به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

يورش به ايران

"چرا حمله به ايران اشتباه است"

 

مايکل. جی. مازار، هفته نامه نيو ري پابليک
برگردان: تهمورس کيانی

سه شنبه اول شهريور ۴١٣٨
 

مقدمه مترجم: يکی از بحث انگيزترين موضوعات در مطبوعات غربی و در ميان محافل سياسی و استراتژيک و انجمن های فکری و نخبگان کشورهای غربی در يکی دوسال اخير موضوع ايران و رويکرد آن در باره انرژی اتمی و مسائل مربوط به سياست هسته ای جمهوری اسلامی بوده است. آين موضوع اخيرأ و با انتخاب شدن آقای دکتر احمدی نژاد با رأی بالنسبه بالا به عنوان ششمين رئيس جمهور ايران و تأکيد او بر ايستادگی بر مواضع ايران برای از سرگيری برنامه غنی سازی و و وابستگی او به جناح محافظه کار و تندرو حکومت ايران به اينگونه بحث ها دامن زده و اکنون بخش بزرگی از تحليل ها و گزارشات خبری و سياسی مطبوعات غربی و خاصه مطبوعات ايالات متحده درباره پی آمد های اقدام ايران و رويکردی که غرب و ايالات متحده بايد در برابر آن در پيش گيرند اختصاص دارد. درباره رويکردی که ايالات متحده بايد در برابر ايران درپيش گيرد سه نظر اساسی در بين تحليل گران و سياست مداران آمريکايی مطرح است. يک رويکرد که متعلق به جناح تندرو در داخل نو محافظه کاران است بر تدوين يک استراتژی تغيير رژيم برای مقابله با رژيم ايران تأکيد دارد, نظر کمی ميانه روتر متعلق به همين گروهها بر حمله موضعی به تأسيسيات اتمی  ايران در صورت از سر گيری  غنی سازی  با يک يورش غافلکيرانه تأکيد می کند. اما نظر سوم که به رغم رهيافت های گوناگون در يک مورد مشترکند بر اجتناب از حمله نظامی تأکيد کرده و چنين کاری را در صورت وقوع موجب خسارات بزرگ هم برای منافع ايالات متحده و هم برای صلح و ثبات و پيشرفت دموکراسی در منطقه می داند. تا کنون اين نظر از پشتيبانی بيشتری در ميان محافل مطبوعاتی و سيا ست مداران آمريکايی برخوردار بوده است. نا گفته نماند که مشکلات نيروهای آمريکا در عراق و افغانستان نيز به تقويت اين نظر کمک شايانی کرده است. اکنون به نظر می رسد نظريه حمله سراسری و درگيری همه جانبه با ايران به قصد تقيير رژيم ديگر نظر مسلط حتی درميان نو محافظه کاران نيست و از پشتيبانی در ميان کنگره و مردم نيز برخوردار نمی باشد. همه اين تحولات به تقويت گروهی که خواستار رهيافت ديپلماتيک هستند کمک کرده است. اين گروهها از چانه زنی و توافقات در مذاکره و معامله با ايران دفاع می کنند و آنرا بهترين رهيافت حل موضوع می دانند. حال که نظريه حمله وسيع و سراسری ديگر نظريه مسلط و پر طرفدار نيست , بحث بين گزينه حمله نظامی محدود به تأسيسات اتمی ايران يا راه حل های ديگر مطرح است. آقای مايکل مازاز نيز از جمله کسانی است که ضربه نظامی حتی در بعد کوچک آنر برای ايالات متحده بسيار خطرناک و زيانمند ارزيابی می کند. او که  استاد کالج ملی جنگ در ايلات متحده است از نقطه نظر استراتژيک و نظامی اين موضوع را بررسی می کند . نظری که او در اينجا مظرح می کند نظر کارشناسی و شخصی ايشان است و ربطی به کالج ملی جنگ و وزارت دفاع ايالات متحده ندارد.

 

 با انتخاب اخير شهردار محافظه کارو تخس تهران , محمود احمدی نژاد , به رياست جمهوری ايران بسياری از ناظران منتظر تجديد بحران بر سر برنامه اتمی ايران بودند. و مطمئنأ اين بحران با اعلاميه ايران در باره از سرگيری کار در تسهيلات فراآوری و غنی سازی اصفهان , به رغم توافق پيشين با مذاکره کنندگان اروپايی برای مسدود کردن کارهايش در اين تسهيلات , آغاز گشته است. سه کشور اروپايی طرف مذاکره با ايران به سرعت برنامه ای را برای پيشنهاد به ايران و چانه زنی بر سر يک معامله بزرگ 

 ((Grand Bargain در باره موضوعات اتمی که شامل پيشنهادهايی درباره تجارت, کمک, و يک پيمان عدم تجاوز در برابر غير اتمی کردن  ايران می شد به ايران تسليم کردند. اما ايران غير مستقيم و به کنايه گفته است که محتويات پيشنهاد اروپاييان را می دانسته و تحت تأثير آن قرار نگرفته است.  محمود احمدی نژاد دراين باره  گفته است :" اين ما هستيم که بايد شرايط خود را بر آنها تحميل کنيم نه اينکه آنها بايد اين کار را کنند. "

در هر آن ايران می تواند از گفتگوها دست شويد و دست به اقدامی بالاتر از اعلاميه اخير بزند و برنامه غنی سازی اش را از سر گيرد , يا دست به کارهايی ديگر بزند که يک بحران جهانی پديد آورد. اتحاديه اروپا و ايالات متحده در آن صورت موضوع را به شورای امنيت سازمان ملل می برند و تحريمی را بر ايران تحميل خواهند کرد. ايران نيز به جستجوی راههای ديگر پرداخته و  شروع به ناسزا گفتن و تشر زدن به امپرياليسم يانکی خواهد کرد. و دولت بوش سپس با مهمترين و عظيم ترين تصميم و چالش امنيت ملی تمام دوره رياست جمهوری خود روبرو خواهد گشت. يعنی اين پرسش که آيا بايد دست به حمله محدودی به تأسيسات اتمی ايران بزند يا نه. در پاسخ به اين پرسش , پاسخ معمولی و پيش پا افتاده  روشن است : اگر لازم است , ايالات متحده می تواند به زير ساخت های اتمی ايران ضربه زند بدون اينکه عواقب مخربی در پی داشته باشد. ايرانيان پراگماتيست و واقع گرا هستند.  بحث اينطور ادامه می يابد : آنها- ايرانيها - می دانند چه هنگام داروی خود را بخورند. ضربه های نظامی هوايی نمايانگر يک پاسخ  کم ريسک و فوری است – بعد از تحريم اقتصادی و پيش از تغيير رژيم – به جاه طلبی های اتمی مداوم ايران. بله برخی از ناظران بحران اتمی ايران به نظر می رسد که اين نظر را داشته باشند.

همچنان که فرانکلين فوئر درصفحات " بحران هويت " در دسامبر 2004 آنها را طبقه بندی کرد, نويسندگان محافظه کاری نظير چارلز کراتامر, گری اشميت, و رائول مارک گرشت از يورش پيش گيرانه و ضربه نظامی به مثابه – همچنان که در عبارت گرشت در شماره اخير مجله آتلانتيک در مقاله درباره بازی جنگ با ايران آمده است- " تنها گزينه ای که امکان به تأخير انداختن توليد سلاح اتمی ايران را دارا است" سخن می گويند. اجماع و اتفاق نظر آنها اين است که ايالات متحده می تواند بعد از يک حمله محدود خود را کنار بکشد.    پرزيدنت بوش و معاون او ديک چنی  به سهم خود بطور جداگانه ای تأکيد کرده اند که ديپلماسی راه درست  برون رفت از بحران اتمی است , اما اگر ديپلماسی نتوانست کاری کند " همه گزينه ها روی ميز است". کسانی که به نظر حمله نظامی با ديده شک و ترديد می نگرند هنگاميکه درباره عمليات تلافی جويانه ايران سخن می گويند درباره نوع محدود آن صحبت کرده و می گويند : بی ثباتی در عراق را عميق تر می کنند , و اصلاح طلبان داخل کشورشان را بيشتر مورد سرکوب قرار خواهند داد. اين ايده که تهران به يک رويارويی نهايی با شيطان بزرگ دست بزند به نظر بسيار دور از ذهن وغير قابل تأمل می رسد. اما ما بايد آنرا بسيار قابل تأمل و يک مسئله جدی ارزيابی کنيم , برای اينکه خردمندی پيش پا افتاده و معمولی خطا است. رهبران ايران دلايل بسيار واقعی دارند تا به ضربات " دقيق و حساب شده " ما  با يورش به منافع ايالات متحده  با هدف برانگيختن همان نوعی از برخورد - که همگان بر آنند و فرض کرده اند ايران خواهان اجتناب از آن است - پاسخی قاطع و قراگير بدهند .  و درگيری ناشی از چنين برخوردی عواقبی بس بدتر از  توانايی ايران برای توليد مواد اتمی قابيل استفاده در سلاح , برای ايالات متحده  دارد.

يک دليل برای باور کردن اينکه تهران محتملأ پاسخ بسيار خشنی خواهد داد آن است که آنها اين همه به تکرار و بدون هيچ ابهامی بر اين موضوع تأکيد و علنأ آنرا اعلام کرده اند. رهبر عالی ايران ايت الله علی خامنه ای اخيرأ قول داد که :" چفيه نظامی می پوشم و آماده خواهم بود تا خود را پيش از همه برای ملت قربانی و فدا کنم". فرمانده پاسداران انقلاب محمد ذوالقدر ( ايشان قائم مقام فرمانده کل است – مترجم) تهديد کرده است که در پاسخ صربات ايالات متحده توليد نفت خليج ( فارس ) را نابود خواهند کرد ؛ وزير دفاع علی شمخانی در اوت 2004 گفت که ايران " هر گونه حمله ای را بر ضد تأسيسات اتمی خود به مثابه يک حمله به کل ايران تلقی خواهد کرد و ما با تمام توان خود تلافی خواهيم کرد". احمدی نژاد با حرارت و تعصب درباره توافقات و سازشهای  دولت ايران درباره موضوعات اتمی  سخن گفته است و تأکيد کرده است که " يک حکومت محبوب و اصولگرا به سرعت آنرا تغيير خواهد داد " و با اطمينان ادامه داده " هيچ کشوری  مهم نيست چقدر قدرتمند باشد , نمی تواند به ايران حمله کند."

اينگونه شلوغ کردن ها و داد وفرياد ها معمولأ به مثابه برق شمشير  رد می شوند و ناديده گرفته می شوند. اما اين نظر بر اين فرض متکی است که تنها پاسخ مفهوم و منطقی ايران به حمله ايالات متحده نوعی در خود فرو رفتن و خشم خود را نگه داشتن است. در حاليکه در واقع يک بحث منطقی و بسيار قوی اين است که بهترين استراتژی و منطقی ترين آن برای ايران اتفاقأ يک پاسخ قاطع و فراگير و درگيری تمام عيار است. برای دريافت و فهم اين مطلب ما بايد و لازم است تا موقعيت استراتژيک را از موضع تهران بررسی کنيم و به ويژه بايد آنرا از موضع تندرو انی که اکنون بر حکومت مسلطند بررسی کنيم.

 با دو تا فرضيه که ممکن است يک استراتژيست ايرانی در تهران مطرح کند آغاز می کنيم ؛ نخست , برنامه اتمی ايران ادامه می يابد – به آهستگی , و شايد پنهانی – اما معهذا ادامه می يابد. فرضيه دوم ؛ ايالات متحده ( در اتحاد با اسرائيل ) مصمم است تا هم به اين برنامه اتمی پايان دهد و هم بر خاورميانه بزرگ مسلط گردد. يک نمونه اين تفکر همان تفسير وزير خارجه ايران کمال خرازی است که در سال 2002 گفت که ايالات   متحده برنامه ريزی کرد تا به عراق حمله کند تا " هژمونی خود را بر تمام منطقه و منابع آن تحميل کند ". بنياد استانلی اخيرأ به اين جمع بندی رسيد که بعد از پنج سال مصاحبه و گفتگو های مختلف با مقامات ايرانی و کارشناسان سياسی ايرانی بسياری از آنان در ايران اين ترس و نگرانی را بازتاب می دهند که " ايالات متحده هرگز موجوديت يک جمهوری اسلامی را نپذيرفته است و هرگز نيز نخواهد پذيرفت".

 با داشتن چنين نظراتی – و همينطور با داشتن يک غرور شديد , جاه طلبی های منطقه ای , و احساس برتری فرهنگی مشخصه  ذهن ايرانی – تندروها در تهران دو مسئوليت عمده برای خود در نظر دارند يکی دفاع از جمهوری اسلامی و ديگری کارشکنی در راه جاه طلبی های ايالات متحده در منطقه. نوعی مفهوم و احساس قدری گری که هم در فرهنگ ايرانی و هم در اسلام راديکال ريشه دارد – اين ترس که نيروهای جهان به رهبری دارو دسته شيطان در حال توطئه برای نابودی ايران و مسلمانان هستند دارای نفوذ زيادی است. بنابراين برای استراتژيست های تندرو ايرانی پرسش اين نيست که آيا بايد جنگ با ايالات متحده را انتخاب کرد يا نه. از اين منظر يک درگيری همه چيز می تواند باشد اما چاره ناپذير است. در عوض اما پرسش برای آنها اين است که آيا ايران نبرد و چگونگی آنرا انتخاب می کند يا اينکه به آمريکا اجازه می دهد تا آنرا انتخاب کند. و انتخاب نوع نبرد از نظر ايران بدين معنی است که آنرا همين اکنون انتخاب می کند : بسيار مفهوم و منطقی است تا با ايالات متحده ای که اکنون بيش از اندازه نيروهايش در همه جا پراکنده و درگيرند , خسته و از نفس افتاده است , تقريبأ ورشکسته است ( منظور نويسنده کسری عظيم بودجه می باشد – مترجم) , و در سطح بين الملل بسيار نا محبوب گشته است در گير گردد تا اينکه بگذارد تا در آينده  با يک آمريکايی که مدتی استراحت کرده , نيروهايش تازه نفس گشته اند و ارتش خود را بيشتر قابل انعطاف و متحرک کرده است  درگير گردد. اگر رهبران ايران از اين منظر و ديدگاه به مسائل بيانديشند , يک يورش محدود هوايی ايالات متحده  به آسانی آنان را وادار می کند تا دست به يک درگيری قاطع بزنند. هرچه بيشتر ايران  صبر کند  موقعيت اش می تواند بدتر گردد.

همچنين , ما آنهنگام که از " واکنش ايران " سخن می گوييم  بايد يک نکته را در ذهن داشته باشيم. حکومت ايران ترکيبی از گروهها و جناح های رقيب و مراکز قدرت  بوده است. گروههای تندرو و سرسخت نظير سپاه پاسداران انقلاب و محافظه کارانی که در پارلمان قدرت دارند اکنون بيشتر عناصر قدرت را در دست دارند. برای تصور اينکه چقدر يک پاسخ ايران می تواند شديد باشد لازم نيست تا فرض کنيم که همه رهبران ايران آن را تجويز می کنند. تنها کافی است که را ديکال ترين آنان آنرا تأييد کنند. آنان اين قدرت را دارند تا به عمليات تلافی جويانه سهمناک و نابود کننده ای دست زنند , صرف نظر از اينکه محافظه کاران پراگماتيست يا اصلاح طلبان چه بخواهند.

 انتخاب محمود احمدی نژاد اکنون آخرين ارگان عمده دولتی را در اختيار محافظه کاران گذارده است, و احمدی نژاد حتی در ميان تندروان نيز( به تندرويي) برجسته است.  او که يکی از دانشجويان انقلابی در زمان انقلاب در سال 1979 بوده  و بعدأ از اعضای ارشد سپاه پاسداران انقلاب بوده است قول داده است که  با "انحطاط" غربی مخالفت کند. پشتيبانان او دستور کار مشخصی دارند. همچنان که يکی از پشتيبانان و رأی دهندگان به او به واشينگتن پست گفت : " من احمدی نژاد را انتخاب کردم تا به آمريکا سيلی بزنم " . 

با اطلاع از چنين گرايشات و تفکراتی , رهبران ايران می توانند به هر گونه ضربه هوايی ايران باسخی ماهرانه و دقيق , بی رحمانه , و طراحی شده در گستره جهانی بدهند تا ايالات متحده را به يک درگيری درازمدت بکشانند. ايران همچنين می تواند پشتيبانی مالی و انواع ديگر پشتيبانی ها را از حزب الله و ديگر گروههای تروريست  گسترش داده و حملات جديدی را به اسرائيل تشويق کند تا فرصت خوب اما شکننده صلح را با فلسطينيان فرو بپاشد. آنان همچنين می توانند سلولها و عوامل خود را که در داخل عراق توسعه داده اند , فعال سازند و خط تدارکاتی را که امکانات و تجهيزات  مورد نياز را در صورت يک جنگ زمينی  و ورود از غرب به ايران را  در هم بريزند. معاون وزير خارجه  عراق , حميد البراتی ,  اخيرأ گفت " اگر ايران می خواست می توانست عراق را به جهنمی برای ايالات متحده تبديل کند."

 در همين حال ايران با نيروی هوايی  وتوانايی ناوگانی محدود خود, می تواند به نيروهای نظامی ايالات متحده در سراسر منطقه ضربه زند. ارتش کلاسيک و معمولی ايران دارای تجهيزات کهنه است , اما – همچنان که آنتونی کوردس من , کارشناس مرکز مطالعات بين المللی و استراتژيک در دسامبر 2004 خاطر نشان کرد , پاسداران انقلابی يک قدرت نظامی ورزيده و ماهر را که دارای نيروهای زمينی , واحدهای ناوگانی , موشک , و ديگر نيروها است  در داخل تشکيلات نظامی ايران به نمايش می گذارد.  رهبری اين نيروی نظامی از محافظه کاران جان سخت و مقاوم تشکيل شده است که مأموريت خود را محافظت از انقلاب اسلامی با تمام ريسک و هزينه اش می دانند. سپاه پاسداران انقلاب می تواند هزاران نيرو را در شکل واحدهای کوچک به مرزهای نفوذ پذير عراق با دستور کار ايجاد ارتباط و اتضال با سلولهای داخل عراق سرازير کند تا به پايگاهها و نيروهای ايالات متحده يورش برند. در همين حال ايران می تواند هر چه تعداد موشک  ممکن است روانه شهرهای عراق و پايگاههای آمريکا و متحدين آمريکا در شبه جزيره عرب کند.

ايران همچنين می تواند به شدت به خط انتقال نفت جهان با مختل کردن تنگه هرمز – که از رهگذر آن روزانه 15 ميليون بشکه نفت می گذرد -  با حملات هوايی و ناوی  ضربه زند. بنا به گفته کوردس من , برای مثال , گفته می شود ايران دارای 2000 مين دريايی است که برخی از آنها بسيار مدرن هستند و دارای توانايی کار گذاشتن آنان هم از طريق   کشتی های بزرگ مين گذاری و هم قايق های کوچک مين گذاری هست  . ايران می تواند مستقيمأ عربستان سعودی و توليدات نفتش را به شمول ترمينال های عظميش در رأس التنوره و رأس   خويمه مورد ضربه قرار دهد. و اگر توقف نفت خود ايران را نيز به حساب آوريم – که روزی سه تا چهار ميليون بشکه است- اين عمليات می تواند اقتصاد جهانی را به سقوط بکشاند. 

ايران پس از همه اينها می تواند ماشه واحدهای ويژه بين المللی پاسداران انقلاب – يا آنطور که خو.د می نامندش , نيروی قدس , -  را بکشد. بنا به گزارشات , اين نيروها دارای بودجه ای سری , افسرانی در بيشتر سفارت خانه های ايران, و دارای روابط قوی با سازمانهايی در مناطقی از عراق و افغانستان گرفته تا پاکستان , ترکيه , اروپا , و آمريکای شمالی هستند. اين سازمان می تواند موجی از يورش به سفارتهای ايالات متحده, پايگاههای نظامی اش , کمپانی ها , و متحدين آمريکا در سراسر جهان ايجاد کند.

در آن حالت , ايالات متحده که با اختلال در سيستم بين المللی و حملات بسيار گسترده بر نيروها و منافعش – و حتی شايد در خانه اش – روبرو گشته است مجبور خواهد گشت تا با نيروی زمينی با هدف تغيير رژيم در درگيری دخالت کند. جمع آموری نيروهای  متمرکز شده لازم  برای يک حرکت بزرگ به داخل ايران ماهها وقت لازم دارد , ماههايی که در آن بهای نفت به افزايش خود ادامه می دهد , اقتصاد جهانی به سقوط و بحرانش ادامه می دهد , و تروريستهايی که ايران از آنها پشتيبانی می کندبه ضربات خود بر اهداف ايالات متحده ادامه می دهند. واشينگتن مجبور خواهد گشت تا هر نيروی در دسترس ارتش و نيروی دريايی را از همه جا نه فقط آنان که در عراق هستند بلکه از همه  پايگاههای دريايی و هوايی خود به منطه برای مقابله با ايران فرا خواند. حضور نظامی ايالات متحده در سطح جهان به طور اساسی  تا درگيری با ايران پايان يابد , متوقف خواهد گشت.

 هنگاميکه تجاوز به ايران آغاز گشت , ايرانيان می توانند بر سرزمين ناهموار خود تکيه کرده تا نيروهای ايالات متحده را در سلسله کوههايی که در سرتاسر غرب آن کشور هست متوقف کنند. تهران همچنين می تواند نيروهايش را به واحد های کوچک تقسيم کرده و ميليونها نيروی شبه نظامی غير نظامی بسيج را به حرکت درآورد و دست به مبارزه سخت  چريکی زند. يک تحليل گر نظامی مستقر در ايران به يک گزارشگر خارجی اخيرأ گفته است که ايران سال گذشته را صرف آن کرده است تا تاکتيک های جنگ نامتقارن خود را گسترش داده و تقويت کند که در آن بجای آموزش برای مقاومت در برابر يک نيروی نفوذ کننده به آموزش جنگ چريکی در مقابل نيروی نفوذ کننده می پردازند. تهران می تواند شورشی ايجاد کند که بسيار و به مراتب از مورد عراق مخرب تر , و بسيار مشروع تر و محبوب تر از مورد عراق در چشم مردمش باشد.

برای اينکه همه را مطمئن کنم , بايد گفت چنين کاری برای ايران ريسک بزرگی در بر دارد : اينکار امنيت فيزيکی کشور و رژيم آن را به خطر خواهد انداخت. اما بسياری از رهبران ايران بر اين باورند که قدرت آنها پيشاپيش در خطر است و آنان حملات هوايی محدود ايالات متحده را به مثابه مقدمه و تأييدی برای سرنگونی نهايی ميدانند.

 از ديگر سو , اگر ايران عقب نشيند و به هضم يک حمله بپردازد – سرسخت ها و تندروها در تهران ممکن است اينطور استدلال کنند – واشينگتن به اين باور خواهد رسيد که می تواند هر گاه خواست به ميل خود به ايران حمله کند. بسياری از ايرانيان -  نه فقط تندروها – به يک پاسخ منفعلانه به مثابه يک اقدام ضعيف , و بزدلانه نگاه کرده که در شأن يک ملت با افتخار و مغرور نيست. فرهنگ پارسی دارای سنتی بسيار قوی از شکستهای افتخار آميز و با شکوه در راه اهداف مقدس بوده است. اگر ما به تندروان اين فرصت و شانس را بدهيم تا خود را قربانی و فدای يک فهرمانی فرهنگی کنند آنان ممکن است درست همان را بکنند و ما را به چنان رويارويی بکشانند.

 مقايسه ايران  با کره شمالی  آموزنده است. دليل اينکه ما گزينه نظامی را در مورد کره کارساز و مفيد نمی دانيم اين نيست که عملی نيست ( که ممکن است اين نظر درست ياشد ). ما اين گزينه را به اين سبب درست نمی دانيم که پاسخ احتمالی کره شمالی نابودی سئول خواهد بود. در مورد موضوع ايران به نظر می رسد که  طرفداران  ضربه نظامی به ايران فرضيه ای برخلاف آن دارند و آن اينست که ايران پاسخش از جنبه تخريبی به مانند کره شمالی فاجعه آميز نخواهد بود , اما اين فرضيه بيشتر بر اميد و آرزو مبتنی است نه بر هيچ گونه   تحليل و بررسي.

يگ جنگ در برابر تهران و متحدنيش در جهان اسلام متضمن يک تهديد حتی بزرگتری برای منافع ملی ايالات متحده است تا ايرانی که به برنامه اتمی خود ادامه می دهد. – دست کم زمانی که تحت نظر بازرسی های آژانس انرژی اتمی هستند و در حالتی که ايرانی ها آشکارا ايده ساختن بمب را رد می کنند-.

اهداف پيشنهادی در معامله و مذاکره اتجاديه اروپا به هدف متوقف کردن برنامه غنی سازی اورانيوم ايران و نه برای توقف همه فعاليت های اتمی غير نظامی آن است.  ايران مجاز خواهد بود تا رآکتور های خود را به کار اندازد و به ديگر تحقيقات تحت نظر بازرسان بين الملل ادامه دهد. حتی اگر بخش کوچکی از برنامه غنی سازی ايران ادامه يابد , آن می تواند در صورت ادامه حضور ناظران به ويژه با امضای پروتکل الحاقی به اهداف و منظورهای غير نظامی  محدود گردد. شواهدی هست که نشان می دهد ايران پذيرای چنين شرايطی است تا زمانيکه بازرسی ها حق حاکميت ملی در مورد داشتن چرخه سوخت اتمی غير نظامی را به چالش نمی کشد.

چنين چرخه سوختی در صورت بازرسی های محکم هيچ تهديد نظامی را ايجاد نمی کند . برای اينکه از آنجا به بمب برسند ايران يا بايد يک برنامه موازی سری برای غنی سازی داشته باشد يا اينکه علنأ از رژيم آژانس خارج گردد. گزينه نخست می تواند ريسک پذير و کند باشد و گزينه دوم نشان خواهد داد که ايران به دنبال سلاح اتمی است و بحرانی بين المللی ايجاد خواهد کرد که ايران را در برابر نه تنها ايالات متحده بلکه همه جهان قرار خواهد داد. در هردو حالت خطر فوری نيست. مطابق گزارش اخير واشينگتن پستاخرين تخمين های اطلاعات ملی ايالات متحده  ايران دست کم تا يک دهه با توانتايی ساختن بمب فاصله دارد.

يک ايران تحت نظر آژانس دارای يک برنامه اتمی خواهد بود اما دارای توانايی و قابليت مهمی برای ساختن بمب نخواهد شد. تندروان تهران می توانند مدعی يک پيروزی گردند و به کنايه از بازدارندگی بالقوه اتمی سخن بگويند اما می دانند که اگر علنأ به سلاح سازی روی آورند يا بدتر آنکه مواد فسيلی را به تروريست ها بدهند , آنان محتملأ با عمليات " ضربه وبهت " ( از نوع عراق ) واشينگتن روبرو خواهند گشت.

کاهش برنامه اتمی ايران به يک قابليت خفته و مبهم منافع پايه ای ايالات متحده را برآورده می کند. در اين صوزت نه آزمايش آشکاری خواهد بود , نه ايرانی که بروشنی دارای سلاح اتمی است وجود دارد , و مقدار کمی فسيل در دسترس آنان خواهد بود تا ايران بتواند به ديگران بدهد ( و خطر بسيار برای رژيمش خواهد بود اگر چنين کند) و يک سيستم نظارتی تقويت شده آژانس هم کار می کند. اما در همين حال اين فرايند تنها می تواند زمينه را برای حل نهايی و دراز مدت آرزوها و تمايلات اتمی ايرانيان  فراهم کند. راه حل نهايی يکی شدن با اقتصاد حهان و اصلاحات تدريجی است.

احمدی نژاد به سختی می تواند يک رفرميست باشد و بنا بر گزارشات طرفدار يک برنامه ريزی حکومتی با سبک سوسياليستی برای مقابله با مشکلات اقتصادی کشور است. اما بيشتر ايرانيان هنوز خواهان رفرم هستند. پشتيبانی از احمدی نژاد به نظر می رسد ناشی از رويکرد محافظه کاران به او در رأی گيری  و گوش دادن و توجه عميق  او به صدای مردم و  خشم گسترده عمومی ازکسادی اقتصاد , نبود فرصت برای همه و فساد اقتصادی در تهران بود.هنگاميکه برنامه اقتصادی اتوکراتيک و دولتی او با شکست روبرو گردد همان تقاضاهايی که او را به قدرت رساند ناتوانايی او را گوشزد کرده و ثابت خواهند کرد , البته اگر غرب در همان حال با حمله به ا وهديه کادو پيچ شده ای به نام صفوف متحد ناسوناليست ها را برايش ايجاد نکند.

مذاکره با يک رژيم اتوتراتيک و درگيرکردن آن  با هدف  دستيابی به در پوش گذاشتن و توقفی حتی موقتی  بر جاه طلبی های اتمی اش به اميد اينکه نهايتأ رفرم های سياسی تلاشهای بمب سازی را پشت سر خواهد گذارد و متوقف خواهد کرد  راه حل های تر وتميز و ساده ای نيستند , يا از آن دست ايده ها و راه حل ها که قلب آنانی را که به بيانيه های تند و تيز در باره برتری جهانی ايلات متحده باور دارند گرم کند نيستند. اما ما آمريکايی ها همواره جهان را به مثابه يک رشته از مشکلات ديده ايم که بايد حل گردند نه چالش هايی که بايد مديريت گردند.  بی صبری و ناشکيبايی در برخورد با ايران محتملأ از آن نظر هايی است که شکست خود را در خود نهفته دارند , در ضمن صبر و شکيبايی هيچ موفقيتی را تضمين نمی کند , اما اين بهترين گزينه ای است که ما داريم.
 

(The New Republic)

 

نقل از: اخبار روز