کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
______________________________________________________________
يادواره خميني
نگاهي به گفته ها و موضعگيريهاي خميني در ماههاي اول به قدرت رسيدنش
بهترين و گوياترين سنداز شرايط سياسي جامعه ايران در زمان انقلاب است، اسنادي كه
خلاف ادعاهاي گردانندگان رژيم را ثابت مي كند و به خوبي نشان مي دهد كه خميني تحت
لواي اسلام و با تكيه بر تعصبات مذهبي بخشي از مردم كه البته كم هم نبودند، و بعد
با كشتار و سر كوبي بي امان مخالفان، توانست ولايت خود را بر مردم ايران اعمال كند
ايرج شكري
اين
روزها كه مصادف است با سالگرد رويدادهاي بهمن 1357 و سقوط رژيم شاه، در جشنها و
مراسمي كه به همين مناسبت توسط رژيم خميني برگزار مي شود، تلاش دست اندركاران رژيم
هم چنان بر تحريف تاريخ استوار است، به اين معنا كه سعي مي كنند با سانسور حقايق و
واقعيتها، اين طور وانمود كنند كه خميني رهبري محبوب براي همه مردم بوده و اين رهبر
محبوب هيچ دردي جز استقرار آزادي و استقلال كشور و بهبود زندگي مردم نداشته، و
مخالفان رژيم كساني بوده اند كه دشمن آزادي و استقلال و يا عامل سياستهاي خارجي
بوده اند. اما نگاهي به گفته ها و موضعگيريهاي خميني در ماههاي اول به قدرت رسيدنش
بهترين و گوياترين سنداز شرايط سياسي جامعه ايران در زمان انقلاب است، اسنادي كه
خلاف ادعاهاي گردانندگان رژيم را ثابت مي كند و به خوبي نشان مي دهد كه خميني تحت
لواي اسلام و با تكيه بر تعصبات مذهبي بخشي از مردم كه البته كم هم نبودند، و بعد
با كشتار و سر كوبي بي امان مخالفان، توانست ولايت خود را بر مردم ايران اعمال كند.
خميني قول برگزاري مجلس موسسان داده بود و قرار بود مردم در انتخاباتي، در آزادي
كامل نمايندگان خود را به اين مجلس بفرستند تا اساس نظام پارلماني آينده را پي
ريزي كنند، اما مجلس موسسان را تبديل به مجلس خبرگان كرد، خبرگان مسلمان آشنا به
اسلام براي پي ريزي حكومت اسلامي تحت قيموميت ولي فقيه كه در قانون اساسي به نام
خود او به ثبت رسيد. خميني«دزد اعتماد» تودها شد، براي اين كه زير قولي كه به مردم
داده بود زد و ولايت خودش و انحصار قدرت را به جاي «آلترنايتو»ي كه قولش را داده
بود نشاند. اين البته از ماهيت و بينش او بر مي آمد، روزنامه كيهان شماره 9
بهمن1357، سه روز قبل از ورود خميني به ايران در صفحه مقالات، از كتاب حكومت اسلامي
نوشته خميني مطلبي تحت عنوان «طرز حكومت اسلامي و شرايط زمامدار»، درج كرد كه در آن
خميني به صراحت قيم بودن ولي فقيه بر مردم و بر يكسان بودن موقعيت ولي فقيه با
پيغمبر تاكيد كرده بوده كه از جمله در اين جملات مي توان ديد:«ولايت فقيه از امور
اعتباري عقلاني است و واقعيتي جز جعل ندارد، مانند جعل(قرار دادن و تعيين) قيم براي
صغار. قيم ملت با قيم صغار از لحاظ وظيفه و موقعيت هيچ فرقي ندارد. مثل اين كه
امام(ع)
كسي را برا حضانت، حكومت يا منصبي از مناصب تعيين كند. در اين موارد مقعول نيست كه
رسول اكرم (ص) و امام با فقيه فرق داشته باشد». آن روزها كيهان توسط روزنامه نگاران
مبارزي اداره مي شد كه تازه اعتصاب 62 روزه را به پايان رسانده و از زمان خروج شاه
از ايران كار خود را شروع كرده بودند(*)، انتشار اين مقاله حتما با هدف آگاهي دادن
و هشدار چاپ شده بود و رويدادهاي بعدي هم نشان داد كه اين هشدار بيمورد نبود. اما
تعصب و ناآگاهي بخشي وسيعي از مردم، عدم توانايي تشكيل جبهه واحدي از سوي نيروهاي
ترقيخواه سياسي در برابر خميني و عملكرد غلط آنها در برخي موارد(از جمله لقمه لقمه
كردن تشكلهاي صنفي در گروهاي هوادار) از يكسو و شرايط بين المللي در دنياي 2 قطبي
زمان جنگ سرد كه خميني را قوي ترين متحد عملي آمريكا در مبارزه با كمونسيم در منطقه
تبديل كرد، و جنگ با عراق به خميني اين امكان را داد كه ولايتش را به مردم ايران
تحميل كند. خميني البته به استبداد فردي و خود محور بيني خود لباس دين پوشانده بود
و از اين بابت با ايمان به حق مطلق بودن خود و درستي كاري كه مي كند، سركوبگري پيش
گرفت و اين البته براي كسي كه خود را حق مطلق و داراي رسالتي خدايي و مذهبي مي
پندارد، اجتناب ناپذير بود. چون وقتي كسي براي خود رسالت مذهبي و به عبارتي
«ايدئولوژيك» قائل باشد، ديگر انتقاد پذير نيست، اطاعت طلب است و نمي تواند براي
عقايد ديگر حق قائل شود، اعتقادي واقعي به ائتلاف سياسي و اعتقادي به اعمال اراده
مردم از طريق پارلمان و انتخابات داشته باشد و بپذيرد كه مثلا مردم با راي خود كس
ديگري به جاي او بر گزيند. روشن است بهاي سنگين عملكرد خودپرستي لباس رسالت خدايي و
ايدئولوژيك پوشيده را، پايينيها و گاه بخش اعظم ملتي مي پردازند. چنين پديده اي در
سياست به شكلها و رنگهاي مختلف ممكن است ديده شود، حتي قبل از قبضه قدرت توسط فرد
دارنده چنين بينش و روشي. به هر حال حتي عكس صفحه اول كيهان25 بهمن 1357 كه در آن،
زن جوان بي حجابي سلاح بدست كنار مرد جوان مسلحي كه كلاه خود بسر دارد و دست خود را
به علامت پيروزي بالا برده اند، خود به تنهايي گواه روشني است كه مردم ايران در
انقلاب عليه رژيم دست نشانده و سركوبگر شاه، خواهان آن چيزي نبودند كه خميني به
آنها تحميل كرد، يعني حكومت سركوبگر مذهبي كه از آغاز ماهيت به شدت ارتجاعي خود را
با شعار «يا روسري يا توسري» به نمايش گذاشت. نمونه هايي از موضعگيرهاي خميني كه هم
بيانگر ماهيت و بينش سركوبگر و ارتجاعي اوست و هم نشان دهنده فضاي سياسي ضد آخوندي
آنروزهاي ايران براي ياد آوري نقل مي شود. به باور من با توجه به همين موضعگيريهاي
خميني، كاملا عادلانه و منصفانه است كه كساني را كه از خميني ستايش مي كنند به سه
گروه تقسيم كنيم يكي شركاي جرم خميني كه از زمان روي كار آمدن تا زمان مرگش مجري
سياستهاي او بوده اند و بعد هم از كارگزاران و گردانندگان رژيمش، كه شامل «اصلاح
طلبان» دولتي كنوني هم مي شود يا كساني كه بعدا به خدمت رژيم در آمدند. دوم عناصر
حقير و فرصت طلب كه با دم تكان دادن براي آخوندها، دنبال منافع خود هستند، و سوم
معتصبان مذهبي عقب مانده و قرباني جهل يا عناصري كه مطلقا بي خبر از رويدادهاي كشور
بوده اند، كه اين مورد البته شببه فرض محال است. اين نكته را هم بايد ياد آور شوم
كه با توجه به اين كه مساله قتل عام زندانيان سياسي در تابستان سال 1367 به دستور
خميني در كتاب خاطرات منتظري هم تاييد شده، آن دسته از اهل سياست يا هنر كه به هر
شكل و كلامي از خميني تجليل مي كنند، طبعا انزجار مردم و نسل جوان آگاه ايران را
بر مي انگيزند و هر چقدر هم كه خود را طرفدار «مردمسالاري» نشان دهند، نمي توانند
مورد اعتماد مردم قرار بگيرند.اولين شرط اصلاح طلب بودن،اعلام انزجار از خميني و
محكوم كردن او است. اكنون چند مورد از موضعگيرهاي خميني در آغاز به قدرت رسيدن. در
رژيم آخوندي اينها جزء «صحيفه نور» هستند.
سخنان
خميني در ديدار با فرهنگيان اهواز در 3خرداد1357، هر كس جمهوري دموكراتيك بگويد
دشمن ماست، آخوند يعني اسلام، شما براي اسلام قيام كرديد:
«بسم الله
الرحمن الرحيم. همانطور كه دولتها گاهي برنامه طويل المدت و برنامه كوتاه مدت
دارند، الان ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل قليل المدت داشتته
باشد[...]
برنامه
قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلف هستنم اينست كه با توجه به اين كه پيروزي
پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه و اين كه همه اقشار باهم دست به دست هم با فرياد واحد
گفتيم ما اين سلطنت كثيف را نمي خواهيم و ما يك سلطنت الهي و يك جمهوري الهي مي
خواهيم كه احكام الهي در آن تحقق پيدا كند همه گفتيم جمهوري اسلامي[...] اگر اين
جمعيتهايي كه حالا در شرف تكوين هستند و دارند خودشان را تقويت مي كنند ومردم را از
اطراف جذب مي كنند اگر اينها هم همين مطلب را بگويند مضايقه يي نيست از اين كه
اينها هم هركدام يك اجتماعي داشته باشند[...]اگر شما ديديد اين جمعيتهايي كه الان
مشغول فعاليت هستند، جمهوري كه مي گويند، يا جمهوري مي گويند يا جمهوري دموكراتيك
مي گويند يا جمهري دموكراتيك اسلامي مي گويند اين همان معنايي است كه دشمنان ما مي
گويند. دشمنان ما از جمهوري نمي ترسند ازاسلام مي ترسند. برنامه طويل المدت ملت ما
اين است كه [آن] دشمن راشناختند و از ميدان در كردند حالا هم دشمن را بشناسند و از
ميدان ردش كنند، دشمن ما فقط محمد رضا نبود[...] هركس جمهوري دموكرتيك بگويد اين
دشمن ماست براي اين كه اسلام را نمي خواهد[...]
روزنامه
ها را بخوانيد اينهايي كه فرياد مي زنند بايد دموكراسي باشد اينها مسيرشان غيرماست.
اينهايي كه اسمي از اسلام نمي آورند و اجتناب مي كنند از اين كه اسمي از اسلام
بياورند و در عمرشان بسم الله الرحمن الرحيم بگويند[...] اينها مي خواهند سر پوش
بگذارند روي مقاصد خودشان آن مقاصدي كه بر خلاف مسير ماست با اسم يكنفري كه ملي
است. مسير ما مسير نفت نيست. نفت پيش ما مطرح نيست. ملي كردن نفت پيش ما مطرح نيست.
اين اشتباه است. ما اسلام را مي خواهيم. اسلام كه آمد نفت هم مال خودمان مي شود.
مقصد ما اسلام است مقصد ما نفت نيست، اگر يك نفر نفت را ملي كرده است اسلام را كنار
بگذارند و براي او سينه بزنند[...]
دشمن
خودتان را بشناسيد. ما توطئه را مي شكنيم . من حجت را دارم تمام مي كنم براي ملت
ايران. من مي بينم بدبختيهايي كه ااز دست همين اشخاصي كه فرياد آزادي مي كشند، بد
بختي دارم مي بينم براي ملت ايران…
من
اينها را به شما معرفي كردم. اين اشخاصي كه با اسلام كاري ندارند، روحانيت را هم
كاري ندارند، آنهايي كه حسن نيت دارند نيت سوء ندارند، نمي خواهند رژيم دو باره
برگردد، با او هم بد هستند، اينها مي خواهند يك مملكت غربي براي شما درست كنند آزاد
هم باشيد مستقل هم باشيد اما نه خدايي در كار باشد و نه پيغمبري و نه آقا امام
زماني نه قرآني نه احكام خدا نه نمازي[...] شما كه شهادت را براي خودتان فوز مي
دانيد، براي اينكه مثل سوييس بشويد؟ شما قرآن را مي خواهيد، شما براي اسلام قيام
كرديد[...] اين همه تبليغاتي كه اهل قلم مي كنند كه مااز آن ديكتاتوري فارغ شديم،
ديكتاتوري عمامه و كفش آمد اينها ضد اسلام هستند.[...] آخوند ديكتاتور نيست. آخوند
يعني اسلام، روحانيين با اسلام در هم مدغمند. آنكه با روحانيين و آخوند مخالف است
دشمن شماست. او آزادي را ممكن است براي شما تأمين كند، استقلال هم ممكن است براي
شما تأمين كند اما آن استقلال كه در آن امام زمان نيست، آزادي كه در آن قرآن نيست
من حجتي كه خدا برايم دارد ادا كردم اين برنامه كوتاه مدت شماست كه با تمام اينها
مبارزه يي بكنيد بدتر از آن مبارزه اي كه با شاه كرديد او در عين قدرتش هم، باز اسم
خدا را مي آورد ، باز به زيارت مي رفت ولو به طور ريا بود. اما اينها به طور ريايي
هم حاضر نيستند. بعضي از نويسنده هاي ما حاضر نيستند براي جلو بردن مقصدشان يك كلمه
اسلام به كار ببرند ولو براي اين كه ما را بازي بدهند. ما با اينها بايد همان
مبارزه اي را بكنيم كه با محمد رضا كرديم براي اين كه توطئه در كار است نه قضيه
آزادي. جمع آوري قشرها را در هم و راه انداختن به هر بهانه اي، براي هر استخواني
ميتنگ راه انداختن و دنبال آن با اسلام مخا لفت كردن قابل تحمل
نيست»(كيهان5خرداد1358)
سخنراني 26 مرداد58 در آستانه تعطليل كردن نشريات مستقل و نشريات گروهاي سياسي و
دادن دستور حمله و لشگر كشي تمام عيار(در واقع اعلام جهاد) به كردستان، به همه
نيروهاي مسلح، چوبه هاي دار در ميدانهاي بزرگ، درو كردن دگر انديشان :
«...اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم به
طور انقلابي عمل كرده بوديم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شكستته بوديم و تمام مجلات
فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزبهاي فاسد را
ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساي آنها را به جزاي خودشان رسانده بوديم، چوبه هاي دار
در ميدانهاي بزرگ بر پا كرده بوديم و مفسدين وفاسدين را درو كرده بوديم اين زحمتها
پيش نمي آمد. من از پيشگاه خداي متعال و ملت عزيز عذر مي خواهم[...]
دولت
ما انقلابي نيست، ارتش ما انقلابي نيست، ژاندارمري ما انقلابي نيست، شهرباني ما
انقلابي نيست پاسداران ما هم انقلابي نيستند، من هم انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي
بوديم اجازه نمي داديم اينها اظهار وجود كننند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مي
كرديم، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي كرديم و يك حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفين
تشكيل مي داديم و من توبه مي كنم از اين اشتباهي كه كردم و من اعلام مي كنم به اين
قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خود ننشينند ما به طور انقلابي با آنها
عمل مي كنيم. مولاي ما اميرالمؤمنين سلام الله عليه، مرد نمونهً عالم، آن انسان به
تمام معنا، ...در عبادت آنطور بود، در برابر مستكبرين و كساني كه توطئه مي كردند
شمشير را مي كشيد و هفتصد نفر را در يك روز چنانكه نقل مي كنند از يهود بني قريظه
كه نظير اسرائيليها بودند و شايد اينها از نسل انها باشند، از دم شمشير مي گذراند
ما نمي خواهيم در ايران ، در دنياي اسلام و در خارج كشور، وجاهت پيدا كنيم ما مي
خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد. «اشدا علي الكفار و رحمابينهم». اين
توطئه گرها در كردستان و در غير آن در صف كفار هستند، با آنها بايد با شدت رفتار
كرد. دولت بايد با شدت رفتار كند،ارتش بايد باشدت رفتار كند. ژندارمري بايد با شدت
رفتار كند، اگر مسامحه كنند ما با خود همين مسامحه گرها با شدت رفتار مي كنيم
…
دادستان انقلاب موظف است تمام مجلاتي را كه برضد مسير ملت است و توطئه گر است توقيف
كند و نويسدگان آنها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند، موظف است كساني را كه
توطئه مي كنند و اسم حزب روي خودشان مي گذارند، رؤساي آنها را بخواهند وآنها را
محاكمه كنند.
فاسدها را سركوب كنيد.
عذرها را
كنار بگذاريد.
برويد توطئه گرها را سركوب كنيد. دولت مسامحه نكند. ارتش مسامحه نكند. پاسداران
مسامحه
نكنند...»(كيهان27مرداد1358)
در
ديدار با گروهي از كار كنان راديو در اوائل شهريور1358، اقتصاد مال خر است :
«...معقول نيست كه كسي جوانهايش را به كشتن بدهد كه نان ارزان گيرش بيايد، آنچه
معقول است و عمل هم شده و همه ديديد وديديم، اين است كه در صدر اسلام پيامبر و
اولياي اسلام همه چيزشان را فداي اسلام مي كردند براي اين كه آنها فداكاري را باخت
نمي دانستند. آنها كه دم از اقتصاد مي زنند و زير بناي همه چيز را اقتصاد مي دانند،
نمي دانند انسان چيست. خيال مي كنند انسان هم حيواني است كه كارش خورد و خوراك است،
منتها مثلا اين حيوان چلوكباب مي خورد و آن حيوان كاه، بنابراين كساني كه زير بناي
همه چيز را افتصاد مي دانند، انسان را حيوان مي دانند. چون حيوان است كه همه چيزش
فداي اقتصاد مي شود و همه چيزش اقتصاد است. الاغ هم زيربناي همه چيزش اقتصاد
است...».
در
آبان 1359 در آستانه ماه محرم در ديدار با گروهي از وعاظ، ما ملت گريه سياسي هستيم:
«... امروز طرحهايي كه اينها مي خواهند پياده كنند، از آنوقت[قبل از انقلاب] شديد
تر است و ما بايد بيشتر چشم و گوشمان را باز كنيم. شما امروز هم مي بينيد كه 4
نفر[يا] 10 نفر روحاني كه باكمال صداقت دارد خدمت مي كند به اين انقلاب، از هر گوشش
صدا مي شود كه “حكومت آخوندي“... در آنوقتها يكي از حرفهاي كه هي رايج مي گفتند
“ملت گريه“، براي اين[ بود] كه مجلس روضه را از دست ما بگيرند. از اين شيطنتها بايد
يك قدري ترسيد و توجه بهش كرد از اين كه مجلس عزا را در نظر شما سست مي كنند...
“ما انقلاب كرديم روضه ديگر لازم نيست“ از غلطهايي است كه توي دهنها انداخته اند.
مثل اين است كه بگوئيم ما انقلاب كرديم ديگر لازم نيست نماز بخوانيم... خير ما
ملت گريه سياسي هستيم كه با همين اشكها سيل
جريان مي دهيم و خرد مي كنيم سدهايي را كه در مقابل اسلام ايستاده. چطور شد اينها
درزمان رضا خان، يك محفلي جمع شدند و براي شكست ايران از اسلام گريه كردند. اگر
گريه اشكال داشت چطور اينها گريه كردند. اينها مي خواستند مجوس را و اين ملت ومليتي
كه خودشان در نظر داشتند احيا كنند، لهذا در [آن] محفل حرفها زده شد و گريه شد،
براي اين كه مجوس از اسلام شكست خورده است. آن افكار پوسيده الان هم در مغز بعضيها
هست...»(كيهان 15 آبان 59)
21 بهمن
------------------------------------------------
* بعد از رفتن شاه و و قبل از سقوط رژيم يكبار در نيمه شب جمعه 6 بهمن ماموران لباس
شخصي فرمانداري نظامي به خانه هاي چند تن نويسندگان مطبوعات در كوي نويسندگان
ريختند و 5 نفر(مهدي بهشتي پور و نعمت ناظري، از تحريريه اطلاعات، جليل خوشخو از
تحريريه كيهان و بيژن مهاجر و فيروز گوران از تحريريه آيندگان را دستگير كرده و به
باغشاه بردند، ماموران حكومت نظامي زير فشار افكار عمومي ناچار شدند سه روز بعد
دستگير شدندگان را آزاد كنند.
برگرفته از سایت عصر نو:
http://asre-nou.net/1383/bahman/21/m-khomeini.html
بازگشت به
صفحه قبل