کارگران
کودکان
زنان هنر
و ادبیات
لطیفه
تصاویر
کامپیوتر
سایت های دیگر
اخبار روز از پیک ایران
خلاصه اخبار رادیو فردا
خارجی
آرشیو
صفحه
نخست
______________________________________________________________
ایران
و آمریکا، پس از نامه احمدی نژاد
وریا محمدی
نامه هجده صفحهای احمدی نژاد به بوش، در همان حال که هیاهوی وسیع داخلی به دنبال آورده، به همان اندازه در سطح بین المللی به دلیل فقدان نکات مثبت یا حائز اهمیت از نگاه جامعه جهانی با بی توجهی و هیچ انگاری مواجه شده است.
بر اساس اطلاعات موجود، احمدی نژاد نظرات خود را در مورد نظام های سياسی غرب ابراز داشته و عنوان می دارد که ليبراليسم و دموکراسی غربی در برآوردن آرمان های بشری شکست خورده است.
در این ارتباط باید دلایل بی توجهی غرب و خصوصاً آمریکا را به این دیدگاه در مسائل ریشهای تر جستجو کرد.
در شرایط حاضر به سختی میتوان جامعه ای را یافت که عناصر ایدئولوژیک در نظام حکومتی آن وجود نداشته باشد که بالطبع آمریکا نیز به عنوان مخاطب نامه احمدی نژاد از این قاعده مستثنی نیست.
اما عموماً بسیاری از ایدئولوژی های تجربه شده هر کدام به دلایل مختلف و به جهت شرایط زمانی و مکانی آن به آسانی قابل تدقیق است و عینی بودن موضوع کمک میکند تا صحت یا نادرستی ایده های احمدی نژاد به سرعت و در اولین واکنشها قابل بررسی باشد.
در خاورمیانه در طول سده بیستم،ایدئولوژیهای انقلابی مطرح شدند که ریشه در بنیاد گرایی مذهبی داشتند (مانند جنبش وهابی در عربستان) یا آزادی خواهی قانونمند (مانند انقلاب مشروطیت ایران). در دهه اول قرن بیستم و بعد از آن مبارزههای ضد امپریالیستی و ملی گرا در دوران جنگ جهانی اول و دوم، سپس دولتهای اقتدارگرا (ناصریسم در مصر و نظام بعثی در سوریه و عراق) و بالاخره بازگشت به بنیادگرایی اسلامی (مثل ایران،الجزایر و مصر)، همه این آرمانها در طول قرن و حتی در برهه حاضر ناپایدار بوده و شمار زیادی از آنها زمینه آرمانی برای بسیج انقلابی را در برهه هایی از سده بیستم فراهم کردند.
گذشته از اینکه لیبرالیسم و دموکراسی غربی که احمدی نژاد از آن انتقاد دارد، تا چه اندازه در خدمت یا علیه آرمانهای جامعه بشری بوده اما یک واقعیت مبرهن آن ست که بنیادگرایی اسلامی، راه نجات بشریت و یا پیش روی به سمت افق های روشن انسانی نیست.
وی در بخش ديگری از اين نامه، که نخستين مکاتبه گزارش شده بين رييسان جمهوری ايران و آمريکا از زمان قطع روابط دو کشور در آوريل سال 1980 است، از ريخته شدن خون افراد بی گناه و ويرانی خانه های آنان در جهان به دليل سياست های آمريکا سخن گفته و ادامه وضعيت کنونی را ناممکن دانسته است .ارزیابی اینکه شیوه های رایج سیاست کلی آمریکا، تا چه اندازه غیر انسانی و ناکارمد است، باید توسط کسانی نقد شود که بر بستر مبارزات انسانی و حقوق بشری سالها در پیکار مداوم بوده اند و یا در جایگاه خود کارآمدترین روش ها را به کار گرفته اند، تا در افق دید مردم ستمدیده گشایش راه کنند، لذا این محور نیاز به تحقیق جداگانهای دارد.
احمدی نژاد برخورد دولت آمريکا با ماجرای حملات انتحاری يازدهم سپتامبر سال 2001 را نيز مورد خرده گيری قرار داده و حمله نظامی به عراق را محکوم کرده است .وی گفته است که منابعی که در جنگ عراق به کار رفته می توانست برای مقابله با فقر جهانی مورد استفاده قرار گيرد و افزوده است که اين جنگ باعث تضعيف موقعيت سياسی و اقتصادی دولت آمريکا شده و نفرت جهانی از اين دولت را شدت بخشيده است .این انتقاد از آنجا مورد پذیرش جامعه جهانی نیست که دولت مطبوع احمدی نژاد و دولتهای پیش از وی نیز با سرمایه گذاریهای کلان در عرصه انرژی هستهای کشور خود را در فقر کم سابقه نگه داشته و خود حکومت تهران از این لحاظ هم در منگنه فشارهای جهانی است.
در اين نامه ايالات متحده به دليل حمايت از اسرائيل مورد انتقاد شديد قرار گرفته است .اتهامات وارده به آمریکا هر اندازه که درست باشد اما به دلیل واکنشهای مشابه حکومت تهران و کارنامه تاکنونی آنها، نمیتواند مقبول افتد و در این گیر و دار همه طرفین ماجرا در انتخاب خود، میان دو گزینه مورد اشاره، آمریکا را بیشتر میپسندند، زیرا تهران در سالهای اخیر و خصوصاً بعد از استقرار حماس در فلسطین با حمایتهای همه جانبه از این گروه، نه تنها پشتیبانی آمریکا از اسرائیل را کمرنگ کرد بلکه خود را بیشتر به انزوا راند.
اما تا چه اندازه این نامه مصارف داخلی را مد نظر داشته، موضوعی است که پس از واکنش مقامات آمریکایی برجسته شده است. کاندوليزا رايس، وزير خارجه ايالات متحده، محتوای نامه را در حل مسايل دو جانبه و بحران های بين المللی بی تاثير خوانده و گفت که اين نامه به شکلی منسجم به مسايلی نمی پردازد که مورد توجه آمريکا قرار دارد و يا حاوی مطالبی نيست که مسير کنونی را تغيير دهد. سخنگوی کاخ سفيد نيز اظهار داشته است که محتوای نامه به اطلاع رييس جمهوری آمريکا رسيده است. پس عدم واکنش بوش و بسنده کردن فعلی به همان سخنان رایس، نشان می دهد که بوش نیز چندان به نامه ارسالی امیدی ندارد و مشتاق رسیدن چنین پیامی نیز نبوده است.
اما در داخل فضا به شکل دیگری است. نارسایی های این نامه کاملاً آشکار است. بعضی گروهها و شخصیتهای سیاسی به ویژه وابستگان و همسویان با خط احمدی نژاد از نامه با تفاسیری چون: ارسال نامه ابتکاری شجاعانه بود / اگر آمریکایی ها منطقی باشند، نامه احمدی نژاد تاثیرگذار خواهد بود /نامه احمدی نژاد می تواند در تنویر افکار عمومی ملت آمریکا موثر باشد / نامه احمدی نژاد از پشتوانه منطقی بالایی برخوردار است/ نامه احمدی نژاد اتمام حجت بود / نامه رئیس جمهور گام مثبتی در توجیه افکار عمومی جهان است / و ... یاد کردهاند که همگی در خود حاوی این پیام است که احمدی نژاد از موضع قدرت و اطمینان خاطر اقدام به نوشتن نامه کرده است.
ولی نیروهای دیگر یا کسانی که به نحوی در دولت فعلی دارای سهم و منصب نیستند، با ادبیات دیگری به این نامه برخورد کردهاند. بعنوان نمونه: مکاتبه می تواند در برقراری روابط ایران و آمریکا مفید باشد / نامه احمدی نژاد در شرایط کنونی فاقد تاثیر در عرصه جهانی است / ارسال نامه به بوش به معنای ارتقای سطح دیپلماسی در دولت احمدی نژاد است / نامه احمدی نژاد هویت صلح دوست ایرانیان را نشان داد / پاسخ معقول کاخ سفید آتیه مکاتبات دیپلماتیک دو کشور را تضمین می نماید / احمدی نژاد نشان داد اهل تعامل و مذاکره با دنیاست/ نامه به بوش نوعی شجاعت و جسارت در باز کردن پنجره های سیاست خارجی ایران است/ افکار عمومی جهان منتظر پاسخ بوش به نامه احمدی نژاد است / و ... سرتیتر صحبت این عده است. این مواضع نیز در خود حاوی این پیام است که نمیتوان با پرخاشگری و تهدید با جهان خارج دیپلماسی کرد و سعی دارد که با جهت بخشی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی، به مقامات حاکم متذکر شوند که بنا را بر خلاف رویه تاکنونی بگذارند.
در همین حال احمدی نژاد و سخنگوی دولت، با مواضع ایراد شده پس از نامه، علائمی را ارسال داشتهاند که جای تامل است. سخنگوی وزارت امورخارجه متذکر شد که نامه احمدی نژاد به بوش با هدف تاثیرگذاری در پرونده هسته ای به رشته تحریر درنیامده، بلکه ایران به دنبال حل این مساله از طریق منطق واستدلال های حقوقی وقانونی است. احمدی نژاد هم با اشاره به نامه خود به جرج بوش اظهار داشته: منتظر عکس العمل مخاطب هستیم و با توجه به آن عکس العمل تصمیم می گیریم. وی پیش از ترک تهران به مقصد اندونزی در جمع خبرنگاران، خبر ارسال نامه خود به بوش را به اندازه کافی یک خبر مهم دانست و گفت: این نامه حرفهای دل ملت ایران بود و در آن دیدگاهها و اعتقادات ملت ما و نگاه ایران به مسائل جهانی و راههای برون رفت از مشکلاتی که بشریت از آن رنج می برد مطرح شده است. در خلال این نامه یک موضوع مهم دیگر خود نمایی میکند و آن اینکه، دولت فعلی جمهوری اسلامی بنا را بر همگانی بودن سیاستهایش گذارده و هر مسئلهای را با "ملی" خواندن، به جامعه جهانی قالب میکند.
هر اندازه که انرژی هستهای بتواند یک پرونده ملی باشد و حمایت عمومی را جلب کند، به همان اندازه نیز میتوان چنین تصور کرد که نامه احمدی نژاد به بوش مقبول شهروندان ایرانی یا به قول خود وی "حرفهای دل ملت ایران" باشد.
در شرایطی که آمریکا راهبردی شش مادهای در دست تهیه دارد (1 ـ منزويكردن مالى و اقتصادى طرفداران سلاحهاى كشتار جمعى در ايران 2 ـ منزوى كردن مالى و اقتصادى مقامهاى ايرانى كه دست به اقدامات غيرقانونى ميزنند 3 - بستن حسابهاى مالى دولت ايران 4 - منع دولت ايران از انجام معاملات مالى رسمى 5 - مسدود كردن سپردههاى دولت ايران 6 - جلوگيرى از اعطاى وام براى اجراى طرحهايى كه به نفع دولت ايران است)، در شرایطی که منابع ديپلماتيك مى گويند مذاكرات بحث برانگيز ايران و آمريكا كه قرار بود پس از روى كار آمدن دولت جديد در بغداد درباره عراق آغاز شود، منتفى و از دستور كار خارج شده است، در شرایطی که آمریکا در تلاشی مداوم برای تصویب قطعنامه علیه جمهوری اسلامی در آژانس انرژی اتمی است، و در حالی که همه راهها در ظاهر قضیه قرار است به ایران ختم شود، گمانهای مبنی بر بهبود اوضاع به سود جمهوری اسلامی موجود نیست.