامعه نیابند، نمی­توانند موجد تغییرات اساسی در جامعه گردند.

افزایش تشکلهای دانشجویی مستقل و منفک از حاکمیت در همان حال که بر میزان گسست از دستگاه دیکتاتوری دینی در ایران می­افزاید، به همان اندازه نیز بر توان بالقوه جنبش دانشجویی افزوده است که باید آنرا به فال نیک گرفت.

برقراری تماس، ارتباط و اتحاد میان تشکلهای مختلف دانشجویی به منظور تک شعاری کردن خواسته­های آن از یک سو و ربط دادن و ایجاد پیوند و اتحاد با دیگر جنبشهای اعتراضی از سوی دیگر در رسیدن به اهداف والای جامعه­ی ایران یعنی استقرار حکومتی دمکراتیک و  برآمده از رای مردم نقش خواهد داشت.

در خاتمه باید گفت که اقرار به وجود پانصد تشکل غیر رسمی دانشجویی در دانشگاهها، اقرار غیر مستقیم مقامات جمهوری اسلامی به پاره شدن صد در صد پیوند کذائی "حوزه و دانشگاه" است.

دانشگاههای امروز، رویای شیرین حوزوی کردن خود را از مقامات اسلامی ربودند و با مقابله­های رودررو به کلیت این رژیم و ماهیت مذهبی آن "نه" گفتند.

اما با این حال هرگز و تا زمانی که این رژیم بر تحت قدرت آرمیده و باند ولایت فقیه سکاندار اداره امور است نباید از یاد برد که خطر این رژیم با تمام دستگاهها و ارگانهای عریض و طویل مافیایی­اش کماکان موجود است و توان خود را تماماً در خدمت اقدامات سرکوبگرانه قرار خواهد داد، لذا از آنجا که به اعتقاد من "بهترین دفاع حمله است" میبایست که سرکوب را با اعتراض وسیع و همه جانبه­ی مردم پاسخ گفت و اینک که جنبش دانشجویی محتاج حمایت و پشتیبانی عمومی است متحدانه در نیل به اهدافش آنرا یاری کنیم.

 

گرامیباد شانزده آذر