به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

رفتن آن و آمدن اين

 

ياور استوار

 

گذشت زمان و چرخش بی ‌بازگشت آسياب‌گونه‌ای آن که انگار بايد رقم بخورد تا سيه‌روزگاری ملتی دربند بر صحيفه‌اش نقش بندد، کارِ خودش را مي‌کند. نام اين چرخ و گشت را هر چيز مي‌توان گذاشت، جز آن چه بايد باشد.

انگار همين ديروز بود – نه هشت سال تمام پيش از اين – که دوم خردادی شد که هوش و حواس بسياری را پرت کرد. چه بسياران بر سرِ نماز دست دعا بر آسمان برآوردند که او آمده است تا شاخ ديو را بشکند و گره از کار فرو بسته‌شان بگشايد. با عمامه‌ای شيک‌تراز بقيه و لبخندی مليح و شعاری دهان‌پرکن بر لب که مثلن گفتگوی تمدن‌ها. خيلي‌ها هلهله کردند و پای کوبان به دست‌افشانی پرداختند و با آب و تابی وصف‌ناپذير، شمارِ بسيارِ راي‌های مردم را برخ مخالفان اين ترفند کشيدند. در خارج و داخل جشن و شادی بر پا گشت؛ که بخش داخلش هنوز قابل فهم‌تر بود؛ تا آن چه در خارج و در ميان بخشی از باصطلاح «اپوزيسيون» روی داد. چرا که داخلي‌ها بر سياق «از اين ستون تا آن ستون فرجه» در مندير (انتظار) تغيير و تحولی بودند و در جستجوی راه و چاره‌ای برای گريز از آن بن بستِ بلا‌آباد و به مصداق «الغريق يتچبسو علی کل الحشيش» به حشيشِ خاتمی چسبيدند. شادی و تاييد خارجه‌نشينان، يعنی آن بخشی که با آهنگ دوم خرداد برقص برخاستند، اما، عجيب بي‌معنی و گيج‌کننده بود. بخشی از اين جماعت، چنان بوجد آمده بودند که بهنگام دست‌زدن، جرينگ جرينگ النگوهايشان گوش فلک را کر مي‌کرد.

اما چه شد؟

آن آمد، تا هشت سال ديگر سرِ مردم را با وعده و وعيدهای توخالی شيره بمالد و با ترفندی زيرکانه بر عمر اين حکومتِ عنکبوتی بيفزايد و سوپاپِ اطمينانی باشد بر غليان ديگ خشمِ مردمی که ديگر سال‌هاست با هزار و يک زبان بيزاريشان را از جانيان حاکم فرياد کرده‌اند. با لبخندی مليح و فريبا که در شمايل ظاهريش تومنی يک عباسی با آن ديگران توفير داشت. اتفاقن شيوه‌ی مردم‌فريبي‌اش – يعنی همان چيزی که دل و دين خيلي‌ها را در آغاز، بويژه در خارج، بتاراج برد – هم فرق مي‌کرد. حرف‌های گنده گنده و دهن‌پرکن مي‌زد و به مصداقِ عالِم بي‌عمل، خود درخت بي‌ثمری بيش نبود. بروايتِ برخی از هم‌وطنان: هيکلن چوخ، غيرتن يخ! تحفه‌ی خاتمی چنان تو زرد بود که دانشجويان اصفهان «خرمای اصلاحاتش» را خورده و فاتحه‌اش را نيز خواندند. چرا که شخص شخيصشان دنده‌نهاد و قانع بر تخم آرای مردم خوابيد تا احمدی نژاد، به ميمنت و مبارکي، از بيضه‌ی اسلام سر در بياورد.

آن که رفت، چنان در کارش خبره بود که نگذاشت آب در دل رهبر تکان بخورد. حتا به بهای قلع و قمع کردن طرفداران و سينه‌چاکانش! شاهد را، سرنوشت عبرت‌انگيز بخشی از شرکت کنندگان کنفرانس برلين، حجاريان، عبداله نوری، و... آن هم در هنگامه‌ی دوم خردادی و اصلاحاتی بودن قوه مقننه. انگار نه انگار که شخص ايشان رييس قوه‌ی اجرايی کشور و رييس جمهور بود. ايشان در اين راستا نه تنها از قدرت قانونی خويش که از رای بيست ميليونی مردم ناشی می شد بهره نگرفت بلکه هميشه با گردنی کج و دستمالی ابريشمينِ کار يزد، فرمايشات رهبر را تاييد فرمود. چرا که از سويی مردِ ميدان دفاع از حق و حقوق مردم نبود و از ديگر سوي، خود هم‌قبيله‌ی جانيانِ حاکم بود. هم قبيله‌ی آنانی که اهريمن‌نامه‌ی قانون اساسی را انشاد و اماله کردند. البته از حق نبايد گذشت که يک موضوع را نه يکبار بلکه چندين بار گفت و آن اين که هرکس به اين مثلن قانون اساسی چپ نگاه کند، ضد انقلاب و خاين است! و يک چيز ديگر هم بود که نگفت اما بر خلاف بي‌عملي‌هايش در عرصه‌های گوناگون، در عمل انجام داد: بر باد دادن بنيادهای اقتصادی کشور. در رأس همه‌ی اين‌ها عقد قراردادهای اسارت‌باری است که با خارجي‌ها بصورت يک‌طرفه و به زيان مطلق منافع ميهن ما بسته شد، آن هم در سفرهای پر سر و صدای گوشِ فلک کرکن. تا با اين باج‌دهي‌ها دهان اعتراض آنان بسته شود. در اين راستا بيلِ فرانسه، ايتاليا و آلمان بيشترين آب را برداشت. هر چند که انگار  رشته‌ی اين رشوه‌ها و باج‌دهي‌ها با آمدن اين يکی (احمدی‌نژاد) در حال پنبه شدن است. اما بد نيست به آمار زير نگاه کنيد و خود بداوری بنشينيد تا دريابيد که در حکومت اين سيد خندان بر مملکت چه گذشت! و تنها در عرصه حهانی نبود که قراردادهای بگفته آن نماينده‌ی مجلس‌شان: ننگين‌تر از قراردادِ ترکمن‌چاي، بسته شد.

آن چه در زير آورده مي‌شود برگرفته شده از سايت «خبرگزاری مهر» است که بيست و دوم امرداد ِ هشتاد و چهار  برابر با سيزدهم اوت دو هزار و پنج تحت عنوان «گزارش ويژه» درج شده بود.

 

محمد رضا رحيمی رييس ديوان محاسبات کشور، برخی از تخلفات کلان دستگاه اجرايی کشور (يعنی حوزه‌ی عمليات دلاورانه‌ی خاتمي) را فاش کرد.

او گفت: در تفريغ يکی از وزارت‌خانه، تخلفات حدود يازده هزار ميليارد تومان کشف شد!

- در بخش آرد و نان حدود هشتصد و هفده ميليارد تومان تخلف صورت گرفته و کشف شده است.

- شصت‌هزار تن برنج در کشور گم شده است.

- يک ميليون وچهارصد هزار تن گندم ناپديد شده و وجود خارچی ندارد!

- مقدار زيادی از گندم‌های وارداتی نامرغوب و برای حيوانات خوب است!

- تنها در بخش پتروشيمي، بيش از پانصد ميليارد تومان به جيبِ دلالان (که بدون شک از آقازاده‌ها بوده‌اند) رفته است.

- دولت (يعنی دولت خاتمي) مي‌خواست در ماه‌های پايانی فعاليت خود، يکصد و سی و هفت ميليارد تومان خرج تبليغات کند، که جلوش گرفته شد.

- سازمان مديريت و برنامه‌ريزی به کارمندانش هر ماه سه ماه حقوق (يعنی سه لا پهنا) حقوق مي‌دهد! (و اين در حالی است که در بسياری از واحدهای صنعتی و کارگری حقوق ماهانه کارگران چندين ماه به تعويق مي‌افتد و يا پرداخت نمي‌شود!)

- وزير تعاون در مدت صدارتش  بصورت غيرقانونی هفت هزار سکه‌ی طلای بهار آزادی هديه داده است!

- برخی از افراد حقيقی از صندوق ذخيره‌ی ارزی کشور، وام گرفته (کی پس مي‌دهند خدا مي‌داند) و با آن در سويس زمين  (لابد برای طرح خودکفايی مي‌خواهند در آنجا کشاورزی کنند) و ويلا خريده‌اند (که احتمالن بهنگام خستگی پس از کشاورزی استراحتکی هم بکنند)

- يکی از متخلفين در عرصه صادرات کشور بعنوان صادر کننده‌ی نمونه از دست آقای خاتمی جايزه گرفته است.

و...

* داخل پرانتزها  و تاکيدها از نويسنده مقاله است.

 

اين تازه بنا به خود گزارش «گوشه اي» از تخلفات و حيف و ميل‌های اقتصادی دولت اصلاحات است که به وسيله‌ی رييس ديوان محسبات کشور، علنی شده و همانگونه که گفته‌شد در سايت وابسته و طرفدار خودشان بازتاب يافته است.

و تو خود حديثِ مفصل بخوان از اين مجمل.   

 

آنچه گفته آمد بخش اندکی از دستاوردهای دوره‌ی هشت ساله‌ی آن يکی بود که مي‌شود اين خبر جالب را نيز بر آن افزود تا دريابيم که برادر خاتمی همه‌فن حريف و چندکاره بوده است:

فدراسيون جهانی تکواندو کمربند سياه دان هشت خود را که بالاترين پايه‌ی اين ورزش است به آقای محمد خاتمی اهدا کرد! (بدون شرح)

 

اما اين يکی که آمد.

اگر بشود سرزمين ما و آنچه در آن مي‌گذرد را به گل تشبيه کرد، احمدی نژاد حکم سبزه‌ای را دارد که برای آرايش آن آستين‌ها را بالا زده است. مگر نه اينست که ضرب المثل‌ها زمانی زيباتر مي‌شوند که مصداق عينی بيابند؟

دردسرهای اين مردم کم بود که اين يکی هم از راه رسيد! اصلن مي‌دانيد واقعيت چيست؟ حکومت اسلامی آمده است تا نه تنها برای مردم ايران و جهان دردسر و معضل بيافريند، بلکه آمده است تا خود را نيز درگير برزخ کرده و به مهلکه بيندازد. اينکه دسته‌ی شيرِ رای مردم هميشه‌ی خدا در دست اينان بوده است تا از بشکه توخالی باصطلاح انتخابات هر پيت حلبی را به ميزان دلخواه پر کنند بجای خود، اما انگار عقلِ (سليم) در آنجا بدنبال ماجرا و در پی دردسر است. و اِلا چه کسی نمي‌داند که فرمان راندن بر دستگاه اجرايی يک سرزمين هفتاد ميليونی در اندازه‌ی قد و قواره‌ی يک شلاق زنِ مجری حدِ شرعي، يک نوحه‌خوان، يک تير خلاص زن، يک تروريست و يک گروگانگير نيست!

 

حکومت اينان از آغاز تا کنون بيشترين فشار را از ناحيه دو سمبه متحمل شده بود:

الف: سازمان‌های حقوق بشری و طرفداران حقِ شهروندي.

ب: فعاليت‌های غير روشن و مشکوک در عرصه‌ی انرژی هسته‌اي.

با آمدن اين يکي، سمبه سه سويه شد. سمبه‌ی سوم: انتصاب رييس جمهوری که تروريست است و يا تروريستی که رييس جمهور شده است.

اکر رفسنجانی آمر قتل مخالفين بود که دادگاه برلين نيز بر آن صحه گذاشت، اگر خاتمی ناظر قتل زهرا کاظمی خبرنگار کانادايی است، چرا که در زمان او قتل بوقوع پيوست، اين يکی يعنی برادر مکتبی احمدی نژاد عامل قتل زنده ياد قاسملو است. می بينيد که گل بوديم و به سبزه‌ی اين يکی هم آراسته شديم. آمدن ايشان، سرآغاز دغدغه بيش از پيش مردم ما از زنانه مردانه شدن آسانسورها گرفته تا پياده روهای خيابان‌ها، تحريم همه جانبه‌ی ايران و افزايش خطر حمله نظامی به ايران که دودش مستقيمن بچشم مردم مي‌رود. مي‌بينيد که اين حکم صحيح است که اينان آمده‌اند تا برای خودشان هم دردسر درست کنند!

 با رييس جمهور شدن اين يکي، حکومت ناچار است که در تمامی رابطه‌های جهاني‌اش ضمن بذل و بخشش بيش از پيش از جيب مردم ايران، به سوگند و قسم متوسل شده و با همراه بردن قرآن، به طرف‌هايش بپذيراند که اين تحفه، تروريست نبوده و گروگانی هم نگرفته است. چه مي‌شود کرد. هر چه هست همين است و آشِ کشک خاله جان!

البته سالی هم که نکوست از بهارش پيداست.

بهار دو برگی احمدي‌نژاد در نخستين گام با شکستن پلمب تاسيسات غني‌سازی اورانيوم خود را نشان داد که با تصويب قطعنامه عليه ايران پاسخ گرفت. گام دومش هم حمله‌ی وحشيانه به کردستان و ساير بخش‌های کردنشين و کشتار وحسيانه فرزندان کرد ايران است. مردم محروم و زحمتکشی که از بسياری حقوق طبيعی خويش محرومند.

 با اين چيتاک (نشانه‌ها) که از بهارِ آمدن اين يکی به چشم آمده است، شک نداشته باشيد که سالی بسيار«نيکو» در پيش روی داريم!

مي‌شود تصور کرد که فدراسيون تيراندازی جهاني، در چشم و هم‌چشمی با فدراسيون جهانی تکواندو، از هم‌اکنون در انديشه‌ی اين باشد که در پايان دوره رياست جمهوری برادر احمدی نژاد، يک عدد توپ صد و سی ميليمتری جواهر‌نشان، يک قبضه کلاشينکوف خوش‌دست بهمراه چهار خشاب شصت تيری و پنج عدد نارنجک ژوکوف به ايشان هديه کند! 

 

وبا در کشور شيوع يافته است. مقامات بهداشتی کشور تاکنون چهارصد و هفتاد و هفت مورد (ايرنا) را گزارش کرده‌اند. بيشترين مورد ابتلای به اين بيماری در قم مشاهده شده‌ است.

 

 مردم چنان در غمِ نان اسيرند که دل و دماغِ مبارزه برايشان باقی نمانده است. زليخای اپوزيسيون هم جگری بشدت پاره پاره دارد و بنظر نمي‌رسد اصولن در انديشه‌ی براندازی اين جرثومه‌های فساد باشد. آيا مي‌شود اميدوار بود که اين وبای «از غيب رسيده » کاری بکند. بويژه اين که وبای «خدا داده» شيوع بيشتری در قم دارد!

 

ياور استوار 14 اوت 2005

 

Yavar.ostvar@gmail.com